سر بریده حسین (علیه السلام) قرآن خواند...
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از آنجایی که کینه و دشمنی وهابیّت با شیعیان و جانشینان بر حق پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) غیر قابل انکار است و از آنجایی که ایشان درایت کافی در قبول و پذیرش واقعیات تاریخی را ندارند، همواره به وارد کردن شبهات نسبت به معتقدات شیعه و مسلّمات تاریخی ایشان اقدام کرده و در شبکههای ماهوارهای به آن دامن میزنند. از جمله این کینه توزیها و القای شبهات به جامعه، ایجاد شبهه پیرامون قرآن خواندن سر بریده امام حسین (علیه السلام) است که واقعیت آن در کتب مختلف تاریخی آمده و بسیاری از بزرگان به نقل آن پرداختهاند.
در ابتدا باید به این مسئله توجه داشت که در شرایط عادی هیچ انسانی پس از مرگ، قادر به سخن گفتن نخواهد بود و ادعای چنین چیزی از عامهی مردم ناپذیرفتنی است. مخصوصاً اینکه بین سر و تن جدایی افتاده و بدین شکل مرگ واقعی و بدون چون و چرایی رقم خورده باشد. امّا در این میان اعتقاد به وجود معجزه و امور خارق العاده که در طول تاریخ برای بیان بعضی واقعیات از جانب پروردگار به وقوع میپیوندد نیز واقعیتی انکار ناپذیر است که در ادامه به آن اشاره خواهیم کرد. با این و جود موضوع قرآن خواندن سر بریده شده امام حسین (علیه السلام) مطلبی است که برای کینه توزان وهابی قابل هضم نبوده و بنابراین به أشکال مختلف سعی در کم اهمیت جلوه دادن و یا انکار آن داشتهاند. ما در اینجا برای اثبات مطلب به دو مورد بسنده میکنیم که امید است خوانندگان محترم با توجه با استدلالات وارد شده، پی به واقعیت موجود برده و ین مهم، آب سردی باشد بر آتشهای بر افروخته شده توسط وهابیّت.
مطلب اول در این رابطه که یکی از مشکلات وهابیت در اینگونه قضایا میباشد، بحث سندیّت این حادثه تاریخی است، که ما همینجا این سوال را از وهابیت میپرسیم که : آیا در بیان فضیلت برای صحابه که مورد اتفاق شیعه و سنی است نیز احتیاج به سند لازم و ضروری است؟ آیا این درخواست سند مربوط به تمام فضائل و برای تمام صحابه است یا اینکه فقط نسبت به ائمه اطهار (علیهم السلام) لازم و ضروری است؟ مگر نه این است که علمای اهل سنت و مورد قبول خودتان گفتهاند که در باب «فضائل» صحابه سختگیری نمیکنیم؟ خوب است جهت یادآوری به کلام دو تن از بزرگان اهلسنّت در این رابطه اشاره داشته باشیم: مقدسی از علمای بزرگ اهلسنّت و مورد قبول وهابیت میگوید: « امام احمد بن حنبل با این قاعده موافقت نموده که اگر سند حدیثی ضعیف باشد، ولی در صدد بیان فضیلتی از فضایل باشد، میتوان به آن اعتماد کرد؛ بر خلاف جایی که بناست با حدیث، حکمی از احکام خداوند گفته و حلال و حرام او بیان شود.» [1] محیی الدین نوری نیز گفته: «علما در عمل کردن به روایت ضعیف در جایی که بنا نیست حکمی از احکام خداوند و یا اصول عقائد با آن ثابت شود، اتفاق نظر دارند.» [2]
مطلب دوم اینکه اگر وهابیت معتقد به سخن گفتن سر بریده شدهی امام حسین (علیه السلام) ندارند و آن را در زمره اعتقادات قرون وسطایی میدانند، باید پرسیده شود که نظر شما نسبت به سخن گفتن سر بریده شدهی حضرت یحیی که در کتب تاریخی و مورد قبول خود شما آمده است چه موضعی را اتخاذ میکنید؟ به این نوشته از تاریخ طبری توجه کنید: «زنِ فاحشه از پادشاه خواست تا سر بریده حضرت یحیی بن زکریا را برای او بیاورد. پادشاه گفت: وای بر تو خواستهای دیگر طلب کن! آن زن گفت: تنها خواسته من همین است. پس از فشارهای زیاد آن زن، پادشاه دستور داد تا سر بریده حضرت یحیی (علیه السلام) را بیاورند و این در حالی بود که سر بریده در حال سخن گفتن در میان طشتی قرار داشت و خون تازه از آن میچکید.»[3] با توجه به منابع تاریخی موجود و منابع دیگر که به جهت طولانی شدن مطلب از آن صرف نظر میکنیم، این واقعیات برای ما مکشوف میشود که اولا وهابیّت بسیار کینه توز بوده و دیگر اینکه ایشان بدون در نظر داشتن عقل و منطق در تساوی دو حادثه تاریخی مشابه، یکی را پذیرفته و از قبول دیگری امتناع میورزند.
پینوشت:
[1]. ابن مفلح المقدسی، الآداب الشریعه ئ المنح المرعیه، تحقیق: شعیب الارنووط/عمر القیام، موسسه الرساله، بیروت1417، ج2، ص285
[2]. محیی الدین النووی، المجموع، دار الفکر، بیروت1997م، ج5، ص62
[3]. تاریخ الطبری، دارالفکر بیروت، ج1، ص346
افزودن نظر جدید