توجیه رفتار برخی صحابه و توبیخ رفتار برخی دیگر

  • 1392/04/03 - 18:59
اهل سنت برطبق مبانی خود معتقدند که قیام علیه حاکم و خلیفه مسلمین ، اگر چه عادل نباشد ، حرام خواهد بود و به تبع اطاعت از وی و بیعت با او بر همگان لازم است و واجب است . حال آیا اهل سنت در عمل نیز بدین مبنا پایبند بوده اند یا رفتارهای دوگانه ای را از خود بر جای گذاشته اند ؟
عدالت صحابه,

اهل سنت برطبق مبانی خود معتقدند که اگر کسی به هر دلیلی تشکیل حکومت اسلامی داد ، او خلیفه و رهبر مسلمین است حتی اگر عادل هم نباشد و لذا قیام علیه او حرام خواهد بود .حتی ایشان معتقدند که اگر حاکم و خلیفه مسلمین، در دوره حکومت خویش مرتکب معاصی و منکراتی هم می شود با توجه به این نکته که در ظاهر به حفظ اسلام و مبانی آن مبادرت می ورزد ،  اطاعت از وی و بیعت با او لازم است و واجب و قیام علیه حکومتش حرام است.

و بر اساس همین مبنایت که برخی از تندروان افراطی اهل سنت، قیام حسین بن علی علیه السلام را علیه یزید ظالم، غیر شرعی و محکوم می دانند و یزید را با همه فسادش خلیفه مسلمین و واجب الاطاعه تلقی می کنند .

مثلا ابن تیمیه ( وهابی مسلک ) در مورد خلفا به صراحت  چنین می گوید :
تمام آن ها جزو اولیاء ولی امر هستند و کسی حق قیام در برابر آن ها را ندارد. هر کس در برابر خلفای بنی امیه و بنی عباس قیام کرده، ضررش بیش از منفعتش بوده است . . .
لذا وی صراحتا هرگونه مخالفت با حکام بنی امیه و حکام بنی مروان را کاملا غیر جائز می شمارد و می گوید ما به هیچ وجه نباید در این زمینه قیام کنیم . [1]
 

حال بر فرض که این مبنا را بپذیریم سوال ما اهل سنت این است که چرا خود شما به مبانی و مسلمات خود پایبند نیستید ؟ اگر قیام علیه خلیفه مسلمین و حاکم را حتی بر فرض عادل نبودن آن خلیفه حرام دانسته و معتقد به شرک و کفر قیام کنندگان علیه حکومت هستید و از طرف دیگر بر طبق مبنای دیگرتان همه صحابه رسول خدا را افرادی عادل و معصوم دانسته و فهم ایشان را به عنوان منبع تشریع احکام شرعی خود تلقی می کنید ٰ، پس چرا در عمل رفتارهای متناقض و دوگانه ای را نسبت به صحابه نشان داده و رفتار و عمل برخی از ایشان را توجیه و در مقابل همان رفتار را که از برخی دیگر سر زده توبیخ می کنید ؟ مگر نه این که همه صحابه نزد شما عادل و یکسانند و مگر نه این که شما در کتب رجالی و حدیثی خود بابی را در امساک از مشاجرات و منازعاتی که بین صحابه رخ داده ، گش.وده اید ، پس دیگر این دوگانگی در عمل برای چیست ؟

یا از مبانی خود دست بکشید و یا همه صحابه را به یک دید بنگرید .

سخن ما در این است که مگر امام علی علیه السلام بنا بر اعتقاد خود شما خلیفه چهارم مسلمین نبود ؟
پس چرا در زمان خلافت وی گروهی از صحابه به رهبری عایشه جنگ جمل را علیه ایشان  به راه انداختند؟
چه توجیهی بر این کار وجود دارد؟
مگر اطاعت از خلیفه وقت بر ایشان واجب نبود؟

مگر قیام علیه خلیفه وقت از منظر شما اگر چه عادل نباشد ، حرام و قیام کنندگان خاطی، مشرک و کافر محسوب نمی شوند ؟

پس چرا نه تنها توبیخی از علمای اهل سنت بر این عمل عایشه و سردمداران فتنه جمل ،دیده نمی شود بلکه بدتر از آن گویا قیام علیه حاکم وقت مختص عده ای از صحابه است به گونه ای که این عمل  را توجیه کرده و آن را حاصل اجتهاد ایشان معرفی نموده و آن دسته از منصفین اهل سنت نیز که معترف به خطای ایشان می شوند ، در نهایت آن خطا را کوچک شمرده و چون نشات گرفته از اجتهاد صحابه می دانند مشمول ثواب .و پاداش الهی نیز می دانند . . و همچنین است بحث در مورد راه اندازی جنگ صفین و خروج معاویه علیه آن حضرت.و نیز عمل ابن ملجم مرادی در به شهادت رساندن خلیفه مسلمین حضرت امیر المومنین علیه السلام .

گذشته از این ها مگر پیامبر اکرم در مورد علی علیه السلام نفرموده بودند که :
یا علی حربک حربی و دمک دمی انا حرب لمن حاربک لا یحبک الا طاهر الولادة و لا یبغضک الا خبیث الولادة لا یحبک الا مومن و لا یبغضک الا منافق,
ای علی,جنگ کردن با تو جنگ کردن با من است ( آیا عایشه و معاویه این سخن رسول الله را نشنیده بودند که این دو جنگ  را راه انداختند ؟ )
و خون تو خون من است ( آیا ابن ملجم این سخن را نشنیده بود؟) من در جنگ هستم با کسی که با تو در جنگ است,یا علی دوست نمی دارد تو را مگر انسان حلال زاده و دشمن نمی دارد تو را مگر کسی که ولادتش ناپاک بوده

حال گذشته از نقدهایی که به مساله اجتهاد صحابه وارد است ،می گوییم چرا ابن تیمیه و دیگرانی چون ابن خلدون ، ابن عربی مالکی و . . .  وقتی به ماجرای حسین بن علی علیه السلام و قیام او علیه یزید فاسق فاجر بی دین که می رسند سخنی از اجتهاد آن حضرت به میان نمی آورند ؟ و وی را محکوم می نمایند ولی پای معاویه و عایشه که می رسد برای سرپوش گذاشتن بر خطای ایشان قضیه اجتهاد صحابه را مطرح می کنند ؟ این چه نظریه ای است که در مورد برخی جاری می شود و برای برخی دیگر خیر ؟
ابن تیمیه وقتی به مساله قیام امام حسین (ع) می رسد، چنین می گوید: فأن مفسدته أعظم من مصلحته.، مفسده این گونه قیام ها بر علیه خلفاء و بزرگان و اولیاء امر، از مصلحتش بیشتر است .[2]

هم چنین وی در موضع دیگر چنین می گوید :
لم یکن فی الخروج لا مصلحة دین و لا مصلحة دنیا، بل تمکن اولئک الظلمة الطغاة من سبط رسول الله حتی قتلوه مظلوما شهیدا و لکن فی خروجه و قتله من الفساد ما لم یکن حصل لو قعد فی بلده، در قیام امام حسین (علیه السلام) نه مصلحت برای دین اسلام بود و نه مصلحت برای دنیای مسلمانان بود. بلکه قیام امام حسین (علیه السلام) باعث شد یک سری ظالمان و طغات، او را مظلومانه شهید کنند . [3] آیا حسین بن علی در حداقل مراتب جزء صحابه رسول خدا نبود ؟ آیا او نمی توانست از روی اجتهاد خود علیه خلیفه وقت قیام نماید ؟

حال با این همه چه شده که عایشه ، ام المومنین و مورد احترام است ولی حسین بن علی از منظر برخی خروج کننده بر خلیفه وقت و محکوم تلقی می شود ؟ به گونه ای که ابن خلدون با بی شرمی تمام در تاریخ خود چنین می نویسد که حسین بن علی با شمشیر جدش کشته شد .

در پایان به این نقل توجه کنید :

حافظ سخاوى، از بزرگان راویان حدیث و تاریخ‏ نگاران اهل تسنّن، در شرح حال ابن خلدون مى ‏نویسد:استادم ابن حجر عسقلانى‏ [4] گفت: استادم ابوالحسن هیثمى را دیدم كه به شدّت از ابن خلدون نكوهش مى‏ كرد و علیه او حرف‏هایى مى ‏زد. ابن حجر در ادامه مى‏ گوید: از هیثمى علّت این موضع‏ گیرى را درباره ابن خلدون پرسیدم. او در پاسخ گفت:
أنّه بلغه أنّه ذكر الحسین بن علی رضى اللَّه عنهما فی تاریخه فقال: قتل‏ بسیف جدّه

چرا كه ابن خلدون در تاریخ خود درباره حسین بن على‏ ع مى ‏گوید:

آن شمشیرى كه حسین بن على به توسّط آن به قتل رسیده، همان شمشیر جدّش پیامبر بوده است!

ابن حجر مى‏ افزاید: ولمّا نطق شیخنا بهذه اللفظة أردفها بلعن ابن خلدون وسبّه وهو یبكی [5]

هنگامى كه شیخ ما این كلام را از قول ابن خلدون نقل كرد، بر او لعنت فرستاد و دشنام داد در حالى كه گریه مى‏ كرد و اشك مى‏ ریخت.
سپس سخاوى از ابن حجر عسقلانى نقل مى‏ كند كه این كلام ابن خلدون را در نسخه موجود از تاریخش نیافته است. از این جا معلوم مى‏ شود كه نسخه‏ هاى تاریخ ابن خلدون متفاوت بوده، ولى بنا بر نسخه موجود در دست حافظ ابوالحسن هیثمى، دیدگاه ابن خلدون درباره شهادت حسین بن على چنین بوده است. [6]

 

 

 

 

منابع :

[1] منهاج السنه ، ابن تیمیه، ج۴، ص۵۲۸ و ج۴، ص 530
[2] منهاج السنة، ج۴، ص۵۲۸

[3] همان ج۴، ص۵۳۰

[4] ابن حجر عسقلانى از دیدگاه اهل تسنّن، فقیه و محدّث بسیار بزرگى است.
[5] الضوء اللامع: 4/ 147.
[6] همان: 4/ 147.
 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.