حملۀ عثمانیان به کربلا در زمان احسائی

  • 1393/10/29 - 09:56
کربلا دو مرتبه به شدّت، توسط امپراطور عثمانی، مورد تهاجم قرار گرفت. حملۀ اول در سال 1241 هـ.ق. و در زمان شیخ احمد احسائی اتفاق افتاد و حملۀ دوم در سال 1258 هـ.ق. و در زمان سید کاظم رخ داد. در این پست، پیرامون حملۀ اول عثمانیان مطالبی را ارائه خواهیم کرد. آنطور که از شواهد پیداست، عاملِ اصلیِ حملۀ اولِ عثمانیان به کربلا، شیخ احمد احسائی بوده است...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کربلا دو مرتبه به شدّت، توسط امپراطور عثمانی، مورد تهاجم قرار گرفت. حملۀ اول در سال 1241 ه.ق. و در زمان شیخ احمد احسائی اتفاق افتاد و حملۀ دوم در سال 1258 ه.ق. و در زمان سید کاظم رخ داد. در این نوشتار، پیرامون حملۀ اول عثمانیان مطالبی را ارائه خواهیم کرد.[1] آنطور که از شواهد پیداست، عاملِ اصلیِ حملۀ اولِ عثمانیان به کربلا، شیخ احمد احسائی بوده است. وقتی که شیخ احمد در اواخر عمر خود، در ایران تکفیر شد، بعد از گذشت یکسال، به عتبات عالیات مراجعت کرد و آن هنگام که موقعیتِ علمی و مذهبی خود را، در آنجا متزلزل دید، بزرگترین خیانتِ خود را به عالم تشیع کرد و حادثه‌ای اسفناک در قرن 13 رقم زد. به اعتقادِ نویسندۀ کتابِ «شیخیه زمینه ساز بابیه»، شاید این عملِ شیخ احمد، جهت انتقام‌گیری از شیعیان بوده است.[2]
شیخ احمد احسائی، در مهم‌ترین اثرِ خویش، یعنی شرح زیارت جامعۀ کبیره، معاویه، ابوبکر، عمر و... را کافر شمرده، که هیچ اعتقادی به توحید، نبوت و معاد نداشته‌اند. شیخ در کتاب خویش می‌نویسد: «آنها صریحاً وحدانیت خدا، نبوت محمّد (صلّی الله علیه و آله) و معاد را انکار می‌کردند».[3]
عده‌ای از مردم عراق، وقتی از این عمل شیخ مطلع شدند، آن کتاب را نزد حاکم بغداد، داود پاشا، بردند و گفتند: «شیخ احمد، مذمّت خلفا را کرده و قدح در ابوبکر، عمر و عثمان می‌کند».[4]
داود پاشا هم که از کشتن و مجازات بیمی نداشت و نسبتِ به شیعیان بدبین بود، فردی را مأمور کرد، تا با قوای خویش، کربلا را محاصره و آنجا را به خاک و خون کشد. در پی این دستور و در سال 1241 ه.ق. کربلا محاصره و شیعیان آنجا به شدت سرکوب و مراکز دینی تخریب و مزارع کشاورزی مردم نابود شدند، به‌طوری‌که مردم با خوردن تخم پنبه خود را از مرگ نجات می‌دادند. حتی لشکریان دشمن، به حرمین شریفین نیز رحم نکردند و آنجا را به توپ و گلوله بستند.[5]
حاج محمد کریم خان در این خصوص می‌نویسد: «همین که این حکایت به شیخ رسید، بسیار بسیار دلگیر شد و دید دیگر ماندن در کربلا ممکن نیست؛ زیرا آخر متعرض او خواهند شد. لذا فرار را بر قرار اختیار کرد و به مکه معظمه رفت». وی در بین راه، در نزدیکی مدینه و در سن 90 سالگی از دنیا رفت.[6]

پی‌نوشت:

[1]. شیخیه زمینه ساز بابیه، سید محمد حسین فقیه ایمانی، ص 68، انتشاراتی راه نیکان، تهران، 1389.
[2]. همان، ص 66.
[3]. شرح زیارت جامعۀ کبیره، شیخ احمد احسائی، ج 3، ص 96-98؛ همان، ج 2، ص 294؛ شیخیه زمینه ساز بابیه، سید محمد حسین فقیه ایمانی، ص 67، انتشاراتی راه نیکان، تهران، 1389.
[4]. هدایة الطالبین، حاج محمد کریم خان کرمانی، ص 122.
[5]. مدینة الحسین، محمد‌حسن آل کلیدار؛ به نقل از: شیخیه زمینه ساز بابیه، سید محمد حسین فقیه ایمانی، ص 67-68، انتشاراتی راه نیکان، تهران، 1389.
[6]. روضات الجنات فی أحوال العلماء و السادات، محمد باقر خوانساری، ج 1، ص 94.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.