مصحف فاطمه و شبهه نزول وحی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی از بدخواهان دنیای اسلام و تشیّع که همیشه به دنبال ایجاد تنش در جهان اسلام هستند، هر روز دست به دامن شبههای میشوند تا مسلمین را به جان یکدیگر بیندازند و با حربه شبههافکنی، خود را از پاسخگویی به اتهامات برهانند. یکی از شبهاتی که مطرح کردهاند، پیرامون مصحف حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) است که شیعه را متهم میکنند به اینکه شما قرآنی دیگر دارید به نام مصحف فاطمه و قائلید بر فاطمه (سلام الله علیها) نیز همانند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلّم) وحی نازل میشده و مقامی همچون ایشان داشته است.
ما در پاسخ به این شبهه باید در چند مسأله روشنگری داشته باشیم، یکی اینکه درست است که به نظر شیعه مصحف فاطمه (سلام الله علیها) از جانب خدا و توسط یکی از ملائکه بر حضرت زهرا قرائت شده است، اما مصحف فاطمه (سلام الله علیها) با قرآن تفاوت ماهوی دارد و اساساً این دو از یک مقوله نیستند، بلکه قرآن کتابی کامل و جامع است که راه سعادت بشریت به طور تمام و کمال در آن آمده است و در این رابطه از هیچ تر و خشکی فروگذار نکرده است امّا مصحف فاطمه (سلام الله علیها)، کتابی است که طبق روایات شیعه شامل خبر حوادث آینده، نام تمام فرمانروایانی که تا قیام قیامت به حکومت خواهند رسید،[1] وصیت فاطمه زهرا (سلام الله علیها)،[2] تسلی دادن فاطمه (سلام الله علیها) در سوگ پدر از جانب خداوند متعال، خبر دادن از فرزندان فاطمه زهرا و گزارش احوال پیامبر (صلی الله علیه آله و سلّم) و جایگاه ایشان پس از رحلتشان میباشد.[3]
امّا مسأله دیگری که در این رابطه باید برای برادران اهلسنت روشنگری شود، این است که لزوماً هر کس که از طرف ملائکه بر او سخنی قرائت شود یا بر قلب او چیزی الهام شود یا با ملائکه ارتباط داشته باشد، پیامبر و رسول تلقّی نمیشود، و نسبت به نزول ملائکه بر بشر عادی استحالهای وجود ندارد، پس اگر شیعه معتقد باشد مصحف فاطمه (سلام الله علیها) از جانب خداوند با واسطه ملائکه یا بدون واسطه، بر قلب فاطمه زهرا (سلام الله علیها) نازل شده است، این مطلب ملازمه ای با مقام نبوّت و رسالت برای فاطمه زهرا (سلام الله علیها) ندارد، کما اینکه خود اهل سنت نیز در برخی از کتب معتبرشان، افرادی را نقل کردهاند که ملائکه بر آنها نازل شدهاند، که در ادامه به ذکر برخی از آنها میپردازیم.
قرطبی در کتاب الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، که کتاب رجالی او قلمداد میشود درباره عمران بن الحصين الخزاعي، آورده است: «إنه كَانَ يرى الحفظة وكانت تكلمه حَتَّى اكتوى.[6] همانا او ملائکه را میدید و با آنها سخن میگفت تا اینکه او را سوزاندند.» یا در مورد همین شخص، ابن کثیر در تاریخش البدایة و النهایة از قول ابن سیرین میگوید: «وَقَدْ كَانَتِ الْمَلَائِكَةُ تُسَلِّمُ عَلَيْهِ فَلَمَّا اكْتَوَى انْقَطَعَ عنه سلامهم ثم عادوا قبل موته بقليل فكانوا يسلمون عليه رضي الله عنه وعن أبيه.[7] ملائکه هماره بر او سلام میدادند تا وقتیکه او را سوزاندند و این ارتباط قطع شد، اما اندکی قبل از مرگش دوباره ملائکه برگشتند و باز بر او و بر پدرش سلام دادند.» شخص دیگری که در منابع اهل سنت ملائکه بر او نازل شدند و با او تکلّم نمودند فردیست به نام أبو المعالي الصالح که ابن جوزی و ابن کثیر در رابطه با او میگویند: «أَصَابَتْهُ فَاقَةٌ شَدِيدَةٌ فِي شهر رمضان، فعزم على الذهاب إلى بعض الأصحاب لِيَسْتَقْرِضَ مِنْهُ شَيْئًا، قَالَ: فَبَيْنَمَا أَنَا أُرِيدُهُ إِذَا بِطَائِرٍ قَدْ سَقَطَ عَلَى كَتِفِي، وَقَالَ يَا أَبَا الْمَعَالِي أَنَا الْمَلَكُ الْفُلَانِيُّ، لَا تَمْضِ إِلَيْهِ نَحْنُ نَأْتِيكَ بِهِ، قَالَ فَبَكَّرَ إِلَيَّ الرَّجُلُ.[8] در ماه رمضان گرفتاری شدیدی برایش پیش آمد و تصمیم گرفت پیش یکی از دوستانش برود تا مقداری از او استقراض کند، میگوید: همینکه تصمیم گرفتم بروم به سمت فلانی، دیدم ملکی آمد و گفت: ای أباالمعالي من فلان ملک هستم، تو نمیخواهد پیش او بروی ما او را پیش تو میآوریم؛ میگوید: صبح دیدم که آن شخصی که قصد عزیمت به سوی او را داشتم نزد من حاضر است.»
این قضیه را ابن کثیر در البدایة و النهایة آورده و بعد از نقل داستان میگوید این مطلبی هست که ابن جوزی نیز در کتاب المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم نسبت به آن متذکّر شده است. خطيب البغدادي نیز در تاریخ بغداد که یکی از کتب معتبر تاریخی نزد اهل تسنن است، از أبي يحيى الناقد نقل میکند که میگوید: «اشتريت من الله حوراء بأربعة آلاف ختمة فلما كان آخر ختمة سمعت الخطاب من الحوراء وهي تقول وفيت بعهدك فها أنا التي قد اشتريتني.[9] من با خدا معامله کردم و از او یک حور العین به قیمت چهار هزار ختم قرآن خریدم، به ختم چهار هزارم که رسیدم دیدم که یک حورالعین آمد و گفت تو به عهدت وفا کردی و من آن حور العینی هستم که تو از خدا خریدی.»
حال سخن ما با برادران اهل سنت این است، شما که در مصحف فاطمه زهرا (سلام الله علیها) دچار تردید شدهاید و برایتان شبهه شده که چگونه فردی غیر از نبیّ میتواند با ملائکه در ارتباط باشد، با این منقولات و روایاتی که در منابع معتبر خودتان آمده است چه میکنید؟ آیا انصاف است که در مورد افرادی مثل أبي يحيى الناقد و أباالمعالي و عمران بن الحصين الخزاعي و... که ادعای ارتباط با ملائکه را داشتهاند، حکم به زهد و تقوای بالای آنها کنید و نسبت به فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و مصحف او شبهه وارد کنید و معتقدین به وجود آن مصحف را متّهم به غلو و رفض نمایید؟!
پینوشت:
[1]. احمد بن على طبرسى، الإحتجاج على أهل اللجاج، مشهد: نشر مرتضى، ج2، ص 372
[2]. محمد بن يعقوب كلينى، الكافي، تهران: دار الكتب الإسلامية، ج 1، ص 241، حدیث 4
[3]. محمد بن يعقوب كلينى، الكافي، تهران: دار الكتب الإسلامية، ج 1، ص 241، حدیث 5
[6]. أبو عمر يوسف بن عبد الله النمري القرطبي، الاستيعاب في معرفة الأصحاب، بيروت: دار الجيل، ج 3، ص 1208
[7]. ابن كثير القرشي البصري، البداية والنهاية، بیروت: دار إحياء التراث العربي، ج8 ، ص 66
[8]. ابن كثير القرشي البصري، البداية والنهاية، بیروت: دار إحياء التراث العربي، ج12، ص 201
[9]. الخطيب البغدادي، تاريخ بغداد، بیروت: دار الكتب العلمية، ج 8، ص 461
افزودن نظر جدید