خداوند اهریمنی اکنکار
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی از اوصاف به یگانگی و وحدانیت خداوند اذعان دارند. این اوصاف قسمتی از صفاتی هستند که در خداشناسی اسلامی بدان «صفات ثبوتیه» میگویند. اما برای اثبات خداوند «واحد»، «احد» و «سرمد» باید صفات دیگری را از ساحت مقدس خداوند زدود. به این صفات، «صفات سلبیه» گفته میشود. این صفات بنا به اینکه با صفات ثبوتیۀ الهی در تضاد بوده و صفات جهان مادهاند از وجود تبارک و تعالی سلب میشود. جهل و نادانی، ظلم و فساد، نیاز به مکان و زمان و هرگونه صفاتی که مخصوص مخلوقات بوده و به ضعف و ناتوانی او منجر شوند از ساحت مقدس او سلب میشود.
اکنکار هیچ ابایی ندارد که صفاتی از این دست را به تجلّیات خدا نسبت دهد؛ اما هنگامی مشکل فزونی مییابد که این صفات درباره سوگماد که خداوند اعلی علّیین شمرده شده است به کار میرود. اولین مورد از ویژگیهای سلبی که خداوندِ اکنکار گرفتار آن است، ترسیم کردن ناحیهای مخصوص اوست که هر سفیر روح و واصلی باید بدانجا گام نهد: «وجود حقیقی خدا بهندرت پایینتر از مرتبۀ روح ظاهر میشود. در محدودۀ نواحی اتری بالایی، ما بهندرت در حضور او قرار خواهیم داشت، مگر آنکه به اقلیم خاص خود او دست پیدا کنیم.[1]
دومین ویژگی که اکنکار، خداوند را با آن به بند کشیده است، انسانشدن خداست. اکنکار سعی دارد به هر قیمتی بر رفعت استادان خود بیفزاید؛ لذا استاد حقّ را که انسانی بیش نیست، در جایگاه خداوند مینشاند. سوگماد، عشق، حکمت و قدرت است. او حاضر مطلق است و در همهچیز نفوذ دارد. استادِ حقِّ در قید حیات نیز این چنین است.[2] ویژگیهای دیگر خدای اکنکار این است که به خواب میرود و از خواب برمیخیزد. او آرزوهایی دارد و برای رسیدن به آنها نقشه میکشد و از قضا در نقشههایش اشتباه میکند و به نابودی آنها همت میگمارد و چارهای برای اشتباهاتش میاندیشد.[3]
یکی دیگر از ویژگیهایی که برای خدایان اکنکار وجود دارد داشتن چهرۀ انسانی است. در این شبهآیین، خدایی را میتوان یافت که شبیه به سرخپوستها است و لباسهای کوتاهی بر تن میکند. پوستی به رنگ برنز دارد و با سری تراشیده و بدنی عضلانی و قدرتمند، بازوبند قهرمانی بر بازو بسته است. هرچند این، خدای یکی از طبقات است، هموست که به نظر اکنکار میآفریند، حکم میراند و حفظ میکند.[4] اما آیا بهراستی خدایی که به جسم درآمده و دارای قدرت عضلانی است میتواند خدای خالق، حافظ و حاکم باشد؟!
جالبتر اینکه پالتوئیچل در کتاب دندان ببر فصلی را با نام «خدای خوفناک زندگی» آورده است که به نظر او مهیبترین و خوفناکترین موجود ممکن است؛ اما این خدا نیز خدایی است که خود را چنین معرفی میکند: «هیچچیز بیمن نیست و چیزی بیمن نمیتواند بود داشته باشد. من حتی از حکمت برترم و برتر از همۀ نشانههای دیگر خدا؛ حتی عشق نیز برتر از من نیست.[5] در نظر اکنکار، خدا و تجلّیاتش دارای صفات منفی بسیاری هستند؛ صفاتی چون بدی که در برابر نیکی قد علم میکند؛ زشتی که در مقابل زیبایی قرار دارد و... .[6]
با وجود همۀ تناقضها و تعارضهایی که در باب صفات خداوند وجود داشت نباید از این نکته غفلت شود که در چیستی خداوند نیز اکنکار دچار تعارض و تناقض است. از طرفی، خدای اکنکار وجودِ محض است و فقط با وجود اوست که دیگران فیضِ وجود را دریافت میکنند؛ از طرفی دیگر، خدای اکنکار ساختۀ خیال انسان است. اکنکار از خیال با تعابیری چون آگاهی یاد میکند: «از آنجا که خدا همان آگاهی است که در حال کار و فعالیت در تمام موجودات است، چنین نتیجه میشود که ما باید با وجود خود به توافق برسیم و از ملاحظاتی که وجود حقیقی ما وضع کرده تبعیّت کنیم.»[7]
در این گفتار خدا به «آگاهی انسانی» تنزل یافته و داری وجود مستقلی نیست. در ادامۀ این گفتار، خود انسان، وجود خدا تلقی شده است؛ از اینروی انسان را به تبعیت از وجود حقیقی خود دعوت میکند. در جای دیگر، سوگماد را با ذرهبین فلسفیِ اکنکار به نظاره نشسته و او را هیچ میانگارد: «ما باید به هیچبودن سوگماد نظر کنیم تا بتوانیم آن چیزی باشیم که هستیم.»[8] شریعت نیز با عبارتی دیگر میگوید: «درک سوگماد، پروردگار کائنات به معنای درک «هیچ» است.»[9]
پینوشت:
[1]. اکنکار کلید جهانهای اسرار، توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور، چ دوم، تهران، نگارستان کتاب، 1382، ص 351.
[2]. شریعت کی سوگماد، توئیچل، دوجلد، ترجمه هوشنگ اهرپور، بیجا، بیتا، ج 1، ص 189.
[3]. همان، ص 75-80 و 135-138.
[4]. دندان ببر، توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور، چ پنجم، تهران، نگارستان کتاب و زرین، 1381، ص116.
[5]. همان، ص 158.
[6]. همان، ص 48.
[7]. اکنکار کلید جهانهای اسرار، توئیچل، ترجمه هوشنگ اهرپور، چ دوم، تهران، نگارستان کتاب، 1382، ص 101.
[8]. همان، ص 194.
[9]. شریعت کی سوگماد، توئیچل، دوجلد، ترجمه هوشنگ اهرپور، بیجا، بیتا، ج 1، ص 47.
برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید به: سودای دینداری، عبدالحسین مشکانی سبزواری، نشر صهبای یقین، قم، ص 200.
افزودن نظر جدید