محبت اهلبیت از نظر پیشوایان اهل سنت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جای بسی شگفت است اگر بدانیم که اهل بیت پیامبر جایگاهی بلند در نزد اهل سنت خصوصاً پیشوایان آنها دارند، ولی پرسشی به وجود میآید اینکه برخی از بزرگان اهل سنت در برابر اهل بیت پیامبر قرار داشتند، پس چگونه اهل بیت پیامبر میتوانند مقامی در نزد آنان داشته باشند؟ و برای عامه اهل سنت نیز جای شگفتی است که مگر میشود که اهل بیت پیامبر، جایگاهی در نزد مسلمانان نداشته باشند؟ حقیقت امر زمانی روشن میشود که بدانیم به سبب تحولات تاریخی و اتفاقات بعد از رحلت پیامبر باعث گردید که اهل بیت پیامبر از رهبری جامع مسلمین کنار گذاشته شوند، و این میسّر نگردید مگر تبلیغات وسیع و گسترده بنی امیه بر ضد اهلبیت، به طوری که مردم اهل بیت را نمیشناختند و اگر هم شناختی وجود داشت فقط در حدّ افرادی بودند که خارج از حاکمیت قلمداد میشدند.
از همینرو بود که طبق نقل زمخشری و سیوطی و دیگران در دوران بنی امیه، بنی العباس بیش از هفتاد هزار منبر در نماز جمعهها، حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را لعن میکردند، عبارت این چنین است: «وعن الزمخشری فی ربیع الابرار و الحافظ السیوطی أنه کان فی ایام بنی امیه اکثر من سبعین ألف منبر یلعن علیها علی بن ابیطالب...[1] از زمخشری در کتاب ربیع الابرار و حافظ سیوطی وارد شده است که در دوران بنی امیه بیش از هفتاد هزار منبر در نماز جمعه ها برپا بود تا حضرت علی را لعن کنند.» لذا افرادی مانند حجر بن عدی اگر اعتراض هم میکردند، صدایشان در گلو خفه میشد، در کتاب نبراس که شرح کتاب شرح عقاید نسفیه از کتب درسی حوزههای علمیه اهلسنت است، آمده است: «سنت سیئهای که به دست معاویه پایهگذاری شده و مدتی باقی مانده بود، این بود که خطبا بر منابر، حضرت علی (علیه السلام) را لعن میکردند و عمر بن عبدالعزیز این رسم را از بین برد و دستور داد که به جای آن در منابر این عبارت گفته شود «إن الله یأمر بالعدل و الاحسان.[2] به درستی که خداوند امر میکند به عدل و احسان.»
لذا محبت اهل بیت از علامات تشیع و رفض به شمار میآید و در بین اهل تسنن تبلیغ میشد که سنی بودن و محبت اهلبیت، با هم قابل جمع نیست، کما اینکه از ابنخلکان این گونه نقل شده که میگوید: «إن محبة اهل البیت لا تجتمع مع التسنن.[3] اینکه دوست داشتن اهل بیت با سنی بودن با هم قابل جمع نیست.» و از همین حیث بود که در بیشتر جوامع اسلامی خصوصاً در سدههای اول و دوم، مردم حضرت علی (علیه السلام) را به عنوان خلیفه چهارم هم نمیدانستند و تنها عده کمی بودند که جایگاه عظیم اهل بیت و حقوق آنان و صلاحیت آنها به رهبری جامعه مسلمین را میدانستند، در همان سدههای پر خفقان بود که افرادی مثل عبدالله بن شداد لیثی آرزو میکرد که کسی به او کاری نداشته باشد تا بتواند فضائل حضرت علی (علیه السلام) را نقل کند و یا افراد دیگری مثل ابی لیلی و حسن بصری در گفتارهای خود حضرت علی (علیه السلام) را با القاب و کنایههای خاصی نام میبردند مانند: «قال رجل من قریش، حدثنی رجل من اصحاب رسول الله، ابو زینب و...[4] گفت مردی از قریش، روایت کرد مردی مرا از اصحاب رسول خدا، پدر زینب.»
اکنون این پرسش پیش میآید که اهل بیت آن گونه محجور بودند و از آنان به عنوان مخالفان نظام و حکومت نام برده میشد، پس چرا امروزه دنیای اسلام بر وجوب محبت و احترام به آنان اتفاق دارند؟ چرا آنان را به عنوان اولیاء الله میشناسند؟ چگونه است که از حضرت علی(علیه السلام) به عنوان خلیفه یاد میکنند؟ چرا به فاطمه و حسنین درود میفرستند و هزاران سؤال دیگر... لذا در جواب باید گفت که دانشمندان و پیشوایان اهل سنت در این زمینه نقش بسیاری داشتند چرا که وقتی آنان از فضائل و جایگاه و حقوق و امتیازات اهل بیت پیامبر یاد کنند، جامعه اهل سنت خواهند پذیرفت چرا که اینان عالم دین و خود صاحب مذهب و کرسی فتوا بودهاند، لذا همین مقدار برای محب بودن اهل بیت پیامبر کافی است تا دیدگاه پیشوایان اهل سنت را به صورت فشرده نسبت به اهل بیت بیان کنیم:
در حاشیه نبراس آمده است که ائمه اربعه اهل سنت هر کدام با یک تن از اهلبیت بیعت کردهاند: «ان الائمه المتبوعین فی المذاهب بایع کل واحد منهم لامام من ائمة اهل البیت فبایع ابو حنیفه لابراهیم بن عبدالله بن الحسن و بایع مالک لاخیه محمد و بایع الشافعی لاخیهما.[5] امامانی که از مذاهب آنها پیروی میشود، هر کدام با یک تن از ائمه اهلبیت بیعت کردهاند، ابوحنیفه با ابراهیم بن عبدالله بن حسن، امام مالک با برادرش محمد بن عبدالله بن حسن و شافعی با برادر سوم آنها بیعت کردهاند.»
مثلاً در مورد ابوحنیفه اینطور وارد شده: «ان الشیعه و اهل السنه اعترفوا بان دقائق العلوم بل کلها حصلت لابی حنیفه من اهلبیت علیهم السلام خصوصاً من الامامین الشریفین الباقر و ابنه جعفر...[6] شیعه و اهلسنت اعتراف دارند که دقائق علوم، بلکه همهی علوم را ابوحنیفه از ناحیه اهل بیت فرا گرفته خصوصاً دو امام شریف باقر و پسرش جعفر علیهما السلام.» و یا مثلاً در مورد امام مالک اینطور وارد شده: اخبار بسیاری را در فضائل علی (علیه السلام) جمعآوری و برای مردم نقل میکرد، ایشان را بر پیامبران اولوالعزم ترجیح میداد لذا برخی او را متهم به غلو کردند.[7] و یا مثلاً در مورد امام شافعی اینطور آمده که در یکی از اشعارش گفته است: «ان کان رفضاً حب آل محمد، فلیشهد الثقلان إنی رافضی.[8] اگر محبت به اهلبیت موجب رفض است، پس ای خلایق بر رافضی بودنم شهادت دهید.» و یا در مورد احمد بن حنبل اینطور آمده که گفته: «ما جاء لاحد من الصحابه من الفضائل ما جاء لعلی بن ابیطالب.[9] فضائلی که درباره علی (علیه السلام) در احادیث وارد شده برای هیچ یک از صحابه نقل نشده است.»
پینوشت:
[1]. ربیع الابرار، زمخشری ، موسسه الاعلمی للمطبوعات ،بیروت ،تحقیق محمود بن عمر، ص ج1 ص781.
[2]. نبراس،ملا هادی سبزواری ،نشر بیدار،قم ، ایران ،تحقیق محسن بیدار فر،1380ش، ص492.
[3]. کذبوا علی الشیعه، سید محمد رضی رضوی، مجمع جهانی اهل بیت ،تهران ،1931ق ، ص 104.
[4]. مناقب آل ابیطالب، ابن شهر آشوب، موسسه انتشارات علامه، قم ، ایران، ج 2 ص 174.
[5]. نبراس، ملا هادی سبزواری، نشر بیدا، قم، تحقیق محسن بیدارفر، ص 519.
[6].همان، ص 210.
[7]. صراط المستقیم، عرب باغی، موسسه التربیه الاسلامیه، قم، ایران، ج 1 ص 210.
[8]. تاریخ دمشق، ابن عساکر، داراحیاءالتراث العربی، بیروت، (421 هـ 2001 م)، ج 5 ص 235.
[9]. شواهد التنزیل،حسکانی، وزاره الثقافیه و الارشاد اسلامیه، تحقیق محمودی، تهران ، ایران، ج 1، ص 26.
افزودن نظر جدید