بررسی و نقد شیوه استناد بهائیت به حدیث سنه ستین

  • 1393/01/24 - 10:59
هر پیامبری برای اثبات نبوتش، باید سه دلیل اثبات نبوت را داشته باشند که یکی بشارت پیامبر پیشین است. بهائیان نیز در مقام اثبات مسلک خود برآنند که به آیات و احادیث اسلامی، به عنوان بشارت پیامبر و دین پیشین استناد کنند که از جمله آن ها حديثی است که نزد بهائیان به سنه ستين شناخته می‌شود.. بهائيان در اين حديث، در پي اثبات ادعاي مهدويت علي محمد باب هستند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هر پیامبری برای اثبات نبوتش، باید سه دلیل اثبات نبوت را داشته باشند که یکی بشارت پیامبر پیشین است. بهائیان نیز در مقام اثبات مسلک خود برآنند که به آیات و احادیث اسلامی، به عنوان بشارت پیامبر و دین پیشین استناد کنند که از جمله آنها حديثی است که نزد بهائیان به سنه ستين شناخته می‌شود.

حسین علی بهاء که برای اثبات نبوت خود، نیازمند اثبات حقانيت دعوت باب و تعيين سال ظهور مهدي موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) و تطابق آن با ظهور باب است،[1] به این حدیث استناد کرده و این حدیث را اینگونه نقل می‌کند: «سئل عن الصادق (عليه السلام): فکيف يا مولاي في ظهوره؟ فقال (عليه السلام): في سنه الستين يظهره امره و يعلو ذکره.»

بهاء، سنه ستين را اشاره به سال 1260 هجری قمری می‌‌داند؛ یعنی همزمان با مرگ سيد کاظم رشتي و ادعاي بابيت علي محمد شيرازي. او با اين پيش فرض، می‎خواهد مهدویت باب را ثابت کرده و سال ظهور مهدی موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را تعیین كند و اين گونه با سال پیدایش باب تطبیق نمايد.[2]

بله، استدلال حسین علی بهاء در کتاب ایقان با چنین حدیثی جاي تأمل دارد، لیکن مشکل آنجاست که حدیث حسین علی نوری در منابع معتبر اسلامی با محتوا و جمله‌بندی دیگری آمده است که به هیچ وجه ادعای او را اثبات نمی‌کند.

علامه مجلسي در بحارالانوار اين حديث را اينگونه از امام صادق (عليه السلام) نقل مي‌كند: «رُوِيَ فِي بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ حَمْدَانَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ وَ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ عَنْ أَبِي شُعَيْبٍ وَ مُحَمَّدِ بْنِ نُصَيْرٍ عَنْ عَمْرِو بْنِ الْفُرَاتِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْمُفَضَّلِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ سَأَلْتُ سَيِّدِيَ الصَّادِقَ ع هَلْ لِلْمَأْمُورِ الْمُنْتَظَرِ الْمَهْدِيِّ ع مِنْ وَقْتٍ مُوَقَّتٍ يَعْلَمُهُ النَّاسُ فَقَالَ حَاشَ لِلَّهِ أَنْ يُوَقِّتَ ظُهُورَهُ بِوَقْتٍ يَعْلَمُهُ شِيعَتُنَا قُلْتُ يَا سَيِّدِي وَ لِمَ ذَاكَ قَالَ لِأَنَّهُ هُوَ السَّاعَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها قُلْ إِنَّما عِلْمُها عِنْدَ رَبِّي لا يُجَلِّيها لِوَقْتِها إِلَّا هُوَ ثَقُلَتْ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ الْآيَةَ وَ هُوَ السَّاعَةُ الَّتِي قَالَ اللَّهُ تَعَالَى يَسْئَلُونَكَ عَنِ السَّاعَةِ أَيَّانَ مُرْساها وَ قَالَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَ لَمْ يَقُلْ إِنَّهَا عِنْدَ أَحَدٍ وَ قَالَ فَهَلْ يَنْظُرُونَ إِلَّا السَّاعَةَ أَنْ تَأْتِيَهُمْ بَغْتَةً فَقَدْ جاءَ أَشْراطُها الْآيَةَ وَ قَالَ اقْتَرَبَتِ السَّاعَةُ وَ انْشَقَّ الْقَمَرُ وَ قَالَ ما يُدْرِيكَ لَعَلَّ السَّاعَةَ تَكُونُ قَرِيباً يَسْتَعْجِلُ بِهَا الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِها وَ الَّذِينَ آمَنُوا مُشْفِقُونَ مِنْها وَ يَعْلَمُونَ أَنَّهَا الْحَقُّ أَلا إِنَّ الَّذِينَ يُمارُونَ فِي السَّاعَةِ لَفِي ضَلالٍ بَعِيدٍ قُلْتُ فَمَا مَعْنَى يُمَارُونَ قَالَ يَقُولُونَ مَتَى وُلِدَ وَ مَنْ رَأَى وَ أَيْنَ يَكُونُ وَ مَتَى يَظْهَرُ وَ كُلُّ ذَلِكَ اسْتِعْجَالًا لِأَمْرِ اللَّهِ وَ شَكّاً فِي قَضَائِهِ وَ دُخُولًا فِي قُدْرَتِهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ خَسِرُوا الدُّنْيَا وَ إِنَّ لِلْكَافِرِينَ لَشَرَّ مَآبٍ قُلْتُ أَ فَلَا يُوَقَّتُ لَهُ وَقْتٌ فَقَالَ يَا مُفَضَّلُ لَا أُوَقِّتُ لَهُ وَقْتاً وَ لَا يُوَقَّتُ لَهُ وَقْتٌ إِنَّ مَنْ وَقَّتَ لِمَهْدِيِّنَا وَقْتاً فَقَدْ شَارَكَ اللَّهَ تَعَالَى فِي عِلْمِهِ وَ ادَّعَى أَنَّهُ ظَهَرَ عَلَى سِرِّهِ وَ مَا لِلَّهِ مِنْ سِرٍّ إِلَّا وَ قَدْ وَقَعَ إِلَى هَذَا الْخَلْقِ الْمَعْكُوسِ الضَّالِّ عَنِ اللَّهِ الرَّاغِبِ عَنْ أَوْلِيَاءِ اللَّهِ وَ مَا لِلَّهِ مِنْ خَبَرٍ إِلَّا وَ هُمْ أَخَصُّ بِهِ لِسِرِّهِ وَ هُوَ عِنْدَهُمْ وَ إِنَّمَا أَلْقَى اللَّهُ إِلَيْهِمْ لِيَكُونَ حُجَّةً عَلَيْهِمْ قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا مَوْلَايَ فَكَيْفَ بَدْءُ ظُهُورِ الْمَهْدِيِّ ع وَ إِلَيْهِ التَّسْلِيمُ قَالَ ع يَا مُفَضَّلُ يَظْهَرُ فِي شُبْهَةٍ لِيَسْتَبِينَ فَيَعْلُو ذِكْرُهُ وَ يَظْهَرُ أَمْرُهُ وَ يُنَادَى بِاسْمِهِ وَ كُنْيَتِهِ وَ نَسَبِهِ وَ يَكْثُرُ ذَلِكَ عَلَى أَفْوَاهِ الْمُحِقِّينَ وَ الْمُبْطِلِينَ وَ الْمُوَافِقِينَ وَ الْمُخَالِفِينَ لِتَلْزَمَهُمُ الْحُجَّةُ بِمَعْرِفَتِهِمْ بِهِ عَلَى أَنَّهُ قَدْ قَصَصْنَا وَ دَلَلْنَا عَلَيْهِ وَ نَسَبْنَاهُ وَ سَمَّيْنَاهُ وَ كَنَيْنَاهُ وَ قُلْنَا سَمِيُّ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ كَنِيُّهُ لِئَلَّا يَقُولَ النَّاسُ مَا عَرَفْنَا لَهُ اسْماً وَ لَا كُنْيَةً وَ لَا نَسَباً وَ اللَّهِ لَيَتَحَقَّقُ الْإِيضَاحُ بِهِ وَ بِاسْمِهِ وَ نَسَبِهِ وَ كُنْيَتِهِ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ حَتَّى لَيُسَمِّيهِ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ كُلُّ ذَلِكَ لِلُزُومِ الْحُجَّةِ عَلَيْهِمْ ثُمَّ يُظْهِرُهُ اللَّهُ كَمَا وَعَدَ بِهِ جَدُّهُ ص فِي قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدى‏ وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ قَالَ الْمُفَضَّلُ يَا مَوْلَايَ فَمَا تَأْوِيلُ قَوْلِهِ تَعَالَى لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَ لَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ قَالَ ع هُوَ قَوْلُهُ تَعَالَى وَ قاتِلُوهُمْ حَتَّى لا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَ يَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَوَ اللَّهِ يَا مُفَضَّلُ لَيُرْفَعُ عَنِ الْمِلَلِ وَ الْأَدْيَانِ الِاخْتِلَافُ وَ يَكُونُ الدِّينُ كُلُّهُ وَاحِداً كَمَا قَالَ جَلَّ ذِكْرُهُ إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ قَالَ اللَّهُ وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَ هُوَ فِي الْآخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ...»[3]

بر این اساس، با مقایسه روایت ایقان و بحار الانوار، به چند نکته دست می‌یابیم:

1. حدیثی که در ایقان نقل شده است، تقطيع شده و بسياري از سخنان امام صادق (عليه السلام) پيرامون زمان ظهور و اتفاقات حين ظهور حذف شده است.

2. حديثي كه بهاء به آن استناد مي‌كند، تحریف نيز شده است، از این‌رو جمله «فی سنه ستین» در اصل حدیث نیامده است. بحارالانوار اين جمله را اينگونه نقل مي‌كند: «فقلت فكيف يا مولاى في ظهوره؟ فقال يظهر في شبهة ليستبين امره و يعلى ذكره.» بنابراین سنه ستين در اصل حديث نيامده و اصل ادعای حسین علی نوری درباره تعيين سال ظهور (60) و تطابق آن با سال ادعاي باب(1260)، قابل اثبات نیست.

3. بنا بر آن چه در ابتدا و انتهای حدیث آمده است، در این روایت زمانی برای ظهور تعیین نشده است، بلکه امام صادق (علیه السلام) در پاسخ مفضل، مسئله تعیین وقت برای ظهور مهدی موعود (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را به كلي نفی می‌کند: «فَقَالَ يَا مُفَضَّلُ لَا أُوَقِّتُ لَهُ وَقْتاً وَ لَا يُوَقَّتُ لَهُ وَقْتٌ إِنَّ مَنْ وَقَّتَ لِمَهْدِيِّنَا وَقْتاً فَقَدْ شَارَكَ اللَّهَ تَعَالَى فِي عِلْمِهِ».

4. گذشته از همه موارد بالا، در سال 1260 تا سال 1264 هجري قمري، هيچ ادعاي مهدويتي از علي محمد باب شيرازي ثبت نشده است. او در تمام اين چهار سال تنها دو ادعا كرد، يكي ذكريت و ديگري بابيت امام زمان (عجل الله تعالي فرجه الشريف)، نه مهدويت و امام زمان بودن.[4]

آن چه از منابع بابيت و بهائيت به دست می‌آيد، اين است كه نخستين ادعاي مهدويت باب در سال 1264 بوده است، نه سال 1260، از اين‌رو بر فرض تحريف نشده بودن حديث نيز، جمله سنه ستين با مهدويت علي محمد باب در سال 1260 هجري قمري تطابق ندارد، زيرا باب در اين سال اصلاً ادعاي مهدويت نداشته است و حسين علي بهاء نمی‌تواند مهدويت باب را با اين حديث ثابت كند.[5]

 

پانوشت:

1. حسين علي نوري (بهاء الله) براي اثبات نبوتش، نيازمند بشارت پيامبر پيشين بود و چون نداشت، در پي اثبات مهدويت علي محمد باب رفت، زيرا باب بشارت كسي را با عنوان «من يظهره الله» داده بود و اين بشارت، می‌توانست بهاء را به آرزوي نبوتش برساند و پيروان باب را به سوي او جذب كند.

2. ايقان، چاپ مصر، ص 213 و چاپ عمومي، ص 155.

3. بحارالانوار، ج 53، ص 1.

4. مقاله: «علي محمد شيرازي از ذكريت تا بابيت».

5. نك: كواكب الدريه، ص ۳۹؛ تفسير سوره يوسف، ص ۳.

تولیدی

دیدگاه‌ها

این جمله یظهر في شبهة ليستبين که بیشتر به ادعای سید باب کمک می کند تا سنه ستین. چرا که سید باب در اوائل کار خویش واقعاً افراد را در شبهه گذاشت و به بیان قرآن پرداخت و اندک اندک خویش را معرفی کرد تا اینکه ادعای مهدویت کرد. به هر حال برخی این حدیث را به صورت سنه ستین نوشته اند و الله عالم

دوست عزيز، سلام اين عبارت چه كمي به به سيد باب مي كند. باب به جاي ابهام زدايي، ابهام زايي كرده است...

سلام. احمد الحسن البصری هم با تقطیع این روایت و با استناد به بخش یظهر فی شبهة لیستبین ... سعی کرده خودش رو ثابت کنه. اتباع احمد هم زیاد به این بخش تقطیع شده استناد می کنند

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.