معیارهای قطعی امامت نزد شیعه و سنّی

  • 1393/09/17 - 19:37
در بین مذاهب مختلف اسلامی نیز مشترکاتی در تعیین امام و رهبر هست. در رأس حکومت اسلامی باید کسی باشد که به جای «نمی‌دانم» بگوید: «سَلونی قَبلَ اَن تَفقِدونی؛ از من بپرسید، پیش از آن‌که مرا از دست بدهید». و همچنین باید کسی در مسند امامت و جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بنشیند که به جز در نبوت، در سایر فضائل و سجایای اخلاقی همانند ایشان باشد...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله اصول مشترک بین تمامی جوامع، داشتن پیشوا و رئیس حکومت می‌باشد. شاید به جرأت به توان گفت که هیچ کشور و یا گروهی را نمی‌توان یافت که بدون داشتن یک رهبر و پیشوا در جهان وجود داشته باشد. البته ممکن است در میان کشورها و یا گروه‌های مختلف نام آن به شکل‌ها و عناوین مختلفی ذکر شود. ولی آنچه بین همه آن‌ها مشترک است در درجه اول، داشتن یک مسئول مستقیم است که نظام آن تشکل بر محوریت آن بچرخد. در درجه دوم می‌رسیم به ملاک‌ها و معیارهایی که در تعیین آن امام، رهبر، پیشوا و یا هر اسم و عنوان دیگری که برای آن قرار می‌دهند. این مورد در بین آیین‌ها و نظام‌های مختلف اجتماعی متفاوت است و البته در مواردی نیز مشترکاتی در بین دو گروه و یا مذهب، در تعیین امام و رهبری جامعه وجود دارد. جامعه اسلامی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و بلکه نسبت به امر مهم امامت و پیشوایی مسلمانان حساسیت ویژه‌ای دارد.

در بین مذاهب مختلف اسلامی نیز مشترکاتی در تعیین امام و رهبر هست. به طوری که در نزد همه مذاهب اسلامی و به خصوص در مهم‌ترین کتب کلامی اهل‌سنت و مورد قبول وهابیت، مانند شرح مواقف (عضد الدین ایجی)، شرح مقاصد و شرح عقاید نسفیّه (سعد الدین تفتازانی) در چندین شرط برای رهبر و امام جامعه اتفاق نظر وجود دارد که از جمله مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به بالاترین درجه «دانش»، «شجاعت» و «عدالت» اشاره کرد: «علما بر این مطلب اتفاق نظر دارند که در رهبر و امام جامعه اسلامی ویژگی‌هایی شرط شده از جمله عدالت، دانش، اجتهاد، شجاعت و صاحب رأی صحیح بودن...[1]. یکی از مشترکات، داشتن «دانش» و «آگاهی» است. در رأس حکومت اسلامی باید کسی باشد که به جای «لا ادری؛ نمی‌دانم» بگوید: «سلونی قبل ان تفقدونی؛ از من بپرسید، پیش از آن‌که من در میان شما نباشم». و همچنین باید کسی در مسند امامت و جانشینی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بنشیند که به جز در نبوت، در سایر فضائل و سجایای اخلاقی همانند ایشان باشد، که در آیه مباهله به وجود چنین شخصیتی اشاره شده است.

خداوند در این باره می‌فرماید: «فَمَنْ حَاجَّکَ فِیهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَکُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَکُمْ وَأَنفُسَنَا وَأَنفُسَکُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَتَ اللَّـهِ عَلَی الْکَاذِبِینَ.[آل‌عمران/61] هرگاه پس از علم و دانشی که (در باره مسیح) به تو رسیده، (باز) با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آن‌ها بگو بیایید ما فرزندان خود را، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را، شما هم زنان خود را، ما از نفوس خود، شما هم از نفوس خود، دعوت کنیم. آنگاه مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغ‌گویان قرار دهیم.» در علم و دانش منحصر به فرد امیرالمؤمنین (علیه السلام) همین بس که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در باره ایشان فرمودند: «من شهر علم هستم و علی (علیه السلام) دروازه آن؛ هر کس که خواهد به شهر علم من در آید از دروازه داخل شود».[2] بخاری در تاریخ خود به نقل از عایشه آورده است: «علی (علیه السلام) داناترین مردم به سنّت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است».[3] ابن عباس (که اهل‌سنت او را «حبر الامة، دانشمند امّت اسلام» و «ترجمان القرآن، مفسر قرآن» نامیده‌اند، گفت: «9 دهم از تمام علم به علی (علیه السلام) داده شده و به خدا سوگند او در یک‌دهم باقیمانده آن نیز با تمام مردم شریک است».[4] وی همچنین درباره دانش امیرالمؤمنین (علیه السلام) گفته: «هرگاه توسط علی (علیه السلام) مطلبی برای ما ثابت می‌شد، به دیگران مراجعه نمی‌کردیم».[5] و سعید بن مسیّب گوید: «هیچ‌یک از صحابه نگفت "هرآنچه می‌خواهید از من بپرسید." مگر علی بن ابی‌طالب (علیه السلام)».[6] حال این سؤال مطرح است که با وجود این‌همه آگاهی، علی (علیه السلام) شایسته جانشینی پیامبر است، یا دیگران؟

پی‌نوشت:

[1]. الفقه علی المذاهب الاربعه، مبحث شروط الامامة، ج 5، ص 416
[2]. سلیمان بن احمد بن ایوب الطبرانی، المعجم الکبیر، مکتبه الزهراء، الموصل 1404 ه.ق، تحقیق: حمدی بن عبدالمجید السلفی، ج 11، ص 65
[3]. محمد بن اسماعیل البخاری، التاریخ الکبیر، ناشر: دارالفکر، تحقیق: السید هاشم الندوی، ج 2، ص 255
[4]. ابن عبد آلبر النمری القرطبی المالکی، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، دار الجلیل، بیروت، 1412 ه، تحقیق: علی محمد البجاوی، ج 3، ص 1104
[5]. ابن عبد آلبر النمری القرطبی المالکی، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، همان، ج 3، ص 1104
[6]. احمد بن حنبل، فضائل الصحابة، موسسه الرسالة، بیروت، 1403 ه.ق، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس، ج 2، ص 646

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.