عرفانهای نوظهور
شاید کاستی در تبیین علمی قانون جذب باعث شده است که مروّجان این ایده، به نشان دادن شواهد عینی برای درستی قانون جذب رو آوردهاند. ولی این شواهد به روش علمی و با تعیین گروه آزمون و گروه شاهد ارائه نمیشوند و شواهد آنها بیشتر شبیه داستانسرایی است. در اینجا نمونهای از داستانسراییهایی را که در کتاب و فیلم راز مطرح شده، بررسی میکنیم.
برای وصول به معرفت حقیقی تنها فراگیری عرفان نظری کافی نیست، بلکه برای شهود، باید سیر و سلوک کرد؛ آنهم بدون عبور از منازل و مقامات عرفانی ممکن نیست. پس لازم است در کنار عرفان نظری و آشنایی با مبانی و اصطلاحات عرفانی، سیر و سفر عرفانی را آغاز کرد. کسی که عزم خود را برای سیر و سلوک، جزم میکند، «سالک» گویند.
برای شناخت عرفان ناب شیعی به دو چیز نیازمندیم: یکی، شناخت ویژگیهای اصلی عرفان شیعی و دیگری، شناخت آسیبهایی که در نظامهای مختلف عرفانی قدیم و جدید وجود دارد و عرفان ناب شیعی عرفانی است که مصون و منزّه از آنها است. این لغزشها و انحرافاتی که اشاره میشود، هم در بیرون از جهان اسلام و هم در داخل حوزه فرهنگ اسلامی اتفاق افتاده است.
پیامدهای مثبتی که برای قانون جذب گفته میشود، معلوم نیست که به دست آید یا نه. زیرا نه نظریات روشن و اثبات شده علمی این به اصطلاح قانون را تأیید میکند و نه شواهد واقعی برای آن وجود دارد. اما بسیاری از پیامدهای منفی که بر ضد سعادت و خوشبختی هستند، از آن بر میآید. پیامدهای نظیر گرفتار شدن به آرزوهای دراز، فراموشکردن زندگی ابدی در آخرت، تباه شدن فرصتها و تحریف آموزههای دینی.
ذهنیات و افکار ما گاهی از دیگران پوشیده نمیماند. دیگران با دیدن خود ما، رفتار ما و سخنان ما، از ذهنیاتمان آگاه میشوند و گاهی ذهنیات ما میتواند، افکار و احساسات آنها را تغییر دهد. کسی که خود را محبوب و دوستداشتنی میداند، البته در صورتی که کبر و غرور نداشته باشد، دوست داشتنی خواهد شد، کسی که خود را زشت یا زیبا تصور میکند، تاحدودی همانگونه به نظر میرسد.
دینگریز کردن آموزههای عرفانهای کاذب، به معنای کمرنگ شدن ایمان و کمنور شدن چراغ دین در زندگی افراد، واقعیتی است غیرقابلانکار؛ که باید با آسیبشناسی و همچنین آگاهی دادن مردم بهخصوص جوانان نسبت به آموزههای ناب عرفان اسلامی و همچنین مطَّلع کردن آنها از آسیبهای جدی عرفانوارهها، تا حد زیادی از انحراف و گمراهی جلوگیری به عمل آورد.
عقدهها موضوعات عجیبی که در اعماق وجود انسان قرار گرفته باشند تلقی نمیشوند، بلکه مجموعههای رفتاری پیوسته حاضری هستند همانند استعداد موسیقی؛ به بیان سادهتر عقدهها بخشهای رفتاریای هستند که به صورت تکه تکه به حیات خود ادامه میدهند و در «مَن» آدمی ادغام نشدهاند و به صورت گستره پررنگی از «علایق» خود را نشان میدهند.
برای روشن شدن اثباتناپذیری علمی قانون جذب میتوانیم بپرسیم که آیا به راستی انسان هرچه را میاندیشد و احساس میکند، میتواند خلق یا جذب کند؟ آیا انرژی ذهنی ما بیش از انرژی متراکم در یک اتومبیل چند صد کیلویی است و میتواند آنرا جابجا کند؟ شما برای جذب یک دوچرخه به انتفال چقدر نیرو نیاز دارید؟ در واقع انرژی ذهنی و مغزی شما با چه طول موجی و به چه اندازه باید به سوی یک دوچرخه در کائنات ارسال شود، تا آن را جذب کند؟
عرفان همواره پدیدهای اسرارآمیز جلوه کرده و اختلافنظر دربارهی آن فراوان بوده است. بعضی عرفان را مقدسترین پدیده عالم میدانند و برخی به طور کلی آن را باطل و پوچ دانسته، اهل عرفان را تکفیر میکنند. گروهی فرد واحد را تقدیس و گروهی دیگر همان فرد را تکفیر میکنند. اینها به دلیل اختلاف نظرها و ابهاماتی است که در عرفان وجود دارد.
از منظر اسلامی عقل راهی معتبر در تحصیل معرفت است اما تنها راه نیست و عارف نیز بینیاز از عقل نیست چرا كه تفسیر و ارزیابی یافتههای عرفانی بر عهده عقل است. بر همین اساس عارف هم به عقل نیاز دارد. وقتی شما تصمیم میگیرید که عارف شوید، چه کاری انجام میدهید؟ شما در قدم اوّل که عارف نیستید و نمیدانید کدام یک از اینها درست است.
یکی از تصورات رایج در نسبت عقل با عرفان این است که بین آنها یک نوع منازعه وجود دارد و آنها با هم ناسازگارند و راهشان از یکدیگر جداست. در برخی اهل تصوف نیز این تصور بوده در عرفان مسیحی ناسازگاری عقل با عرفان خیلی پررنگ است. از نظر بسیاری از آنها، نه فقط عرفان با عقل ناسازگار است؛ بلکه ایمان نیز با عقل ناسازگار است .
گرایشهایی وجود دارد که در آنها اعتقاد به خدا وجود دارد و حتی به خدای واحد اعتقاد دارند، و ممکن است محور گرایش در آن عرفان، خدا باشد (علی الادعا)؛ ولی پایبندی به دین، وحی و کتاب آسمانی وجود ندارد. اینها را میتوان عرفانهای دئیستی نامید. اینها درواقع منکر نبوت هستند و عقل خود را کافی میدانند.
قانون جذب بر تصور و احساس تأکید میکند، و عمل را کنار میگذارد. البته برخی از افرادی که این قانون را ترویج میکنند، میکوشند تا نشان دهند این قانون با عمل در پیوند است. اما به راستی توجه به حقیقت و ماهیت قانون جذب نشان میدهد که ربط دادن آن به عمل بیمعناست و حتی کسانی که به عمل اشاره میکنند، عامل موفقیت و رسیدن به آرزوها را همان ذهنیات میدانند.
وقتی شما احساس میکنید، دستتان در معرض برخورد با یک جسم داغ است، سیستم عصبی این داده را به مغز مخابره میکند و مغز فرمان میدهد که باید دست را از آن جسم دور کرد. تصویر گرما و تصویر خطر ناشی از برخورد با جسم گرم در ذهن، روندهای شناخته شده و ناشناختهای را طی میکند، که نتیجهی آن رفتار خاصی در ارگانیسم است.