آیا صلح امام حسن ( علیه السّلام ) نشان دهندۀ حسن روابط اهلبیت با معاویه نبود؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از دیگر شبهاتی که پیروان وهابیت در مسائل تاریخی به شیعه وارد میکنند این شبهه میباشد که آیا صلح امام حسن ( علیه السّلام ) با معاویه نشان دهندۀ حسن روابط اهلبیت با معاویه نبود؟
پاسخ:
با شهادت امام علی ( علیه السّلام )، مردم کوفه با فرزند شایسته آن حضرت، امام حسن ( علیه السّلام ) برای خلافت بیعت نمودند. امام پس از اندک مدتی که معاویة بن ابی سفیان، فرمانروای شام از طرف دو خلیفه قبلی از فرمانبری سرباز زد، دستور تجهیز سپاه را صادر فرمود.
بنابراین امام حسن ( علیه السّلام ) از روز نخست آمادۀ قیام و دفاع از حریم خلافت بود و هرگز صلح و سازش در برنامه او نبود، لذا وقتی خبر حرکت معاویه از شام به کوفه رسید، دستور داد که در مسجد جمع شوند، آنگاه خطبهای آغاز کرد و پس از اشاره به بسیج نیروهای معاویه، مردم را به جهاد در راه خدا و ایستادگی در مبارزه با پیروان باطل دعوت نمود و لزوم صبر و فداکاری و تحمل دشواریها را گوشزد کرد. امام ( علیه السّلام ) با اطلاعی که از روحیۀ مردم داشت، نگران بود که دعوت او را اجابت نکنند. اتفاقا همین طور شد و پس از پایان خطبۀ مهیّج حضرت، همه سکوت کردند و احدی سخنان آن حضرت را تأیید نکرد.
این سند تاریخی نشان میدهد که مردم عراق تا چه حد به سستی و بیحالی گراییده بودند و آتش شور و سلحشور و مجاهدت، در آنها خاموش شده بود و حاضر نبودند در جنگ شرکت کنند.
سرانجام پس از فعالیتها و سخنرانیهای عدهای از یاران بزرگ حضرت مجتبی به منظور بسیج نیروها و تحریک مردم برای جنگ، امام ( علیه السّلام ) با عدۀ کمی کوفه را ترک گفت و محلی در نزدیکی کوفه به نام « نخیله » را اردوگاه قرار داد و پس از ده روز اقامت در «نخیله » به انتظار رسیدن قوای تازه، جمعا چهار هزار نفر در اردوگاه حضرت گرد آمدند به همین جهت امام ناگزیر شد دوباره به کوفه برگردد و اقدامات تازه و جدّیتری جهت گردآوری سپاه به عمل آورد.[1]
خستگی مردم عراق پس از سه جنگ جمل و صفین و نهروان از یک طرف، و وجود عناصر متضاد در سپاه امام از طرف دیگر، و خیانت فرماندهان او از طرف سوم سبب شد که صلح بر امام تحمیل شود.
این حقیقت را امام در یکی از سخنان خود بیان کرده و میفرماید: من به این علت حکومت و زمامداری را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانی برای جنگ با وی نداشتم. اگر یارانی داشتم شبانه روز با او میجنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب میشناسم و بارها آنها را امتحان کردهام. آنها مردمان فاسدی هستند که اصلاح نخواهند شد، نه وفادارند، نه به تعهدات و پیمانهای خود پایبندند و نه دو نفر از آنان با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه میکنند، ولی عملا با دشمنان ما همراهند.[2]
امام حسن ( علیه السّلام ) که از سستی و عدم همکاری یاران خود به شدت ناراحت و متأثر بود، روزی خطبهای ایراد فرمود و در آن چنین گفت: به خدا سوگند اگر ( به علت سستی و بیوفایی شما ) ناگزیر شوم زمامداری مسلمانان را به معاویه واگذار کنم، یقین بدانید زیر پرچم حکومت بنی امیه هرگز روی خوشی و شادمانی نخواهید دید و گرفتار انواع اذیتها و آزارها خواهید شد.
« اگر یارانی داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکاری میکردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمیکردم، زیرا خلافت بر بنی امیه حرام است. . . ».[3]
این بیان، پرده از چهرۀ این رویداد تاریخی برمیدارد و نشان میدهد که: اولا، امام خواهان صلح نبود، بلکه به خاطر فقدان یاور و سستی مردم کوفه و دیگر عواملی که به آنها اشاره شد، صلح را پذیرا شد.
ثانیا، صلح حضرت نشانۀ حسن روابط با معاویه و پیروان او نبوده است.
منابع:
[1]. آل یاسین، شیخ رازی، صلح الحسن، ط 2، ص 102.
[2]. مجلسی، بحارالأنوار، تهران، المکتبة الأسلامیة، 1393 ه . ق، ج 44، ص 147.
[3]. شبّر، سید عبدالله، جلاء العیون، قم مکتبة بصیرتی، ج 1، ص 345 ـ 346.
دیدگاهها
سالار
1393/03/25 - 21:20
لینک ثابت
به فرض صحت این مطلب ما
tahamohsen
1393/09/12 - 15:49
لینک ثابت
سلام
افزودن نظر جدید