بازهم دروغ پیرامون ابالیش

  • 1393/06/17 - 16:19
از جمله‌ دروغ‌هایی که توسط مدعیان گفتار نیک، فراوان منتشر شده است، پیرامون متن پهلوی ماتیکان گجستک ابالیش (Matikan-i gujastak abalish) می‌باشد. این افراد مدعی شده‌اند که این متن مناظره‌ی میان یک مسلمان و یک زرتشتی است! در حالیکه اثبات می‌شود که این مناظره بین یک مانَوی (زندیق) و یک موبد زرتشتی بود...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ اسلام، دین زرتشتی را ملحق به ادیان الهی دانسته و پیام راستین همه پیامبران را تصدیق نمود. اما برخی جریاناتِ اسلام‌ستیز که سر در آخور استعمارگران دارند، همواره با نشر اکاذیب ناشی از توهمات، سعی در تحقیر اسلام و ترفیع آیین زرتشتی دارند! این در حالی است که اسلام، نسخه‌ی تکامل یافته‌ی همه ادیان الهی است و هیچ چیز بالاتر از آن قرار نمی‌گیرد. 
از جمله‌ دروغ‌هایی که توسط مدعیان گفتار نیک، فراوان منتشر شده است، پیرامون متن پهلوی ماتیکان گجستک ابالیش (Matikan-i gujastak abalish) می‌باشد. این افراد مدعی شده‌اند که «ابالیش» گونهٔ پهلوی نام عبداللیث است. «گجستک» نیز به معنی ملعون است. در حقیقت ادعای این دروغ‌پردازان این است که عبداللیث شخصی زرتشتی بود که مسلمان شد و پس از مسلمان شدن، به مناظره با موبدان زرتشتی پرداخت و در این مناظرات، پیروزی با موبدان زرتشتی بود[1]. این افراد با این ادعا در پی این هستند که بگویند دین زرتشتی از حیث منطق برتر از اسلام است! اما نکات و توضیحاتی درباره‌ی این موضوع قابل ذکر است.
باید توجه داشت که این مناظره میان یک مسلمان و یک زرتشتی نبود، بلکه بین یک زرتشتی و یک زندیقِ مانوی رخ داده بود. این کتاب توسط آذرفرنبغ (موبد بزرگ زرتشتی در عصر مأمون) نوشته شد[2]. هنگامی که به این کتاب مراجعه می‌کنیم، در همان مقدمه می‌خوانیم: «ایدون گویند، که گجستک اباله، زندیک از استخر بود». روشن است که وی «زندیک/زندیق» نامیده است. ابراهیم میرزای ناظر (مترجم این متن به فارسی)، به روشنی از مانوی بودنِ ابالیش سخن می‌گوید. چه اینکه در آن عصر مسلمین زندیق نامیده نمی‌شدند، بلکه مانویان چنین خطاب می‌گشتند[3]. عبدالحسین زرینکوب نیز در کتاب «دو قرن سکوت» می‌فرمایند که ابالیش شخصیتی مانوی یا دهری بود[4]. استاد فریدون وهمن نیز بر این مسئله تأکید می‌کند که متن پهلوی «ابالیش گجستک» ناظر به مناظره‌ی موبد زرتشتیان با یک مانوی(زندیق) است[5]. پس روشن است که طرفِ این مناظره به هیچ روی، یک مسلمان نبود (و نام عبداللیث نیز برای ابالیش اثبات نشده است، بلکه تنها یک احتمال است).
دیگر نکته‌ی قابل توجه -که نشان می‌دهد این مناظره ارتباطی با مسلمانان نداشت- این است که این متن دربردارنده هفت پرسش و پاسخ است[6] که در پایان هر پرسش و پاسخ، آمده: «مأمون امیر مؤمنین پسندید. به خوب داشت و رامشی بسیار پذیرفت»[7] و به تعبیر موبد جهانگیر اوشیدری، پاسخ‌های موبد زرشتی موجب مسرّت مأمون شد[8]. به راستی آیا ممکن است که یک «مسلمان» به مناظره با موبد زرتشتی برخیزد، و مأمون در نهایت حق را به موبد زرتشتی دهد؟! و حتی از پاسخ‌های موبد زرتشتی مسرور و شادمان گردد؟! به راستی آیا زرتشتیان در جامعه‌ی اسلامی آن روز، به قدری آزاد بودند که به مناظره و گفتگو می‌پرداختند و خلیفه‌ی مسلمین هم از آنان -موبدان زرتشتی- حمایت می‌کرد؟ اگر چنین بود، پس جامعه‌ی اسلامی به راستی بهشتی برای زرتشتیان بود! اگر این مناظره بین یک موبد زرتشتی و یک زندیق می‌بود -که بود- آن هنگام مأمون می‌توانست از پاسخ‌های موبد زرتشتی خوشحال شود، چه اینکه زرتشتیان در نگاه فقه اسلامی، ملحق به اهلِ کتاب، و نزدیک به اسلام هستند و مانَویان (زندیقان) بسیار از آموزه‌های اسلامی دور و منکر حقایق مبنایی اسلام هستند. از همین روی پیروزی یک زرتشتی بر زندیق می‌توانست سبب خشنودی مأمون گردد (که چنین هم شد)[9]. همچنین در این متن، هیچ اثری از بحث پیرامون اسلام وجود ندارد. که نشان می‌دهد که هیچ یک از طرفینِ مناظره، مسلمان نبودند.

نکته‌ی آخر هم این است که جامعه‌ی اسلامی در عصر مأمون، متکلمین و فیلسوفانی بس قَدَر و مسلط داشت، به گونه‌ای که امثال ابالیش(با این سطح پایین اندیشه و پرسش‌های ساده و سطحی)، جایی برای عرض اندام نداشتند. مرحوم استاد زرینکوب نیز در کتاب «دو قرن سکوت» به روشنی بیان داشتند که مسلمانان، نه فقط در زمینه‌ی شمشیر، بلکه در منطق و مبنای فکری هم، بر زرتشتیان پیروز می‌شدند(و زرتشتیان در مناظرات و مجادلات، از مسلمانان شکست می‌خوردند).[10] در پایان باید به عرض برسانیم که رفتارهای باستانگرایان افراطی و اسلام‌ستیز ربطی به هموطنان زرتشتی عزیز ما ندارد، بلکه جریانات باستانگرا، برای رسیدن به اهداف شوم خود، آیین زرتشتِ پاک را وسیله و بازیچه‌ای قرار داده‌اند و به راستی که دورترین مخلوقات از حق هستند.

پی‌نوشت:

[1]. این ادعا در فضای مجازی و حقیقی بسیار منتشر شده است. از جمله سایت رسمی انجمن زرتشتیان ایرانی ساکن آلمان، ذیل «ماتیکان گجستک ابالیش» چنین ادعایی را مطرح کرده است.
[2]. موبد جهانگیر اوشیدری، دانشنامه مزدیسنا، تهران: نشر مرکز، 1389. ص 419 و عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، 1381. ص 295
[3]. ماهنامه چیستا، شماره 64، دی 1368، ص 473
[4]. عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، تهران: انتشارات سخن، 1381. ص 295
[5]. ایران‌نامه، شماره 66، بهار 1378، ص 216
[6]. ماهنامه چیستا، شماره 64، دی 1368، ص 473-478 (ترجمه متن پهلوی «ماتیکان ابالیش گجستک» به فارسی، ابراهیم میرزای ناظر).و عبدالحسین زرینکوب، همان، ص 295 و موبد جهانگیر اوشیدری، همان، ص 419
[7]. ماهنامه چیستا، همان، ص 473-478
[8]. موبد جهانگیر اوشیدری، همان، ص 419
[9]. باید دقت داشت که موبدان زرتشتی و سران زنادقه (مانَویان)، از عصر ساسانی با یکدیگر درگیر و همواره به ردّ و تخطئه‌ی هم می‌پرداختند. شخصِ مانی هم به دستور موبدان زرتشتی (در عصر ساسانی)، زنده زنده پوست کنده شد و سپس پوستش را پر از کاه نموده؛ از دروازه‌ی شهر جندی‌شاپور آویزان کردند. بنگرید به مقاله «کوتاه از سرنوشتِ مانی»
[10]. عبدالحسین زرینکوب، همان، ص 293-294-295 و همچنین بنگرید به «مسلمان شدن اکثر ایرانیان از روی اختیار، گفتاری از عبدالحسین زرینکوب» و «دفاعیه‌ی استاد زرینکوب پیرامون اسلام»

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.