دیده فرو بر به گریبان خویش....

  • 1393/06/21 - 17:23
آیا تمسخر و تحقیر دیگران برای باستانگرایان افراطی، مایه‌ی افتخار است؟ منظورمان به همان کسانی است که شعار پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک سر می‌دهند، اما در عمل جز نکبت و سفاهت چیزی به بار نمی‌آورند. شاید دیده و شنیده باشید که این افراد همواره دیگر قومیت‌ها را تحقیر می‌کنند. در حالیکه خودشاغن به همان واژگان زشت، مبتلی و سزاوارند...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شور، شوق و علاقه‌ی به وطن در نهاد آدمی است و مقابله با آن به سرخوردگی خواهد انجامید. مردمان ایرانی در گذر هزاران سال با زحمت بسیار در مقابل طوفان حوادث، از شرف و آبروی خود دفاع کردند و امروز حافظ میراث تمدنی کهن هستند. مردمانی که بیش از همه‌ی ملت‌ها به اسلام خدمت نمودند. ملتی که برمبنای روایات و احادیث، بیشترین نقش را در حمایت از منجی آخرالزمان خواهند داشت. اما در این میان، برخی افراد دچار افراط و رفتارهای خودخواهانه می‌شوند. منظورما به کسانی است که تمسخر و تحقیر دیگران را افتخاری برای خود می‌دانند. رفتارهایی این چنینی را به روشنی می‌توان در عملکرد جریان باستانگرایی افراطی مشاهده کرد. همانان که شعار پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک سر می‌دهند، اما در عمل جز نکبت و سفاهت چیزی به بار نمی‌آورند. شاید دیده و شنیده باشید که این افراد همواره قوم عرب را «سوسمارخور» می‌نامند. گرچه برخی اشخاص بدون غرض از چنین واژه‌ای استفاده می‌کنند، اما روی سخن ما بیشتر به کسانی است که تعمداً چنین زشت و ناهنجار سخن می‌گویند. این گفتار زشت موجب دلخوری و ناراحتی که بسیاری از هم‌وطنان عرب‌زبان ما (و حتی دیگر برادران مسلمان) شده است.
طبق اسناد تاریخی، یکی از عادات قوم عرب، خوردن سوسمار بود. حتی این مسئله بین برخی از سران جامعه‌ی عرب مشهور بود. همانند آنچه از عمر بن خطاب نقل شده است که گفت: «ضبّ أحبّ إلىّ من دجاجة» یعنی گوشت سوسمار برای من از گوشت مرغ هم دوست‌داشتنی‌تر است[1]. ناصرخسرو نیز در سفرنامه‌ی خود از وجود رسم سوسمارخواری در بین عامه‌ی اعراب(4 قرن پس از ظهور اسلام) خبر می‌دهد[2]. این رسم هنوز هم بین برخی از مردم عرب وجود دارد. اما باید توجه نمود که هر قومی عادت غذایی خاص خود را دارد (و سرزمین‌های بیابانی عرب نیز چنین عادت‌هایی را اقتضاء می‌کرد). در هر صورت تمسخر در این زمینه بی‌معنی است، هرچند می‌توان این مسئله را از حیث بهداشتی مورد بحث قرار داد، اما تمسخر و بدتر از آن، «سوسمارخور» نامیدن همه‌ی مردمان عرب چه معنی دارد؟ جالب است که این باستانگرایان افراطی، دیگران را حتی به جرم دفاع از اسلام، «سوسمارخور» می‌نامند! یعنی نه فقط قوم عرب را، بلکه مسلمانان را نیز به همین واژه خطاب می‌کنند. این در حالی است که در فقه اسلامی (بنابر سنت پیامبر و امامان شیعه)، خوردن گوشت سوسمار حرام است[3].

حال اگر باستانگرایان نسبت به عده‌ای از قوم عرب، کینه دارند، چرا و بر چه اساس از همه‌‌ی این قوم انتقام می‌گیرند؟! هدف ما دفاع غیرمنطقی و متعصبانه از قومیت‌ها و نژادها نیست. بلکه تنها بیان حقایق را می‌پوییم. آیا باستانگرایان حاضرند که همین رفتار درباره‌ی خودشان اجرا شود؟ برای نمونه در تاریخ ایران باستان مواردی را شاهد هستیم که بخشی از مردم ایران به عادت زشت «آدم‌خواری» مبتلی بودند. هرچند زرتشتِ پاک، با این رفتار زشت مقابله کرد و حتی برای کسانی که مرتکب این عمل می‌شوند، حکم اعدام صادر نمود، اما این روش توسط برخی همچنان تا سالیان بعد ادامه داشت[4]. حال دشمنان این سرزمین می‌توانند ایرانیان را با لقب «آدمخور» خطاب کنند؟ همچنین در سنّت زرتشتی، نوشیدن ادرار گاو و خاکستر برای دور کردن دیوان اهریمنی (مخصوصاً برای زنی که فرزندش سقط شده) توصیه گردیده است[5]. آیا دیگران حق دارند ما را «ادرارخور و خاکسترخور» بنامند؟ این شیوه منطقی و منصفانه است؟ همچنین در زمان فتح مدائن، وقتی سپاه عرب این شهر را محاصره کردند، مردم مدائن (پایتخت ساسانیان) دچار قحطی شدند و لذا از سر گرسنگی اقدام به خوردن سگ‌ها و گربه‌ها کردند[6]. آیا بدخواهان، حق دارند این مردم را «سگ‌خور» بنامند؟ آیا دیگران حق دارند که به خاطر رفتار عده‌ای معدود، همه‌ی ایرانیان را از ازل تا ابد محکوم بدانند؟ پس چگونه باستانگرایان افراطی به خود حق می‌دهند که با دیگران چنین رفتار کنند؟ وقتی خود حاضر به تحمل چنین منطقی از سوی دیگران نیستند. آیا بهتر نیست که باستانگرایان و ملیگرایان تندرو پشت نام ایران و ایرانیان پنهان نشوند؟!

پی‌نوشت:

[1]. مُصنف ابن أبی‌شيبة، ج 8 ص 84 ، روایت شماره 24842  (در برخی نسخه‌ها روایت 24356)
جلال الدين السيوطی، جامع الأحاديث، باب مسند عمر بن الخطاب، روایت 30316
[2]. مرتضی راوندی، تاريخ اجتماعى ايران، تهران: انتشارات نگاه، 1382. ج‏ 5 ص 313
[3]. مسائل على بن جعفر، قم: مؤسسه آل البيت، 1367. ص 157
ابوجعفر محمد بن یعقوب كلينی رازی، الكافي، تهران: دار الکتب الاسلامية، 1365. ج 6 ص 245
امام خمینی، تحریر الوسیلة، کتاب سوم، باب خوردنی‌ها و آشامیدنی‌ها، مسئله 5
[4]. بنگرید به «آدم خواری در فرهنگ ایران باستان ؟؟؟»
[5]. جیمز دارمستتر، وندیداد، تهران: انتشارات دنیای کتاب، ۱۳۸۴. ص ۱۲۷-۱۳۰
[6]. عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، 1381. ص 68

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام و احسنت! احسنت جالب هست ک باستانگرایان به به بعضی عرب ها میگویند سوسمار خور و فرهنگشان را میکویند اما خودشان سینه چاک فرهنگ غربی هستند ک خوک میخورند و از تکنولوژی چین و ژاپنی استفاده میکنند ک خورن سوسک و موش و خفاش و قورباقه حزو عادات غذاییشان است. اگر سوسمارخوری نوعی بی فرهنگیست و شایسته ملامت پس چرا هیچوقت ایراد و ملامتی به چینی ها و ژاپنی هایی ک سوسک میخورند از طرف باستانگراها صورت نمیگرید؟ پس باید علت ایرادگیری به بعضی عرب ها را درجای دگری جست. ان جای دیگر نژادپرستی است و بس! نژآدپرستی توسط کسانی ک خودرافرزند کوروش میدانند.کوروشی ک به قول خودشان هرجا میرفت به فرهنگ ملل دیگر احترام میگذاشت اما حیف این احترام به فرزنندانش به ارث نرسیده و اینها فقط ادعا دارند و بس!@

انها راچه نفرینی کنیم که خود دربلایی غظیم گرفتارند که همان باستانگرایی باشد. آنها آنقدر در توهم باستان گیرند که حتی به دبستان هم نمی رسند . ملتی که در گذشته ی خود گرفتار هست هرگز آینده درخشانی نخواهد داشت.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.