آیا شیعه از دین خارج شده است؟
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی پیروان وهابیت چنین وانمود میکنند که شیعه به دستورات نبوی عمل نمیکند.شیعیان کسانی هستند که دستورات نبوی را متروک گذاشتهاند و خود بدعتهایی را در دین به وجود آوردهاند
ایشان میگویند : شيعه نسبت به دستورات پیامبر بیاعتناست لذا شیعیان از دایره اسلام خارجند.
پاسخ:
نکته اول: انصافا کسانی که چنین اشکالاتی را مطرح میکنند از قرآن و روایات کاملا بیاطلاعند. قرآن در آیهای میفرماید: «وَ مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ مَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانتَهُوا »[حشر، آیه 7] آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد ،و از آنچه نهى كرده خوددارى نماييد. شیعه با توجه به این آیه فرامین پیامبر را اجرا میکند و هر گونه مخالفت با دستورات پیامبر را امری زشت میداند.شیعه هر احکامی را که توسط پیامبر یا اهل بیت صادر شده باشد و دارای سندی صحیح باشد، میپذیرد
نکته دوم: مگر نه این است که در حدیث ثقلین پیامبر اکرم میفرماید: قرآن و اهل بیتم را در میان شما به یادگار میگذارم و تا زمانی که به این دو چنگ بزنید هرگز گمراه نمیشوید ( کدام گروه به دستورات اهل بیت عمل میکنند؟ شیعه یا سنی؟ ) حدیث ثقلین حتی در کتب معتبر اهل سنت هم وارد شده و دارای سندی صحیح میباشد.
در این حدیث میخوانیم: «قام رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم يوماً فينا خطيباً، بماء يدعى خمّاً بين مكة و المدينة، فحمد الله و أثنى عليه، و وعظ وذكرَّ، ثم قال: أمّا بعد، ألا أيها الناس... و أنا تارك فيكم ثقلين: أولهما كتاب الله... ثم قال: و أهل بيتي أذكركم الله في أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي، أذكركم الله في أهل بيتي»
روزي رسول خدا صلى الله عليه و آله در سرزميني كه به آن خمّ گفته ميشد در ميان ما برخاست و خطبهاي را قرائت نمود و در آن پس از حمد و ثناي الهي و موعظه و تذكراتي اينگونه فرمود: امّا بعد، اي گروه مردم! ... من در حالي شما را ترك ميكنم كه دو چيز ارزشمند و گرانبها را در ميان شما ترك ميكنم: اولين آنها كتاب خدا است ... سپس فرمود: و ديگر اهل بيت من است ، شما را به رعايت حال آنها سفارش ميكنم [1]
قال رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم: إني تارك فيكم ما إن تمسكتم بهما لن تضلوا بعدي، أحدهما أعظم من الآخر كتاب الله حبل ممدود من السماء إلى الأرض، و عترتي أهل بيتي و لن يفترقا حتى يردا عليّ الحوض، فانظروا كيف تخلفوني فيهما»
رسول خدا صلّي الله عليه و آله فرمود: من دو چيز گرانبها را ميان شما به يادگار ميگذارم كه اگر به آنها تمسّك جوييد هرگز پس از من گمراه نشويد؛ يكي از آن دو بزرگتر از ديگري است و آن كتاب خداست كه همچون رشته محكم الهي از آسمان به زمين امتداد يافته است، و ديگري عترت و اهل بيت من هستند؛ و اين دو از يكديگر جدا نشوند تا در كنار حوض به من ملحق گردند؛ پس به خوبي بنگريد كه پس از من با آنها چگونه رفتار ميكنيد.[2]
نکته سوم: اما اهل بیت چه کسانی هستند که تمسک به آن ها باعث نجات میشود؟
در حدیثی چنین میخوانیم که: لما نزلت هذه الآية على النبي صلى الله عليه و سلم: إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا في بيت أم سلمة، فدعا فاطمة و حسناً و حسيناً، فجللهم بكساء، و علي خلف ظهره، فجلله بكساء، ثم قال: اللهم، هؤلاء أهل بيتي، فأذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهيراً، قالت أم سلمة: و أنا معهم يا رسول الله؟ قال: أنت على مكانك و أنت إلى خير.
زماني كه آيه {إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا} در خانه ام سلمه بر پيامبر اكرم صلّي الله عليه و آله نازل شد، پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، فاطمه، حسن و حسين را فراخواند و در حالي كه علي نيز پشت سر او قرار گرفته بود كساء و پارچهاي را به روي آنها افكند و آنگاه فرمود: «خدايا اينان اهل بيت من هستند؛ رجس و پليدي را از آنها برطرف ساز و آنها را پاك و پاكيزه ساز!» ام سلمه عرض كرد: يا رسول الله! آيا من هم از اينان هستم؟ حضرت فرمود: تو از خوبان و داراي جايگاه خود هستي.[3]
ضمن این که حدیث سفینه (پیامبر اهل بیت خودش را تشبیه به کشتی نجات کرده است) و حدیث نجوم (ستارگان مايه امنيت و آسايش اهالي آسمان هستند؛ اگر ستارگان از آسمان بروند اهل آسمان نيز از بين ميروند و اهل بيت من نيز مايه امنيت و نجات اهل زمينند كه چون اهل بيت من نباشند اهل زمين از بين میروند) از احادیثی معتبر است که در کتب اهل سنت هم ذکر شده است[4]
نکته چهارم: اهل بیت پیامبر طبق کتب فریقین 12 نفر هستند.اگر چه مخالفین شیعه سعی در کتمان و توجیه این حدیث کرده اند
بخاري در صحيح خود با سند خود از جابر بن سمره روايت كرده كه گفته است: «سمعت النبي صلى الله عليه و آله و سلم يقول: يكون اثنا عشر أميراً، فقال كلمة لم أسمعها، فقال أبي: إنه قال: كلّهم من قريش»؛ از رسول خدا صلّي الله عليه و آله شنيدم كه فرمود: بعد از من دوازده امير و جانشين خواهد بود؛ اما كلمهاي فرمود كه ( به دلیل همهمه مردم ) من آن را متوجه نشده و نشنيدم؛ پدرم گفت: پيامبر اكرم فرمود: تمامي آنها از قريش هستند. [5]
در حدیث دیگر خصوصیات این خلفا را بیان میکند: «اثنا عشر خليفة، كلّهم يعمل بالهدى و دين الحق، لا يضرهم من خذلهم»؛ خلفا دوازده نفر هستند، كه تمامي آنان به هدايت و دين حق عمل ميكنند و مكر و آزار مخالفان به آنان ضرري نمیرساند.[6]
نکته پنجم: آیا فقط محبت اهل بیت به دوست داشتن آنهاست؟ یا محبت واقعی زمانی حاصل میشود که به گفتار آن ها هم عمل شود؟
مسلما هر کسی مورد دوم را به عنوان معنای صحیح محبت بیان میکند
نکته ششم: شاید سوالی پیش آید و آن این که چرا شیعه به احادیث تمامی صحابه عمل نمیکند؟ (بر خلاف اهل سنت و وهابیون) پاسخ این مطلب از کمی دقت در کتب مورد تایید اهل سنت به دست میآید.
عمر بن خطاب گروه صحابهاي را كه به كوفه اعزام مینمود از نقل روايات رسول خدا صلي الله عليه و آله منع نموده و میگفت: فأقلّوا الرواية عن رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم، ثم أنا شريككم»[7] از رسول خدا صلّي الله عليه و آله كمتر روايت نقل كنيد و من نيز در اين كار با شما شريك هستم
اما در چندین روایت دیگر میخوانیم که صحابه چه خیانت هایی مرتکب شدند. بخاري در صحيح خود با سندش از زهري روايت نموده است كه اعرج شنيده است: إن أبا هريرة كان يلزم رسول الله صلى الله عليه و آله و سلم بشبع بطنه، و يحضر ما لا يحضرون، و يحفظ ما لا يحفظون
ابوهريره نيز براي سير كردن شكم خود دنبال رسول خدا صلّي الله عليه و آله راه افتاده و جاهايي حاضر ميشود كه ديگران حاضر نشده و رواياتي حفظ ميكند كه ديگران حفظ نمي كنند.[8]
آیا با این وجود جایی برای اعتماد به تمامی سخنان صحابه باقی میماند؟
نتیجه اینکه شیعه تمام صحابه را عادل نمیداند و حدیثی را میپسندد که راوی آن مورد تایید بوده و به معصوم منتهی گردد .
پی نوشت ها:
[1 ] مسلم النيسابوري، صحيح مسلم: ج7 ص123 ح6119،
[2 ] الترمذي، سنن الترمذي: ج5 ص329،
[ 3] الترمذي، سنن الترمذي: ج5 ص328
[4 ] أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة: ج2 ص785، و أحمد بن حنبل، فضائل الصحابة: ج2 ص671 ح1145. الطبراني، المعجم الكبير: ج7 ص22.
[5 ] البخاري، صحيح البخاري: ج8 ص127 ح7222 و مسلم النيسابوري، صحيح مسلم: ج6 ص3ـ 4 ح4602 وح4603
[6 ] فتح الباري،العسقلاني الشافعي، ج13 ص179; المعجم الكبير: الطبراني ج3 ص201; المعجم الأوسط ج2 ص196، ص256.
[7 ] سنن ابن ماجه،محمد بن يزيد أبو عبدالله القزويني، ج1 ص12
[8 ] البخاري، صحيح البخاري: ج1 ص37ـ 38 ح118، ج8 ص158 ح7354. مسلم النيسابوري، صحيح مسلم: ج7 ص166 ح6291.
افزودن نظر جدید