ابداع روش آری، ابداع حکم نه

  • 1393/11/02 - 10:48
نکات بسیاری در تجربه سلوکی عرفا طرح می‌شود که ربطی به احکام شرع ندارد، بلکه مربوط به روش‌های سلوک است. مثلاً حسادت یک صفت رذیله است و می‌خواهیم این را از وجود خودمان پاک کنیم. در این‌جا باید چه کار کنیم؟ ممکن است عارف بگوید این کارها را انجام بده تا از دست این صفت رذیله خلاص شوی. او هیچ حکمی را در شرع اضافه نکرده و تنها یک روش و تکنیک برای اجرای حکم دین ارائه داده است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ نکات بسیاری در تجربه سلوکی عرفا طرح می‌شود که ربطی به احکام شرع ندارد، بلکه مربوط به روش‌های سلوک است. مثلاً حسادت یک صفت رذیله است و می‌خواهیم این را از وجود خودمان پاک کنیم. در این‌جا باید چه کار کنیم؟ ممکن است عارف بگوید این کارها را انجام بده تا از دست این صفت رذیله خلاص شوی. او هیچ حکمی را در شرع اضافه نکرده و تنها یک روش و تکنیک برای اجرای حکم دین ارائه داده است. این هیچ ایرادی ندارد. لازم نیست حتماً برای نحوه مقابله با حسادت یک آیه قرآن یا یک حدیث بیاورد. همان‌طوری که امراض جسمانی را با تکنیک‌های علمی معالجه و مداوا می‌کنیم و لازم نیست آن‌ها را از شرع بگیریم، امراض روحی را نیز می‌توان با روش‌هایی که انسان از تجربه به دست می‌آورد، مداوا کنیم. ممکن است روش‌هایی باشد که شرع نگفته باشد، ولی شما با آن‌ها بتوانید از شر حسادت خلاص شوید. می‌گوید این تمرینات را انجام بده، نتیجه می‌گیری. این‌ها احکام شرعی نیست که بدعت باشد. سخن از واجب و حرام و مستحب و مکروه جدید نیست. سخن در روش اعمال همان احکام شرعی است یا مثلاً ممکن است عارف به ما بگوید که چگونه حضور قلب داشته باشیم. حضور قلب مسأله ارزشمندی در شرع است و ما به حضور قلب توصیه شده‌ایم. ممکن است عارف از تجارب خود استفاده و به ما کمک کند که برای تحصیل حضور قلب، چه مراقبت‌هایی داشته باشیم. او به شرع چیزی اضافه نکرده است. شرع فرموده که حضور قلب داشته باش و عارف می‌گوید چگونه این حالت در انسان تقویت می‌شود یا چگونه توکل پیدا کنیم. چگونه آن را در خودمان تقویت کنیم. از این نمونه‌ها فراوان است. بنابراین این‌گونه نیست که ما هر چیزی در بیان عرفا یا غیر عرفا دیدیم که مستقیماً در شرع گفته نشده، لزوماً بدعت باشد. بدعت جایی است که کسی حکمی بر احکام شرع اضافه یا از آن کم کند.

باید توجه داشت که لازم نیست روش در دین آمده باشد، اما نباید مخالف شرع باشد. بنابراین نکته اول این‌که آن روش نباید با حکمی از احکام دین مخالف باشد. نکته دوم که مهم هم هست این است که آن روش برای رسیدن به چه هدفی باشد. هر هدفی دست نیست. اگر هدف کسب فضایل و دفع رذایل باشد، عالی است، اما مثلاً اگر هدف رسیدن به قدرتی برای جادوگری باشد، حتی اگر روش او بی اشکال باشد، آن کار غلط است.[1] شاید سؤال پیش بیاید که با توجه به مطالبی که نقل شد، پس ذکر گفتن به تعداد خاص مثلاً هزار بار "یا الله" یا "یا علی" گفتن بدعت نیست؟ چون اصل ذکر در اسلام آمده است. در جواب گفته می‌شود: نه؛ این‌که اگر کسی بگوید ما تجربه کردیم اگر فلان ذکر را انسان این مقدار بگوید، حضور قلبش زیاد می‌شود، اشکالی ندارد.

نمی‌خواهد بگوید این یک حکم شرعی مقدس است، بلکه یک تجربه است. شما هم به عنوان یک امر مقدس شرعی و یک تکلیف شرعی با این خصوصیات انجام نمی‌دهید، قصد تشریع نیست، هدف شما یافتن حضور قلب است. حالا اگر استاد راه رفته‌ای گفت که با این تعداد مثلاً ذکر یونسیه فلان حالت تقویت می‌شود، ایرادی ندارد. او چیزی بر احکام شرعیه اضافه نکرده است. نگفته چیز خاصی واجب است. اصل ذکر مستحب است و عددش را هم که شرع منع نکرده است. تجربه من می‌گوید که این مقدار اثر دارد.[2] در این موارد اگر چیزی خلاف شرع و فقه در کار عارف بود، اشکال دارد وگرنه خیر اشکالی نیست. البته گاهی هم اشخاصی که خود را عارف معرفی می‌کنند همین کارهایی که خلاف شرع نیست را به عنوان ما انزل الله معرفی می‌کنند و می‌خواهند به مخاطب خود بفهمانند که این چیزی که من به‌عنوان عارف به تو می‌گویم از همان جنس وحی و ما انزل الله است و همان چیزی است که دین به خاطر آن آمده و اگر به او بگویی که این یک تجربه عرفانی بیشتر نیست، به مذاقش خوش نمی‌آید، آن‌وقت است که باید بدانی که راهی که این عارف‌نما به تو معرفی می‌کند قطعاً به انحراف کشیده می‌شود. به‌طور خلاصه عارف‌نما قصد دارد آن چیزی که در واقع جز تجربه شخصی نیست را به عنوان مغز دین به شما معرفی کند، این همان جایی است که مخالفت با شرع و انحراف آغاز می‌شود. اما ممکن است همه کارهای عارف‌نماها غلط نباشد، ولی بعضی کارهای ایشان مسلماً بدعت است. گفتیم که نباید در روش‌ها چیزی خلاف شرع یا عقل باشد؛ مثلاً صوفیه می‌گویند که هنگام ذکر باید صورت آن شیخ و پیر و مرشد را به ذهن حاضر کنی. ملا سلطان در ولایت نامه می‌نویسد: «یکی از بهترین اسبابی که پیوند ولایت را تقویت می‌کنند، به نظر آوردن صورت ملکوتی مرشد است.»[3] از آنجا که صورت ملکوتی مرشد و ولی امر بر سالک، مفتاح جمله خیرات و جذاب به سوی خدا و طریق مستقیم است، تمام همت بزرگان در تربیت سالکان، ظهور این صورت است در آنان.[4] و چنان‌که ملا سلطانعلی گنابادی، مؤسس فرقه گنابادی اساساً مراد از فکر مصطلح نزد صوفیه را، در نظر داشتن صورت مرشد می‌داند. وی می‌نویسد: «و (مرید) خیال را مشغول صورت شیخ دارد که اگر او را به جمال شیخ مشغول نسازد، به هرزه، روی به غفلت اندازد و به خیالات فاسده و تبعیت شیطان، مشغول گردد.»[5]

آنان به مریدان خود چنین گوشزد می‌نمایند که چهره‌ی رهبر فرقه «صورت نازله حقیقت ملکوتی امام (علیه السلام)» بوده! و سبب می‌شود تا اعمال و عبادات مریدان مقبول درگاه حق قرار گیرد و برترین چیزی است که سبب قرب الهی می‌شود!»[6] ملا علی گنابادی نیز بر این نکته تأکید کرده و می‌نویسد: «مقلد را ناچار است که در وقت عمل، مطاع را در نظر آورد بلکه در نماز جماعت ملتفت باشد که اقتدا به که می‌نماید.»[7] از دیگر افرادی که چنین مسئله‌ای را در آثار خود ذکر کرده‌اند، ملا زین‌العابدین شیروانی ملقب به مست علیشاه سیاح از اقطاب دوره قاجاریه فرقه‌های نعمت اللهی است. وی در یکی از آثار خود می‌آورد: «در این حال باید سالک، در مجامع احوال و افعال و اقوال، از مراقبه صورت مرشد غافل نشود. در هنگام ذکر و ورد و طاعت و خدمت، از وجه شیخ خود ذاهل نگردد تا آنکه سالک را از کشمکش خیال و اضطراب باز دارد.»[8] این همان جایی است که ما مشکل پیدا خواهیم کرد. ما قرار بود یاد خدا باشیم، مرشد و شیخ کیست؟ این واسطه‌ای بود که کمک کند توجه‌ها به خدا جلب شود، نه این‌که خود او محور توجه شود. پس در این‌جا مشکلی پیش آمده است. یا از همان موارد اختلاف و انحراف گفتن ذکری که خود آن ذکر استحبابش یا رجحانش در شرع نیامده است، نام خدا نیست، مثلاً کلمه‌ای است که هندی‌ها می‌گویند و ربطی به ذکر اسلامی ندارد. این‌ها مشکل پیدا می‌کند و نشان‌گر راه غیر حق از راه حق است.

پی‌نوشت:

[1]. فنايی اشکوری، محمد، شاخصه‌های عرفان ناب شیعی، بوستان کتاب، قم، 1391، ص 157
[2]. همان، ص 158
[3]. حاج ملّاسلطان‌محمّد گنابادى (سلطان‌علیشاه)، ولايت نامه، حقیقت، 1384، ص ۱۸۵
[4]. همان، ص ۱۷۹
[5]. ملا سلطان گنابادی: سعادتنامه، ص 110
[6]. حاج ملّاسلطان‌محمّد گنابادى (سلطان‌علیشاه)، ولايت نامه، حقیقت، 1384، ص 210-211
[7]. ملاعلی بن ملا سلطان محمد گنابادی (نور علیشاه ثانی)، صالحیه، چاپ دوم، تهران،1387، ص 598  و 334
[8]. شیروانی، زین العابدین بن اسکندر ابن بدر الدین حسین، ریاض السیاحة، ج  ١، مصحح حامدی ربانی اصغر، ناشر سعدی، تهران،  ١٣٣٩ ، صص 370 و 371

تولیدی

دیدگاه‌ها

به نظرم بايد عميق تر به مسئله نگاه كرد ورود در فضاي لايتناهي عرفان توسط طلبه هاي جوان و جوياي نام كمي دور از انصاف است ،به استناد آيات قرآن لا اكراه في الدين ، امام عاشقان و بلاجويان و عارفان حسين (ع) مي فرمايد اگر دين نداريد لااقل آزاده باشيد ، توهين به مقدسات هر قوم و قبيله و مسلكي به دور از روش و سياق قرآن و اهل بيت بوده و هست .البته كالبد شكافي جامه شناختي اين امر زياد پيچيده و دور از ذهن نيست و با كمي دقت در سير تاريخي ايران مي توان به نكات مهمي برخورد كرد ، تا قبل از ورود آموزش و پرورش كلاسيك به كشورهاي جهان سوم ، مسئوليت آموزش و سواد آموزي در اين جوامع به عهده طلبه هايي بود كه از حوزه هاي علميه باز مي گشتند و طلاب هم كار كرد روحاني داشتند و هم كار كرد اجتماعي ،يعني همان رفتاري كه مولايمان علي (ع) داشتند ، كاركرد اجتماعي در كنار تبليغ معارف ، اين نكته حائز اهميت است كه در حال حاضر در حدود يك سوم بودجه دولت ها در آموزش و پرورش هزينه مي گردد ،و اين نشان از كار با ارزش قشر طلاب در قرن هاي گذشته داشته است ،پس از ورود آموزش و پرورش كلاسيك و تنگ نظري هاي شبه روشن فكرهاي مسئول در امور آموزشي آن زمان قشر طلاب كه معمولاً از جواناني تشكيل مي شدند كه غالباً از ديگران علاقمند تر به روحيه مذهبي بودند از دايره آموزش و پرورش حذف گرديدند و اين بزرگترين انحراف در طول تاريخ ايران بود كه اگر اين جوانان طلاب به علم روز هم مجهز مي گرديدند و مسئوليت آموزش كودكان مسلمان را در دوره ابتدايي به عهده مي گرفتند ، خدمات عظيم اقتصادي و فرهنگي به جامعه مسلمين مي كردند و ديگر براي ارضاء حس مفيد بودن در جامعه ، درگير ورود به مباحث عرفاني ،رد همه صوفيان (از درست و غلط) ، درگير نمودن جامعه مسلمين در مسائل فرقه اي (شيعه و سني ) و غيره ... نمي شدند و هر كاري را به اهلش مي سپردن بطور مثال آيا سماع درويشان بدعت است يا رياكه بانك ها از مسلمين مي گيرند و مخالف با آيه صريح قرآن است و ميليونها طلبه راهي براي آن پيدا نكرده اند .ومن الله توفيق

با سلام 1- ميشود بپرسم در کجاي قرآن آمده «توهين به مقدسات هر قوم و قبيله و مسلکي» ممنوع است؟ سفسطه که ميگند يعني اين که شما فرمودي! مسلک قوم و قبيله چه ربطي به دين داره؟ اگر منظور از قوم و قبيله و مسلک، دين است، که صوفيه دين مستقلي نيست. اگر اصرار داريد که هست، پس مسلمان نيستند. اگر مسلمانند پس چرا برخي از عقايدشان با عقايد اسلامي منافات دارد؟ 2- البته وجود انحرافات و ياراني چون صوفيان و زاهدان بي بصيرت که در سخن منع از سياست مي کنند و حال آنکه خود از اصل سياسي بوده و سياست باز هستند و عملشان با رفتارشان يکي نيست امير المومنين علي عليه السلام را به جاي نشستن در مستند هدايت خلق الله مجبور به چاه کني و کشاورزي نمود ولي اگر امثال صوفياني که از آن به اهل فن ياد مي کنيد در آن موقع گوش به فرمان حضرت مي دادند و با شمشير برهنه در رکاب حضرت ايستادگي مي کردند و به زهد بدون بصيرت نمي پرداختند حضرت مجبور به گوشه گيري و انزوا نمي شدند و همانند دوران خلافت به حکومت داري و اداره امور مسلمين مي پرداختند و فرقه هاي انحرافي امثال صوفيه که در مقابل اهل بيت فعاليت مي کنند و همه بزرگانشان سني مذهب بودند، اين گونه در مقابل اسلام و عرفان اهل بيت قد علم نمي کردند. 3- صوفيه همان کساني اند که معتقد به يگانه بودن انسان کامل در هر عصر هستند و قطب خود را نمونه انسان کامل مي دانند و حضرت صاحب الامر را جزو همان انسان کامل به حساب نمي آورند. اينان همان کساني هستند که در مقابل مسجد خانقاه ساختند و از حضور در مسجد امتناع مي کنند. اينان همان کساني اند که به قطب به شدت بي سوادشان که حتي نمي تواند قرآن را از رو بخواند سجده مي کنند. راستي چطور مي شود از فرامين الهي و عرفان سخن گفت و حال آنکه حتي به حد روخواني با قرآن آشنا نبود؟ از کدام عرفان سخن مي گوييد که بايد به اهلش سپرد؟ از عرفان شيطاني؟ 4-مردم بايد بدانيد که عصر اين دکان بازي ها به سر آمده و مردم بايد بدانند در گوشه خانقاه هاي کشور چه مي گذرد. همان خانقاه هايي که مشايخي که از جانب قطب و انسان کامل شما تعيين مي گردد که به زنان مردم رحم نمي کنند. مي دانيد چه کساني را مي گويم؟ امثال اتفاقاتي که در شيراز افتاد و امثال عمليات انتحاري که در خانقاه تهران رخ مي دهد تا جايي که اخبار سراسري به آن مي پردازد. از کدام اهلش سخن مي گوييد؟ همان هايي که دين مردم را به تاراج برده اند و مشتي انسان ساده را در عوامي نگه داشته اند؟ 5-شما که مي گوييد در گذشته آموزش و پرورش به عهده طلاب بوده، با شمايم، اگر شما درست مي گوييد چرا اقطاب قبلي از حوزه اينگونه تعريف مي کنند؟ رجوع شود به اين پست(http://www.adyannet.com/news/1569) البته مطمئن هستم با توجه به گسترش علم روز، شما بيشتر از اقطابتان مي دانيد. شک نکنيد. و اگر اقطاب شما اهلش هستند چرا اينگونه در مورد مسائل ديني سخن مي گويند؟(http://www.adyannet.com/news/897 ) در نتيجه يا شما اشتباه مي کنيد يا اقطاب قبلي شما. 6-بدانيد ما از روي انصاف فقط عقايد صوفيه و انحرافات ايشان را نقد مي کنيم. اگر بخواهيم از افتضاحات صوفيه و کج انديشي هاي شما سخن بگوييم موارد زيادي وجود دارد. ولي ما به انحرافات عقيدتي و انحرافات بزرگانتان بسنده مي کنيم. 7-دفاع از دين بر عهده همه اقشار جامعه است و طلبه و غير طلبه نمي شناسد. 8-ضمنا به نظر برخي مراجع عظام سود بانکي ربا نيست، اما نظر شما را که لابد مجتهد هستيد و در مقام فتوي، بنده نمي دانم. والسلام من اتبع هدي

1- آيا ميتونم بپرسم جمعيت ايران چند نفر است که ميليون ها طلبه در آن زندگي مي کنند؟ 2- ما صوفيه درست نداريم. هر چه بعنوان صوفي اصطلاحي است، منحرف از سلوک اهل بيت عليهم اسلام است و غلط. امام هادي(عليه السلام) فرمودند:«مَن اعترف بحقوقنا لم يذهب في عقوقنا أما تدري انهم أخس طوائف الصوفية و الصوفية کلهم من مخالفينا و طريقتهم مغايره لطريقتنا و إن هم إلاّ نصاري و مجوس هذه الامّة اولئک الذين يجهدون في أطفاء النور الله والله يتمّ نوره و لو کره الکافرون »مگر نمي داني هر کس حق ما را بشناسد مخالفت امر ما نمي کند؟ آيا نمي داني ايشان پست ترين طوائف صوفيه مي باشند و تمام صوفيان مخالف ما هستند و طريقه آنها باطل و بر خلاف طريقت ما است و اين گروه ، نصارا و مجوس امّت هستند و آنان سعي در خاموش کردن نور خدا (محو اسلام) مي کنند و خداوند نور خود را تمام مي کند ، هرچند کافران خوش ندارند » (سفينه البحار/ج2/ص58 چاپ انتشارات تهران و ج5 ص199 چاپ اسوه قم) و (طرائق الحقائق ج1 ص211) و (حديقة الشيعه ص602) و (منهاج البراعه ج6 ص304 چاپ قديم و ج14 ص16 چاپ اسلاميه تهران) و (اثني عشريه ص28) و (البدعة و التحرف ص115) و (کشکول علامه بحراني ج3 ص228) و (تنبيه الغافلين ص17) و (انوار النعمانيه ج2 ص294) و (مصابيح الدجي ص242) و (خيراتيه ج1 ص32) و (تصوف و تشيع ص548)

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.