افزودن نظر جدید

اعتقاد فرقه اهل حق در باره ( توحید ) خدای تعالی : مسلک اهل حق خدا را در جامه بشری پذیرا می باشد . و سلطان صحاک را و قبل از او بابا خوشین و ناعوث و حضرت علی ( علیه السلام ) خدای واقعی بوده اند . اهل حق گویند در روز ازل جهان بصورت دریایی بود و دری در آن پنهان بود سلطان فرمان می دهد دریا ازهم پاشیده می گردد و دودی از آن برخاسته آسمان بوجود می آید و قطعه ای از درموجب خلقت ستارگان می گردد و ماه و خورشید و روز و شب آشکارمی گردد گردش سال به چهار فرشته سپرده گردید خدا در آغاز سه نام داشته است ، اول قدرت دوم شنطیا سوم خاوندکار است دفتر پردیوری از سلطان است خدا پس از آفرینش داخل در می گردد و در دریا سکنی می گزیند تا اینکه جبرئیل که همان بنیامین باشد علی را در دریا پیدا کرد و اجازت داده که چهار فرشته داخل در شدند که جمعا چهل تن باشد پس از آفریدن هفت تن چهل تن که بشکل هفت تن آفریده شدند بعد از آن هزار و یک صورت شدند از جبین یکی یک قطره نور چکید و جوز شد و هیجده هزار عالم ایجاد شد . ... کلاردشتی پرچمی بالای خانقاه خود می افراشت که این جمله ( علی الله و باطل ما سوی ) درب منقوش بود تابلویی در جم خانه ... درکنار قبر وی بر دیوار نصب گردیده که جملات زیر را نوشته اند : اول و آخر یار ... جم حقیقت کعبه باطن است شرط بنیامین ذوالفقار دوسر است مویی از سبیل یار برابر قرآن است مال یارستان همه نذر و نیاز است . ( کلاردشتی بدستور ناصرالدین شاه قاجار در میدان توپخانه تهران بدار مجازات آویخته شد ) . اسکندر اسفندیاری در کتاب پژوهشی در باره طوایف غلاه ( ص ۱۶۴ و ۱۶۵ ) می نویسد : سنگ اساس عقاید اهل حق تناسخ و حلول است . حلول ذات را دونا دون گویند به عقیده ایشان در تن هرکس ذره ای از ذات الهی موجود است و ظهور روحانی حق در صورت جسمانی پاکان و برگزیدگان همیشه در گردش می باشد و آن را گردش مظهر به مظهر نامند در این باره آنان معتقدند به هفت جلوه پیاپی هستند و می گویند هر بار خداوند حق تعالی با چندتن از فرشتگان مقرب خود به صورت اتحاد دربدنهای خاکی حلول می نماید این حلول به منزله لباس پوشیدن و کندن است ... اهل حق در باره حضرت علی (ع) می گویند که او تجلی ذات خدا می باشد و وی را مظهر تمام و کمال خدا می دانند و اوست که در هر دوره و عصری ظهور و در جسم پاکان و مقدسان از اهل حق تجلی می کند . الف: توحید گرچه مردم اهل حق به «علی اللهی» معروف هستند و برخی از خاندانها و سران آنها علی (ع) را خدا می دانند، ولی اشکالات شیعیان به این نظر باعث گردیده است برخی از مردم اهل حق این عقیده را رد کنند و توحید را به عنوان عقیده خود معرفی کنند.اما آنچه که در دفاتر و کتب مقدس آنها یافت می شود این است که علی (ع) را به عنوان ذات خدا معرفی می کنند بدین معنا که ذات خدا در علی(ع)حلول نموده است. توحید در مسلک اهل حق : در مستندات و سخنان برخی از بزرگان اهل‌حق درباره خالق جهان و اصل توحید، تفاوت‌هایی آشکار بلکه متناقض دیده می‌شود. گاهی از گفتار نویسندگان و مرشدان آن‌ها کلمات متناقضی صادر شده است و ظاهراً خودشان هم ارتباط بین کلمات ما قبل و ما بعد را قائل نیستند، تا جایی که بعضی با تمسک به گفته نویسندگان و مرشدها غالباً تحت عنوان "دفتر" یاد می‌شود به اظهار نظر پیرامون خالق هستی و خداوند تبارک و تعالی پرداخته این فرقه را تا سرحد شرک و کفر به پیش برده‌اند. در بیانات شفاهی و یا کتبی که مکتوب است و از آن‌ و هریک بر اساس برداشتی که داشته‌اند او را همراه با اوصافش معرفی نموده‌اند که اجمالاً برخی از مکتوبات آنها که در بین مردم پیرو این فرقه از شهرت و معروفیت بیشتری برخوردار است ذکر می‌گردد. یکی از نويسندگان فرقه اهل‌حق می‌نویسد: «همان ماده یا طبیعت که دارای قدرت و شعوری است، خداوند است، زیرا که ذات حق در جزء و کل موجود است و به نسبت تکامل وجود دارد». در جای دیگر می‌نویسد: «مردم یارسان ذات خداوندی را در تمام موجودات و جهان و کرات محاط دانسته و توحید را با قبول مظهر حق در هر زمانی نافذ می‌دانند». همین نویسنده در جای دیگر راجع به قبول مظهر حق از جانب افراد و اشخاص مختلف می‌نویسد: «قدرت کردگاری (خداوند) در وجودهای مختلف ظهور نموده که بعد از حضرت سلطان سهاک دوازده دوده (خانواده) و خاندان مرکز تجلی ذات دیدار بودند » ... گرچه به عقیده برخی اهل حق به «علی اللهی» معروف هستند و برخی از خاندان‌ها و سران آن‌ها علي (علیه السلام) را خدا می‌دانند، ولی اشکالات شیعیان به این نظر باعث گردیده است تا برخی از مردم اهل حق این عقیده را رد کنند و توحید را به عنوان عقیده خود معرفی کنند. اما آنچه که در دفاتر و کتب مقدس آن‌ها یافت می‌شود این است ‌که علي (علیه السلام) را به‌عنوان ذات خدا معرفی می‌کنند، بدین معنا که ذات خدا در علي (علیه السلام) حلول نموده است. اهل حق اولین تجلی کامل ذات خدا را در علی (علیه السلام) و دومین تجلی تام و تمام را در سلطان اسحاق می‌دانند و گاهی اسحاق را دون یا مظهر علی (علیه السلام) خوانده و آن دو را برابر دانسته‌اند. امّا گاهی اسحاق را از آن جا که جامه‌اش بعد از علی (علیه السلام) بوده، کامل تر از علی (علیه السلام) می‌دانند. با نقل کلماتی از کتب اهل‌حق جای سؤال باقی می‌ماند که آیا واقعاً اهل‌حق خدا پرست هستند یا نه؟ ب : نبوت و امامت: در کتب و دفاتر اهل حق و در افواه مردم یارستان نام پیامبران و ائمه زیاد دیده و شنیده شده است.اما به طور خلاصه می توان گفت که مردم اهل حق اگراعتقادی به ائمه هم دارد از باب دون رهبران ، پیران و مرشدان خودشان است. در عصر ما که پایه کفرتوحیدی در هم ریخته شده ومنکران خدای تعالی نیز به این نتیجه رسیده اند پیشرفت علم مراکز علمی را به این حقیقت بارور کرده که باورشان شود هستی را آفریدگاری است.بحث وجدل پیرامون چنین موضوعی که حتی منکران هم پذیرفته اند«زیره به کرمان»بردن است ولی در زمانی که توحید تمام تاریک خانه های لاخدائی رابه نورخود روشن نموده به بلیه خیالی بسیار خطر ناک مبتلا شده ایم که درگوشه وکنار دنیای خاکی هنوزمردمانی دیده می شوند که با استدلالهای کهنه شده مانند «حلول»ونظایر آن خویش را خدا یا مظهر خدا می شناسانند . در طایفه جیحون آبادی خدا حضرت علی بن ابیطالب علیه السلام بوده است وآنجا هم که خدای متعال برایش مطرح می شود می گوید:«اگرهم خدائی باشد خدای علی است به من چکار».(آثارالحق ج۱ص۴۸گفتار۱۳۷) بگفتا علی اول و آخر است خداوند در ظاهروباطن است جز حیدر نباشد به من کس خدا که دیدم همه اوست دردوسرا این تفکر در گفتارهای نور علی الهی نیز فراوان به چشم می خورد مثلا می گوید«نورعلی خدایه برزه مل»(برهان الحق ص۶۳۸) ومهمتر اینکه در باره «نعمت خدایه»و«نورعلی خدایه»امروزهم که می گویند «بهرام خدایه». البته این خیالات برای اتباع جیحون آبادی که نعمت الله ونورعلی وبهرام الهی را خدا می دانند .سران همین قوم فراهم آورده اند، وقتی نورعلی الهی انتشار می دهد «زندگی من و مولا کاملا شبیه به هم است»(آثارالحق ج۱ص۶۵۱گفتار۱۹۵۹) یا می گوید «من تمام رویه مولا را دارم »( آثارالحق ج ۱ص۲۵۵گفتار۸۶۶) ومهمتر این که بطور صریح اعتراف به مظهر الهی خودش نموده ومی گوید:«تمام مظهر الله ها از لحاظ کمیت با هم فرقی ندارند اما از لحاظ کیفیت علی وسلطان حالت و کیفیت دیگری دارند زندگی خودم تطبیق می کند با زندگانی علی وهیچ فرقی ندارند»(آثارالحق ج۱ص۶۷۴گفتار۲۰۱۰) یعنی من هم از لحاظ کمیت با علی سلام الله علیه فرقی ندارم ومظهر الله هستم پس همان طور که می گوید به اعتبار مظهر الهی خدا درعلی علیه السلام جلوه کرده اینجا هم چون نورعلی با علی سلام الله علیه تطبیق می کند خدا در او هم جلوه کرده است.وبهمین جهت می باشد که در جم خانه می گویند«نورعلی خدایه برزه مل» این همه دوپهلوگفتن ها واین همه پس بروها وپیش بیاها به خاطراثبات خدائی«نعمت الله» و«نورعلی» و«بهرام» صورت گرفته ولی باز می بینیم که نور علی الهی خدائی خودش رافراموش کرده ومی گوید:«می بینم ماموری که از آشنایان بود پیغامی ازطرف خدا برایم آورده است» (آثارالحق ج۱ص۶۶۸گفتار۱۹۹۰) در صورتی که اگر مظهر الله به اعتبار استدلال نورعلی محل ظهور و بروزذات خدا باشد نیازی به پیغام آور نیست. یاد شعری از عطار افتادم: منم الله خود در خود بدیدم کلام خود بگفتم خود شنیدم آخر نفهمیدم دراین مسلک خود ساخته چه کسی خداست!! گرچه مردم اهل حق به «علی اللهی» معروف هستند و برخی از خاندان ها و سران آنها علی (ع) را خدا می دانند، ولی اشکالات شیعیان به این نظر باعث گردیده است برخی از مردم اهل حق این عقیده را رد کنند و توحید را به عنوان عقیده خود معرفی کنند.اما آنچه که در دفاتر و کتب مقدس آنها یافت می شود این است که علی (ع) را به عنوان ذات خدا معرفی می کنند بدین معنا که ذات خدا در علی(ع)حلول نموده است. در مورد روئت خداوند نور علي الهي مي گويد ديدن خدا از رئي آثار فايده ندارد , بايد خدا را ببيني و دست در گردن او بيندازي , ما مي گوييم خدا به جان آن سبيل هايت بيا ( آثارالحق )
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.