افزودن نظر جدید

بکرزایی در فرقه اهل حق : نورعلی الهی درآثارالحق ( ج ۱ چاپ دیبا ص ۵۳۸ گفتار ۱۷۳۱ ) چنین می نویسد: اولین زنی که بدون شوهر فرزند به دنیا آورد حضرت مریم [س] بود ، که حضرت عیسی [ ع ] را به دنیا آورد ، به امر خدا خود را به درخت نخلی آویزان کرد و آنقدر تکان داد تا حضرت عیسی به دنیا آمد ، شاه خوشین بابا نااوس ، سلطان صحاک (اسحاق ) و بابایادگار هم بدون پدر به دنیا آمدند داستان بابایادگار چنین است . شخصی بنام پیر اسماعیل آرزوی دیدار حق را داشت ، به او وعده داده شد که درخت اناری در منزل دارد ، هر وقت ثمرداد حق ظهور کرده است ، وقتی سلطان ظهور می کند بعد از چندی آن درخت انار دو عدد ثمر می دهد ، پیراسماعیل آنها را بر می دارد و حضور سلطان می آورد ، سلطان هم آن دو انار را تقسیم می نماید یکی را « ... محمد » می خورد و « شاه ابراهیم » ازاوست و دیگری را « ریحانه » می خورد و« بابایادگار» به دنیا می آید ( حالا ببینید چه می نویسد ) شیث پیغمبر بدون مادر خلق شده . ( سطر۵ ص ۵۳۹ کتاب آثارالحق ج ۱ آخر گفتار ۱۷۳۱ ) . ( درجای دیگرآثارالحق ( ج ۲ ص ۹۱ گفتار ۲۷۵ چاپ اول ) می نویسد : غالب بزرگان اهل حق بدون پدر و مادر به دنیا آمدند ، حضرت سلطان مثل پرنده سفیدی به دامان خاتون رمزبار نشست و بعد به شکل بچه ای درآمد ، شاه ویسقلی از ران یک قربانی به وجود آمد و در ظاهر مادرش خاتون زربانو می باشد . این نوع به دنیا آمده اند چیزهای مثل عمر خضر یا انگشتر سلیمان به نظر مردم غیر طبیعی می رسد ولی به نظر من چیزعادی است خیلی بالاترش را هم دیده ام ، مطالب مربوط به سلطان اسحاق را هم در( ج۱ ص ۵۳۵ سطرآخر تا آخر گفتار ۱۷۲۱ ) آثارالحق نوشته که شهبازی می آید در دامن خاتون دایراک به صورت بچه ای ظاهر می شود ، کسی نمی پرسد پس چه احتیاجی به شیخ عیسی ۱۳۰ ساله بود .؟ در شرح ولادت سلطان صِحاک جای ماما جلاله عوض می شود و شخص دیگری بنام " خاتون دایراک " به جای او می نشیند . داستان بارور شدن خاتون دایراک هم مانند جلاله جالب و قابل توجه است ، در ماجرای حامله شدن خاتون دایراک شاهبازی می آید بر دامان او می نشیند و بر نشستن آن شاهباز روی دامان خاتون دایراک او بارور می شود و می گویند که آن شاهباز خود خداوند بود که بردامان خاتون نشست و او را بارور کرد ( العیاذ ) . بـــخوانند او را به سـلطان صِحاک کـــه بُـد مظـهر حق به آن ذات پاک نحوه حلول خداوند در اشعار نعمت الله جیحون آبادی این ابیات تا جایی ادامه پیدا می کند که به تقلید از قرآن کریم و داستان حضرت مریم سلام الله علیه ، جلاله برای اینکه به خاطر بارداریش مورد تهمت و افترا قرار نگیرد شهر را ترک کرده و کمتر میان مردم ظاهر می شد . ایــــامی جلالــه ز ایــل پــدر ز ره بـــازمـــانده زخــود بـی خـبر به تنها بمانــدی در آن سرزمین نبود یــــاورش جز جـــهان آفـریـن بــنالید گفــت ای جــهان داورا کمینه تـــوایی یـــار و هـــم یــاورا پنــاهــم جـز تو نباشد به کس تـــو درماندگـــان را بـه فریــاد رس جلاله به این فکر بـــُد ناگــهان رســیدنـد بر او ســـه تـــن در زمان بـــدیدند آن ذات خــاونــدگار به بـــطن جـلالـه نـهاده اســت بـاد در ابیات بعدی آمده که این سه نفر وقتی دیدند جلاله بخاطر حاملگیش بسیار سنگین است و بد هم راه می رود چاره ای اندیشیده اند ، گاوی را آوردند تا او را حمل کند و به ایل ببرد . گران ســـت چو آن ذات کردگار نداریـــم قــــدرت وِ را کـــرده بـار چه گاویــست قدرت کشد بار او جهان مایـــل است پـس به دیـدار او مگر ذات حق خــود بود یار مــا به گاوت کنـیم بـار از امــــر شـــاه نخور غم ایا بانوی خوش لقـــــا گران گشتــــه بـــارت ز ذات خـدا بالاخره جلاله فرزندش را با هر زحمتی بود به دنیا می آورد و در لرستان تمام غلامان و پیران پیش او آمدند . لـــرستان همه از صغیر و کبیــر خــصوصا غلامـــان روشــن ضمیـــر دوان آمــــدند تا به پــابوس شاه رسیـــدند کردنـــد بــر وی نـــــگاه چــــو دیدند ذات جـــهان آفرین نمــــودند ســــجده به روی زمــین خلاصه در این دوران بود که خداوند العیاذ بالله از شکم ماما جلاله فارغ می شود و بدین ترتیب دوره بعدی ظهور الله در لباس بشر بعد از امام علی ابن ابی طالب به وقوع می پیوندد .
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.