نقد و بررسی رکن رابع در کلمات ابوالقاسم ابراهیمی

  • 1394/02/27 - 09:28
ابوالقاسم ابراهیمی نیز به مانند دیگر رؤسای شیخیه‌ی کرمان، رکن رابع را از اصول دین به شمار می‌آورد و برای رکن رابع آن‌چنان شخصیت‌سازی می‌کند تا به اهداف فرقه‌ای خود دست یابد. حال آنکه اعتقاد به رکن رابع با این ویژگی‌ها و توصیفات تنها در این فرقه مطرح شده است و دیگر فرق اسلامی از آن اطلاعی ندارند و منبعی هم برای اثبات آن وجود ندارد. آیا می‌توان چنین اندیشه...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ رکن رابع یکی از اعتقادات اصلی شیخیه‌ی کرمان و از اصول دین در نزد ایشان به شمار می‌آید؛ بر خلاف شیخیه‌ی آذربایجان که اصول دین را همانند امامیه، پنج اصل می‌دانند.[1] ابوالقاسم ابراهیمی، چهارمین رئیس فرقه‌ی شیخیه‌ی کرمان، در جای جای آثارش به این مسأله‌ی مهم پرداخته است. در این مقاله سعی داریم به یکی از سخنان وی در خصوص رکن رابع اشاره و سپس آن را نقد نماییم. ابوالقاسم ابراهیمی برای مشروعیت بخشیدن به مسئله‌ی «رکن رابع» می‌نویسد: «امام بی‌نایب نمی‌شود و خانه بدون باب معنی ندارد. بلکه می‌گوئیم امام بی‌مأموم نمی‌شود. مأموم امام امثال ماها نیستیم؛ زیرا ما ایتام اقتدا به امام ننموده‌ایم. مأموم واقعی کسی است که من کل حیث اقتدا به امام کرده و نماینده‌ی صفات امام شده باشد و اگر چنین اشخاصی در ملک نباشند، معلوم است که وجود امام، العیاذ بالله، خاصیتی نبخشیده، پس نعوذ بالله وجود امام لغو شده است و این محال است که ملک خدا بی‌امام و پیشوا باشد و محال است که امام باشد و مظهر و نماینده نداشته باشد».[2]
در نقد این سخن باید گفت:
اولاً مشایخ شیخیه‌ی کرمان، همچو ابراهیمی، رکن رابع را باب امام زمان (اوراحنا فداه) معرفی می‌کنند. ابراهیمی می‌گوید: «خانه بدون باب معنا ندارد» و منظور ایشان از باب، همان نایب خاص امام زمان (ارواحنا فداه) است که امامیه معتقد است باب نیابت خاصه با مرگ آخرین نایب خاص حضرت، علی بن محمد سمری، مسدود شده است.[3] این اندیشه یکی از بزرگترین انحرافات فرقه‌ی شیخیه به شمار می‌آید و برای همین بود که بعدها علی محمد شیرازی، شاگرد بارز رشتی، جرأت پیدا کرد با تکیه بر همین اعتقاد فرقه‌ی ضاله‌ی بابیت را در شیراز تأسیس و خود را باب امام زمان (ارواحنا فده) معرفی کند.[4]
ثانیاً مشایخ شیخیه دچار سیاست «یک بام و دو هوا» شده‌اند، یعنی از یک طرف ادعا می‌کنند: «مأموم امام امثال ماها نیستیم» و رکن رابع بودن خود را نفی می‌کنند و از طرف دیگر خود را شایسته چنین مقامی می‌دانند و در آثارشان به طور کنایه، خود را رکن رابع معرفی می‌کنند. برای اثبات این مطلب که چگونه ایشان خود را به طور کنایه رکن رابع معرفی کرده‌اند باید سه مقدمه را کنار هم گذاشت:
1 - ابراهیمی و دیگر مشایخ شیخیه‌ی کرمان ادعا می‌کنند که وجود امام بدون رکن رابع لغو است، پس حتماً باید در هر عصری رکن رابع وجود داشته باشد تا وجود امام لغو نباشد.[5]
2 - آنها معتقدند در هر عصری تنها یک نفر می‌تواند در این جایگاه قرار بگیرد.[6]
3 - تنها شیخیه‌ی کرمان رکن رابع را از اصول دین می‌دانند و به آن معتقدند. پس باید رکن رابع را تنها در میان مشایخ شیخیه‌ی کرمان جستجو کرد.[7]
با توجه به اینکه مشایخ شیخیه‌ی کرمان در هر عصری محل رجوع پیروان شیخیه بوده‌اند و غیر آن‌ها کسی دیگر وجود نداشته است پس در واقع ایشان به زبان بی‌زبانی خود را رکن رابع می‌دانستند.
ثالثاً آن‌ها راکن رابع را دارای صفات امام می‌دانند و می‌گویند: «مأموم واقعی کسی است که من کل حیث اقتدا به امام کرده و نماینده‌ی صفات امام شده باشد». می‌توان این سخن را در راستای سیاست‌های فرقه‌ای ایشان دانست که برای رکن رابع مقام و جایگاه معنوی والایی را قائل می‌شدند تا اطاعت محض از او را بر همگان واجب بدانند؛ کما اینکه در اجازه‌نامه‌هایی که برای هم صادر می‌کرده‌اند این مسأله نمایان است.[8] آنچه جای سؤال دارد این است که مشایخ شیخیه‌ی کرمان با آن سابقه‌ی رفتاری که داشته‌‌اند، چگونه می‌توانند مظهر صفات امام و نماینده‌ی وی در روی زمین باشند؟[9]
رابعاً ایشان اعتقاد دارند اگر رکن رابع نباشد وجود امام در عالم لغو است. باید گفت: این سخن کاملاً بی‌مورد است چرا که طبق حدیث واقعه، علما و فقها (نواب عام) محل رجوع مردم برای دانستن احکام الهی و خروج از مشکلات هستند و با وجود ایشان وجود امام لغو نخواهد بود و دیگر نیاز به نائب خاص نداریم.[10]
حاصل اینکه ابوالقاسم ابراهیمی نیز به مانند دیگر رؤسای شیخیه‌ی کرمان، رکن رابع را از اصول دین به شمار می‌آورد و برای رکن رابع آن‌چنان شخصیت‌سازی می‌کند تا به اهداف فرقه‌ای خود دست یابد. حال آنکه اعتقاد به رکن رابع با این ویژگی‌ها و توصیفات تنها در این فرقه مطرح شده است و دیگر فرق اسلامی از آن اطلاعی ندارند و منبعی هم برای اثبات آن وجود ندارد. آیا می‌توان چنین اندیشه و اعتقادی را اصیل و اسلامی دانست؟

پی‌نوشت:

[1]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: رکن رابع در نظر شیخیه
[2]. ابوالقاسم ابراهیمی، فهرست، کرمان، انتشاراتی سعادت، 1350 ه.ش، ص 117.
[3]. شیخ صدوق، کمال الدین، قم، انتشاراتی دارالکتب الإسلامیة، 1395 ه.ق، ص 516.
[4]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: چگونگی ایجاد بابیت و بهائیت توسط دالگورکی و مقاله‌ی: شیخیه زمینه‌ساز بابیه و مقاله‌ی: رکن رابع در نظر شیخیه
[5]. به پاورقی شماره‌ی 2 مراجعه فرمائید.
[6]. به پاورقی شماره‌ی 1 مراجعه فرمائید.
[7]. همان.
[8]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: بررسی انتقادی اجازه‌نامه‌ی رشتی به کریمخان کرمانی
[9]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: شیخ احمد احسایی و مقاله‌ی: سیری در زندگی سید کاظم رشتی
[10]. وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ... و اما در حوادثی که برایتان پیش می‌آید به راویان حدیث ما (فقها و نواب عام) رجوع کنید، همانا ایشان حجت من بر شما و من حجت خداوند متعال هستم. وسائل الشیعة، محمد بن حسن حر عاملی، قم، مؤسسه‌ی آل‌البيت (عليهم السلام)، 1409 ه.ق، ج 27، ص 140.

تولیدی

دیدگاه‌ها

بسم الله تعالي دلايلي كه آورده‌ايد كه مشايخ شيخيه به آن دلايل خود را ركن رابع ميدانند اگر توجه بكنيد همه از حدس و احتمال است و هيچ تصريحي به اين مطلب ننموده‌اند. علت اشتباه شما آن است كه هر عالمي بر اساس علمي كه تحصيل كرده و مأموريت عامي كه در احاديث براي علما هست كه علم خود را اظهار كنند يك دعوت ضمني به خود ميكند و اين غير از آن است كه بگويد راه حق منحصر به من است و من فقط ركن رابع هستم. ركن رابع آن طور كه در احاديث بيان شده و مشايخ شيخيه هم همان را نقل كرده‌اند معرفت شيعيان آل محمد است كه حكم و دستور امام را به پيروان و مأمومين ميرسانند و در همه احاديث هم به شكل جمع آمده و كسي حق ندارد آن را مفرد معني كند.

سلام علیکم کانال تلگرامی نقد شیخیه کرمان و ان شاء الله سایت این کانال برای هدایت این عزیزان راه اندازی می شود دوستان که می توانند کمک کنند تماس بگیرند https://t.me/joinchat/AAAAAEiTbcWKDkaX87O4iw

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.