افزودن نظر جدید
سلام بر شما..شما چرا اینجوری
سلام بر شما..شما چرا اینجوری هستید؟! چرا فقط سعی میکنید با جملاتی که هیچ اطلاعات و استدلال خاصی توش نیست پاسخ بدید؟؟! فقط دارید جملات رو پس و پیش میکنید،هیچ مطلب تاثیرگذاری در مغز سخنان شما نیست! یکسری حرفهای بسیار بسیار کلی! من در جوابهای دیگر شما به سایر دوستان هم این نقیصه ی بزرگ رو میبینم هم تو این سرفصل و هم تو قسمتهای دیگه ای از این سایت،الان شما فکر میکنید جواب محکم و قاطع به من دادید و مشکلات ادیان تمام شد و رفت؟؟؟ عزیزدل برادر اسلام و سایر ادیان قرنهاست با همین ایرادات و شبهات بزرگ داره کجدار و مریض نفس میکشه، و پاسخی قاطع و ساکت کننده نداده و نخواهد داد چون در نوانش نیست،چون ایرادات وارده ریشه ای هستن،از نواقص اخلاقی و رفتارهای سخیف دینی سرچشمه گرفتن..من چند مطلب خطاب به خود شما دارم: 1.مگر من این پیام رو خطاب به شما نوشتم که میایی وسط و جواب میدی؟! دو نفری که تو سایت بهم پیامی دادن در راستای رسالت این سایت رو هم شما باید جواب بدی؟؟؟ من بعنوان یک مخاطب در جواب زهرا خانم یکی دیگر از مخاطبانتون که دیدم برای این قسمت پیامی گذاشته پیامی نوشتم،شما چرا جواب میدید؟؟؟ 2.چرا اینقد زود جوش میارید؟ شما چه حقی داری بیایی منو به بی اخلاقی متهم کنید بعد ادعا داشته باشید ما اینجا آزادانه حرف میزنیم با رعایت احترام دوطرفه؟!! 3.اینجا سایتی ایجاد کردین که چه کنین؟! کسی مخالف شما اندیشید و حرف زد بکوبیدش؟؟؟دهنشو بازنکرده به بی احترامی و اندیشه های دیگه متهمش کنید و بندازیدش وسط رینگ و بابازی با کلمات و انواع توهین وافترای هرچند مودبانه چپ و راستش کنید و طرف رو از رجوع به چنین سایتی و نظر گذاشتنش پشیمان کنید؟؟ پس چنین سایتی اصولا به چه دردی میخوره؟؟فقط به درد کسانیکه چونان شما میاندیشن؟! چرا اینقدر زود عصبانی میشید؟! 5. ببینم آقای محمد طاهای عزیز شما متولی و بنیانگذار و صاحب ادیان الهی هستید؟؟! شما صاحب و راهنمای اندیشه های مردمان هستید؟!! چرا طوری رفتار میکنید که مهاجمین صدر اسلام رو به یاد انسان میندازه که شمشیر بر بالای سر اجداد من و شما میگرفتن و میگفتن "یا پذیرش اسلام یا مرگ، یا بردگی و یا جزیه باذلـت" ؟؟؟! 6. برادر من اینجوری چیزی ثابت نمیشه جز ضعف بنیانهای فکری و ایدئولوژی ادیان و بالاخص اسلام که با هزار جور تناقض همراهه در کتابش در سنتش در عقلگراییش و در قوانین خنداه دار شریعتش( گاهی به تفکر دعوت میکنه؛ گاهی لااکراه فی الدین میفرسته؛گاهی سوره ی آزادگرایانه ی کافرون میفرسته،گاهی سوره ی سراسر خشم توبه میفرسته و دهها آیه و سوره ی متناقض و مخالف هم،انگار خداوند سرگردانه که چی باید بگه یا چه دستوری باید بده که اینهم باز مخالف حکمت و علم الغیب خداوند و باز تناقض اندر تناقض!!!!!!!!!!)دیگه تو جزئیات بیشتر اشکالات نمیرم،حالا هی بنشینن به اصطلاح بزرگان برای آیات شان نزول و دلیل نزول ابداع کنن و خلاصه توجیه بتراشن چیزی که خدا اجازش رو نمیده در همون قرآن! 7.بجای خشم گرفتن و خودتون رو صاحب بالا و پایین و مسئول کلی دین دیدن که خداوند برای پیامبر هم چنین اجازه ای نداد(ای محمد تو ذکر کننده ای بیش نیستی!) بنشینید و شب و روز بخوانید دوست من، شب و روز بخوانید، تا نفس میکشی باید بخوانی! این رفتار(که با این نوع جوابهای یکطرفه فکر میکنید همه حقیقت هستی و زندگی بشر نزد مکتب شماست ) مطلقا خلاف آزادگی و عقلگراییست 8.اندیشه های مختلف رو کتب متفاوت رو بخوانید؛ فقط اصول کافی و من لایحضره الفقیه و بحارالانوار و جامع عباسی و کشف الاسرار و... که جملگی(البته نه کل شان) آکنده از دروغ و ریا و خرافات و ابتذال شدید فکری و منطقی هستند که نشد منبع برای بحث! 9. اگر بزرگانی از مسلمانان در طول تاریخ به بشریت خدمت کردن به گواهی تذکره هایی که از َآنها مانده دقیقا آنهایی بودن که از ظاهر دین و شریعت گذر کردن و آن را جدی نگرفتن(البته این به معنای بریدن کامل از دین نیست) و سیر تحولات فکری و اخلاقی اونها گواهی بر این مدعاست!پس برادر خوبم بخوان زندگی عبداله ابن مقفع رو بخوان سیر زندگی ابن سینای بزرگ رو زکریای رازی رو؛ بخوان زندگی حکیم عمر خیام رو بخوان زندگی خواجه نصیر الدین طوسی و سهروردی و... ،بخوان از سیر تحولات فکری و اخلاقی بزرگان عرفان،ابوسعید ابالخیر،بایزید بسطامی؛ابراهیم ادهم(که بعنوان مثال در جایی میگه "تامل حج عقل است")بابا طاهر عریان و...،جلال الدین مولوی ،شعرای بزرگی چون حافظ و سعدی و فردوسی، تا با اندیشه های بزرگ اونها آشنا بشی؛اینها اگر اول وجودشون رو وابسته ی محض اسلام میدیدن و بعد خودشون رو به نیروی عقل پیوسته به چنین اعجوبه هایی تبدیل نمیشدن نهایتا میشدن چیز شبه کلینی ها یا مجلسی ها با اون شاهکارهای نورانیشون که خیلی از قسمتهاش بسا توهینه به ساحت خداوند، پیغمبر و ائمه ی شیعه و در نهایت توهین به شعور انسانیته! خواسته یا ناخواسته این انسانها گرفتار توهماتشون شدن! چرا؟ چونکه از اندیشه و تامل فاصله گرفتن ،..خدا میداند و بس که به فتوایی بزرگانی چون جناب مجلسی چقدر سرها بر باد رفت در دوران سلطنت صفویان به گواهی تاریخ؛چرا اخلاق باید به این حد قربانی تعصبات و باورهای دینی شود؟! بگذریم....
پس بکوشیم ما هم در چنین تاریکی جهل و خودخواهی و تعصب فرو نریم که اندیشه و اخلاق رو میخشکانه و از انسانها جانورانی میسازه که بنام دین و تعبد محض و با عقبه فکری همون ادیان هرجنایت و بزهی رو در طول تاریخ کردند و میکنن و جهان رو جای بدی برای زندگی خودشون و دیگران کرده اند!
و در آخر خدمت شما باید عرض کنم که اگر خوب توجه کرده بودید متوجه میشدید که بنده نگفتم باور رو قبول ندارم گفتم انسان صرفا باورمند نباشیم!(مگر میشود مقوله ی باور رو رد کرد؟؟!!!!!!!!!) توجه کنید شما اگر باورهات بر مبنای پذیرش و ایمان محض باشه بدون استدلالهای عقلی اون هیچ ارزشی نداره و در کوران گذشت ایام با نسیم هر اندیشه ی دیگری و یا با هر توهمی آماده تبدیل شدن به پستت ترین و رذل ترین باورهای اعتقادی میشه که ما نمونه هاش رو بسیار بسیار داریم در طول تاریخ ادیان و مذاهب تا خود تشیع و تسنن!نکته ی اصلی این بود! بنابراین بر خلاف نظر شما تکیه اخلاق بر باورها نباید باشه(کاری که مثلا یک داعشی میکنه و فکر میکنه صحیحه چون باورش رو صحیح میپنداره فاقد از دخالت عقل) چون خود باورها باید تکیشون بر عقل سالم باید باشه تا قابل اطمینان بشه! و در آخرین نکته شما پرسیدید اسلام آیا جز اندیشیدن است؟؟ بله درسته اندیشیدن در اسلام سفارش شده حتی در متن قرآن ولی تعبد محض و جبر فراوان در جای جای ایدئولوژی اسلام از متن کتابش تا سنت و شریعتش دیگه جایی برای اندیشه و عقلگرایی باقی نگذاشته در این مکتب! خودتون تاملی کنید و قضاوت کنید...بقول خودتون این خودش در حد یک ادعاست(که البته اینو برای موضوع دیگری مثال زده بودین) و در همون حد هم باقی مونده،(چند جمله ی" و انتم تعقلون؛ یتفکرون؛یا اولی الابصار و غیره که نشد راهگشا در برابر خیل بیشمار اندیشه ها و احکام و قوانین مطلقا تعبدی و جبرگرایانه) گرفتاری بزرگ ادیان و بالاخص اسلام همین نکته بود که انسان رو در نهایت به بردگان دینی و عقیدتی محض تبدیل کرد!انگار که دیواری رو شما مقدار کمیش رو رنگ سفید میزنی بعد چندین برابرش رو رنگ سیاه ؛دیگه رنگ سفید جلوه ای اونجا نداره و هرچه میبنی سیاهیست و درونش شاید لکه ای سفید از دور نمایان باشه! یادمون نره ادیان (گذشته از نحوه ی بوجود آمدنشون) برای این شکل گرفتن که در نهایت به بشریت در راه سعادت واقعی و همه جانبه ش خدمت کنن نه اینکه انسان به دین خدمت کنه و بشه برده ش! اینکه خلاف عقل و منطقه ولی امروز چنین شده متاسفانه! چرا ؟؟ چون دین از جوهره ی اصلیش دور شده از اون ذات واقعیش هرچند که طبیعتا ایرادات فراوانی از روز اول داشتند ولی من معتقدم با نیتهای خیر ادیان بوجود امدند (هرچند بنظر میاد نیتهای شخصی هم در بودجو آمدنشون دخیل بوده است؛بنا بر آنچه که تاریخ به ما میگه) با تمام کاستیها و عیبهاشون که در طول دورانهای مختلف تمدن بشری این ایرادات هی بیش و بیشتر میشد و بنظر میاد امروز مذهبیون دیگه تبدیل به دین پرستان شدن تا دینمداران خداپرستی که بنابر طبیعت ادیان باید دنبال سعاد باشن(این واقعا در دنیا سرگردان امروز یک مشکل بزرگ شده بنظر من و خیلی غافلن از اینکه دین پرست شدن ، شخص پرست شدن تا خداپرست)! و در آخر امیدوارم و باز امیدوارم تعصب رو به کناری بنهید و بدون دخالت هیچ باور مذهبی و دینی صرف و هیچ اندیشه ی القایی یکبار هم شده به این حرفهای یکی از مخاطبینتون بیندیشید و فقط بیندیشید بجای جواب دادنی دیگر برای او؛ چون در اینصورت وارد دور باطلی میشید که برای من و شما سودی نداره! موفق و شاد باشید.خدانگهدار
ناشناس
1396/01/31 - 15:44
لینک ثابت