جنبه پارادوکسیکال ناسیونالیسم و اسلام

  • 1392/12/15 - 17:20
اگر این میهن دوستی به میهن پرستی، یعنی از وادی انسان دوستی به وادی انسان پرستی تبدیل شود نه تنها باعث رشد و تکامل و پیشرفت نیست بلکه انحرافات اجتماعی و فرهنگی بسیاری به بار خواهد آورد. حس میهن دوستی در سطح جامعه عامل بسیار مهمّی برای رشد و توسعه است، زیرا همگان در پی یافتن راهی برای کمک و خدمت به هم یکدیگر هستند. تا زمانی که ناسیونالیسم (نه به عنوان غربی آن که در درون آن بحث برتری نژادی و برتری طلبی ملیت‌ها و اقوام می‌جوشد) به عنوان یک ایدئولوژی در مقابل اسلام قرار نگیرد مورد قبول همگان است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب _ ناسیونالیسم یا ملی‌گرایی را می‌توان مانند: مفاهیم سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی از دو دیدگاه بررسی کرد: در بعد اول شرایط و مسائلی است که می‌تواند خاستگاه قرار بگیرد و بعد دوم، نگاه به آن در گذر تاریخ است. ناسیونالیسم از آن جهت که ناسیونالسم است بحث جدیدی نیست، اما زمانی که به عنوان یک تفکر ظاهر شد و نقش ایدئولوژی به خود گرفت بسیار مهم می‌نماید، زیرا از آن به بعد با یک مکتب مواجه هستیم.
این مقوله که به میهن پرستی نیز تعبیر می‌شود در اسلام نه تنها ناپسند نبوده، بلکه ستایش نیز شده است! اسلام نسبت به این که انسان دوستدار خویشان و مردم جامعه باشد، بسیار تاکید کرده است، حال اگر این میهن دوستی به میهن پرستی، یعنی: از وادی انسان دوستی به وادی انسان پرستی تبدیل شود نه تنها باعث رشد و تکامل و پیشرفت نیست بلکه انحرافات اجتماعی و فرهنگی بسیاری به بار خواهد آورد. اینجا نقطه تلاقی اساس انحرافات بشری (اومانیسم) با ناسیونالیسم است.
حس میهن دوستی در سطح جامعه عامل بسیار مهمّی برای رشد و توسعه است، زیرا همگان در پی یافتن راهی برای کمک و خدمت به هم یکدیگر هستند. تا زمانی که ناسیونالیسم (نه به عنوان غربی آن که در درون آن بحث برتری نژادی و برتری طلبی ملیت‌ها و اقوام می‌جوشد) به عنوان یک ایدئولوژی در مقابل اسلام قرار نگیرد مورد قبول همگان است ولی اگر ناسیونالیسم با نفی حاکمیت الاهی در عرصه دنیا و استغنای بشر از وحی جلوه‌گر شود، این تناقض و پارادوکس بین اسلام و ناسیونالیسم [1] و محل مناقشه و اختلاف با اصول و آرمان‌های دین مبین و جهان شمول اسلام است.
بنابراین ناسیونالیسم مذهبی در ایران با ناسیونالیسم غربی تفاوت بسیار دارد، زیرا ناسیونالیسم غربی با انحطاط کلیسا بروز کرد و مذهب در غرب پیوند دهنده مردم و دولت نبود، اما در اسلام فرد در جامعه در برابر دولت و دین دو وظیفه‌ی جداگانه ندارد! چون تمام جنبه‌های اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی تابع قانون مقدسی است که  از شریعت و قرآن و روایات استتنتاج می‌شود.
مسلم است که اسلام به عنوان یک دین در چارچوب ملت، دولت و سرزمین قرار نمی‌گیرد، بلکه عاملی است برای پیوند همه‌ی انسان‌ها فراتر از یک سرزمین خاص. اسلام عزیز به اختلاف گروه‌ها، انسان و اقوام اقرار کرده ولی ارزش‌های اخلاقی و انسانی را جایگزین احساسات اقلیمی و قبیله‌ای می‌کند. اسلام برابری و عدالت خواهی و حق خواهی را ملاک موثر برای ایجاد وحدت بین انسان‌ها قرار داده است که این خود باعث ایجاد امت واحده می‌شود.
بحثی که درباره ناسیونالیسم مطرح می‌شود این است که این مسئله را نباید به طور کلی محکوم کرد. از نظر احساسات ملی و عواطف قومی، هر چیزی که از وطن برخاسته جنبه ملی پیدا نمی‌کند و هر چیری که از مرزهای دیگری آمده باشد، بیگانه حساب نمی‌شود؛ بلکه اصل آن است که بدانیم آن مقوله رنگ ملت و قوم خاصی دارد یا عمومی و جهانی است و لذا معیار سنجش این پدیده‌ها به اسلام باز می‌گردد.[2]

پی نوشت ها:
[1]. الغنوشی، راشد، حکومت اسلامی
[2]. کتاب نقد، شماره28

بازنشر

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.