عقايد اهلحق
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ طبق مستنداتی که از کتب و دفترهای منسوب و متعلق به فرقه اهلحق در دست است و شواهد حال حکایت از آن دارد و یا میتواند موید آن باشد، عقاید و مبانی اساسی اهلحق مخلوطی از اعتقادات تناسخی و حلول ذات، عرفان و تصوف التقاطی و مسائلی برگرفته از ادیان ایران باستان، مثل دین زرتشتی پیش از اسلام، هندوئیسم، مانوی و برخی از مبانی مسیحیت و یهودیت بوده که بعضاً صبغه اسلامی به آن دادهاند و اساساً هیچ مطابقتی با اصول مسلّم اسلام ندارند.
اهلحق با غلات شیعی و فرَقی چون دروزیهای لبنان، نصيريه (انصاریه) نواحی لاذقیه سوریه و یا علویین آنجا، بگتاشیهای (علیاللّهیها) ترکیه و آلبانی، اسماعیلیه شمال افغانستان و جنوب تاجيکستان (استان خودمختار بدخشان) مشابهت داشته و از طرفی شباهت زیاد آنان با مسلک تصوف و دراویش انکارناپذیر است، به طوری که در بعضی مناطق، این فرقه به خانقاه دراویش ملحق میشوند.
آقای دکتر محمد مکری که از آشنایان به این مسلک بوده، در مقدمهاش بر کتاب "حقالحقایق" یا "شاهنامه حقیقت" مینویسد: «مذهب یا مسلک اهلحق یکی از دستههای وابسته به مذهب تشیع است و مجموعهای است از عقاید و آرای خاص مذهبی که با ذخایر معنوی ایران پیش از اسلام و افکار غالی پس از اسلام که به خصوص در مناطق غرب ایران پراکنده بودهاند، درهم آمیخته است».[1] موید این مطالب که مسلک اهلحق برخی از اعتقادات ادیان دیگر نظیر زرتشتی را به همراه دارد به وفور در دفترهای این فرقه به چشم میخورد. مثلاً در نامه سرانجام چهارچوب اساسی مسلک را در یک بیت چنین بیان میکند:
یاری چارچیون، باوری وجا پاکی و راستی، نیستی و ردا [2]
که مبین همان پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک است.
توضیح بیت: تمام کسانی که بر آیین اهلحق هستند به آنها خطاب "یاری" میشود. همانطوری که به مسلک اهلحق "آیین یاری" گفته میشود و مراد از "پاکی" همان پندار نیک و پاک زیستن و دوری از هر نوع ناپاکی و آلودگی به هر صورت و کیفیتی که باشد و مراد از "راستی" پرهیز از دروغ و ناپاکی و درست زیستن است و مراد از "نیستی" این است که خود را از هر تعلق خاطر به دور دارد تا شایستگی رسیدن به مقام فناء فی الله را به دست آورد، یا به عبارت دیگر از خود بریدن و به حق پیوستن است. مراد از "ردا" احتمالاً رادمرد بودن یا جوانمردی است که معتقدان به این فرقه بسیار شعار جوانمردی و پیروی از جوانمردیهای حضرت علي (علیه السلام) را دارند. البته این توضیحی است که تقریباً مطابق مرام و مسلک اهلحق از آن تعبیر میشود. در واقع میتوان گفت از ویژگیهای این مسلک رعایت اصولی چون پندار نیک، گفتار نیک، کردار نیک است. که پایبندی به آن بر همه افراد اهلحق واجب بوده و لذا تحت عنوان بک بیت از نامه سرانجام درآمده است.
به هر حال مسئله توحید و یگانگی خداوند آمیخته با اعتقادات قبل از اسلام مخصوصاً تجلیات ذات حق بوده که پیروان فرقه اهلحق را با هالهای از ابهام و تاریکی روبرو و مواجه با تحیر و سرگردانی نموده است به طوری که معضل حلول بسیاری را به کام پوچی فرستاده و مرشدان مدعی علم لدنی و مظهر تجلی ذات حق نیز نتوانستهاند مطالب را روشن نمایند و ظاهراً علوم غیر مکتسبه آنان نیز ادعایی بیش نبوده است. این مسلک در موضوع آفرینش و خالق دچار افسانهبافیها و غلوها گردیده که روشنترین و طولانیترین این افسانهها و غلوها تحت عنوان "شاهنامه حقیقت" یا "حقالحقایق" مدون شده که در آن تجلیات نوانی و حقانی به صورت نظم درآورده است. اگرچه بقیه متون آنها نیز شبیه همین کتاب به صورت نظم و به گویش گورانی کردی موجود بوده است، با توجه به همین مکتوبات آنها، بعضی از محققان اهلحق را غالی و از غلات غلیظ شمردهاند.[3]
منابع:
[1]. شناخت فرقه اهلحق، عبدالله خدابنده، امیرکبیر، 1388 شمسی، تهران، ص 80، به نقل از شاهنامه حقیقت
[2]. نامه سرانجام، ص 57
[3]. خواجه الدین سید محمد علی، سرسپردگان، 1349 شمسی، ص 107
برای مطالعه بیشتر در این زمینه رجوع شود به کتاب شناخت فرقه اهلحق، عبدالله خدابنده، امیرکبیر، 1388 شمسی، تهران
دیدگاهها
وحید
1393/08/30 - 13:55
لینک ثابت
خطر عقاید منحرف صوفیه و
فاطمه
1393/09/11 - 15:30
لینک ثابت
آیا شیعه الحق زدن ریش را گناه
m.tavab
1393/09/12 - 17:10
لینک ثابت
با سلام
افزودن نظر جدید