حکم عقل: پذیرش اسلام
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مسئله دین و دینداری قومیت و ملیت و نژاد و کشور و امثال این امور را بر نمیتابد. انسان به حکم عقل باید از دینی پیروی کند که مایه سعادت دنیوی و اخروی بشر را تأمین میکند. به عبارت دیگر انسان موظف است از دین حق که از طرف خداوند برای هدایت انسانها فرستاده شده است، پیروی کند و ملتزم به آموزههای اعتقادی و عملی آن گردد هر چند این دین از غرب برخاسته باشد یا از شرق چین و یا از خاک عرب و فارس و یا در هر گوشهی از دنیا بر پیامبری از آسمان نازل شده باشد. مسئله دین مانند خانه و لباس داشتن و امثال اینها نیست که انسان به سلیقه خود آن را انتخاب کند، زیرا دین و مذهب سرنوشت ابدی انسان را رقم زده و بر محور حق و باطل دور میزند. یعنی دین یا حق است و یا باطل و انسان عقلا ملزم است که دین حق را بپذیرد نه هر دینی که در دنیا موجود باشد و یا از آن دینی پیروی کند که آبا و اجدادشان از آن پیروی میکردند.
دین اسلام دین عرب نیست بلکه دین خدا است که پیامبر آن از سرزمین حجاز برخاسته است و اگر این پیامبر در هر گوشهای از دنیا بر میخاست، بر جهانیان لازم بود که از آن پیروی کند. زیرا دین اسلام مطابق با خواستههای فطری بشر و از نقص عاری و مبراء میباشد آموزههای آن نه با علم و نه با عقل در تضاد و تناقض نمیباشد. کتاب قرآن نه کتاب عرب و نه حتی کتاب پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) بلکه کتاب آسمانی و کتاب الهی است که بر آخرین رسول و پیامبر خدا نازل شده است. این کتاب معجزهای ابدی است که تا امروز هیچ کسی نتوانسته است با آن معارضه کند و تا ابد هم کسی نخواهد توانست آن را از جهات علمی و عقلی و تاریخی و ادبی و نیز در حوزه اخلاقی و عبادی و اقتصادی و اجتماعی آن را زیر سؤال ببرد. با وجود چنین کتاب آسمانی و با وجود چنین دینی کاملترین و جامعترین و ماندگارترین است و با آموزههای علمی و عقلی هیچ نوع تناقض و تضاد ندارد چگونه انسان میتواند دین زردشت را که از هر جهت دارای نقص و عیب و مبتنی بر افسانه و اساطیر میباشد برگزیند؟
افزون بر اینها دین سرنوشت ابدی انسان را میسازد و هر دینی نمیتواند مایه سعادت و نجات ابدی انسان باشد بلکه آن دینی دارای این خصیصه است که از طرف خداوند متعال پیروی آن بر مردم لازم گردانیده شده باشد و در عصر حاضر آن دین جز دین اسلام نیست. هر چند این دین در سرزمین عرب ظهور کرد لکن دانشمندان بزرگ این دین به مردم غیر عرب مربوط میشوند. مانند شیخ طوسی، شیخ طبرسی، خواجه نصیر طوسی، علامه مجلسی، کلینی، شیخ صدوق، ابن سینای بلخی، مولوی بلخی، سنایی غزنوی، علامه طباطبایی و... که همگی از مردم غیر عرباند قدمهای بزرگی را برای شکوفایی تمدن اسلامی گذاشتهاند. در تاریخ دین اسلام و آموزههای آن هیچ نوع ابهامی وجود ندارد تا انسان در درک و گرفتن آن متحیر بماند بلکه هر روز بیشتر از گذشته هم حقانیت آن و هم علمی بودن و عقلانیت آن برای دانشمندان جهان روشن میگردد.
اما دین زردشت از جهات مختلف و متعدد دارای نقص و عیب و ابهام میباشد. مثلاً در مورد شخصیتها و چهرههای تاریخی کمتر کسی را میتوان یافت که مانند زرتشت چهره معمائی و مبهمی داشته باشد. شخصیت حقیقی او آن قدر تاریک و مبهم است که برخی از پژوهشگران او را اختلافیترین چهره تاریخ میدانند چرا که هم در تاریخ تولد و هم در محل تولد او اختلافات و ضد و نقیضهای فراوان به چشم میخورد که اصلاً قابل جمع نیستند و هم در شخصیت واقعی او مباحث و داستانها و اقوال متفاوت و متضادی وجود دارد. به همین جهت گروهی از محققان و نویسندگان در تاریخی بودن شخصیت وی شک و تردید دارند و شخصیت او را نیز مانند جمعی از بزرگان و قهرمانان ادوار باستانی، افسانهای دانستهاند. ولی غالب محققان و دانشمندان معتقدند که زرتشت وجود تاریخی داشته و مولود افسانه و یا زائیده ساسانی نیست.
در مورد تاریخ پیدایش زرتشت اختلاف آراء و روایات تاریخی به قدری شدید است که اصلاً نمیشود بین آنها جمع کرد این اقوال از 600 سال قبل از میلاد مسیح تا 6000 سال پیش از میلاد دور میزند.[1]
در مورد شخصیت حقوقی زردشت اقوال ضد و نقیض وجود دارد. یکی از محققین معاصر بعد از ذکر اقوال مختلف و آراء متضاد میگوید: «علت این همه تضاد و تناقض در تاریخ زرتشت این است که وی تاریخ درستی ندارد و ردپای این شخص در تاریخ گم شده است و در هیچ یک از روایات اسلامی و قرآن مجید و همچنین در کتاب مقدسی چون انجیل و تورات ذکری از شخص زرتشت و کتاب اوستا به میان نیامده است، بلکه هر جا که خواستهاند از دیانت کهن ایرانی نامی به میان آورند تنها به لفظ مجوس اکتفا کردهاند».[2]
به هر حال در قرآن مجید هیچ جا سخنی از زرتشت و پیامبری او و یا کتاب اوستا که منسوب به اوست نیامده است. لکن تنها یک بار لفظ «مجوس» در قرآن آمده است و واژه المجوس در زبان عربی به زرتشتیان اطلاق میشود. آیه هفدهم سوره حج آنها را در کنار پیروان ادیان دیگر قرار داده و میفرماید: «ان الذین آمنوا و الذین هادوا والصابئین والنصاری و المجوس والذین اشرکوا ان الله یفصل بینهم یوم القیامة.[الحج/17] آنان که ایمان آوردند و آنان که یهودی شدند و صابئان و نصاری و مجوس و آنان که شرک ورزیدهاند، خداوند روز قیامت میان آنان حکم میکند.»
اگر به متون مختلف موجود در ادیان ابراهیمی و غیر ابراهیمی رجوع شود آسمانی بودن دین زردشت قابل اثبات نمیباشد و حتی از کتابهای خود زردشتیان مثل اوستا نیز آسمانی بودن این دین به دست نمیآید. حالا چه این دین آسمانی باشد و چه غیر آسمانی به هر حال برگشت به سوی این دین عوامل مختلفی میتواند داشته باشد:
- یکی از عوامل این است که چون دین زردشت دین اجدادی ماست، ما باید به دین اجدادی خود مان برگردیم، این عامل نمیتواند دلیل قانع کننده و معقول برای برگشت به دین زردشتی باشد. زیرا یک انسان عاقل همان گونه که قبلاً به آن اشاره شد، دینی را باید انتخاب کند که آموزههای اعتقادی و برنامههای عملی آن مطابق معیارهای عقلی و فطری انسان باشد.
- عامل دیگری که میتواند انسان را به سوی دین زردشت سوق دهد استدلال و برهانی است که آموزههای اعتقادی و احکام عملی و برنامههای زندگی این دین را بر سایر ادیان ترجیح دهد. لکن این عامل و دلیل برای دین زردشت عقیم و بینتیجه است زیرا اولاً آموزههای زردشتی مبتنی بر افسانههایی است که در گذر تاریخ نامعلوم به وسیلۀ اساطیرسازان ساخته و پرداخته شدهاند. و ثانیاً آموزههای اعتقادی و عملی زردشتی مبتلا به اشکالات عقلی و علمی فروانی است که انسان عاقل نمیتواند به این آموزههای ملتزم گردد. به فرض اگر در ابتدا از این اشکالات سالم بوده فعلاً که از آن سالم بودن خبری نیست و لا اقل با تحریف و داخل شدن افسانهها و اساطیر در آن از سالم بودن برون رفته است و آموزههای آن نمیتواند سعادت دنیایی و اخروی انسان را تأمین و ضمانت کند. ثالثاً کسی که میخواهد از میان دو دین اسلام و زردشت، دین زردشت را بپذیرد باید آنها را در حوزههای مختلف مقایسه کند و به حکم عقل این روش را در انتخاب دین بکار ببرد که البته هرگز برتری دین زردشت بر دین اسلام حتی در حوزه زندگی مادی هم قابل اثبات نمیباشد چه اینکه بتواند سعادت اخروی انسان متکفل گردد. افزون بر اینها منابع دینی زردشت بسیار محدود و آنچه هم که موجود است مملو از افسانه و خرافات میباشد و فقط برخی آموزههای عمومی اخلاق که در هر دینی مورد توجه میباشد در متون دینی این دین وجود دارد.
اینک برای آشنایی اجمالی با نواقص دین زردشت برخی اشکالات آن را مطرح میکنیم:
- انحراف از توحید؛ هر چند آیین زرتشت را میتوان اصالتاً دینی توحیدی نامید اما بعد از مرگ زرتشت دو گانهپرستی بر این آیین غلبه کرد و «اندیشه توحید که زردشت تعلیم میداد نیز دستخوش تغییراتی گردید».[3] و دو عنصر اهورامزدا و اهریمن، در این آیین نمایان شد که هر کدام به نوعی دعوی خالقیت داشتند. با استقلالی که اهریمن در مقابل اهورامزدا داشت لفظ دوگانهپرستی شایسته مؤمنین زرتشت میشد. زرتشتیان گمان میکردند با استناد بدیها و شرور به اهریمن به تنزیه و تقدیس اهورامزدا پرداختهاند ولی نمیدانستند که این اعتقاد آنان را به شرک نزدیک میکند. گذشته از انتقادها و ایرادات فلسفی بر وجود دو خالق مستقل تفکیک بین مخلوقات این دو خالق نیز چندان ممکن نیست و شروری را که عدم مطلق یا عدم نسبی هستند نمیتوان مخلوق دانست در واقع آیین زردشت با این ثنویت که دچار آن شده در تبیین و توضیح مبدأ عالم دچار مغلطه شده و نمیتواند تبیینی روشن از آغاز جهان و انسان داشته باشند و به سؤال از کجا آمدهایم پاسخ روشن و مستدل بدهد.
- تقدیس آتش؛ یکی از نشانههای زرتشتیان تقدیس آتش است و در ایران قبل از اسلام آتشکدههای فراوانی وجود داشت که آثار برخی از آنان تاکنون نیز باقی مانده است هر چند زرتشتیان وجوهی را برای تقدیس آتش ذکر میکنند ولی دلیلی عقلی و فلسفی برای این تقدیس وجود ندارد و این افراط غیرعقلانی در تقدیس آتش باعث شده که عدهای آنان را آتشپرست بنامند.[4]
- ازدواج با محارم؛ یکی دیگر از خصوصیاتی که در بیشتر کتابها به زرتشتیان نسبت داده شده، ازدواج با محارم (یعنی خواهر، مادر و دختر) است و در تاریخ نیز به این امر اشاره شده است که برخی از پادشاهان و بزرگان زرتشتی با محارم خود ازدواج کردهاند.
«در کتاب ارداویرافنامه که آن را به «نیک شاپور» از دانشمندان زمان خسرو اول نوشینروان نسبت دادهاند و شرحی از معراج روح است چنین آمده است که در آسمان دوم روانهای کسانی را دیده است که «خویتک دس» (ازدواج با محارم) کرده بودند و تا جاویدان آمرزیده شده بودند و در دورترین جاهای دوزخ، روان زنی را گرفتار عذاب جاودانی دیده زیرا که «خویتک دس» را به هم زده است...».[5] هرچند این عمل یعنی ازدواج با محارم در اصل دین مجوس و آیین اصلاحی زرتشت وجود نداشت، ولی بعدها به اسم دین چنان شهرت یافته که آن را جزو ارکان آیین زرتشت به حساب آوردهاند چنان که یعقوبی میگوید: «ایرانیان با مادران و خواهران و دختران خود ازدواج میکردند و این کار را نوعی صله رحم و عبادت میدانستند».[6]
- دفن نکردن مردگان؛ زرتشتیان به جاودانگی روح عقیده دارند آنان میگویند: روان پس از ترک جسم تا روز رستاخیز در عالم برزخ میماند، همچنین آنان به صراط، میزان اعمال، بهشت و دوزخ معتقدند.[7] با این همه مانند مؤمنین به سایر ادیان الهی مردگان خود را دفن نمیکنند، بلکه اجساد مردگان خویش را در درون دخمه یا برج خاموشان قرار میدهند، تا خوراک پرندگان گوشتخوار شوند.[8] این عمل که یکی از نشانههای بارز زرتشتیان است به دلیل افراط در تقدیس خاک و آب و آتش، به وجود آمده است آنان به گمان این که دفن مردگان موجب آلودگی خاک میشود از دفن آنها خودداری میکنند و بر ناکارآمدی دین خود در ارائه برنامه صحیح زندگانی، صحّه میگذارند.
- حمایت از نظام طبقاتی؛ یکی دیگر از مشخصات آیین زرتشتی حمایت از نظام طبقاتی میباشد. در دوره ساسانیان که دین زرتشتی دین رسمی و مورد حمایت دولت بود، مردم به طبقات مختلفی تقسیم شده بودند که هیچ یک نمیتوانست از طبقه خود به طبقه بالاتر برود. و اصول و نظامات طبقاتی به شدیدترین وجهی در آن اجرا میشد. مسعودی در مروجالذهب مینویسد: «اردشیر بن بابک سرسلسله ساسانیان مردم را هفت طبقه قرار داد».[9] و البته این قانون اجتماعی از سوی متولیان دین زرتشت یعنی موبدان به شدت حمایت میشد و حتی در مورد آتشکدهها هم مورد اجرا گذاشته میشد و آتشکدهای به شاهان و شاهزادگان اختصاص داده میشد و آتشکده دیگر برای موبدان تعیین میگشت و آن دیگری به مردم عادی اختصاص مییافت و بدین ترتیب نظام طبقاتی حتی در مسائل مذهبی هم رعایت میشد. و همه اینها ریشه در نژادپرستی و به تعبیری خونپرستی داشت زیرا زرتشتیان دوره ساسانی اهمیت زیادی به پاکی خون خاندانها میدادند.[10]
- غیرعقلایی بودن احکام عملی آیین زرتشت؛ در کتاب اوستا که کتاب دینی زرتشتیان به شمار میآید احکامی بیان شده که نه تنها غیرعقلایی است بلکه گاهی انجام دادن آنها محال است و امکان وقوعی ندارد. به طور مثال در باره زنی که بچه مرده به دنیا بیاورد چنین حکم داده شده که آن زن باید به نقطهای دوردست برده شده و دور از آب و آتش نگهداری شود و تنها بعد از خوردن چندین جام «گُمیز» (پیشاب گاو نر) آمیخته با خاکستر میتواند شیر بنوشد ولی باز حق نوشیدن آب را تا چندین روز ندارد.[11]
همچنین در وندیداد آمده است اگر کسی سگ آبی را بکشد باید «ده هزار تازیانه با اسپهه اشترا، ده هزار تازیانه با سروشوچرن بدو بزنند و باید اَشَوَنانه و پرهیزگارانه ده هزار بسته هیزم سخت و خشک و پاک را چون تاوانی به روان سگ آبی به آتش اهورامزادا بیاورد...» و البته حکم به این جا ختم نمیشود بلکه باید ده هزار مار، ده هزار سنگ پشت، ده هزار قورباغه، ده هزار مورچه، ده هزار کرم خاکی، ده هزار مگس و... را بکشد و خانه و زمینی را به روان سگ آبی داده هیجده اسطبل ویران شده را بازسازی و هیجده سگ را از ناپاکیها پاک کرده، هیجده مرد را طعام دهد و ...[12] تا گناه او بخشیده شود.
با توجه به مطالبی که در بخش اعتقادی در مورد دوگانهپرستی دین زرتشت گفته شد و همچنین احکام عملی از قبیل ازدواج با محارم و کفارههای سنگین غیر عقلایی میتوان با جزم گفت که دین زرتشت نمیتواند مؤمنین به خود را از حیث اعتقادی و رفتاری سعادتمند سازد و برنامه زندگانی آنها باشد و انسان را به سعادت دنیوی و اخروی برساند.
پینوشت:
[1]. توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان بزرگ، (سمت، مؤسسه فرهنگی طه و مرکز جهانی علوم اسلامی، چ اوّل، بهار 1379). ص 63.
[2]. الهامی، داود، ایران و اسلام، انتشارات مکتب اسلام قم، 1374.
[3]. بیناس، جان، تاريخ جامع ادیان، ترجمه حکمت، علی اصغر، (انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، 1370) ص 468.
[4]. مطهری، مرتضی، مجموعهآثار، (خدمات متقابل اسلام و ایران)، انتشارات صدرا، چاپ سوم، 1419 ق. ج 14، ص 219.
[5]. همان، ص 260.
[6]. تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 152، به نقل از مجموعه آثار، ج 14، ص 262، شهید مرتضی مطهری.
[7]. توفیقی، حسین، آشنایی با ادیان، انتشارات سمت، چاپ اول، 1379. ص 66.
[8]. بی ناس. جان، تاریخ جامع ادیان، ترجمه حکمت، علی اصغر، انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، چاپ پنجم، 1370. ص 482.
[9]. مروج الذهب، ج 1، ص 152، به نقل از مجموعه آثار، ج 14، ص 249، استاد شهید مطهری.
[10]. ر.ک: مجموعه آثار، ج 14، ص 251.
[11]. ر.ک: دوستخواه، جلیل، اوستا، ج 2، ص 715 و 716، فرگرد پنجم ص 46 و 57، انتشارات مروارید، چاپ اول، 1370.
[12]. اوستا، ج 2، ص 822 وندیداد فرگرد چهارم.
منبع: نرم افزار پاسخ، مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات
افزودن نظر جدید