معاویه را بهتر بشناسیم...
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اهل سنت احادیثی را در مدح معاویه بیان میکنند، در این نوشتار کوتاه قصد داریم این احادیث را بررسی و واقعیات تاریخی را در مورد معاویه بیان کنیم. در کتب اهل سنت از زبان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در مدح معاویه آمده است که: «حَدَّثَنَا عَلِیُّ بْنُ بَحْرٍ، حَدَّثَنَا الْوَلِیدُ بْنُ مُسْلِمٍ، حَدَّثَنَا سَعِیدُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ، عَنْ رَبِیعَةَ بْنِ یَزِیدَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِی عَمِیرَةَ الْأَزْدِیِّ، عَنِ النَّبِیِّ أَنَّهُ ذَکَرَ مُعَاوِیَةَ، وَقَالَ اللَّهُمَّ اجْعَلْهُ هَادِیًا مَهْدِیًّا، وَاهْدِ بِهِ [۱] خدایا! معاویه را هدایت کن و به واسطه او دیگران را نیز هدایت فرما.» در پاسخ به این حدیث جعلی ذکر چند نکته تاریخی درباره شخصیت معاویه الزامی است.
نکته اول: طبق این حدیث باید بنا به سخن پیامبر (صلی الله علیه و آله)، نباید معاویه را به خاطر تعیین یزید به عنوان جانشین پس از خود سرزنش نمود، چرا که معاویه به دعای پیامبر هدایت شده و هادی امّت است و فردی که متصدّی هدایت مردم است، کار نادرست انجام نمیدهد. پس بر او نباید خرده گرفت و در نشاندن یزید و معرفی فرزندش به عنوان ولی عهد، نباید او را سرزنش کرد! در حالی که در منابع تاریخی پیرامون جنایات و رفتارهای کفرآمیز یزید فراوان آمده است. [۲]
نکته دوم: به اعتقاد بعضی از بزرگان اهل سنت، معاویه فضیلتی نداشته است. نسائی در این باره میگوید: «ان النسائی خرج من مصر فی آخر عمره إلی دمشق فسئل بها معاویة وما جاء من فضائله فقال الا یرضی رأساً به رأس حتی یفضل قال فما زالوا یدفعون فی خصییه حتی اخرج من المسجد صم حمل إلی مکة فتوفی بها کذا فی هذه الروایة. [۳] نسایی در آخر عمر خویش از مصر به دمشق رفت؛ پس در آنجا از او در مورد معاویه و فضیلتهای او سؤال کردند؛ پس گفت: آیا به اینکه او را همشان علی دانستید راضی نشدید، حال میخواهید او را از علی برتر کنید؟ پس آنقدر به بیضه او زدند تا او را از مسجد بیرون کردند؛ او را به رمله یا مکه بردند و در آنجا از دنیا رفت.»
نکته سوم: معاویه و تجارت شراب؛ در کتب اهل سنت نقل است که: «عن محمد بن کعب القرظی قال غزا عبدالرحمن بن سهل الأنصاری فی زمان عثمان ومعاویة امیر علی الشام فمرت به روایا خمر تحمل فقال الیها عبدالرحمن برمحه فبقر کل راویة منها فناوشه غلمانه حتی بلغ شأنه معاویة فقال دعوه فإنه شیخ قد ذهب عقله فقال کذب والله ما ذهب عقلی ولکن رسول الله صلی الله علیه وسلم نهانا ان ندخل بطوننا وأسقیتنا واحلف بالله لئن انا بقیت حتی أری فی معاویة ما سمعت من رسول الله صلی الله علیه وسلم لأبقرن بطنه أو لأموتن دونه. [۴] عبد الرحمن بن سهل انصاری (از صحابه جلیلالقدر) در زمان عثمان به جنگ رفت در حالی که معاویه امیر بر شام بود. کاروان شتری از کنار او گذشت که بار شراب حمل میکرد؛ پس وی با نیزه خویش بر آن هجوم برده و تمام مشکها را درید. شتربانان او را گرفتند؛ خبر به معاویه رسید و گفت: او را رها کنید؛ او پیرمردی است که دیوانه شده است!!! وی پاسخ داد: قسم به خدا که معاویه دروغ گفته است، من دیوانه نشدهام ولی از رسول خدا شنیدم که ما را از نوشیدن شراب و حتی ریختن آن در ظرفهایمان نهی نمود؛ و قسم به خدا اگر زنده بمانم که معاویه را ببینم که کلام رسول خدا در مورد او محقق شده است (اگر معاویه را بر منبر من در مدینه دیدید او را بکشید) یا شکم او را خواهم درید و یا در این راه کشته خواهم شد.»
نکته چهارم: معاویه و مسوم کردن امام حسن: قرطبی حنفی متوفای ۵۵۰ هـ در کتاب التعریف بالأنساب مینویسد: «ومات الحسن مسموما سمته زوجته بنت الأشعث الکندیة دسه إلیها معاویة. [۵] حسن علیه السلام مسموم از دنیا رفت، همسرش دختر اشعث با دسیسه معاویه او را مسموم کرد.»
نکته پنجم: قتل حجر بن عدی توسط معاویه: ذهبی از علمای بزرگ اهل سنت بعد از نقل ویژگیهای و علت شهادت حجر به دست معاویه مینویسد: «وکان معه عشرون رجلاً فهم معاویة بقتلهم، فأخرجوا إلی عذراء. وقیل: إن رسول معاویة جاء إلیهم لما وصلوا إلی عذراء یعرض علیهم التوبة والبراءة من علی رضی الله عنه، فأبی من ذلک عشرة، وتبرأ عشرة، فقتل أولئک،... ولما بلغ عبد الله بن عمر قتله حجر قام من مجلسه مولیاً یبکی. [۶] با حجر بن عدی، بیست مرد دیگر بود؛ معاویه به کشتن آنها همت گماشت؛ پس آنان را به سوی منطقه عذراء بردند. و گفته شده است که فرستاده معاویه به سوی آنان آمد وقتی به عذراء رسید، به آنها گفت: توبه کنید و از علی بیزاری بجوئید، ده تن آنان از این کار سرباز زدند و ده تن دیگر تبری جستند. پس آنهایی که از برائت خود داری کردند کشته شدند.... هنگامیکه خبر کشته شدن حجر به عبد الله بن عمر رسید از جایش بلند شد درحالی که پیوسته گریه میکرد.»
نکته ششم: نبش قبور شهدا و صحابه از سنتهای معاویه: محمد بن سعد در الطبقات الکبری مینویسد: «أَخْبَرَنَا شِهَابُ بْنُ عَبَّادٍ الْعَبْدِیُّ، قَالَ: أَخْبَرَنَا عَبْدُ الْجَبَّارِ بْنُ وَرْدٍ، عَنِ الزُّبَیْرِ، عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، قَالَ: «لَمَّا أَرَادَ مُعَاوِیَةُ أَنْ یُجْرِیَ عَیْنَهُ الَّتِی بِأُحُدٍ کَتَبُوا إِلَیْهِ: إِنَّا لا نَسْتَطِیعُ أَنْ نُجْرِیَهَا إِلا عَلَی قُبُورِ الشُّهَدَاءِ»، قَالَ: «فَکَتَبَ: انْبُشُوهُمْ»، قَالَ: «فَرَأَیْتُهُمْ یُحْمَلُونَ عَلَی أَعْنَاقِ الرِّجَالِ کَأَنَّهُمْ قَوْمٌ نِیَامٌ، وَأَصَابَتِ الْمِسْحَاةُ طَرَفَ رِجْلِ حَمْزَةَ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ فَانْبَعَثَتْ دَمًا. [۷] جابر بن عبد الله گوید: هنگامی که معاویه قصد کرد تا نهر خود را که در احد قرار داشت، جاری کند، عاملانش به او نامه نوشتند: این کار ممکن نیست؛ مگر اینکه آن را از روی قبور شهدا جاری کنیم. معاویه در جواب نوشت: قبور را نبش کنید (بشکافید). راوی گوید: دیدم مردم از سر و کول هم دیگر بالا میرفتند (تا برای نبش قبر سبقت بگیرند) انگار که مردم در خواب بودند. در هنگام نبش قبر، کلنگی به پای حضرت حمزه سلام الله علیه اصابت کرد و خون از آن جاری شد.»
نکته هفتم: اقوال علمای اهل سنت در سبّ امیر المؤمنین علیه السلام توسط معاویه. ابن تیمیه حرانی میگوید: «وکذلک تفضیل علی علیه لم یکن مشهوراً فیها به خلاف سبّ علی فإنه کان شائعا فی اتباع معاویة ولهذا کان علی واصحابه أولی به الحق وأقرب الی الحق من معاویة واصحابه کما فی الصحیحن عن أبی سعید عن النبی قال تمرق مارقة علی حین فرقة من المسلمین فتقتلهم أولی الطائفتین به الحق وروی فی الصحیح أیضا أدنی الطائفتین الی الحق وکان سب علی ولعنه من البغی الذی استحقت به الطائفة أن یقال لها الطائفة الباغیة کما رواه البخاری فی صحیحه. [۸] برتری دادن علی بر معاویه در بین شیعیان علی مشهور نبود؛ ولی ناسزاگویی به علی (علیه السلام) در بین طرفداران معاویه شائع بوده است؛ از این روی، علی و یارانش به حق سزاوارتر از معاویه و یارانش هستند؛ همانگونه که در صحیحین از ابو سعید خدری از پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل شده است: کسی میآید که مردم را از دین خارج میکند (مقصود معاویه است) و نزدیکترین فرد به حق (علی علیه السلام) با وی میجنگد، و چون معاویه از علی (علیه السلام) بدگویی کرد، سزاوار است که به وی متجاوز و ستمگر گفته شود و لذا به طرفداران وی همان گونه که بخاری نقل کرده است، شایسته است که گروه ستمگر گفته شود.»
عماد الدین أبی الفداء: وی در تاریخش در ذکر شرایط صلح امام حسن با معاویه مینویسد که امام حسن علیه السلام شرط کرد: «وأن لا یسب علیاً، فلم یجبه إلی الکف عن سب علی، فطلب الحسن أن لا یشتم علیاً وهو یسمع، فأجابه إلی ذلک ثم لم یف له به. [۹] با او شرط کرد که علی (علیه السلام) را سب و لعن نکند؛ ولی او از این شرط سرپیچی کرد. امام مجتبی (علیه السلام) از او خواست تا بدگویی نکند، پذیرفت؛ ولی به عهدش عمل نکرد.» البته طبق نقلهای تاریخی معاویه اعمال دیگری را هم مرتکب شده بود که به علت اختصار به ذکر همین چند نکته اکتفا شد.
پینوشت:
[۱]. ابوعبدالله البصری الزهری، الطبقات الکبری، ج ۷ ص ۴۱۷، دار النشر: دار صادر - بیروت
[۲]. آیا لعن یزید امری جایز است؟
[۳]. ذهبی، تذکرة الحفاظ ج ۲ ص ۷۰۰، دار النشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، الطبعة: الأولی.
[۴]. عبد الله شافعی، تاریخ مدینة دمشق وذکر فضلها وتسمیة من حلها من الأماثل، ج ۳۴ ص ۴۲۰، دار النشر: دار الفکر، بیروت، ۱۹۹۵، تحقیق: محب الدین أبی سعید عمر بن غرامة العمری
[۵]. القرطبی الحنفی، التعریف بالأنساب والتنویه بذوی الأحساب، ج ۱، ص ۳، طبق برنامه الجامع الکبیر.
[۶]. الذهبی الشافعی، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج ۴، ص ۱۹۳، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الکتاب العربی، بیروت، الطبعة الأولی، ۱۴۰۷ هـ/ ۱۹۸۷
[۷]. ابوعبدالله البصری الزهری، الطبقات الکبری، ج ۳، ص ۱۱،، دار النشر: دار صادر - بیروت
[۸]. ابن تیمیه، مجموعة الفتاوی، ج ۴، ص ۲۶۶، ط دار الوفاء فی مصر، ۱۴۲۱ هـ.
[۹]. عبد الکریم الشیبانی الوفاة: ۶۳۰ هـ، الکامل فی التاریخ ج ۳ ص ۲۷۲، دار النشر: دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۱۵ هـ، تحقیق: عبد الله القاضی
افزودن نظر جدید