تساوی حقوق زن و مرد
شریعت می باید با فطرت و طبیعت مطابقه کرده و احکام و حدود دینی لازمست که موافق مقتضیات و خصوصیات موضوعات خارجی تنظیم گردد. و چون زن از لحاظ خلقت اصلی و از نظر صفات نفسانی و وظایف طبیعی و خارجی که دارد در نقطه ی مقابل مرد واقع شده است، ناچار احکام و حدود و وظایف دینی او نیز به تناسب مقام او بوده و با خلقت و فطرت وفق خواهد داشت.
زن به حکم فطرت ناچار است که بچه بزاید و بچه را شیر بدهد و شب و روز آن را تربیت کند و امور داخلی خانه را تنظیم نماید و در مقابل مرد خود آرائی کرده و جلب توجه کند، پس قهرا لازمست وظایف دینی او نیز با اعمال خارجی و قدم های طبیعی او موافق باشد.
جناب بهاء و عبدالبهاء و شوقی تحت تاثیر تبلیغات سوء یک مشت مردم شهوت پرست و هوی خواه و نادان واقع شده وبرای جلب توجه و تامین شهوات و تمایلات نفسانی آنان به تساوی حقوق مرد و زن قائل شده اند.
در گنجینه ی احکام از قول شوقی نقل می کند: رجال و نساء باید در مقامات وحدت و یگانگی و عفت و فرزانگی ترقیات روز افزون داشته باشند به درجه ی که امم سائره به آنها تأسی نمایند تساوی در تحصیل علوم و فنون و صنایع و بدایع و کمالات و فضائل عالم انسانی است. [1]
و باز نقل می کند: چون مساوات حقوق رجال و نساء در این دور بدیع از تعالیم اساسیه است در حین انتخابات (برای محفل روحانی) رجال و نساء از سن بیست و یک هر دو حق ابدای رای دارند. [2]
و باز نقل می کند: آیا زوجه می تواند از زوج خود طلاق گیرد یا نه؟ فرمودند: مساوات تامه است بین زوج و زوجه. [3]
ما در اینجا گذشته از موهون بودن و ضعف و سستی موضوع تساوی حقوق (چنان که اشاره کردیم ) به احکام متعارضه ی آن در بهائیت اشاره می کنیم.
1- مساوات بر خلاف اینست که خانه ی مخصوص و مسکونی و لباس های مخصوص میت هر چه ارزنده باشند، مال مختص پسر بزرگ باشد.
2- مساوات مخالف است با اینکه زوجه در هنگام فوت زوج غائب خود نه ماه صبر کند، و اگر مفقود الاثر شد یک سال صبر کند، و اگر زوج حکم اقدس را (راجع به تعیین مدت مسافرت) نشنیده باشد بهتر است برای همیشه صبر کند.
3- مساوات حقوق منافی است با اینکه مرد بتواند دو زن داشته باشد ولی زن چنین حقی (اختیار دو مرد) را ندارد.
4- تساوی حقوق مخالف است با اینکه اعضای منتخبه در بیت العدل عمومی از رجال باشند و بس.
5- تساوی حقوق منافی است با اینکه نفقه ی زوجه با زوج باشد مخصوصا در آن یک سال طلاق.
آری اگر زن و مرد از جهت حقوق و تحصیل علوم و فنون و صنایع و بدایع و کمالات با همدیگر متساوی هستند، برای چه در چهار قسمت اول به زن بیچاره تعدی می شود؟ و برای چه حقوق او را ضایع می کنند؟ و برای چه در قسمت پنجم به مرد تعدی شده و نفقه ی یک شخص آزاد و سالم و مقتدر را به گردن مرد بی چاره تحمیل می نمایند؟
جناب شوقی متوجه نشده است که قسمت مهم اجتماع و زندگی به دست زن ها تامین شده و زن ها هستند که امور داخلی منزل را اداره کرده و وظایف بسیار سنگین تربیت اولاد و تدبیر منزل به عهده ی آنان سپرده شده است، و اگر زن داخل رشته های دیگر شد (صنایع، فنون، تحصیل علوم، کمالات غیر لازم) اوضاع اجتماع مختل و اساس زندگی فلج شده و حقوق زن بی چاره از دستش گرفته خواهد شد.
آفرین بر دلسوزی جناب افندی.
پی نوشت :
1- صفحه 71
2- گنجینه احکام صفحه 46
3- گنجینه احکام صفحه 225
دیدگاهها
nsh
1394/03/03 - 18:12
لینک ثابت
فقط در برابر سفسطه است که آدم
ناشناس
1394/03/03 - 20:13
لینک ثابت
سلام nsh عزیز اینکه مسلمون
ناشناس
1394/03/03 - 20:16
لینک ثابت
درباره جایگاه زن در اسلام هم
افزودن نظر جدید