ابداع روش آری، ابداع حکم نه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ نکات بسیاری در تجربه سلوکی عرفا طرح میشود که ربطی به احکام شرع ندارد، بلکه مربوط به روشهای سلوک است. مثلاً حسادت یک صفت رذیله است و میخواهیم این را از وجود خودمان پاک کنیم. در اینجا باید چه کار کنیم؟ ممکن است عارف بگوید این کارها را انجام بده تا از دست این صفت رذیله خلاص شوی. او هیچ حکمی را در شرع اضافه نکرده و تنها یک روش و تکنیک برای اجرای حکم دین ارائه داده است. این هیچ ایرادی ندارد. لازم نیست حتماً برای نحوه مقابله با حسادت یک آیه قرآن یا یک حدیث بیاورد. همانطوری که امراض جسمانی را با تکنیکهای علمی معالجه و مداوا میکنیم و لازم نیست آنها را از شرع بگیریم، امراض روحی را نیز میتوان با روشهایی که انسان از تجربه به دست میآورد، مداوا کنیم. ممکن است روشهایی باشد که شرع نگفته باشد، ولی شما با آنها بتوانید از شر حسادت خلاص شوید. میگوید این تمرینات را انجام بده، نتیجه میگیری. اینها احکام شرعی نیست که بدعت باشد. سخن از واجب و حرام و مستحب و مکروه جدید نیست. سخن در روش اعمال همان احکام شرعی است یا مثلاً ممکن است عارف به ما بگوید که چگونه حضور قلب داشته باشیم. حضور قلب مسأله ارزشمندی در شرع است و ما به حضور قلب توصیه شدهایم. ممکن است عارف از تجارب خود استفاده و به ما کمک کند که برای تحصیل حضور قلب، چه مراقبتهایی داشته باشیم. او به شرع چیزی اضافه نکرده است. شرع فرموده که حضور قلب داشته باش و عارف میگوید چگونه این حالت در انسان تقویت میشود یا چگونه توکل پیدا کنیم. چگونه آن را در خودمان تقویت کنیم. از این نمونهها فراوان است. بنابراین اینگونه نیست که ما هر چیزی در بیان عرفا یا غیر عرفا دیدیم که مستقیماً در شرع گفته نشده، لزوماً بدعت باشد. بدعت جایی است که کسی حکمی بر احکام شرع اضافه یا از آن کم کند.
باید توجه داشت که لازم نیست روش در دین آمده باشد، اما نباید مخالف شرع باشد. بنابراین نکته اول اینکه آن روش نباید با حکمی از احکام دین مخالف باشد. نکته دوم که مهم هم هست این است که آن روش برای رسیدن به چه هدفی باشد. هر هدفی دست نیست. اگر هدف کسب فضایل و دفع رذایل باشد، عالی است، اما مثلاً اگر هدف رسیدن به قدرتی برای جادوگری باشد، حتی اگر روش او بی اشکال باشد، آن کار غلط است.[1] شاید سؤال پیش بیاید که با توجه به مطالبی که نقل شد، پس ذکر گفتن به تعداد خاص مثلاً هزار بار "یا الله" یا "یا علی" گفتن بدعت نیست؟ چون اصل ذکر در اسلام آمده است. در جواب گفته میشود: نه؛ اینکه اگر کسی بگوید ما تجربه کردیم اگر فلان ذکر را انسان این مقدار بگوید، حضور قلبش زیاد میشود، اشکالی ندارد.
نمیخواهد بگوید این یک حکم شرعی مقدس است، بلکه یک تجربه است. شما هم به عنوان یک امر مقدس شرعی و یک تکلیف شرعی با این خصوصیات انجام نمیدهید، قصد تشریع نیست، هدف شما یافتن حضور قلب است. حالا اگر استاد راه رفتهای گفت که با این تعداد مثلاً ذکر یونسیه فلان حالت تقویت میشود، ایرادی ندارد. او چیزی بر احکام شرعیه اضافه نکرده است. نگفته چیز خاصی واجب است. اصل ذکر مستحب است و عددش را هم که شرع منع نکرده است. تجربه من میگوید که این مقدار اثر دارد.[2] در این موارد اگر چیزی خلاف شرع و فقه در کار عارف بود، اشکال دارد وگرنه خیر اشکالی نیست. البته گاهی هم اشخاصی که خود را عارف معرفی میکنند همین کارهایی که خلاف شرع نیست را به عنوان ما انزل الله معرفی میکنند و میخواهند به مخاطب خود بفهمانند که این چیزی که من بهعنوان عارف به تو میگویم از همان جنس وحی و ما انزل الله است و همان چیزی است که دین به خاطر آن آمده و اگر به او بگویی که این یک تجربه عرفانی بیشتر نیست، به مذاقش خوش نمیآید، آنوقت است که باید بدانی که راهی که این عارفنما به تو معرفی میکند قطعاً به انحراف کشیده میشود. بهطور خلاصه عارفنما قصد دارد آن چیزی که در واقع جز تجربه شخصی نیست را به عنوان مغز دین به شما معرفی کند، این همان جایی است که مخالفت با شرع و انحراف آغاز میشود. اما ممکن است همه کارهای عارفنماها غلط نباشد، ولی بعضی کارهای ایشان مسلماً بدعت است. گفتیم که نباید در روشها چیزی خلاف شرع یا عقل باشد؛ مثلاً صوفیه میگویند که هنگام ذکر باید صورت آن شیخ و پیر و مرشد را به ذهن حاضر کنی. ملا سلطان در ولایت نامه مینویسد: «یکی از بهترین اسبابی که پیوند ولایت را تقویت میکنند، به نظر آوردن صورت ملکوتی مرشد است.»[3] از آنجا که صورت ملکوتی مرشد و ولی امر بر سالک، مفتاح جمله خیرات و جذاب به سوی خدا و طریق مستقیم است، تمام همت بزرگان در تربیت سالکان، ظهور این صورت است در آنان.[4] و چنانکه ملا سلطانعلی گنابادی، مؤسس فرقه گنابادی اساساً مراد از فکر مصطلح نزد صوفیه را، در نظر داشتن صورت مرشد میداند. وی مینویسد: «و (مرید) خیال را مشغول صورت شیخ دارد که اگر او را به جمال شیخ مشغول نسازد، به هرزه، روی به غفلت اندازد و به خیالات فاسده و تبعیت شیطان، مشغول گردد.»[5]
آنان به مریدان خود چنین گوشزد مینمایند که چهرهی رهبر فرقه «صورت نازله حقیقت ملکوتی امام (علیه السلام)» بوده! و سبب میشود تا اعمال و عبادات مریدان مقبول درگاه حق قرار گیرد و برترین چیزی است که سبب قرب الهی میشود!»[6] ملا علی گنابادی نیز بر این نکته تأکید کرده و مینویسد: «مقلد را ناچار است که در وقت عمل، مطاع را در نظر آورد بلکه در نماز جماعت ملتفت باشد که اقتدا به که مینماید.»[7] از دیگر افرادی که چنین مسئلهای را در آثار خود ذکر کردهاند، ملا زینالعابدین شیروانی ملقب به مست علیشاه سیاح از اقطاب دوره قاجاریه فرقههای نعمت اللهی است. وی در یکی از آثار خود میآورد: «در این حال باید سالک، در مجامع احوال و افعال و اقوال، از مراقبه صورت مرشد غافل نشود. در هنگام ذکر و ورد و طاعت و خدمت، از وجه شیخ خود ذاهل نگردد تا آنکه سالک را از کشمکش خیال و اضطراب باز دارد.»[8] این همان جایی است که ما مشکل پیدا خواهیم کرد. ما قرار بود یاد خدا باشیم، مرشد و شیخ کیست؟ این واسطهای بود که کمک کند توجهها به خدا جلب شود، نه اینکه خود او محور توجه شود. پس در اینجا مشکلی پیش آمده است. یا از همان موارد اختلاف و انحراف گفتن ذکری که خود آن ذکر استحبابش یا رجحانش در شرع نیامده است، نام خدا نیست، مثلاً کلمهای است که هندیها میگویند و ربطی به ذکر اسلامی ندارد. اینها مشکل پیدا میکند و نشانگر راه غیر حق از راه حق است.
پینوشت:
[1]. فنايی اشکوری، محمد، شاخصههای عرفان ناب شیعی، بوستان کتاب، قم، 1391، ص 157
[2]. همان، ص 158
[3]. حاج ملّاسلطانمحمّد گنابادى (سلطانعلیشاه)، ولايت نامه، حقیقت، 1384، ص ۱۸۵
[4]. همان، ص ۱۷۹
[5]. ملا سلطان گنابادی: سعادتنامه، ص 110
[6]. حاج ملّاسلطانمحمّد گنابادى (سلطانعلیشاه)، ولايت نامه، حقیقت، 1384، ص 210-211
[7]. ملاعلی بن ملا سلطان محمد گنابادی (نور علیشاه ثانی)، صالحیه، چاپ دوم، تهران،1387، ص 598 و 334
[8]. شیروانی، زین العابدین بن اسکندر ابن بدر الدین حسین، ریاض السیاحة، ج ١، مصحح حامدی ربانی اصغر، ناشر سعدی، تهران، ١٣٣٩ ، صص 370 و 371
دیدگاهها
ابا امير صالح
1393/11/07 - 09:08
لینک ثابت
به نظرم بايد عميق تر به مسئله
m.tavab
1393/11/09 - 00:30
لینک ثابت
با سلام
m.tavab
1393/11/09 - 00:50
لینک ثابت
1- آيا ميتونم بپرسم جمعيت
افزودن نظر جدید