آیا صلح امام حسن ( علیه السّلام ) نشان دهندۀ حسن روابط اهل‌بیت با معاویه نبود؟

  • 1393/03/23 - 09:05
از دیگر شبهاتی که پیروان وهابیت به شیعه وارد می‌کنند این شبهه می‌باشد که آیا صلح امام حسن ( علیه السّلام ) با معاویه نشان دهندۀ حسن روابط اهل‌بیت با معاویه است؟ و پاسخ به آن.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از دیگر شبهاتی که پیروان وهابیت در مسائل تاریخی به شیعه وارد می‌‌کنند این شبهه می‌باشد که آیا صلح امام حسن ( علیه السّلام ) با معاویه نشان دهندۀ حسن روابط اهل‌بیت با معاویه نبود؟

پاسخ:

با شهادت امام علی ( علیه السّلام )، مردم کوفه با فرزند شایسته آن حضرت، امام حسن ( علیه السّلام ) برای خلافت بیعت نمودند. امام پس از اندک مدتی که معاویة بن ابی سفیان، فرمانروای شام از طرف دو خلیفه قبلی از فرمانبری سرباز زد، دستور تجهیز سپاه را صادر فرمود.

بنابراین امام حسن ( علیه السّلام ) از روز نخست آمادۀ قیام و دفاع از حریم خلافت بود و هرگز صلح و سازش در برنامه او نبود، لذا وقتی خبر حرکت معاویه از شام به کوفه رسید، دستور داد که در مسجد جمع شوند، آنگاه خطبه‌ای آغاز کرد و پس از اشاره به بسیج نیروهای معاویه، مردم را به جهاد در راه خدا و ایستادگی در مبارزه با پیروان باطل دعوت نمود و لزوم صبر و فداکاری و تحمل دشواریها را گوش‌زد کرد. امام ( علیه السّلام ) با اطلاعی که از روحیۀ مردم داشت، نگران بود که دعوت او را اجابت نکنند. اتفاقا همین طور شد و پس از پایان خطبۀ مهیّج حضرت، همه سکوت کردند و احدی سخنان آن حضرت را تأیید نکرد.

این سند تاریخی نشان می‌دهد که مردم عراق تا چه حد به سستی و بی‌حالی گراییده بودند و آتش شور و سلحشور و مجاهدت، در آنها خاموش شده بود و حاضر نبودند در جنگ شرکت کنند.

سرانجام پس از فعالیت‌ها و سخنرانی‌های عده‌ای از یاران بزرگ حضرت مجتبی به منظور بسیج نیروها و تحریک مردم برای جنگ، امام ( علیه السّلام ) با عدۀ کمی کوفه را ترک گفت و محلی در نزدیکی کوفه به نام « نخیله » را اردوگاه قرار داد و پس از ده روز اقامت در «نخیله » به انتظار رسیدن قوای تازه، جمعا چهار هزار نفر در اردوگاه حضرت گرد آمدند به همین جهت امام ناگزیر شد دوباره به کوفه برگردد و اقدامات تازه و جدّی‌تری جهت گردآوری سپاه به عمل آورد.[1]

خستگی مردم عراق پس از سه جنگ جمل و صفین و نهروان از یک طرف، و وجود عناصر متضاد در سپاه امام از طرف دیگر، و خیانت فرماندهان او از طرف سوم سبب شد که صلح بر امام تحمیل شود.

این حقیقت را امام در یکی از سخنان خود بیان کرده و می‌فرماید: من به این علت حکومت و زمامداری را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانی برای جنگ با وی نداشتم. اگر یارانی داشتم شبانه روز با او می‌جنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب می‌شناسم و بارها آنها را امتحان کرده‌ام. آنها مردمان فاسدی هستند که اصلاح نخواهند شد، نه وفادارند، نه به تعهدات و پیمان‌های خود پایبندند و نه دو نفر از آنان با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه می‌کنند، ولی عملا با دشمنان ما همراهند.[2]

امام حسن ( علیه السّلام ) که از سستی و عدم همکاری یاران خود به شدت ناراحت و متأثر بود، روزی خطبه‌‎ای ایراد فرمود و در آن چنین گفت: به خدا سوگند اگر ( به علت سستی و بی‌وفایی شما ) ناگزیر شوم زمامداری مسلمانان را به معاویه واگذار کنم، یقین بدانید زیر پرچم حکومت بنی امیه هرگز روی خوشی و شادمانی نخواهید دید و گرفتار انواع اذیت‌ها و آزارها خواهید شد.

« اگر یارانی داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکاری می‌کردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمی‌کردم، زیرا خلافت بر بنی امیه حرام است. . . ».[3]

این بیان، پرده از چهرۀ این رویداد تاریخی برمی‌دارد و نشان می‌دهد که: اولا، امام خواهان صلح نبود، بلکه به خاطر فقدان یاور و سستی مردم کوفه و دیگر عواملی که به آنها اشاره شد، صلح را پذیرا شد.

ثانیا، صلح حضرت نشانۀ حسن روابط با معاویه و پیروان او نبوده است.

 

 

منابع:

[1]. آل یاسین، شیخ رازی، صلح الحسن، ط 2، ص 102.
[2]. مجلسی، بحارالأنوار، تهران، المکتبة الأسلامیة، 1393 ه . ق، ج 44، ص 147.
[3]. شبّر، سید عبدالله، جلاء العیون، قم مکتبة بصیرتی، ج 1، ص 345 ـ 346.

تولیدی

دیدگاه‌ها

به فرض صحت این مطلب ما میگوییم لعنت خداوند بر معاویه و تمام محبینش که با کسی میجنگیده که قصد روابط حسنه بااو داشته و در پی حنگ با اوه

سلام اولا: طبق شواهد تاریخی که بیان شد این مطالب یقینی است و صرف فرض نیست. دوما: قصد روابط حسنه؟؟؟ بیانات حضرت :امام مجتبى(علیه السلام) در پاسخ شخصى که به صلح آن حضرت اعتراض کرد، عوامل و موجبات اقدام خود را چنین بیان نمود: من به این علت حکومت و زمامدارى را به معاویه واگذار کردم که اعوان و یارانى براى جنگ با وى نداشتم. اگر یارانى داشتم شبانه روز با او مى‏ جنگیدم تا کار یکسره شود. من کوفیان را خوب مى ‏شناسم و بارها آنها را امتحان کرده ‏ام. آنها مردمان فاسدى هستند که اصلاح نخواهند شد، نه وفا دارند، نه به تعهدات و پیمان هاى خود پایبندند و نه دو نفر با هم موافقند. بر حسب ظاهر به ما اظهار اطاعت و علاقه مى‏ کنند، ولى عملاً با دشمنان ما همراهند. پیشواى دوم که از سستى و عدم همکارى یاران خود به شدت ناراحت و متاثر بود، روزى خطبه‏ اى ایراد فرمود و طى آن چنین گفت: «در شگفتم از مردمى که نه دین دارند و نه شرم و حیا. واى بر شما! معاویه به هیچ یک از وعده‏ هایى که در برابر کشتن من به شما داده، وفا نخواهد کرد. اگر من با معاویه بیعت کنم، وظایف شخصى خود را بهتر از امروز مى توانم انجام بدهم، ولى اگر کار به دست معاویه بیفتد، نخواهد گذاشت آیین جدم پیامبر را در جامعه اجرا کنم. به خدا سوگند (اگر به علت سستى و بی وفایى شما) ناگزیر شوم زمامدارى مسلمانان را به معاویه واگذار کنم، یقین بدانید زیر پرچم حکومت بنى امیه هرگز روى خوش و شادمانى نخواهید دید و گرفتار انواع اذیت ها و آزارها خواهید شد. هم اکنون گویى به چشم خود مى‏ بینم که فردا فرزندان شما بر در خانه فرزندان آنها ایستاده و درخواست آب و نان خواهند کرد؛ آب و نانى که از آن فرزندان شما بوده و خداوند آن را براى آنها قرار داده است، ولى بنى امیه آنها را از در خانه خود رانده و از حق خود محروم خواهند ساخت». آنگاه امام افزود: «اگر یارانى داشتم که در جنگ با دشمنان خدا با من همکارى مى‏ کردند، هرگز خلافت را به معاویه واگذار نمى‏ کردم، زیرا خلافت بر بنى امیه حرام است....». امام مجتبى که ماهیت پلید حکومت معاویه را بخوبى مى‏ شناخت، روزى در مجلسى که معاویه حاضر بود، سخنانى ایراد کرد و ضمن آن فرمود: «سوگند به خدا، تا زمانى که زمام امور مسلمانان در دست بنى امیه است، مسلمانان روى رفاه و آسایش نخواهند دید». و این، هشدارى بود به عراقیان که بر اثر سستى و به امید راحتى و آسایش، تن به جنگ با معاویه ندادند، غافل از اینکه در حکومت معاویه هرگز به امید و آرزوى خود دست نمى ‏یابند. سربلند باشید

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.