تصوف، نحلهای انسان محور
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از بدعتهای امروز جامعهی بشری، پدیدهی انحراف در ادیان آسمانی و گرویدن به فرق و نحلههای انسان محورانه و عموماً غیر اللهی است. این مسئله از همان ابتدای بعثت انبیای الهی در میان اقوامی که طریقهی رستگاری پدران خود را فراموش کرده و از احکام الهی سرپیچی نموده و منحرف شده بودند، نمود یافته و لزوماً مختص به جوامع امروزی نمیباشد. ولی نکتهای که مهم است اینکه، بحث انحراف از ادیان الهی امروزه تبدیل به ابزاری شده برای امحاء دین خدا و به دنبال آن استعمار و استثمار ملتهای موحد توسط دولتها و قدرتهای استکباری و این مبحث در دین مبین اسلام و از سالهای آغازین آن با شدت بیشتر و برنامه ریزی دقیقتری نسبت به دیگر ادیان و مذاهب پیگیری میشده است. از همین روست که در این آخرین و کاملترین دین خدا و در جامعهی مسلمین پیچیدهترین جریانات انحرافی پدید آمده است. یکی از این جریانات انحرافی که در بین مسلمین به وجود آمد مسئلهی صوفیگری بود. جریان تصوف از قرن دوم مصادف با زمان امامت امام صادق(علیه السلام) به وجود آمد. مؤسس این جریان شخصی بنام عثمان بن شریک کوفی است که از او به ابوهاشم کوفی یاد میشود. هرچند قبل از او اشخاصی مانند حسن بصری با زهدگرایی افراطی، این جریان را به تأسیس نزدیک کردند؛ اما کسی که عَلَم تصوف را برداشت، ابوهاشم کوفی بود.[1]
بزرگترین حربهای که این پشمینهپوشان در جوامع شیعی به آن دست میازند، عوام فریبی است. اساس باور صوفیه از همان ابتدای زمینهسازی که مدت زمان اندکی پس از خلافت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بروز یافت، مخالفت با ولایت اهل بیت(علیهم السلام) بود. با همهی این وجود فرقههای به ظاهر شیعهی صوفیه، اصرار بر این موضوع دارند که اقطاب و مشایخ همدوره با اهل بیت(علیهم السلام) خرقهی صوفیگری خود را از دست آن امامان همام دریافت کردهاند و روش ایشان بر سبیل و شیوهی معصومین(سلام الله علیهم اجمعین) پیش میرود. صوفیه مدعیاند از دورهی صفویه که مذهب شیعهی اثنیعشری، مذهب رسمی ایران معرفی شد، تصوفستیزی نیز آغاز گردیده است. حالآنکه اهلبیت(علیهم السلام) در تمامی دوران امامتشان به مخالفت علنی با این فرقهی منحرف برخاسته و تندترین روش را در صوفی ستیزی اتخاذ کردهاند. امام رضا (علیه السلام) فرمودند: «من ذکر عنده الصوفیه و لم ینکرهم بلسانه و قلبه فلیس منا و من انکرهم فکانما جاهد الکفار بین یدی رسول الله.[2] کسی که در پیش او یادی از صوفیه شود و ایشان را به زبان و دل انکار نکند، از ما نیست و کسی که ایشان را انکار کند مانند کسی است که پیشاپیش رسول خدا(صلی الله علیه وآله) با کفار جهاد کردهاست. ارزش انکار این جریان بدین دلیل است که این فرقه از درون به پیکرهی اسلام و عقاید آن ضربه وارد میکند و به همین سبب خطر ایشان برای امت اسلامی از کافری که رو در رو مقاتله میکند بیشتر است.»
یا از وجود مبارک رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) نقل شده که فرمودند: «لا تقوم الساعه علی امتی حتی یقوم قوم من امتی اسمهم الصوفیه،لیسوا منی و انهم یحلقون للذکر و یرفعون اصواتهم،یظنونانهم علی طریقتی بل هم اضل من الکفار و هم اهل النار لهم شهیق الحمار.[3] قیامت بر امت من برپا نگشته تا آنکه گروهی از امتم برخاسته که اسم آنها صوفیه است، آنها از من نیستند، و آنها برای ذکر حلقه میزنند و صداهای خود را بلند می کنند، گمان میکنند که بر راه طریقت من هستند، بلکه آنها از کفار گمراه ترند و آنان اهل آتش اند صدای درازگوشان دارند. سیل روایات امامان معصوم(علیهم السلام) که از بزنطی و سایر روات بر علیه تصوف و صوفیگری نقل شده و نمونههایی از آن نقل شد، ادعای بیپایه و اساس صوفیان را متزلزل میکند. از این رو به استناد همین روایات و در کنار بدعتهای بیشمار ایشان در احکام و عقاید اسلامی، میتوان دریافت که تصوف و صوفیگری، سنگ بنای انحراف را در عقاید اسلامی گذاشته و به همین انگیزه نیز تشکیل شده است.
پینوشت:
[1]. عرفان اسلامی، رضا مدنی، ص119، به نقل از تاریخ تصوف در اسلام، قاسم غنی، ص19 و آشنایی با علوم اسلامی، مطهری، ج2، ص110.
[2]. حدیقه الشیعه، شیخ حرعاملی، ص 563 و مستدرک سفینه البحار، شیخ علی نمازی شیرازی، ج 2 ص 389.
[3]. سفینه البحار، محدث قمی، ج 2 ص 57.
افزودن نظر جدید