خسرو پرویز در آزمون اندیشه‌ی انسانی

  • 1393/07/07 - 11:33
آنچه در این نوشتار بدان پرداخته می‌شود، نحوه‌ی برخورد خسرو پرویز با نوامیس مردم است. خسرو پرویز از زنان شوهردار چه انتظاری داشت؟ اگر کسی حاضر نمی‌شد که دخترش را در اختیار خسروپرویز قرار دهد، او چه رفتاری با آن شخص می‌کرد؟ با مطالعه‌ی تاریخ می‌توان تکبر، توحش و بی‌شرمی را در رفتارهای خسرو پرویز مشاهده کرد...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ جامعه‌ی بشری همواره به علل مختلف گرفتار رنج بوده و هست. از درد آورترین معضلات اجتماعی در تاریخ زندگانی انسان، رفتارهای متکبرانۀ درنده‌خویان است. همانانی که با هر بهانه‌ای به سخت‌ترین و هولناک‌ترین شیوه‌ها در پی انتقام‌گیری برمی‌آیند. در عصر حاضر نیز بعضاً دیده و شنیده می‌شود که «شخصی که از دختر مورد علاقه‌ی خود پاسخ منفی شنید، بر روی آن دختر اسید پاشید!» یا «او را کشت» یا «خانواده‌ی آن دختر را مورد آزار و اذیت و انتقام‌گیری قرار داد». جالب است بدانیم که این رفتارهای زشت در تاریخ حکومت ساسانیان و مخصوص در عصر پادشاهی خسرو پرویز نیز سابقه داشته است.
حکایت کینه‌توزی‌های خسرو پرویز از آنجایی آغاز ‌شد که بنابر رسم دربار ساسانی، برخی افراد مأمور ‌شدند که به روم و ترکستان بروند و کنیزکانی زیبا برای پادشاه(خسرو پرویز) بیاورند. برخی از اطرفیانِ نعمان بن منذر حاکم حیره، به خسرو پرویز خبر رساندند که منذر دختری بسیار زیبا دارد. پس خسرو پرویز نامه‌ای به حاکم حیره نوشت که از او خواست که دخترش را برای او بفرستد. اما نعمان نپذیرفت و در پاسخ، این ضرب‌المثل عربی را برای خسرو پرویز فرستاد: «ان الملك فى مها العراق لزوجه سودان العرب» یعنی پادشاه آن‌قدر کنیزکان سیاه چشم (گاو چشم) دارد که سیاهان عرب را آرزو نباید کند.[1] -رسم عرب بر این بود که چشمان سیاه و درشت را به چشم گاو تشبیه می‌کرد.[2]- خسرو پرویز از این سخن معنی زشتی برداشت کرد(مترجمین حیله‌گرانه این ضرب‌المثل را بَد ترجمه کردند). خسرو پرویز از اینکه نعمان دخترش را به او نداد، خشمگین شد و کینه به دل گرفت. پس دستور داد تا او را دستگیر کردند. نعمان را به دربار خسرو پرویز آوردند و او نیز از سر حقد و کینه دستور داد تا نعمان را زیر پای فیل انداختند و او را به صورتی هولناک به قتل رساندند. آن دختر نیز وقتی خبر کشته شدنِ پدرش را شنید، به کوه‌ها پناه برد و در آنجا به رهبانیت مشغول شد.[3] برخی منابع تاریخی می‌گویند خسروپرویز از سر کینه نعمان را زندانی کرد و او از مرض طاعون مُرد.[4]
بعد از این حادثه وقتی خسرو پرویز از بهرام چوبینه شکست خورد و در حال گریختن بود، یکی از سران عرب را نزد خود خواند و از او خواست تا امانت‌های گرانبهایی که از مردم در اختیار داشت را به او دهد. آن شخص که هانی نام داشت، حاضر به خیانت در امانت نشد و دستور خسرو پرویز را اطاعت نکرد. پس خسرو پرویز عهد کرد که خاندان او را نابود کند. البته در این جنگ، ساسانیان از اعراب شکست خوردند و عهد خسرو پرویز ناتمام ماند.[5]
در زمانی که خسرو پرویز به دلیل درگیری‌ با سران نظامی، از ایران فرار کرد و به روم رفت، در خانه‌ی شخصی به نام "ایوانیس" ساکن بود. خسروپرویز از همسر ایوانیس خواست که از او به صورتی ویژه (؟!) پذیرایی و برایش شراب آماده کند! اما همسر ایوانیس شرم کرد و به خواسته‌ی شاه ایران پاسخ منفی داد. خسرو پرویز بعدها وقتی به قدرت رسید، به این شهر –که مردمش به او پناه داده بودند- حمله کرد و این زن را دزدید و به ایران برد و پس از شکنجه‌های هولناک او را به قتل رساند[6]. عبدالحسین زرینکوب در کتاب دو قرن سکوت، این گونه شخصیت خسرو پرویز را تشریح می‌کند: «خسرو پرویز با آنکه در جنگ‌ها کامیابی‌هایی داشت، از اشتغال به عشرت و هوس فرصت آن را نیافت که نظمی به کارهای پریشان بدهد. جنگ‌های بیهوده او نیز با آن همه تجمّلی که جمع آورده بود، جز آنکه خزانه مملکت را تهی کند، نتیجه‌ای نداشت»[7].

پی‌نوشت:

[1]. تاریخ بلعمی، تهران، انتشارات سروش، ۱۳۷۸، ج‏ 2، ص 1017
[2]. تاریخ بلعمی، همان، ج‏ 2، ص 1017
[3]. تاریخ بلعمی، همان، ج‏ 2، ص 1018 ، محمد بن على شبانكاره اى‏، مجمع الانساب، تصحیح: مير هاشم محدث،‏ تهران: انتشارات امير كبير، 1381. ج 1، ص 220-221، تاريخ طبری، ترجمه ی ابو القاسم پاينده‏، تهران‏، نشر اساطير، ۱۳۷۵، ج‏ 2، ص 755-758، ابن اثير جزرى، تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران، ترجمه عباس خليلى و ابو القاسم حالت‏، تهران: انتشارات مؤسسه مطبوعات علمى‏، ۱۳۷۱، ج‏ 5، ص 198-199
[4]. تاريخ طبری، ترجمه ی ابو القاسم پاينده‏، تهران‏، نشر اساطير، ۱۳۷۵، ج‏ 2، ص 757
[5]. تاريخ طبری، همان، ج‏ 2، ص 758-763 ؛ ابن اثیر جزری، تاريخ كامل بزرگ اسلام و ايران، همان، ج‏ 5، ص 198-204
[6]. تاریخ ایران باستان به روایت ابن عبری (گریگوریوس)، ص 230-231، به تصحیح و تحقیق محمدجواد مشکور، دانشنامه، خرداد 1326، شماره 1 ص 192-193
[7]. عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، 1381. ص 55

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.