محو کردن علوم بدستور سید باب

  • 1392/08/07 - 00:11
سید باب امر کرده کتبی را که دویست و دو سال کسی مالک آن بوده قبل از پایان زمان یا به دیگری واگذار کند و یا در صورت تمیز نبودن آنرا بشوید تا پاک شود. جالب اینجاست که عدد دویست و دو مطابق با حروف ابجد نام سید باب است که این خود خرافی بودن رهبر بابیان را می رساند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_  سید باب چون به دنبال کسب مقام بالا و ترفیع درجه بود، به تدریج کلاس های بابیت و ولایت و امامت را به آخر رسانیده و قدم به مرحله نبوت گذاشت، آنهم نبوتی که در حد اعلا و مرادف با الوهیت و ربوبیت است. و روی این دعوی، علوم گذشته و کتاب های سابقین و ادیان موجوده را نسخ کرده و تمام معارف و علوم و حقایق را در نوشته های خود دیده و کمترین اعتناء و توجهی به انبیای گذشته پیدا نکرد.

در کتاب مختصری از دستورات بیان نقل می کند:

واجب است هر کتابی که دویست و دو سال (مطابق می شود با عدد اسم علی محمد) از استعمال آن گذشت، مالک آن آنرا تجدید کند و آن کتاب را به نفسی عطا نماید، و یا در صورت تمیز نبودن در آب بشوید. [1]

جناب باب ارزشی برای کتاب مخصوصا کتاب خطی قائل نبوده است و از این لحاظ به جای این که توصیه به حفظ و نگهداری کتاب و نسخ خطیه نماید، حکم می کند که بعد از دویست و دو سال که از عمر نسخه ای گذشت آنرا به دیگری داده و اگر تمیز نشد با آب بشویند.

و به موجب این حکم تمام نسخ خطیه که از عمر آنها چهارصد سال و بیشتر گذشته و قهرا در اثر استعمال و طول مدت کثیف شده است ، می باید آنها را با آب شست.

جناب باب متوجه نشده است که کتاب و کتابخانه و مخصوصا نسخه های خطی عتیق یکی از بزرگترین آثار تمدن و ملیت یک ملت محسوب می شود.

و مهمتر و خرافی تر آنکه این حکم بی اساس و جاهلانه را روی دویست و دو سال یعنی مطابق شماره حروف اسم خود که به حساب ابجد دویست و دو می شود، قرار داده است.

و دیگر آنکه هیچ کتابی دویست و دو سال در ملک و تصرف شخصی باقی نمی ماند، تا بعد از انقضای آن مدت از ملک خود خارج کرده و به دیگری عطا کند، مگر اینکه در کتابخانه های عمومی باقی باشد.

و گذشته از اینها وقتی که دویست و دو سال از عمر و استعمال کتابی گذشت، چگونه میشود با عطا کردن آن به دیگری این طول مدت و کثرت استعمال جبران شود.

با این حال در این حکم شریف جای تشکر باقی است و ای کاش که به همین اندازه راضی می شدند، متاسفانه سید باب در این موضوع افراط کرده و حکم می فرماید که: کل کتب باید محو و نابود گردد، مگر آنچه در اثبات امر ایشان باشد.

میرزا گوید: و الحمد لله الذی اظهر النقطة و فصل منها علم ما کان و ما یکون ... الخ. [2]

حمد خدای را که سید باب را ظاهر کرد و علوم گذشته و آینده را از وجود او جلوه داد.

پس به اعتراف میرزا بهاء علم بر گذشته و آینده و علوم گذشته و آینده از سید باب ظاهر شده است، و در این صورت چگونه جرأت کرده است که برخلاف گفته های او سخن گفته و کتاب و آئین او را نسخ و لغو کند.

و عجیب تر از این جمله، نوشته شوقی افندی است که در مقام تعریف سید گوید: و حضرت باب اعظم چون در عالم رویا راس مطهر حضرت سید الشهداء را آغشته به دم مشاهده نمود و از خون گلوی آن حضرت نوشید دریافت که از جانب خداوند متعال حامل فیض الهی و مامور ابلاغ پیام آسمانی می باشد. [3]

و سید باب و شوقی افندی توجه پیدا نکرده اند که آشامیدن خون آنهم بعد از سر بریدن و کشته شدن در مقام انتقام جویی و تسلی خاطر و تسکین حرارت قلب و تشفی صورت می گیرد. و در حقیقت علامت خشنودی کامل و انبساط تام و شعف نهایی برای کشته شدن آن شخص است و احتمال قوی هست که این خواب واقعیت داشته باشد، زیرا سید باب با اعمال و دعاوی خود کاری کرد که لشکر یزید بن معاویه نکردند، اگر لشکر کوفه سیدالشهداء را شهید کردند سید باب هدف و آئین سید الشهداء را در مورد حمله و اهانت قرار داد، و در حقیقت خون گلوی مطهر سیدالشهداء را خورد.

پس به قرینه این خواب که سید باب از خون سر بریده شده حضرت سیدالشهداء خورده و به جای تطهیر و غسل و تکفین و دفن و تعطیر و گریه کردن و تاثر و طرفداری و خونبها گرفتن از خون آن مظلوم شهید نوشیده است باید مقصود از تفصیل علم ما کان و ما یکون نسخ و محو علوم باشد.

البته این معنی با مقصد سید باب و با روش و فکر او سازگار است، زیرا سید باب علوم گذشته و کتاب های موجوده را منسوخ کرد و بحث و مطالعه و تدریس را به نوشته های خود منحصر نمود و در حقیقت تمام علوم و حقایق را از بین برده و مردم را از زحمت مطالعه و درس و تحصیل راحت کرد.

این معنی مسلم و ظاهر است که سید باب بجز از بین بردن و محو کتاب و علوم چیزی نیاورده است، و اگر امتیازاتی در وجود او بوده است، بجز دعاوی و کلمات نامربوط و معانی و مطالب نادرست چیزی نیست و از این جهت راه مهمل بافی و دعاوی بزرگ بی برهان و نسخ حقایق و ادیان را برای آیندگان و مخصوصا میرزا بهاء باز کرده است. [4]

اینست معنای علم ما یکون و اینست آیین قرن نوزدهم. آن دین و آیینی که ادعای بهترین و مطابقت با روز و احتیاجات انسان های زمان خود دارد و خوب است بهائیان تاریخ دین خود و احکام سید باب و میرزا بهاء را بهتر و با تامل مطالعه کنند تا ببینند چیزی که رهبران بابیت و بهائیت برایشان به ارمغان آورده اند، رافع نیاز روز هست یا نه.

 

پی نوشت:

1- مختصری از دستورات بیان، صفحه 15

2- اشراقات، صفحه 57

3- قرن بدیع، صفحه 64

4- محاکمه و بررسی باب و بهاء جلد 3 صفحه 155 تا 158

دیدگاه‌ها

فکر می کنم قدری از بیان حقیقت دور شده اید. البته این درست است که سید باب دستور داد تا کلیه کتب مخالف دیانت بابیه محو گردند اما این درست نیست که بگوئیم وی دستور داد کلیه علوم را محو کنند بلکه وی دستور داد که تألیف هر کتابی باید معنون به کتاب بیان باشد و الا نباید چاپ گردد و یا نوشته گردد و حتی اگر نوشته شده باشد باید محو گردد. چرا در اعتقاد سید باب کتاب اصلی همان کتاب بیان است و بقیه کتابها باید در ظل آن قرار گیرند و نه مقابل آن

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.