نقد مسلک تصوف از دریچۀ روایات
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در راه و روش عرفانی اسلامی، مهمترین منبع و مرجع برای تشخیص راه صواب از مسیرهای انحرافی، رجوع به روایات و کلام پیامبر اسلام و اهلبیت مطهر ایشان (علیهم صلوات الله) است. تصوف، امروزه با ادعای عرفانی و اینکه میتواند انسان را به درجات معنوی برساند، مشغول تبلیغ و جذب افراد در جوامع اسلامی و بهخصوص در بین جوانان است که این موضوع از منظر روایات جای نقد و بررسی دارد.
سؤالی که شاید ذهن بعضی را مشغول کرده، این است که آیا مسلک تصوف مورد تأیید اهلبیت (علیهمالسلام) بوده است یا نه؟ برای روشن شدن این سؤال میتوان به کلام و سیرهی معصومين (علیهم السلام) مراجعه نمود تا مطلب روشن شود. در منابع و کتب روایی شیعی، روایاتی از ائمه (علیهم السلام) در مذمت مسلک صوفیگری گردآوری شده است که در این جا به بررسی برخی از آنها میپردازیم:
صاحب کتاب گرانقدر وسائل الشیعه، مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب دیگر خود با نام الاثنی عشریه، روایاتی در رد و نکوهش صوفیان نقل کرده است. ایشان در ذیل این روایات میفرماید: «جمیع الشیعة انکروهم(أی الصوفیة) و نقلوا عن ائمتهم احادیث کثیرة فی مذمتهم و صنف علماء الشیعة کتباً کثیرة فی ردّهم و کفرهم منها کتاب الشیخ المفید فی الرّد علی اصحاب الحلاج و ذکر فیه أن الصوفیة فی الاصل فرقتان حلولیة و اتحادیة.[1] تمام شیعیان، فرقههای صوفیه را انکار نمودهاند و از امامان خویش احادیث بسیاری در نکوهش آنان نقل کردهاند و علمای شیعه کتابهای بسیاری را در رد این فرقه و اثبات کفر آنان تألیف نمودهاند، که از آن جمله کتاب شیخ مفید در رد اصحاب حلاج است که در آن آمده است؛ صوفیه در اصل دو فرقهی حلولیه و اتحادیه میباشند.»
در کتاب مذکور و سایر کتب روایی احادیثی در ذم این فرقهی نقلشده که به چند نمونه اشاره میکنیم:
روایت اول از وجود خاتمالانبیا، پیامبر اکرم(صلیالله علیه و آله و سلم) است که میفرمایند: «لاتقوم الساعة علی امتی حتی یقوم قوم من امتی اسمهم الصوفیه لیسوا منی و انهم یحلقون للذکر و یرفعون أصواتهم یظنون انهم علی طریقتی بل هم اضل من الکفار و هم اهل النار لهم شهیق الحمار.[2] روز قیامت بر امتم بر پا نشود تا آنکه قومی از امّت من به نام صوفیه برخیزند. آنها از من نیستند و بهره ای از دین ندارند و آنها برای ذکر دورهم حلقه میزنند و صداهای خود را بلند میکنند به گمان اینکه بر طریقت و راه من هستند؛ در حالی که آنان از کافران نیز گمراهتر و اهل آتشاند و صدایی دارند مانند حمار.»
در حدیثی دیگر، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از لعن ملائکه بر این گروه خبر میدهند و در ذیل سفارشات خود به صحابی گرانقدر، ابوذر میفرمایند:«یا اباذر یکون فی آخر الزمان قوم یلبسون الصوف فی صیفهم و شتائهم یرون أن لهم الفضل بذلک علی غیرهم اولئک یلعنهم ملائکة السماء و الارض.[3] ای اباذر! در آخرالزمان قومی پیدا میشوند که در تابستان و زمستان لباس پشمینه میپوشند و این عمل را برای خود فضیلت و نشانه زهد و پارسایی میدانند آنان را فرشتگان آسمان و زمین لعن میکنند.»
سلسلهی روایات ذم صوفیه به نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) ختم نمیشود و در کلام خاندان مطهر ایشان نیز، احادیثی بر انکار ایشان دیده میشود. در روایتی به سند صحیح از «احمد بن محمد بزنطی» آمده که مردی به خدمت امام صادق (علیه السلام) رسید و عرض کرد: در این زمان قومی پیدا شدهاند که به آنها صوفی میگویند. درباره آنها چه میفرمایید؟ امام (علیه السلام) در پاسخ فرمود: «انهم اعداءنا فمن مال الیهم فهو منهم و یحشر معهم سیکون اقوام یدّعون حبّنا و یمیلون الیهم و یتشبهون به هم و یلقبون انفسهم بلقبهم و یأوّلون اقوالهم ألا فمن مال الیهم فلیس منّا و إنّا منهم برآء و من انکرهم و ردّ علیهم کان کمن جاهد الکفار بین یدی رسول الله (صل الله علیه واله وسلم).[4] آنها (صوفیان) دشمنان ما هستند، پس هرکس به آنها میل پیدا کند از آنان است و با آنها محشور خواهد شد. به زودی کسانی پیدا میشوند که ادعای محبت ما را میکنند و به ایشان نیز تمایل نشان میدهند، خود را به ایشان تشبیه نموده و لقب آنان را بر خود میگذارند و گفتارشان را تأویل میکنند. بدان که هرکس به ایشان تمایل نشان دهد؛ از ما نیست و ما از او بیزاریم و هرکس آنها را رد کند مانند کسی است که در حضور پیامبر(صلی الله علیه و آله) با کفار جهاد کرده است». در بررسی روایات شیعه حول مبحث تصوف و مرام صوفیگری، مشاهده میکنیم که برخلاف ادعای صوفیان مبنی بر شیعه خواندن خود، احادیث پیامبر(صلیالله علیه واله) و خاندان پاک ایشان، علیه این مسلک انحرافی و گمراه بوده و مسلمانان را از ایشان بر حذر میدارد.
پینوشت:
[1]. الاثنی عشریه، شیخ حرعاملی، ص ۵۳
[2]. سفینة البحار، محدث قمی، ج ۲، ص ۵۸، چاپ انتشارات فراهانی، تهران، و در چاپ جدید اسوه، قم: ج ،5 ص 20.
[3]. مستدرک سفینه البحار، ج ،۶ ص ،۳۹۸ و دایرة المعارف، علامه شیخ محمدحسین اعلمی، ج ،۴ ص،115 و ج 20، ص ۲۴۳، چاپ تهران
[4]. سفینه البحار، محدث قمی، چاپ فراهانی، ج ۲، ص ۵۷، و در چاپ اسوه، قم: ج ،۵ ص 197.
افزودن نظر جدید