نگاهی به جایگاه عقل در معرفت دینی شیعه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عقل در معرفت دینی شیعه بروز و ظهور ویژهای دارد. امری که کمتر در مذاهب دیگر اسلامی به درستی و در جایگاه خود دیده میشود. در معرفت دینی شیعه از صدر تا ذیل، عقل چنان اهمیتی دارد که هیچگاه در بنای معارف اصول اعتقادی دچار سرگشتگی و دور نمیباشد؛ چنانکه در زمینه فقهی نیز فقه شیعه عقل را جزو منابع چهارگانه استنباط میداند.
بدیهی است که زیربنای اصول اعتقادی نگاهی عقلی به جهان و به اثبات رساندن مسائل اساسی مانند وجود خدا و یا اصل نبوت است و اتکا به متون شرعی در این زیر بنا با مشکل دور مواجه است و آنچه در متون دینی در این زمینه وجود دارد ارشاد به طی مسیر عاقلانه است نه دعوت به پذیرش بی چون و چرا.
امری که گاهی در مناظرات و گفتگوهای مخاصمین با شیعه، شنیده میشود که ادعا دارند که ضرورت و اصل نبوت از قرآن اثبات میشود! و این در حالی است که حجیت قرآن نیز منوط به اثبات اصل نبوت است.
اما شیعه تا رسیدن به دروازه معرفتی شرع و متن قرآن، اثبات لزوم وجود خدایی حکیم که عاری از نقص است و نیز غیر عبث بودن آفرینش عالم را یک سیر عقلی میداند که انسان را به ضرورت نبوت و ارسال رسل میرساند و تأکید دارد که این راه، راهی تعبدی و تقلیدی نمیتواند باشد.
به عبارت ساده یعنی اینکه شما قبل از اینکه بخواهید معارف دینی را از قرآن و متون شرعی استخراج کنید، این عقل شماست که به کمک آن باید مسیر به اثبات رساندن اصول اساسی مانند وجود خدای حکیم را طی کنید؛ بدون اینکه تقلیدی از دیگران داشته باشید؛ تا نوبت به استخراج معارف دینی از متون دینی توسط خودتان ویا تقلید از عالمی که به آن معارف دست یافته و میتواند با روش منطقی و علمی از آن دفاع کند، برسید.
مسلم است که وادی همراهی عقل با شرع در ادامه و در مرتبه معارف فرعی شریعت نیز توسعه دارد و این وادی نیز، وادی پرتلاطم و دریایی طوفانی است که به این آسانی به آن نمیتوان رسید و سوار شدن بر کشتی نجات برای نیل به آن ضروری است.
چه بسا در جرگه اسلام و به نام اسلام احکام غیر قطعی عقلی بدیهی فرض شده و منجر به تفسیر به رأی شرع و یا وارد ساختن بدعتی به آن گردد(مثل آنچه اهل رأی و قیاس از مذاهب اهل سنت دچار آنند) و از سویی دیگر صرفا اقتباس از ظاهر یک متن شرعی موجب استباط مطلبی نادرست به اسم شرع گردد.(مثل آنچه وهابیت و سلفیگری تفریطی درآن دست و پا میزند).[1]
پس روشن است که تلازم بین عقل و شرع آنگاه واقعیت دارد که در هر دو جانب عقل و شرع، به آب زلال معرفت عقلی و شرعی دست یافته باشیم و این یعنی اینکه از یک سو عقل فارغ از توهمات باشد، تا احکام صادق عقلی با اوهام و تخیلات درنیامیزد و از سویی دیگر شریعتی برخواسته از عصمت و به دور از خطا و اشتباه در تمام مراحل تنزیل و دریافت و انتقال و تبیین در میان باشد تا اطمینان از صدور احکام آن شرع، از خالق عقل و اندیشه بدون اینکه در وسط راه خطا و اشتباه مخلوقی با آن درآمیخته شود، حاصل آید.
بدیهی است که فقط چنین شرعی است که با چنان عقلی در تلازم است و ناگفته پیداست که این عصمت و عدم خطا و اشتباه در بین مبداء _که الله تبارک و تعالی باشد_ و مقصد _که جمیع انسانها است_ را در غیر از مذهب حقه شیعه، _آن هم در تمام مراحل یاد شده_ کسی سراغ ندارد.
چرا که عصمت ملائکه از جمله عصمت حامل وحی، جبرئیل امین[2] و عصمت در دریافت رسولالله و ابلاغ ایشان به مردم و نیز تبیین آن حضرت و نیز تبیین خالی از اشتباه و خطا در بیان خلفای معصوم ایشان_ که ائمه معصومین باشند_، امری است که در مذاهب دیگر یا به شکل کلی و یا در بعضی مراحل منتفی است و لذا جایی برای تلازم عقل و شرع باقی نمیماند.
و صد البته در غیر مذهب شیعه اصلا جایی بر این ادعا نیست؛ وقتی با اقتدا به خیل عظیمی از صحابه که اعمال و رفتار متضاد از هم داشتهاند، قائل باشیم تمام اقتدا شوندگان و اقتداکنندگان محق هستند! در حالی که گاه مقتداهایشان رودروی هم در برابر هم جنگیدهاند. پس اعتقاد به حق بودن هردو سو جز زیر پا نهادن عقل نیست و اقتدا به یکی از اطراف قطعا باطل است. در چنین شرایطی حداقل آن بود که اگر به تعیین الهی خلیفه قائل نبودند لااقل در پی اعلم و افضل باشند اما افسوس که گاهی حتی با قبول اعلمیت و افضلیت علی علیهالسلام در پی دیگرانند![3]
خلاصه: در مذهب شیعه گذشته از اینکه عقل در استنباط مسائل فقهی یکی از منابع چهارگانه در کنار قرآن، سنت و اجماع است ضمنا در مسائل اعتقادی جایگاهی اصیل دارد تا این مذهب در ورطه دور نیافتد لذا در مذهب جعفری بر غیر تقلیدی بودن اصول اعتقادی تاکید میشود. با وجود عصمت در بدنه اصلی مذهب شیعه نیز میتوان همراهی مستمر عقل و شرع را ادعا کرد و این طریق را مصون از خطا دید. این در حالی است که در سایر مذاهب با نبود امام معصوم پاکی و زلالی آب حیات هدایت، که از منبع پاک و منزه ربوبی نشأت گرفته است بیشک در مراحل ابتدائی راه بعد از نبوت رسولالله، با تفسیر به رأیها و ظاهربینیها آلوده گشته است.
هرچند با منقطع شدن از امام معصوم در عصر غیبت، شیعه نیز کم و بیش گرفتار چنین خطری میباشد لذا ما در این مصیبتی که در آن گرفتاریم(غیبت امام)، در تقلید از مراجع دینی در پی اعلم و اورع و زمانشناسیم تا اطمینان بیشتری بر نائل آمدن به ذائقه پاک معصومانه _با استفاده از روش استنباط منطقی و قابل دفاع و نه تفسیر و تحمیل رأی_ داشته باشیم.
پاورقی:
[1] یکی از ظاهر بینیهای بسیار خندهدار وهابیون فتوای مفتی اعظم سابق وهابیت یعنی بنباز است که براساس آیه شریفه «والجبال اوتادا» میخ بودن کوهها را دلیل بر ثابت بودن زمین و گردش خورشید به دور آن میشمارد! در حالی که با کمی دقت عاقلانهتر این احتمال وجود دارد که منظور از این میخها حفظ برآیند نیروهای مغناطیسی بین کرات و حفظ زمین در جایگاه گردشی خود باشد.
[2] هرچند به شکل خندهداری در انبوه رسانههای معاندین، این تهمت ناروا به شیعه زده میشود که شیعیان در پایان نماز بجای سه بار «اللهاکبر» گفتن، سه بار میگویند خان الأمین؛ یعنی جبرئیل امین خیانت کرد! چون به جای اینکه وحی را [نعوذبالله] به علی بیاورد به رسولالله برد!
[3] ابو حنیفه(پیشوای بزرگ اهل سنت): هیچ کس با علی به مبارزه برنخواست مگر آنکه علی از آن برتر بود و اگر علی به مقابله و مبارزه با آنها نمی پرداخت هیچکس نمیدانست سیره بین مسلمین و تکلیف شرعی با این گروهها از چه قرار است.(مناقب ابو حنیفه٬خطیب خوارزمی ج2 ص83)؛ شافعی(پیشوای مذهب شافعی): عَـلِیٌّ حُـبُّهُ جُنـُّة ،اِمَامُ النَّاسِ وَ الجِنَّة،وصیّ المُصطَفَی حَقّا ،قَسِیمُ النَّارِ وَ الجَنَّة؛تـرجـمـه:دوستی علی سپر آتش دوزخ است؛ او امام انسانها و پریان است؛ او در حقیقت جانشین مصطفی و تقسیم کننده بهشت و دوزخ است.مـنـبـع: دیوان شافعی، چاپ مصر، ص 32؛ احمد ابن حنبل( پیشوای مذهب حنبلی):در فضایل هیچکدام از اصحاب رسول خدا به میزانی که درباره علی وارد شده٬ حدیث٬ به اسناد حسن صحیح به دست ما نرسیده است . (خصایل و مسند خوارزمی ص3وص19)
افزودن نظر جدید