حکومت صفویه، مَدخل تصوف به مذهب تشیع

  • 1392/12/29 - 16:54
یکی از ادعاهای صوفیان در زمان ما اینست که خود را در زمره‌ی شیعیان به شمار آورده و بر این ادعا پافشاری می‌‌کنند. هر انسانی می‌داند که صِرف ادعا چیزی نیست که محکمه‌ی عقلا آن را بپذیرد و نیاز به اثبات و ارائه‌ی دلیل است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب _ یکی از ادعاهای صوفیان در زمان ما اینست که خود را در زمره‌ی شیعیان به شمار آورده و بر این ادعا پافشاری می‌‌کنند. هر انسانی می‌داند که صِرف ادعا چیزی نیست که محکمه‌ی عقلا آن را بپذیرد و نیاز به اثبات و ارائه‌ی دلیل است.

چون این بحث تاریخی است، لاجرم می بایست دلایل و مدارک نیز از منابع و مدارک تاریخی و از متون آن استخراج شده و عنوان گردد. ایشان هیچگاه گزارشی تاریخی مبنی بر این که شیعه بودن گذشتگانشان را اثبات کند، ارائه نداده و ما نیز در کتاب‌های آن‌‌ها این مطلب را نیافتیم و بلکه برعکس، هرچه در این‌باره بیشتر فحص و جستجو کرده‌ایم، خلاف ادعای صوفیان روشن‌تر گردیده است.

اعلام، صاحب‌نامان، سردمداران و پیشگامان متصوفه، همگی جزء بزرگان عامه یا از شاگردان ایشان بوده و سنی مذهب‌اند. ابوهاشم کوفی یا صوفی که به عنوان اولین صوفی از او یاد می‌شود، حسن بصری، جنیدبغدادی، حسین بن منصور حلاج، عطار نیشابوری، شبلی، ابوحلمان دمشقی، مولوی، بایزید بسطامی و... همه و همه سنی مذهب بوده و نام بیشتر ایشان در سلسله اقطاب صوفیان ذکر شده‌است.

به گواهی تاریخ تا عصر صفویه اثری از تصوف در بین پیروان مذهب حق نیست و اگر هم موردی نقل شود به علت نادر بودن، کان لم یکن فرض شده و نادیده گرفته می‌شود و نیز ادعای صوفیان مبنی بر شیعه بودن صوفیان با آن ثابت نمی‌گردد. اما با روی کار آمدن سلسله‌ی صفویه در ایران و قدرت گفتن نواده‌گان شیخ صفی اردبیلی که صوفی معروفی بود و تمایل شاه اسماعیل صفوی به تصوف، زمینه‌ی این جریان فراهم شد که با شناخته شدن مذهب تشیع به عنوان مذهب رسمی ایران، صوفیان نیز خود را شیعه بنامند. این نهایت سابقه‌ی شیعه‌گری تعداد قابل توجهی از صوفیان است که در آغاز عصر صفویه رقم می‌خورد.

دکتر زرین کوب در این‌باره می‌‌نویسد: صفویه در عین این که تشیع را رکن عمده دولت خويش ساختند، تصوف را رکن دیگر آن تلقی کردند و در نهضت انقلابی آنان بود که تصوف و تشیع به هم امتزاج یافت.[1] مرور صفحات تاریخ به خوبی نشان می‌دهد که نفوذ عالمان شعیه به دربار صفویه، باعث قلع و قمع صوفیان در زمان شاه عباس صفوی شد و ایشان را از اوج قدرت و نفوذ به زیر کشید و چنان عرصه را برصوفی‌‌ها تنگ کرد که کسی جرأت نداشت خود را صوفی بنامد. اگر این افسانه واقعیت داشت که تصوف بدنه‌ای از تشیع بوده‌است و اقدامات صوفیان در دربار صفویه در راستای اهداف و عقاید شیعه و منویّات اهل بیت علیهم السلام می‌بود، هرگز این اقدام از جانب علمای بزرگوار بر علیه آن‌ها صورت نمی‌‌پذیرفت و جایگاه صوفیان در دربار پرقدرت صفویه‌ حفظ می‌‌گشت.

مهمترین سلسله‌ی صوفی در ایران نعمت اللهیه‌اند که بنیان‌گذار آن شاه نعمت الله ولی[2] بوده که مذهب و مرام وی نامشخص است. آنچه از آثار او بدست می‌آید، نمونه‌ی ضرب المثل یک بام و دو هواست که هم در دفاع از ائمه‌ی هدی علیهم‌السلام اشعاری دارد و هم در دفاع و مدح خلفای عامه![3] او همچنین بمدت هفت سال شاگردی عبدالله یافعی از صوفیان قرن هفت و هشت را کرده که او مذهبی شافعی داشت که برخی این مطلب را مؤید سنی بودن نعمت الله ولی دانسته‌اند. احوال او در تذکره‌ها نیز این مطلب را تایید می‌کند که وی شیعه نبوده؛ چنانچه واعظی می‌نویسد: از جمله آداب نعمت الله ولی این بوده که مریدان پیش از ذکر، شیخ(نعمت الله) را سجده می‌کردند![4] این‌گونه رفتارها از شأن و منزلت یک عارف و عالم شیعی بدور است و اگر او مذهب امامی داشت از اعمال خلاف مریدان جلوگیری می‌کرد.

منابع:

1- دنباله‌ی جستجو در تصوف ایران ص 230
2- قرن هشتم (متولد سال 731)
3- دیوان شاه نعمت الله ولی/ مقدمه محمود عباسی ص 484
4- رساله‌ی واعظی ص 302

تولیدی

دیدگاه‌ها

خسته نباشید مطالب شما را در بخشهای مختلف مرور کردم. بعضی جا خوب نوشتید، اما بعضی جا انصاف را پیشی نگرفتید و صغری کبری را ماهرانه چیدید... باز هم از مطالب ارائه نموده تشکر دارم. علت اینکه در دوران صفویه قلع و قمع صوفیان صورت گرفت ، چنین است: 1-علمای که از جبل آمل و ... آمده بودند، علیه تصوف بودند. 2-حفظ قدرت حکومت صفویه علتی بود که حاکمان صفویه علیه صوفیان دیگر بایستند و موضع گیری نمایند. 3-از طرفی فقهای علیه صوفیه و حکومت صفویه نیز زمینه را مناسب دیدند، و بر علیه صوفیان تاختند و بیشتر آنان را کشتند (به جرم اعتقاد به تصوف که حکم آن از جیب فقهای آن زمان=شیخ الاسلام ها، مجانی صادر میشد. همانند که در قم و ... دیگر جاها به تبلیغات دروغین، خانقاه نعمت اللهیه را به تخریب کشیدند و گفتند که مردم فهیم این کار را کردند، در حالیکه در لباس شخصی ... ... ... همه بلکه خودتان شاید بهتر آگاهی دارید دیگه...) بالآخره این کشتارها دامن خود حکومت صفویه را هم گرفت... اما... آنچه ملاحظه می کنیم، تصوف و اندیشه آن در افکار عمومی مردم ایرانیان به وضوح دیده میشود. راستی، حافظ، مولوی از صوفیه هستند.../؟ اگه آره... پس باز هم چرا از اینها یاد و تکریم می شود، البته در رسانه و محافل سطح دولتی و کشوری... راستی، چرا امام راحل از ابن عربی تعریف می کند...؟ (مراجعه کنید به نامه امام به گرباچوف) ... عزیزان! من به هیچ وجه دکان های صوفیان را تایید نمیکنم. تصوف و قطب های آن در بیشتر فرقه ها از محور شریعت بدور رفتنه اند. در تصوف اصل شریعت است؛ اما امروزه متأسفانه ملاحظه میشود که طریقت یا حقیقت را بنام کرده، برشریعت مقدم میدارند. البته چنین مقدم داشتن یعنی آن طریقت و حقیقت ، حقیقی نبوده و کاذب است. اما منظور این نیست که فرقه ای یا عده ای خلاف مرتکب شدند یا از شریعت تخطی کردند، پس تصوف غلط است، نه خیر، البته که چنین نیست. اگر روحانی که ملبس باشد و پاسداری شریعت نکند، این نیست که روحانی ها غلط باشند. با کمال معذرت...

با سلام و ادب تشکر از حضرتعالی به نکات خوبی اشاره فرمودید. از میان سه دلیلی که برای قلع وقمع صوفیان بر شمردید، یک دلیل بیرون میاد که حضور علمای شیعه‌ست. شاید با طرح این موضوع که فرمودید (علمای که از جبل آمل [جبل عامل صحیح است] و ... آمده بودند، علیه تصوف بودند) قصد دارید مطلب را به دخالت بیگانگان مرتبط سازید و طوری جو را بسازید که یک سری خارجی بر علیه بی گناهان و مظلومان داخلی اقدامی انجام داده اند. اگر منظور جنابتان این بوده، باید مستحضر باشید که اسلام عزیز و خصوصاٌ مباحث مذهبی و عقیدتی در حدود و مرزهای جغرافیایی و قلمروهای حکومتی محدود و محصور نیست. عالم دینی جامع الشرایط به حکم صریح امام زمان ارواحنا فداه، حاکم اسلامی و محل رجوع مردم در عصر و زمان غیبت است و طبعاً علمای شیعه خطر صوفیه را درک کرده و فتاوایی را صادر نموده اند. واگر منظور شما غیر از این بود، از زیاده‌گویی عذرخواهی می‌کنم. بحث فوق درباره‌ی مذهب صوفیان بود که ایشان در عصر ما بصورت یداً به ید و معنعن خود را به معصوم رسانیده و داعیه‌ی تشیع دارند، در حالیکه همه چیز از منابع خودشان بر ضد خود ایشان است! آیا جنابتان این مطلب را منکر می‌شوید که غزالی و خواجه عبدالله انصاری و جنید بغدادی و هجویری و قشیری و ... بسیاری دیگر از بزرگان ایشان بر خلاف ادعایشان مذهب عامه داشته‌اند؟! اما در پاسخ به فرمایشتان که فرمودید: (راستی، چرا امام راحل از ابن عربی تعریف می کند...؟) باید عرض کنم که آیا صرف تعریف از شخص، تایید او به شمار می آید؟ حتماً شنیده‌اید یا در تاریخ مطالعه نموده‌اید که پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرزندان اسیر شده‌ی حاتم طایی که کافر بوده را به خاطر خوش‌نامی پدرشان در عطا و بخشش، آزاد نمود. شما را به خدا، آیا این روش پیامبر که تعریف از منش بذل و بخشش حاتم طایی بوده، تایید مذهب او نیز می‌شود؟! عیناً همین جریان در رابطه با ابن عربی و سایر اعلام صوفیه نیز مطرح است. بزرگداشت سعدی و مولوی در راستای بزرگداشت شعر و ادب فارسی است و بس! والا مذهب و مرام ایشان امری است که خود در پیش خدای احد و واحد، پاسخگو خواهند بود. بار دیگر از حضورتان تشکر می‌کنم.

با سلام آیا به نظر شما این اعتقاد ات تصوف که هم به اصول شیعی نزدیکند و هم در فروع و اعتقاد همانند اهل سنت هستند ، مبین و نشان دهنده مذهب رایج و مرسوم آن عصر نیست . مذهبی که هم دوستدار ائمه است و هم پیرو عقاید اهل سنت و این که اصولا شیعه چیزی شبیه تعریف امروزی آن نبوده است ؟

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.