نقد و بررسی کتاب لوح مسطور

  • 1392/06/08 - 11:10
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ کتاب لوح مسطور کتابی است که علی محمد باب بعد از بیان به تالیف آن پرداخته است، زیرا در آن به کتاب بیان اشاره شده است. آنطور که معلوم است قرار بوده لوح مسطور هم مانند بیان جزء آیات وحی قرار گیرد اما به هر دلیل و بهانه این اتفاق نیفتاده است.
book

نسخه این کتاب خطی است و ظاهرا اسم آن (طوری که در سر صفحه اول نوشته شده است) لوح مسطور است.

و دلیل دیگرش هم اینست که در این کتاب نوشته شده: تبارک الذی انزل لوح المسطور بالحق قل کل بما نزل الله لموقنون. [1]

این کتاب در 80 صفحه و مشتمل بر 52 سوره است و هر صفحه 16 سطر و هر سوره اسم معینی دارد و ممکن است این همان لوح مسطور باشد که در خطبه ی کیفیت خلقت اشاره به آن شده است.

و اسامی سور از این قبیل است: التحمید، تسبیح، التعظیم، التقدیس، الشهادة، الوجه، الوحید، التنزیل، التنذیر، و همچنین سائر سوره ها و در سر هر سوره بسم الله مخصوص ذکر می کند: مانند بسم الله النصر النصران، بسم الله السلط السلطان، بسم الله الفتح الفتحان، بسم الله العلم العلیم، بسم الله القدر القدیر، بسم الله الوحد الوحید، و همچنین تا آخر سوره ها.

و کلمه اول را (صفت الله) در همه بسم الله ها به ضم اول و تشدید و فتح دوم ضبط کرده است، آغاز کتاب: التحمید احدی عشر آیات محکمات غریة ظهوریة، هو، بسم الله السلط السلطان، الحمد لله الذی نزل الکتاب بالحق لا ریب فیه هدی للعالمین هو الذی بیده من فی السموات و الارض و هو بکل شیء علیم... الخ.

و تالیف این کتاب بعد از بیان است: قل انما الذین ظلموا آل البیان سوف تشهدون [2]

و در جایی دیگر گوید: شهد الله انه لا اله الا هو و ان علیا قبل نبیل (مطابق است با محمد) مشهر لکینونیته قل کل الیه یقلبون شهد الله انه لا اله الا هو و ان ما فی البیان دینه و کل الیه مسلمون. [3]

و از جملات کتاب معلوم است که: این عبارت ها رابه عنوان وحی و آسمانی بودن نوشته است، و اغلب کتاب یک رشته الفاظ و جملات مکرره است، که از مفردات قرآن مجید گرفته و صورت آنها را تغییر داده است، و اغلاط لفظی و معنوی در این کتاب آسمانی به حدیست که از شماره بیرون است.

قل الله خلق فی الجنة قصور من الماس بیض و من یاقوت حمر و من زمرد خضر و من لعل صفر مخزون قل هو القادر علی امره و کل له ساجدون ان فیه من اسدار مخضود- که نه جهت تذکیر و تانیث بودن ضمایر و صفات منظور شده است و نه جهت مفرد و جمع بودن صفت و موصوف و نه جهت صحت معنای جمله و نه جهت قواعد نحوی از جهات مختلفه که برای دانشمندان روشن است، و همه کتاب همینطور است و گاهی حکم های تازه و مسخره آمیز و خنده آوری نیز دارد. [4]

اننی کنت فتی امیا ما قرئت شئون علمکم افلا تشعرون و ان ذلک مما اجری الله من لسانی کیف یشاء افلا تشعرون یا قوم لا ترضوا بقتلی ثم عن صغر سنی تخجلون یا قوم لایجر منکم کفری ان کفرت بالله و اشرکت فعلی ذنبها مالکم کیف تفترون و تحکمون یا قوم اتقوا الله ثم نفسی لاتحزنون یا قوم اتقوا الله ثم نفسی لاتقتلون... الخ. [5]

 و باز می گوید: قل اتقوا الله یا اهل الملا ثم انظروا کیف جعلنا السماء ذات رفاعا و الارض ذات مطاعا انصفوا بالله یا قوم الم نجعل لکم شمسا نوارا و قم فی السماء سطاعا و کواکبا لماعا ان ربکم کان قدارا و هو الذی جعل الجبال بذاخا و جعل السحاب سبارا... الخ. [6]

انصافا این کلمات از یک آدم معمولی که فکر و عقل و هوشش بجا باشد صادر نشده است و بطور مسلم از مراکز دیگری وحی گرفته شده است (ان شیطانه یتکلم بالهندیة)

آری در عین حال از سختیها و مصیبت هائی که به سید باب متوجه شده است، باید متاثر و متاسف باشیم، زیرا به یقین و قطع ایشان این سخن های ناجور و مختلف را از روی خبث سیرت و غرض رانی نگفته است و به طور مسلم در اثر عارضه و کسالت روحی و مرض عصبی بوده است و در این صورت لازم بود اولیای امور بخاطر ترحم به ایشان و هم به خاطر رعایت امور اجتماعی و ملاحظه عواقب وخیم امور ایشان را با نهایت دقت در تحت معالجه و مراقبت گرفته و از این کسالت سخت نجات می دادند.

آری از این حوادث ناگوار در نتیجه نادانی و سوء سیاست زمامداران مملکت بسیار تصادف می کند و پشیمانی و ندامت بعد هیچ گونه فائده نمی بخشد. و در این مورد اگر چه اهل قضاء نیستم ولی به حکم قاطع می گویم که: اولیای امور بر خلاف حکم قرآن مجید (و لاعلی المریض حرج) آن سید مریض و بی چاره را از روی جهالت و نادانی ستم و ظلم روا دیده و هم خود را مبتلا نمودند. [7]

در اسلام کسی که ادعای نبوت و یا امامت و یا هر ادعای کذب دیگری که ربط به دین و مذهب داشته باشد کرد، باید کشته شود و دلیل اینکه علی محمد باب را نکشتند، جلسه ی او با علمای شیعه بود که علماء به این پی بردند که او مشکل روانی داشته و لا علی المریض حرج، پس در نتیجه در اول کار او را آزاد گذاشتند، چون اگر او را عاقل می یافتند صد در صد همان اول به دار می آویختند. و آنطور که از شواهد تاریخی معلوم شده است بروز بیماری روانی او نتیجه ایستادن در مقابل خورشید و نگاه کردن به آن در هوای گرم بوشهر بود.

 

پی نوشت:

1- لوح مسطور، سوره 17

2- لوح مسطور، سوره دهم و آیه 12

3- لوح مسطور، سوره پنجم آیه ی 2

4- لوح مسطور، سوره 27  آیه 18

5- لوح مسطور، سوره 29

6- لوح مسطور، سوره 32

7- محاکمه و بررسی باب و بهاء جلد 2 صفحه 293 تا 295

 

دیدگاه‌ها

مقاله در موارد زیر اشتباه نقلی از سید باب دارد، چرا که در اصل اینگونه می گوید: ... الارض ذات سطاحا ... و قمر فی السماء سطّاعا...

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.