آیا پیامبر کسی را بیهوده لعن میکرد ؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ علیرغم اعتراضات گسترده مسلمین در قالب تظاهرات، راهپیمایی، نوشتن کتب و مقاله و ... بر ضد حرکت اسلامستیزی و اسلامهراسی در غرب، آنچه باعث شده تا رسانههای ضد اسلامی، نسبت به اهانت به مقدّسات مسلمین متوقف نشوند بلکه در بعضی موارد، با جرأت بیشتر این حرکت شوم را ادامه دهند، مستمسک قرار دادنِ افکار و عقاید عدّهای تندرو در مکتب اسلام است که عامدانه یا جاهلانه، چهره این دین انسانساز را مخدوش کردهاند.
چهرهای را که این عده محدود، از دین اسلام و مقدّسات آن و بهویژه پیامبر رحمت و عطوفت، به جهانیان معرفی کردهاند، بهخوبی چرخ اسلامستیزی را در غرب به حرکت درآورده و خوراک رسانههای آنها را فراهم کرده است و تا این مشکل از عالم اسلام بهطورکلی برچیده نشود، هیچ جنبش و حرکتی به طور کامل کارساز نخواهد بود. در این نوشتار مختصر کوشیده شده، گوشهای از خیانت وهابیت و منابع فکری آنها در غیرواقعی جلوه دادنِ سیمای ظاهری و معنوی پیامبر (صلیالله علیه و آله)، به رشته تحریر درآید تا جویندگان حق با مقایسه این چهره غیرواقعی با شخصیتی که منابع معتبر از پیامبر (صلیالله علیه و آله) ترسیم کردهاند، از گمراهی به دور بمانند. قرآن از رسولالله (صلیالله علیه و آله) بهعنوان اسوه حسنه یاد کرده است، نظیر این تعبیر در روایات هم در رابطه با پیامبر (صلیالله علیه و آله) وارد شده است، نظیر روایتی که عایشه میگوید: «خُلق رسولالله قرآن بود.»[1] حال با وجود این تعبیر و امثال آن مگر قرآنی که خلق پیامبر به آن تشبیه شده است، در اوصاف بندگان واقعی خدا نمیفرماید: «وَ عِبادُ الرَّحْمنِ الَّذینَ یمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْناً وَ إِذا خاطَبَهُمُ الْجاهِلُونَ قالُوا سَلاماً [الفرقان/63] بندگان (خاص خداوند) رحمان، كسانى هستند كه با آرامش و بىتكبّر بر زمین راه مىروند؛ و هنگامیکه جاهلان آنها را مخاطب سازند (و سخنان نابخردانه گویند)، به آنها سلام مىگویند (و با بىاعتنایى و بزرگوارى مىگذرند).» مگر نه این است كه حیاء مانع انسان از ناسزاگویی است؟ و مگر خود نفرموده است كه: «حیاء شعبهای از ایمان است.»[2] و مگر خود نفرموده است كه: «مسلمان آن است كه مسلمانان از دست و زبانش آسوده باشند.»[3]
با وجود اینهمه محاسن اخلاقی که در کتب روایی شیعه و سنی آمده است، بعضی با تمسّک به بعضی از روایات، که عمدتاً از اشخاص معلومالحالی مثل ابوهریره و امثال او نقلشده است، برای رسیدن به اهداف و اغراض مشخصی که در ادامه به آنها اشاره ای خواهیم داشت، تلاش در نشان دادن چهرهای بیمبالات از پیامبر (صلیالله علیه و آله) دارند. برخی از این روایات که متأسفانه در کتب معتبر روایی اهل سنت نظیر صحیح مسلم و بخاری بهوفور یافت میشود، عمدتاً این مطلب را به مخاطب القاء میکند که نبی مكرّم اسلام (صلیالله علیه و آله) بیهوده به افراد دشنام میداد و آنان را لعنت میكرد و به آنها تازیانه میزد.![4] و این بیاحترامی تا جایی در این کتب پیش رفته است که بعضی از این کتب، بابی را در همین مسأله گشودهاند و روایات بسیاری را در آن باب ذکر کردهاند. اما با اندکی تأمل و تفکر و مراجعه به تاریخ و سیره پیامبر (صلیالله علیه و آله) هیچ عقل سلیمی نمیپذیرد كه آن حضرت به كسی دشنام داده باشد، یا بیهوده كسی را تازیانه بزند یا لعنت كند؛ لذا برای روشن شدن اذهان، دو مورد از دشنامها و نفرینهای آن پیامبر رحمت را نقل میكنیم تا معلوم شود بین پیامبر صحاح و پیامبر اسلام (صلیالله علیه و آله) چه مقدار تفاوت است.
در صحیح مسلم آمده است که انس میگوید: «دختربچه یتیمی را مادرم سرپرستی میكرد، روزی پیامبر او را دید و گفت: «عمرت دراز مباد». كودك گریهکنان نزد امّسلیم (مادر انس) رفت و جریان نفرین پیامبر را به او گفت. او نیز باعجله خدمت رسول خدا رسید. حضرت پرسید چه شده؟ او شكایت كودك را به عرض رساند. فرمود: «مگر نمیدانی كه من با خدا شرط كردم و گفتم كه من بشری هستم و مثل دیگران خشنود میشوم و یا غضب میكنم. هر كه را بیهوده نفرین كردم آن را بری او وسیله پاكی و تقرب او در قیامت قرار بده!»[5]
یا در روایتی دیگر در صحیح مسلم آمده است: «پیامبر اكرم دستور داد كه اگر كسی به فلان آب دسترسی پیدا كرد دست به آن نزند تا من بیایم. دو نفر جلوتر رفته و به آن دست زدند. پیامبر وقتی متوجّه قضیه شد به آن دو ناسزا گفته و هر چه خواست نثارشان كرد.»[6]
با جستجو در منابع اهل سنت به خصوص صحاح ستة با نمونههای متفاوتی از اینگونه روایات مواجه میشویم که با اندکی تأمل و تعمّق و ضمیمه کردن بعضی از عقائد افراطیون اهل سنت، به خوبی متوجه علّت وجود این روایات در منابع اهل سنت میشویم؛ و الّا پیامبری که در همین کتب، شأنش مبرّای از هرگونه توهین و ناسزا دانسته شده است چطور ممکن است در همان کتب او را به ناسزاگویی متهم کنند و بعد بگویند ناسزای پیامبر (صلیالله علیه و آله) در حق مردم برکت و رحمت است. مسلم نقل میكند وقتی به رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) گفتند مشركین را لعنت كن، میفرماید: «من مبعوث نشدم كه لعنت كنم بلكه برای رحمت مبعوث شدم.»[7] آیا میتوان پذیرفت پیامبر رحمت كه حاضر نیست مشركین را لعنت و نفرین كند مسلمانان را بیهوده دشنام داده و آنها را لعنت كند؟
شكی نیست كه هیچ مسلمانی نمیتواند بپذیرد، پیامبر عظیمالقدر او هنگام غضب، حرفهای نامربوط بزند و به اصحاب خودش ناسزا بگوید آنگاه به آنان بگوید شما حق ندارید ناسزا بگویید! پس چه شد كه چنین نسبتهایی به آن بزرگوار رواج یافت، به طوری كه در كتبی مانند صحاح سته نیز به عنوان روایاتی صحیح درج گردید؟ وقتی كه در پرسش به سؤال فوق با کنجکاوی و دقت به سراغ منابع روایی مذکور میرویم، به چند مطلب قابل تأمل دست مییابیم که در مسأله لعن و دشنام در سیره پیامبر (صلیالله علیه و آله) قابل توجه است. در این منابع روایاتی وجود دارد که پیامبر (صلیالله عليه و آله) افرادی مثل معاویه را لعن کردهاند، همچنین در همین منابع فقط پیامبر (صلیالله علیه و آله) نیست که ناسزا میگوید بلکه اصحاب او هم بسیار این کار را نسبت به صحابه دیگر انجام داده اند نظیر معاویه که علناً امیرالمومنین (علیه السلام) را لعن میکرد و دستور به دشنام و لعن ایشان بر سر منابر داده بود، یا خالد بن ولید که عبدالرحمن بن عوف را ناسزا میگوید[8] یا ابن عمر که فرزندش را دشنام میگوید[9] و دیگر نمونههایی که در سیره صحابه پیامبر بیش از حد تصور وجود دارند.
حال با وجود اینگونه ناسزاها و دشنامها و لعنهایی که در روایات و کتب معتبر اهل سنت وجود دارد میتوان وجهالجمعی را نسبت به همه این موارد ارائه داد، و آن اینکه علمای اهل سنت تفکری را به عوام القاء کردهاند مبنی بر اینکه صحابه پیامبر (صلیالله علیه و آله) در عمل و گفتار عادلاند و هرگز حاضر نیستند بپذیرند آنها مرتكب خطا یا اشتباه یا گناهی شدهاند، و خطاهای آنها را به هر طریقی که شده توجیه میکنند حتی اگر راه توجیه نسبت دادن آن خطا به پیامبر (صلیالله علیه و آله) باشد! با توجه به این مقدمه میتوان گفت که این روایات ساخته و پرداخته کسانی هستند که تلاششان در بی نقص جلوه دادن صحابه و پوشش گذاشتن بر کارهای اشتباه آنهاست به اینگونه که بگویند اگر امثال خلیفه اول و دوم و خالد بن ولید و عبدالله بن عمر و ... بیجهت کسی را سب و لعن میکنند، این مسأله ای نیست که باعث مخدوش شدن چهره معنوی آنها بشود، چون پیامبر (صلیالله علیه و آله) نیز ممکن بود بیسبب کسی را نفرین کند یا دشنام دهد.
همچنین اصلاح لعن و نفرین پیامبر (صلیالله علیه و آله) بر معاویه به این است كه بگویند نفرینهای بیهوده پیامبر (صلیالله علیه و آله) موجب رحمت است؛ لذا مسلم وقتی در صحیحاش حدیث نفرین پیامبر (صلیالله علیه و آله) بر معاویه را نقل میكند، آن را در بابی تحت این عنوان میآورد: «باب كسی كه پیامبر او را ناسزا گفت یا نفرین كرد و او اهل آن نبود برای او زكات و اجر و رحمت میباشد.» اما از آنجا كه دروغگو عاقبت رسوا میشود، این پوشش نتوانست عیب معاویه را مخفی كند و تاریخ ثبت كرد كه معاویه به نفرین پیامبر (صلیالله علیه و آله) به مرض جوع یعنی گرسنگی مبتلا شد. مضافاً بر اینکه نفرین پیامبر (صلیالله علیه و آله) بر معاویه بیجهت نبوده و همانطور که در صحیح مسلم نیز آمده علت نفرین آن حضرت به معاویه آن بود كه روزی ابن عباس را پی معاویه میفرستد، او كه در حال غذا خوردن بود دعوت حضرت را اجابت نمیكند. چند بار این كار تكرار شد و هر بار ابن عباس جواب آورد كه او در حال غذا خوردن است. آنگاه حضرت میفرماید: «خدا شكمش را سیر نكند»، معاویه بعد از این نفرین به مرض «جوع» یعنی گرسنگی مبتلا شد و هرگز سیر از سر سفره برنخاست بلكه از خوردن خسته میشد و دست میكشید.[11]
پینوشت:
[1]. مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، بيروت: دار إحياء التراث العربي، ج 1، ص 513
[2]. محمد بن إسماعيل البخاري، صحیح البخاری، بيروت: دار ابن كثير، اليمامة، ج 1، ص 12
[3]. همان، ج 1، ص13
[4]. همان، ج 5، ص 2339
[5]. مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، بيروت: دار إحياء التراث العربي، ج 4، ص 2009
[6]. همان، ج 4، ص 1784
[7]. همان، ج 4، ص 2007
[8]. همان، ج 4، ص 1967
[9]. همان، ج 1، ص 327
[10]. همان، ج 4، ص 2009
[11]. همان، ج 4، ص 2010
افزودن نظر جدید