استفاده از عقل و نقل برای شناخت راه صحیح عرفان اسلامی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سِیر عرفانی که همان «سیر الی الله» است، جهت کلی آن نیز «قُرب الی الله» است. این سیر برای هر انسانی از مبدئی شروع میشود که همان وضعیت فعلی او است، و منتهی و پایان کار، مقامی است که از آن با تعابیر مختلفی از قبیل «عندالله»، «لقاءالله»، «فنای فی الله» و... یاد میشود. البته باید متذکر شد که همه این تعبیرات داری معانی متشابهی است که حقیقت آن برای انسانها و مؤمنان معمولی و عادی چندان روشن نیست و انسان تا به آن مرحله نرسد، نمیتواند حقیقت و واقعیتان را درک کند.
همانطور که همه میدانیم گرایش عرفانی و گرایش به قرب الی الله در انسان، گرایشی فطری است. از همینجا میتوان این ضابطه کلی را به دست داد که راه رسیدن به عرفان و قرب الهی نیز نمیتواند برخلاف فطرت انسانی باشد. بنابراین اگر در مسلکی، بهعنوان راه و سیر و سلوک و عرفان عملی، دستورالعملها و برنامههایی ارائه شود که با فطرت انسانی موافق نباشد، این امر نشانه بطلان آن راه یا آن مسلک خواهد بود. این قاعده در مورد اسلام نیز صدق میکند و خداوند متعال در قرآن نیز به این حقیقت اشاره فرموده است؛ آنجا که میفرماید: «فَاَقِم وَجهَکَ لِلدِّینِ حَنیفاً فَطرَتَ اللهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها لا تَبدِیلَ لِخَلقِ الله ذلکَ الدِّینُ القَیِّم؛ [روم/30] پس روی خود را متوجه آیین خاص پروردگار کن. این فطرتی است که خداوند انسانها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست؛ این است آیین استوار.» یکی از نشانههای ادیان باطل نیز همین است که مشتمل بر آموزهها و قوانینی هستند که با فطرت انسانی سازگار نیست. بر همین اساس، در بین مسلک و فرقههای منتسب به اسلام نیز اگر فرقههایی وجود داشته باشند که دارای عقاید، دستورالعمل و شیوههای مخالف با فطرت باشند، دلیل بر بطلان و انحرافی بودن آنها است.
برای شناسایی مسیر، مقاطع، منازل و چگونگی پیمودن این راه برای کسانی که هنوز به مقصد نرسیدهاند دو راه تصور میشود: «راه نقلی و راه عقلی.» البته این بدین معنا نیست که برای وصول الی الله فقط دو راه وجود دارد. راه وصول الی الله یکی است و آن «صراط مستقیم» است؛ ولی شناختن آن از دو راه میسَّر است. بنابراین، تصور تقابل عقل با دین نارواست؛ یعنی نمیتوان گفت: «فلان مطلب عقلی است یا دینی.» عقل جزو دین است، نه جدای از آن. عقل در برابر نقل و سمع است، نه در برابر شرع. عقل و نقل، همتای یکدیگر و کاشف اراده الهیاند. منظور از همتایی عقل و نقل، همتایی عقل و وحی نیست. به عبارتی، باید میان وحی و نقل تفکیک قائل شد. علم خدا، منبع هستی شناسی است و وحی منبع معرفت شناسی، راه کشف وحی، عقل و نقل است. الفاظ قرآن، مانند حقیقت قرآن وحی است، ولی فهم انسانهای غیر معصوم از قرآن وحی نیست، بلکه نقل است. اینکه گفته میشود عقل در برابر نقل است، نه در برابر دین و یا عقل همتای نقل است، به معنای همتایی عقل با وحی نیست؛ «بلکه علوم نقلی؛ نظیر تفسیر و فقه در برابر علوم عقلی؛ نظیر فلسفه و عرفان نظری قرار میگیرند و اساساً سخن گفتن از نسبت وحی و فلسفه یا وحی و عرفان نظری، به کلی نارواست؛ زیرا هیچ دانشمند عادی دسترسی به عین وحی ندارد. وحی، سلطان علوم است و صاحبان علوم عقلی و نقلی، (حکیمان و فقیهان) را به حریم آن راهی نیست. علوم عقلی و نقلی، هر دو همراه با اشتباهات و خطاهایی هستند، حال آنکه در ساحت وحی الهی خطا راه ندارد. هیچ کس معاذالله نباید تصور کند که عقل در مقابل وحی است.»[1]
«مراد از راه نقلی آن است که از کسانی که این راه را پیموده و به مقصود نائل شدهانداستفاده کنیم. البته این راه درصورتی ازهرجهت قابلاعتماداست که از جانب قرآن و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) و حضرات معصومين (علیهمالسلام) ارائهشده باشد. دیگران برای ما مشکوک هستند که آیا واقعاً به حقیقت عرفان و مقامات عالی آن رسیدهاند یا امر بر آنها مشتبه شده، فریبخورده و اشتباه میکنند و شَبَحی برای آنها مجسم شده و آن را حقیقت پنداشتهاند، و یا کسانی از روی علم و عمد دروغ میگویند و ادعایشان از اساس کذب است.»[2]
در مورد راه نقلی اگرچه انبیاء و پیامبران الهی برحسب مقتضیات زمان و قدرت درک و دریافت مردم و امَّتها راههای وصول به قرب الهی را به مردم نشان دادهاند، اما به دلایل مختلفی هم در اصل دین و روشهای ارائهشده توسط انبیاء تحریفهایی رخداده است. به همین خاطر در طول تاریخ یکی از کارها و برنامههای مهم انبیاء تصحیح تحریفها و انحرافات گذشته بوده است، تا اینکه آخرین پیامبر الهی، حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) کتابی تضمینشده و غیرقابل تحریف برای بشر آورد. البته تفصیل و بیان همه مطالبی که مدنظر خدای متعال و پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود در حجم محدود قرآن کریم و دوران کوتاه رسالت آن حضرمیسّر نبود. از همین رو پیامبر اکرم (صلیالله علیه و آله) تفصیل و تبیین مطالب را به عهده ائمه اطهار و امامان معصوم (علیهمالسلام) گذاشت. بنابراین آنچه بشر برای رسیدن به سعادت در دوجهان به آن نیازمند است اساسش در قرآن کریم وجود دارد و تفاصیلش در سنت پیامبر و ائمه اطهار (علیهمالسلام) آمده است.
«و اما مراد از راه عقلی این است که به کمک عقل و تحلیل های عقلی، علائم و اَمارات کلی راه حق را بشناسیم و محکهایی به دست آوریم که بهوسیله آنها راه صحیح را از باطل تشخیص دهیم.
در اینجا ممکن است این سؤال و اشکال به ذهن خطور کند که سخن در «عرفان» است که امری قلبی و شهودی است، و عقل سروکارش با مفاهیم، تفکر و استدلال است، و معرفت عقلی و استدلالی در مقابل معرفت قلبی و شهودی؛ آنگاه چگونه میخواهیم در شناخت راه و عرفان، از عقل استفاده کنیم؟
پاسخ این است که باید توجه کرد، استفاده از عقل در اینجا برای شناختن راه است نه برای پیمودن آن. بهعبارتدیگر استفاده از عقل بدین منظور است که راه را به ما نشان بدهند نه اینکه ما را به هدف برسانند.»[3] بنابراین شناخت ویژگیهای عرفان و راهی که برای رسیدن به آن باید پیمود، یا از راه نقل باید حاصل شود و یا از راه عقل؛ چراکه اگر این شناخت نیز خود بخواهد از راه عرفان حاصل شود، دور و تسلسل لازم میآید؛ یعنی برای شناخت عرفان ابتدا باید یک سیر عرفانی داشته باشیم! البته کسانی که مدعی عرفان هستند و فرقههای مختلف سیر و سلوک و تصوف و عرفان را به وجود آوردهاند اعتمادشان به روش نقلی است؛ یعنی میگویند فلان بزرگی دستور انجام چنین کارهایی را داده تا به فلان مقام برسید. این راه در صورتی ارزش و اعتبار دارد که مطلب از شخصی معتبر و قابلاعتماد نقلشده باشد. بدیهی است که درچنین امرمهمی غیر از حضرات معصومين (علیهمالسلام)، به سخن هیچکسی نمیتوان اعتماد کرد. دیگران همه در معرض خطا و اشتباه هستند، و ما تنها در صورتی میتوانیم سخن کسی را بیچونوچرا بپذیریم که معصوم و مصون از هرگونه لغزش و خطا باشد.
پینوشت
[1]. عبدالله جوادی آملی، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، تحقیق احمد واعظی، نشر اسراء، 1386، ص 34
[2]. در جستجوی عرفان اسلامی، علامه مصباح یزدی، نشر موسسه امام (ره)، ص 194
[3]. در جستجوی عرفان اسلامی، علامه مصباح یزدی، نشر موسسه امام (ره)، ص 195.
دیدگاهها
ناشناس
1395/02/16 - 14:16
لینک ثابت
مگه عقل تا چه حدی قدرت درک
مرشدی
1395/03/14 - 01:04
لینک ثابت
با سلام و تشکر
افزودن نظر جدید