عدد نوزده

  • 1392/03/14 - 15:48
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سید باب پس از شش ماه از دعوت خود که هیجده نفر (حروف حی) از شیخیه را به عنوان نیابت سید رشتی به خود معتقد نموده و با خود نوزده نفر شدند و هم برای اینکه این مسلک در قرن نوزدهم مسیحی و در این تاریخ در تحت ترویج و تحریک اجانب مسیحی جنبه ی تظاهر و قوت به خود گرفت،
ninteen

سید باب پس از شش ماه از دعوت خود که هیجده نفر (حروف حی) از شیخیه را به عنوان نیابت سید رشتی به خود معتقد نموده و با خود نوزده نفر شدند و هم برای اینکه این مسلک در قرن نوزدهم مسیحی و در این تاریخ در تحت ترویج و تحریک اجانب مسیحی جنبه ی تظاهر و قوت به خود گرفت، این عدد عنوان خاصی پیدا کرده و در موارد زیادی به موقع اجراء گذاشته شد.
آری تا شماره ی پیروان مسلک جدید به نوزده نرسیده بود، و هنوز دیگران امید پیشرفت و چشم امیدی از این مسلک نداشتند، از این شماره نیز (مانند احکام و حدود دیگر) خبری نبوده است.
سید باب در احسن القصص (سوره 102) که در اوائل امر او تالیف شده است، می گوید: ان عدد الشهور فی کتاب الله اثنی عشر شهرا و قدر الله منها اربعة اشهر الحرام- شماره ماه ها در کتاب خدا دوازده است و چهار ماه آنها حرام است.
ولی چون کتاب خدا عوض شد، و برای سید باب از مبدء دیگری وحی و الهام رسید، شروع به تالیف کتاب بیان کرده و آنرا بر نوزده واحد و هر واحد را بر نوزده باب مرتب نمود، و متاسفانه از تکمیل و اتمام این نوزده واحد عاجز شد.
سید باب روی این نوزده عدد خرافات و حدود خنده آور و احکام مسخره آمیزی در کتاب بیان ذکر نموده است.
در باب خامس از واحد تاسع می گوید: و لله علی کل نفس تسعة عشر یوما یخدم النقطة فی رجعها- بر هر شخصی واجب است که نوزده روز در رجعت تقطه (سید باب) خدمت او کند.
و در باب ثامن از واحد ثامن می گوید: و لتذکروا الله فی تسعة عشر یوما من کل حول آخره و انتم صائمون – نوزده روز در آخر هر سال روزه گرفته و ذکر خدا کنید.
و در باب ثامن از واحد ثامن می گوید: یجب علی کل نفس ان یورث لوارثه تسعة عشر اوراقا من القرطاس اللطیفة وتسعة عشر خاتما ینقش علیها اسما من اسماء الله- واجب است که هر شخصی برای وارث خود نوزده ورقه کاغذ لطیف و نوزده انگشتری که بر آنها اسمای خدا منقوش شده است باقی گذارد.
و در باب ثامن عشر از واحد سابع گوید: فی ان من یحزن نفسا عامدا فله ان یاتی تسعة عشر مثقالا من الذهب- هر گاه کسی را عمدا محزون کردید باید نوزده مثقال طلا بدهد.
و در باب ثالث عشر از واحد سابع گوید: فیما فرض الله علی کل عبیده ان یکون عندهم تسعة عشر آیة ممن یظهره الله فی ایام ظهوره بخطه- خداوند بر همه بندگان خود فرض کرده است که در ایام ظهور بعد (مانند ظهور بهاء) نوزده آیه از آیات پیغمبر آینده را به خط خود او همراه داشته باشد.
و در باب سادس عشر از واحد سادس گوید: و من یجبر احد علی احد فی سفر او یدخل بیته بغیر اذنه او یرید ان یخرجه من بیته بغیر اذنه حرم علیه زوجته تسعة عشر شهرا- اگر کسی را مجبور کنند برای سفر یا داخل خانه او شوند بدون اجازه او یا بخواهند او را بدون رضایتش از خانه خود بیرونش کنند تا نوزده ماه زن او بر او حرام خواهد شد.
و در باب یازده از واحد سادس گوید: او یضرب علی اللحم یحرم علیه التقرب الی زوجته تسعة عشر یوما حتی و ان نسی و ان لم یکن له من قرین فلینفق لمن ضربته تسعة عشر مثقالا من ذهب- اگر معلمی چوبی بر گوشت و بدن بچه ای زد تا نوزده روز حرام می شود بر او زن او اگر چه از روی فراموشی بزند، و اگر زن نداشته باشد باید نوزده مثقال طلا به آن بچه مضروب بدهد.
و در باب ثانی عشر از واحد سادس گوید: و کل ما اراد ان یرجع حل له الی تسعة عشرة مرة- مرد می تواند تا نوزده مرتبه در ایام طلاق بر زن خود رجوع کند.
و در باب ثامن از واحد سادس گوید: لابد ان یقرئن ذلک الباب فی کل تسعة عشر یوما مرة واحدة- لازم است بر هر شخصی که این باب را (در نهی از استدلال بجز آیات است) در هر نوزده روز یک مرتبه بخواند.
و در باب ثامن از واحد خامس گوید: فی ان لکل نفس ان یقرء آیات البیان و عدم جواز نقصها عن عدد الواحد- هر شخصی می باید کتاب بیان را تلاوت کند و کمتر از نوزده آیه (به شماره کلمه واحد) جایز نیست.
و در باب ثالث از واحد خامس گوید: خداوند عالم خلق فرموده کل  سنین را به امر خود  و از ظهور بیان قرار داده عدد هر سنین را عدد کل شیء (موافق است با عدد 361) و آنرا نوزده شهر قرار داده هر شهر نوزده روز فرموده.
آری این نوزده ها از معجزات ظهور بیان است که در قرن نوزدهم در مقابل تشعشع انوار علم و معرفت از آسمان دانش سید باب بر قلب او الهام شده است.
متاسفانه این نوزده ها به مرحله ی عمل و اجراء گذاشته نشده بود که اغلب آنها از جانب میرزا بهاء منسوخ و متروک گردیده و حتی آن حکمی هم که از جانب خدا نسبت به ظهور آینده (تسعة عشر آیة ممن یظهره الله بخطه) نازل شده بود باز به اهمال و سستی تلقی گردید.
و جناب میرزا بهاء از این نوزده ها، نوزده روز بودن ماه و نوزده ماه بودن سال از روی مصالح و جهاتی پسند نمود:
1- نمی خواست و یا نمی توانست اثر مسلک قرن نوزده را به کلی از میان بردارد.
2- اگر موضوع نوزده بکلی برداشته می شد، اثری از مسلک باب در خارج نمانده بود. زیرا نقشه ی جدید سید روی همان نوزده طرح شده و اغلب قواعد و قوانین او بر آن اساس بود.
3- اگر نوزده بودن ماه و روز برداشته می شد، لازم بود دوباره بر عدد دوازده رجوع شود، و یا نقشه جدیدی طرح گردد، و هر کدام از این دو قسمت بی نهایت مشکل بود.
پس روی این جهات و جهات دیگر در مسلک بهائیت نیز نوزده روز ونوزده ما تصویب گردیده و از برای هر روز و هر ماهی اسامی مخصوصه ای معین شده است.
میرزا در اقدس می گوید: ان عدد الشهور تسعة عشر شهرا فی کتاب الله قد زین اولها بعذا الاسم المهیمن علی العالمین- شماره ماه ها نوزده عدد است در کتاب خدا و اول آنها زینت شده است به این اسمی که (بهاء) شاهد بر جهانیان است. [1]
و برای اینکه در این موضوع روشن باشید تذکر می دهم که عده ی شهور قمری دوازده است، و از ریت هلال تا هلال دیگر یک ماه حساب می شود، و روی این قاعده هر ماه یک مدت طبیعی و معینی است که به مجرد دیدن هلال نو ماه دوم شروع می شود و همچنین است در سال شمسی که از دوازده ما تنظیم شده و روی حرکت طبیعی و انتقالی زمین تنظیم شده است ولی در کتاب اقدس و بیان هر سالی از نوزده ماه و هر ماهی از نوزده روز تشکیل می شود، و این جریان هیچ گونه با جریان طبیعت سازگار نمی شود.
آری ممکن است این نوزده روز و نوزده ماه با یک قوانین جدید طبیعی که هنوز کشف نشده است، مطارقه کند.
و به طور اجمال این قاعده یکی از قوانین مجهول و مبهم طبیعت است که هنوز در اجتماع و قاموس های جدید حل نشده است.
و گذشته از اینکه در خارج نوزده روز مصداق و عنوانی ندارد، نوزده ماه نیز که سیصد وشصت و یک روز می شود، با هیچ قانون طبیعی وفق نمی دهد، اینست که این طائفه مجبور شده اند در مقام تطابق و توافق با جریان طبیعت بگویند: چهار روز بقیه سال را مخصوص احسان و مهمانی قرار بدهند.
در دروس الدیانة می گوید: در آئین ما سال نوزده ماه و هر ماهی نوزده روز است و هر یک از ماه ها و سال ها و روزها و ایام هفته اسمی دارد، اکنون اسم ماه ها را به تربیب ذکر می کنیم، اول شهر البهاء، دوم شهر الجلال، سوم شهر الجمال، چهارم شهر العظمه، پنجم شهر النور، ششم شهر الرحمه، هفتم شهر الکلمات، هشتم شهر الاسماء، نهم شهر الکمال، دهم شهر العزه، یازدهم شهر المشیه، دوازدهم شهر العلم، سیزدهم شهر القدوة، چهاردهم شهر القول، پانزدهم شهر المسائل، شانزدهم، شهر الشرف، هفدهم شهر السلطان، هیجدهم شهر الملک، نوزدهم شهر العلاء و چهار روز دیگر که زائد بر این نقسیم است به ایام هاء و ایام اعطاء نامیده شد و پیش از شهر علاء که آخر سال است گرفته می شود و اهل بهاء در آن چهار روز به ضیافت و اطعام می پردازند. [2]

 

پی نوشت :

1- صفحه 37 سطر 7

2- درس 25

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.