«زن» در سیرۀ شیخین
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پس از ظهور اسلام در جزیرة العرب و گرایش گستردهای که در این سرزمین نسبت به این مکتب به وجود آمده بود در مدت کمی عادات و رفتارهای جاهلی و متعصبانه رایج بین مردم رو به تغییر گذاشت و چنان تحولی در رفتار و آداب مردم این سرزمین به وجود آمد، که تجّار و بازرگانان و جهانگردانی که سابقه سفر به حجاز در سفرهایشان وجود داشت پس از ظهور اسلام با قدم نهادن در جزیرة العرب، این تفاوت رفتاری فاحش را به خوبی درک کردند و گزارش دادهاند. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دینی به عرب جاهلی معرفی کردند که مفاهیم آن به حدی دارای ارزش ذاتی بود که خود به خود همه را جذب میکرد اما با این حال معرفی اسلام و تبلیغ آن توسط پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با آن خصوصیات رفتاری شگرف، تأثیر گذاری آن را مضاعف میکرد.
با این همه افرادی پیدا میشدند که پس از دعوت به اسلام و پذیرفتن آن هم، دست از رفتار جاهلی خود برنداشتند و رفتارهایی را از خود نشان دادند که در دوران جاهلیت هم خلاف مروّت به حساب میآمد. دورانی که متعصبترین اعراب با شنیدن بعضی آیات قرآن به طور کلی متحول میشدند و مسیر زندگیشان عوض میشد، در اینها کمترین تأثیری نگذاشت و با پذیرفتن اسلام ظاهری برای حفظ جان و مناصب اجتماعی به همین مقدار بسنده کردند و از خود علاقه ای برای تأثیرپذیری از آموزههای اسلامی نشان ندادند.
در کتب تواریخ و جوامع حدیثی کم نیستند مصادیقی که میتوان برای اینچنین مسلمانهایی استخراج کرد، به عنوان نمونه رفتار پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و تأکید آن بزرگوار بر مراعات حقوق زنان و ملاطفت با آنها یکی از دستوراتی است که به هیچ عنوان در دوره قبل از اسلام و عرب جاهلیت جایگاهی نداشت اما اسلام بود که حقوق زنان را بر مردم متذکّر شد و منشوری جامع برای آن ارائه داد، اما با این حال در سیره بزرگان صحابه و نزدیکان به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) دیده میشود بعضاً اهمیتی برای جایگاه زنان در جامعه قائل نبودند و با نادیده انگاشتن دستورات اسلام در رابطه با زنان به راحتی با این جنس با خشونت برخورد میکردند که در ادامه به ذکر سیره دو تن از صحابه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این رابطه اشاره میکنیم.
یکی از کتب معتبره حدیثی نزد اهل سنت، سنن ابی داود است، او در این کتاب بخشی را به رعایت ادب اختصاص داده است و احادیث مربوط به آن را جمعآوری کرده است، که یکی از احادیثی در این باب، حدیثی است از نعمان بن بشیر که میگوید: «استأذن أبو بکرِ علی النبی -صلی الله علیه وسلم-، فَسمع صوت عائشةَ عالیاً، فلما دخَلَ تناولها لیلطِمَها، وقال: ألا أراکِ تَرْفعَینَ صَوتَکِ علی رسولِ الله (صلی الله علیه و سلم)، فجعلَ النبیَّ (صلی الله علیه و سلم) یحجزُهُ. [1] ابوبکر از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اذن ورود خواست در این حال شنید که عایشه با پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) با صوت بلند صحبت میکند پس وقتی که داخل شد (از شدت عصبانیت) خواست تا به او لطمه وارد کند و او را کتک بزند و گفت: نبینم تو را در حالیکه صدایت را بر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) بلند کردهای و پیامبر مانع کتک زدن او شدند.»
در این روایت از جهت نقد صحابه و متخلّق نبودن آنها به اخلاق اسلامی نکات زیادی وجود دارد، نظیر اینکه عایشه به راحتی صدایش را بر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بلند کرده در حالیکه قرآن صریحاً از این کار نهی کرده است و همچنین ابوبکر که خود را بعد از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خلیفه مسلمین میخواند، در محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و بدون اذن ایشان به خود اجازه میدهد بر همسر ایشان دست درازی کند، اما نکتهای که مورد نظر ما در این روایت است مطلب دیگری است و آن اینکه ابوبکر که از کبار صحابه و از مشاهیر آنها بوده است نسبت به جنس زن، تقیّدی به مراعات نداشته و با آنها با خشونت رفتار میکرده و در مورد موضوع این روایت باید گفت: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بارها این سخنان را از عایشه و امثال او شنیدهاند و بیاحترامیهایی به مراتب بدتر از این جسارت را تحمل کردهاند و در عین حال حتی یکبار هم نظیر این رفتاری که از ابوبکر سرزده از ایشان صادر نشده است تا جایی که خود عایشه میگوید: «ما ضرب رسول اللّه خادما له و لا امرأة و لا ضرب بیده شیئا. [2] پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هیچگاه خدمتگزار یا زنی را کتک نزد و هیچ موجودی به دست ایشان کتک نخورد.»
در همین رابطه ابویعلی از بزرگان اهل سنت در مسند خود مینویسد: «عن عائشة أنها قالت: وکان متاعی فیه خف وکان علی جمل ناج وکان متاع صفیة فیه ثقل وکان علی جمل ثقال بطیء یتبطأ بالرکب. فقال رسول الله (صلی الله علیه و سلم): حولوا متاع عائشة علی جمل صفیة وحولوا متاع صفیة علی جمل عائشة حتی یمضی الرکب. قالت عائشة: فلما رأیت ذلک قلت یا لعباد الله غلبتنا هذه الیهودیة علی رسول الله. قالت: فقال رسول الله (صلی الله علیه و سلم): یا أم عبد الله إن متاعک کان فیه خف وکان متاع صفیة فیه ثقل فأبطأ بالرکب فحولنا متاعها علی بعیرک وحولنا متاعک علی بعیرها. قالت: فقلت: ألست تزعم أنک رسول الله؟ قالت: فتبسم قال: أو فی شک أنت یا أم عبد الله؟ قالت: قلت: ألست تزعم أنک رسول الله؟ أفهلا عدلت؟ وسمعنی أبو بکر وکان فیه غرب أی حدة فأقبل علی فلطم وجهی. فقال رسول الله (صلی الله علیه و سلم): مهلا یا أبا بکر. فقال: یا رسول الله أما سمعت ما قالت؟ فقال رسول الله (صلی الله علیه و سلم): إن الغیری لا تبصر أسفل الوادی من أعلاه. [3] از عائشه نقل میکند که گفت: (در سفر حجة الوداع) توشه من سبکتر و شترم نیز تندرو بود؛ ولی توشه صفیه سنگینتر و شترش نیز کندروتر بود و سبب شده بود که کاروان آرام حرکت کند، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: توشه عائشه را بر شتر صفیه و توشه صفیه را بر شتر عائشه بار کنید، تا کاروان تندتر حرکت کند. عائشه میگوید: وقتی اینچنین دیدم گفتم: ای وای این زن یهودی پیش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از ما عزیزتر شد؟ رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای ام عبد الله (کنیه عائشه) توشه تو سبک و توشه صفیه سنگین است، این سبب شده است که کاروان به آرامی حرکت کند و ما توشه او را بر شتر تو و توشه تو را بر شتر او بار کردیم. عائشه میگوید که من گفتم: آیا تو نیستی که خیال میکنی که پیامبر خدا هستی؟ رسول خدا تبسم کرد و فرمود: آیا در این مسأله تردید داری؟ عائشه میگوید: دو باره گفتم: آیا تو نیستی که خیال میکنی رسول خدا هستی! پس چرا عدالت را رعایت نمیکنی؟ ابوبکر که بسیار تندخو بود، جلو آمد و به صورتم سیلی زد، رسول خدا فرمود: صبر کن ای ابوبکر!. ابوبکر گفت: ای پیامبر خدا مگر نشنیدی که او چه گفت؟ رسول خدا فرمود: زنان وقتی غیرتشان به جوش میآید، ته دره را از بالای آن تشخیص نمیدهند.»
در این روایت نیز علاوه بر اثبات بددهنی عایشه نسبت به شخص پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و همسر دیگر ایشان، شخصیت ابوبکر نیز به خوبی به تصویر کشیده شده است؛ جایی که در حضور پیامبر به دختر خود که همسر رسول الله محسوب میشود دست درازی کرده و او را به باد خشونت و کتک میگیرد و کسی که به دختر خود و همسر رسول الله رحم نمیکند از او چه انتظاری هست، وقتی بر مسند خلافت تکیه میدهد و زعامت مسلمین را بر عهده میگیرد نسبت به زنان دیگر و همسران مسلمین رعایت آداب نماید و با آنها با رفتار خشونت بار برخورد نکند.
در منابع روایی اهل سنت کار به همینجا ختم نمیشود و وقتی نوبت به سیره خلیفه دوم میرسد رفتارهایی به مراتب خشنتر و سخیفتر از او نسبت به زنان نقل شده است و ظاهراً او نیز در این امر تابع سیره خلیفه اول بوده و علیرغم توصیههای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نسبت به بزرگداشت مقام زن، برای آنها احترامی قائل نبوده است.
احمد بن حنبل در مسند خود از قول ابن عباس مینویسد:«فَلَمَّا مَاتَتْ زَیْنَبُ ابْنَةُ رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و سلم) قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و سلم) الْحَقِی بِسَلَفِنَا الصَّالِحِ الْخَیْرِ عُثْمَانَ بْنِ مَظْعُونٍ فَبَکَتْ النِّسَاءُ فَجَعَلَ عُمَرُ یَضْرِبُهُنَّ بِسَوْطِهِ فَأَخَذَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و سلم) بِیَدِهِ وَقَالَ مَهْلًا یَا عُمَرُ ثُمَّ قَالَ ابْکِینَ وَإِیَّاکُنَّ وَنَعِیقَ الشَّیْطَان. [4] وقتی که زینب دختر رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) از دنیا رفت، فرمود: خداوند او را به سلف صالح عثمان بن مظعون ملحق نمود. زنان با شنیدن این سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گریستند، عمر با تازیانهای که در دستش بود در حضور رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آغاز به کتک زدن زنان نمود که با برخورد تند پیامبر رحمت (صلی الله علیه و آله و سلم) مواجه شد، حضرت تازیانه را از او گرفت و فرمود: آرام باش، تورا با این زنها چه کار؛ بگذار گریه کنند، سپس به زنها فرمود: گریه کنید؛ ولی از نالههای شیطانی (ناله هایی که با گناه و اعتراض به خداوند همراه است) بر حذر باشید.»
در این روایت شخصیت عمر در برخورد با زنها به تصویر کشیده شده است، جایی که در حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و با علم به تعالیم ایشان نسبت به احترام جنس زن، دست به جسارت به آنها میزند و کاری انجام میدهد که موجب برخورد عملی و فیزیکی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) با او میشود و حضرت دست او را به نشانه عدم رضایت از اینکار میگیرند و او را توبیخ میکنند.
آنوقت کسی که در حضور رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) در جمعیتی که به احتمال بسیار زیاد اهل و عیال ایشان هم در آن جمعیت بودهاند (چون مراسم عزاداری فرزند ایشان بوده و حتماً صاحبان عزا که خانواده پیامبر بودند در این جمعیت حضور داشتهاند) دست به جسارت به آنها میزند طبیعی است وقتیکه پای منافع شخصی و رسیدن به قدرت هم در میان باشد این جسارت را چندین برابر خواهد کرد.
پینوشت:
[1]. أبو داود سلیمان بن الأشعث السجستانی، سنن ابی داود، بیروت: دار الرسالة العالمیة، ج 7 ص 349
[2]. أبو عبد الرحمن النسائی، السنن الکبری، بیروت: مؤسسة الرسالة، ج 8 ص 263
[2]. ابو یعلی الموصلی، مسند ابی یعلی، بیروت: دار المأمون للتراث، ج 8 ص 129
[4]. أحمد بن حنبل الشیبانی، مسند أحمد بن حنبل، مصر: مؤسسة قرطبة ج 1 ص 237
افزودن نظر جدید