ارتباط با دول اجنبی
از سال 1243 که عهدنامه ی ترکمن چای ما بین ایران و روسیه (که بوسیله ی عباس میرزا و باسکویج منعقد شده و شهرهای ایروان و نخجوان و غیر آنها به تصرف روسها در آمد) به امضاء رسید، نفوذ روس ها در دربار ایران بیشتر شد.
روسیه پیوسته سعی می نمود که به هر وسیله است از جانب شرقی ایران راهی برای هندوستان تحصیل کند، و از این لحاظ چنان که در تاریخ مطالعه می کنیم، چندین بار دربار ایران را تحریک نمود که به جانب هرات لشکر کشی کرده و شهر هرات را که کلیه فتح هند بود تسخیر نماید.
و روی همین تحریک بود که محمد شاه در سال 1253 شخصا به محاصره ی هرات (البته با مساعدت معنوی دولت روس) رفته و مقدمات تسخیر و فتح هرات را آماده کرده بود.
البته دولت انگلیس از این پیش آمد بیش از پیش ناراحت و هراسناک بوده و از راه های مختلف (مانند شورانیدن افغان به مخالفت ایران)چاره جوئی می کرد.
تا اینکه سقوط هرات حتمی شد، و دولت انگلیس به جز حمله ی مستقیم و عملیات متخاصمانه و مسلحانه بر ضد ایران (از راه خلیج فارس و جنوب) چاره ای نیاندیشید، و با اینکه با ایران قرار داد صلح و مساعدت داشتند، اجبارا به جنوب خاک ایران وارد و تا نزدیکی های اهواز تصرف کردند.
اینست که محمد خان اجبارا از تسخیر هرات منصرف شده و در سال 1254 با انگلیس ها قرار داد جدیدی منعقد کردند. و پس از این بر نفوذ و تسلط سیاسی ایشان افزوده شد.
و از مدتی پیش امور مهمی که در ایران به وقوع می پیوست در تحت نظر و با صلاح دید دولت روس و انگلیس صورت می گرفت.
و برای این مطلب شواهد تاریخی بسیاری موجود است، از جمله ملاحظه می فرمائید که چون فتحعلی شاه در سال 1250 وفات می کند، جانشین او که محمد شاه پسر عباس میرزا بود از تبریز به همراهی قائم مقام و سفرای روس و انگلیس بسوی طهران حرکت می کند.
و بطور اجمال در سال های 1260 دولت روس و انگلیس برای اینکه دولت ایران بار دیگر به شهرهای قفقاز متوجه نشده و نظر حمله به شهر هرات نداشته باشد، و هم بخاطر حفظ منافع مشترکه ای که در ایران داشتند صلاح در این می بینند که توجه دولت را به اختلاف دینی و داخلی مصروف داشته و مانع پیشرفت و اقتدار و نفوذ روز افزون او بشوند.
اینست که فرصت را غنیمت شمرده و برای تقویت و طرفداری و یاری سید باب برخاسته و دامن به آتش انقلاب بابیه زده و سپس میرزا بهاء را حمایت نمودند.
و هم در این سال بود که: فاضل خان همدانی را با جمعی دیگر برای ترجمه و نشر کتب عهد عتیق و جدید (تورات و انجیل) وا داشته، و در میان افراد ایرانی منتشر نمودند.
در نقطة الکاف گوید: و ایلچی روم و ایلچی روس امیر را ملامت نموده بودند در باب قتل حضرات (بابی ها) و گفته بودند که چه معنی دارد که جمعی از ضعفای رعیت ادعای مطلبی می کنند و شما با آن اقتدار در صدد اذیت ایشان هستید، و حال آنکه در بلاد ما نیز جمعی هستند و ما متعرض ایشان نیستیم، بلکه در تفحص امر ایشان نیز هستیم که مطلب ایشان را بفهمیم، مثل آنکه پادشاه روس فرستاده بود به نزد ایلچی تبریز که: شرح احوالات حضرت را معلوم نما و به جهت من ارسال دار... الخ. [1]
و در همان کتاب می گوید: شنیدم از جمله ی تقصیراتی که پادشاه روس بر امیر گرفته و سبب عزل آن شده یکی همین قتل این سلسله ی مظلوم بود خلاصه بعد از آن ایلچی روس و ایلچی روم به دیدن جناب حجت (ملا محمد علی زنجانی) آمدند و صحبت داشتند ایشان بیان فرمودند که ما نزاع ملکی نداریم... الخ. [2]
و از جمله ی قضایای عجیب، آمدن مومن هندی است از هند به عزم سیاحت با لباس زهد و ورع و رسیدن او به چهریق و غش کردن او از دیدن سید باب نعره زدن او به (هذا ربی) و باز گفتن او که (انا القائم الذی ظهر) سپس حرکت او به سوی روم. [3] و در آخر قصه صفحه 214 شعر بسیار مناسبی نقل می کند:
در پس آینه طوطی صفتم داشته اند آنچه استاد ازل گفت بگو می گویم
و در مصابیح هدایت می گوید: فردا میرزا حسین را دم توپ می گذارم و تو را با پسرت (ورقاء و پسرش) به طهران می فرستم، حضرت ورقاء محرمانه فرموده بود که میرزا حسین به اطلاع کنسول و به امر ناصر الدین شاه از عشق آباد آمده و دامادشان هم مترجم روس است این مطلب را پی می کنند و از برای سر کار خوش واقع نخواهد شد (خطاب به علاء الدوله حاکم زنجان است) به نظر چنین می آید که او را هم با ما به طهران بفرست. [4]
و بهاء در مبین می گوید: قد نصرنی احد سفرائک اذ کنت فی السجن تحت السلاسل و الاغلال بذلک کتب الله لک مقاما لم یحط به علم احد الا هو ایاک ان تبدل هذا المقام العظیم- ای ملک روس یاری کرد مرا یکی از سفرای تو هنگامی که در زندان و در زیر زنجیرها بودم و روی این عمل خداوند برای تو مقامی عطاء کرده است که از علم و احاطه مردم بیرون است و مبادا که این مقام بزرگ را تبدیل بنمائی. [5]
و در بهجت الصدور گوید: و القائم بامر الله (بهاء) را گرفتند و حبس کردند و به قدر یک کرور اموال و املاک و عمارتش را بردند و غارت نمودند و در ظاهر چون دولت بهیه روس حمایت آن قائم به امر الله که ملقب به بهاء الله است نمود نتوانستند شهید نمایند به دار السلام بغداد نفی نمودند. [6]
و در مصابیح هدایت نامه ی میرزا ابوالفضل گلپایگانی را که به میرزا اسدالله خان ارسال داشته است نقل می کند که: و عدالتی که از دولت قویه ی بهیه ی روسیه اطال الله ذیلها من المغرب الی المشرق و من الشمال الی الجنوب در این محاکمه ظاهر شد شایسته ی ثبت در تواریخ و سزاوار مذاکره در انجمن دوستان در جمیع دیار و بلدان است... و جمیع دوستان به دعای دوام عمر و دولت و ازدیاد حشمت و شوکت اعلی حضرت امپراطور اعظم الکسندر سوم و اولیای دولت قوی شوگتش اشتغال ورزند... الخ. [7]
و میرزا بهاء در خطاباتی به ملوک می نویسد: هیچ گونه اسمی از ملک روس و انگلیس نبرده است، با اینکه تماس او و مردم ایران با آنها به مراتب بیشتر از سلطان چین و روسای جمهوریت آمریکا و سلطان فرانسه و آلمان بوده است. [8]
و از جمله ی قضایائی که بسیار زننده و خواننده را ظنین می کند: نگهداری سید باب است از جانب معتمدالدوله حاکم اصفهان (که در اصل ارمنی بوده است) و راه دادن بابیه به ملاقات باب در پنهانی و گفتن اینکه اجازه بفرمائید با طهران جهاد کنیم و غیر ذلک. [9]
و در نقطة الکاف گوید: خلاصه آنکه مرحوم معتمدالدوله جان و مال و ایمان خود را در راه آن سلطان ممالک داد، اما ایمانش را به این معنی که ظاهرا اگر چه قبول اسلام نموده بود ولی چون که به سر اسلام بر نخورده بود لهذا سر اهم از دین قبل خود منقطع نگردیده. [10]
و شواهد زیادی در خود کلمات بابیه و بهائیه راجع به این موضوع موجود است که اگر به همه آنها اشاره نمائیم کتاب مستقلی می شود.
پی نوشت :
1- صفحه 266 سطر 22
2- صفحه 233
3- صفحه 212 از نقطة الکاف
4- جلد 1 صفحه 181
5- صفحه 76 سطر 8
6- صفحه 128
7- جلد 2 صفحه 232
8- کتاب اقدس صفحه 25
9- صفحه 70 از کواکب الدریه
10- صفحه 113 سطر 7
افزودن نظر جدید