سردرگمي بهائيت در اجرای تقويم مبهم «بديع»

  • 1393/05/01 - 06:23
تقويم بديع، عنواني است كه در كتاب‎هاي منتشر شده بهائيان به چشم مي‎خورد؛ آري بهائيان تاريخ خود را با عنوان بديع نام‎گذاري مي‎كنند. اين تقويم كه نه قمري است و نه شمسي، 19 ماه دارد و هر ماه 19 روز. این تقویم، مجهولی است كه تا به امروز بهائيان را نيز شگفت‎زده كرده بود، به گونه‎اي كه آنان نمي‎دانستند چگونه بايد از آن استفاده كنند، از اين رو در نامه ها و ... خود يا از تاريخ شمسي استفاده مي‎كردند يا از تاريخ ميلادي.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ تقويم بديع، عنواني است كه در كتاب‎هاي منتشر شده بهائيان به چشم مي‎خورد؛ آري بهائيان تاريخ خود را با عنوان بديع نام‎گذاري مي‎كنند. اين تقويم كه نه قمري است و نه شمسي، 19 ماه دارد و هر ماه 19 روز.

این تقویم، تا به امروز به لقمه‎اي گلوگير براي بهائيان تبديل شده بود، به گونه‎اي كه آنان نمي‎دانستند با آن، چه كنند؛ نسخه‎اي مجهول بود كه سرانشان براي آنان پيچيده بودند و آنان نيز نه راه پيش داشتند و نه راه پس، از اين رو در نامه ها و ... خود يا از تاريخ شمسي استفاده مي‎كردند يا از تاريخ ميلادي.

اين تقويم شگفت‎انگيز به اندازه‎اي مبهم بود كه سران بهائيت و بيت العدل اسرائيل نيز 171 سال در تنظيم آن مبهوت مانده بود و پس از گذشت 171 سال از آغاز آن، به تازگي (امسال) توانستند براي آن كه از زير بار فشار نقد نويسان فرار كنند، چاره‎اي انديشيده و دستور العملي را براي محافل روحاني ملي ارسال كنند كه همگي بدانند كه از اين پس بايد از اين تقويم براي ثبت تاريخ‎هاي خود استفاده كنند.

اين تقويم را شگفت انگيز خوانديم، زيرا همه معيارها و ملاك‎هاي تقويم‎هاي شمسي، قمري و ميلادي را در هم شكسته و قانون جديدي را پديد آورده است، قانوني كه با هيچ ملاك علمي و عقلي هم‎خواني ندارد. براي نمونه:

- ماه‎هاي سال در اين تقويم 19 ماه است.

- روزهاي ماه، 19 روز.

- روز به هنگام غروب آفتاب پايان مي‎يابد و از غروب آفتاب روز جديد آغاز مي‎شود.

این دستور العمل بهائیت، یعنی خلاف جریان آب شنا کردن، یعنی خلاف خلقت، یعنی خلاف نظم حاکم بر جهان هستی...

همان‎گونه که مستحضرید، مدت زمان یک ماه، تقریباً برابر است با مدت زمانی که طول می‌کشد تا کره ماه یک دور کامل به دور کره زمین بچرخد و این زمان همان حدود 30 روز است.

حال که قاعده تعیین مدت زمان یک ماه بر اساس قانون طبیعت روشن شد، جای این پرسش است که: «بهائیان بر اساس کدام قاعده و قانون، تعداد روزهای ماه را به 19 روز تقلیل داده‎اند؟»

قاعده 24 ساعت بودن روز هم كه روشن است و اينكه از چه زماني شروع مي‎شود و چه هنگام پايان مي‎يابد...

جاي شگفتي دارد كه سران بيت العدل در پيامي كه براي رونمايي از تقويم بديع صادر كرده، مي‎نويسد: «گزينش تقويمي جديد در دوره هر پيامبر نمادي از قدرت ظهور الهي براي ايجاد تحول در درك انسان از حقايق مادي، اجتماعي و روحاني است و از اين طريق لحظات و ايام مقدس مبرز مي‎گردد، جايگاه نوع بشر در زمان و مكان باز انديشي مي‎شود و روند زندگي از نو شكل مي‎گيرد.»[1]

اين نوشته سئوالات فراوانی را برای انسان به وجود می‎آورد:

1. گزينش تقويم در دوره هر پيامبر را نماد از قدرت ظهور الهي مي‎داند، در حالي كه 171 سال از اين تقويم گذشته و بهائيان پس از دو قرن از تقويم خود رونمايي مي‎كنند نه در زمان حسين علي بهاء؛ یعنی خدای بهائیان اینقدر ناتوان بود که در زمان خود نتوانست ظهور خود را نمایان کند، از این‎رو این کار را بر عهده سران بعدی بهائیت گذاشت تا پس از حدود دو قرن این کار را انجام دهند؟

2. آيا تا به حال كه از تقويم بديع رونمايي نشده بود، بهائيان نمادي از قدرت ظهور الهي براي ايجاد تحول در درك انسان از حقايق مادي، اجتماعي و روحاني نداشتند؟ به عبارت ساده‎تر، بهائيان تا به امروز حقايق مادي و اجتماعي و روحاني را درك نمي‎كردند و اين سبب شد كه شما با رونمايي از تقويم بديع به درك كردن آنان كمك كنيد؟

3. آیا بهائیان تا به امروز ایام مقدس و نحس خود چون روز میلاد باب و بهاء را بر اساس تقویم قمری یا میلادی محاسبه نمی‎کردند؟ این سخن جای تعجب دارد، یعنی در این دو قرن، لحظات و ایام بهائیت مبرز نشده بود؟ یعنی کسی نمی‎دانست یا نمی‎توانست محاسبه کند که علی محمد شیرازی یا حسین علی نوری در چه روزی به دنیا آمده‎اند و در چه روزی مرده‎اند؟

4. شما با این تقویم شگفت‎انگیز، چه باز اندیشی‎ای در جایگاه نوع بشر در زمان و مکان به وجود آورده‎اید؟

5. آیا قرار است از امسال که این تقویم را اجرا می‎کنید، روند زندگی شما از نو شکل بگیرد، پس این دو قرن که گذشت، چه می‎شود؟

6. قرار است چه چیز زندگی شما نو شود؟ دین شما، توحید شما، قبله شما، چه چیز؟ یعنی در این دو قرن فرصت نو شدن نبود؟

7. آیا دین است که روند زندگی را تغییر می‎دهد یا تقویم؟ آیا بهائیان روز و ماه و سال و شیوه شمارش آن‎ها را سبب تغییر روند زندگی می‎دانند، یا دین را؟

آري، همه اديان براي خود تقويمي دارند: يهوديان عبري، مسيحيان ميلادي و مسلمانان هجري؛ اما اين به اين معنا نيست كه نظام طبيعت را در نظر نگرفته باشند و سال و ماه و روز را برهم ريخته باشند. ماه در همه اديان بر اساس نظام آفرينش 30 روز دارد و سال 12 ماه.

12 ماه بودن سال، قانون طبیعت است؛ خدای سبحان در قرآنی که بهائیان نیز آن را قبول دارند می‎فرماید: «إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً في‏ كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْض‏»[2] و اين بحثي علمي است كه با نظام آفرينش درگير است، نه امري دل‎بخواهي كه چون ما مي‎خواهيم 19 را مقدس بشماريم، ماه و سال و روزمان نيز بايد بر اساس اين عدد تنظيم شود...

حضرت عيسي(عليه السلام) 19 قرن پيش از ميرزا حسين علي و پيامبر خاتم (صلي الله عليه و آله و سلم) 13 قرن پيش از حسين علي ميرزا مي‎دانستند كه ماه 30 روز است و سال 12 ماه، چون الهي و آسماني بودند؛ ليكن پس از اين زمان طولاني و پيشرفت علم، چگونه پيامبري كه مدعي آسماني بودن است و در قرن اتم  پيدا شده، از اين قانون طبيعي جهان آفرينش، تخلف مي‎كند؟ اميدواريم پيروان او پاسخي براي اين همه معما داشته باشند؟

پانوشت:

1. پيام 10 ژوئيه 2014 به محافل روحاني ملي.

2. سوره توبه، آيه 36.

تولیدی

دیدگاه‌ها

شما مثل این که از علم نجوم کلا بی خبرید! کدوم تقویم با حرکات طبیعت موافق بوده که تقویم بهائیان باشد؟! در تمام تقویم ها علمای هر امتی تقویم خود را دائما با حرکت خورشید و ماه تغییر داده اند. همین تقویم قمری! چقدر بر سر تعیین حلول فلان ماه و بهمان ماه آیات عظام و علمای کرام بر سر و کله هم زده و می زنند! جنگ شیعه و سنی در بارۀ تقویم چی؟!

دوست عزيز، سلام خود شما به اين موضوع اشاره و اعتراف داريد كه ملاك در تقويم ها، حركت خورشيد و ماه است؛ ملاك تقويم بهائيت چيست؟ اين تغيير در تقويم ها نيز، به جهت تغيير در رؤيت هلال است كه گاهي يك روز كم يا زياد مي شود و اين اختلاف صرافاً در حد همين يك روز است و ملاك خاص خود را دارد و از 30 روز هم بيشتر نمي شود و ... در ضمن اختلاف در سال هاي قمري ميان علماي مسلمان، اختلاف مبنايي است كه برخي ديدن ماه با چشم مصلح را كافي مي دانند و برخي نه؛ ولي هيچ كدام در اصل قمري بودن اختلافي ندارند. همچنين اشاره به اين نكته نيز لازم است كه: اين اختلاف در رؤيت ماه، ربطي به اختلافات شيعه و سني ندارد، بلكه همان اختلاف در رؤيت ماه هلال ماه است.

دوست عزیز سلام. نظر بنده را درست دقت نکردید. کمی علم نجوم بخوانید و ببینید زمین در چه مدتی دور خورشید می گردد و دانشمندان در طول تاریخ چطور تقویم ها را بر اساس این حرکت جرح و تعدیل می کنند. مسأله این بود. همان یک روز کم و زیاد شدنی در ماه قمری که نوشتید، همان ایرادی است که به تقویم بهائی گرفته اید. تقویم بهائی بر اساس خورشیدی تنظیم می شود. بی خیال تقویم این و ان باشید و به فکر بیضۀ اسلام باشید.

دوست عزيز، سلام تقويم بهائيت تحت هيچ شرايطي قابل مقايسه با تقويم هاي قمري و شمسي نيست، زيرا اگر تقويم قمري با رؤيت هلال ماه، يك روز عقب و جلو مي شود، اين معيار و ملاك اين تقويم است، يعني يك ماه، در تقويم قمري بر اساس فاصله ميان دو رؤيت هلال محاسبه مي شود و اين هيچ اشكالي ندارد، چون اين معياري است كه براي اين گونه از اندازه گيري در نظر گرفته شده است. حال بهائيت چه معياري را براي اندازه گيري زمان در تقويم خود در نظر گرفته است؟ دليل و معيارِ محوريت عدد 19 در تقويم بهائيت چيست؟ آيا صرف نوزده تن بودن باب و يارانش و تقدس اين عدد نزد گروهك بهائيت كافي است كه تقويم بهائيت را بر اساس عدد 19 بچينيم؟؟

با درود، مصدر تقویم هایی که توسط ادیان پایه گذاری شده نص کتاب آسمانی آنهاست. اگر قران مجید تقویم قمری را اشاره نمی کرد حال تقویم مزبور مد نظر نبود. نص کلام الهی واضع تقویم شد. کلام الهی ملاک است. تقویم بهائی نیز چنین است. در پیام ۱۰ ژوئیه ۲۰۱۴ که ان را به تمسخر گرفته اید توضیح آن آمده است. در اینجا: http://www.payamha-iran.org/2014-07-10 تقویم بهائی براساس شمسی استوار گردیده است. چطور است که مشکل تقویم قمری با جملۀ «در تقويم قمري بر اساس فاصله ميان دو رؤيت هلال محاسبه مي شود و اين هيچ اشكالي ندارد، چون اين معياري است كه براي اين گونه از اندازه گيري در نظر گرفته شده است.» حل می شود و معلوم نمی گردد که چه کسی این معیار را تعیین کرده است و چرا علیرغم معیار واحد مورد ادعای شما، این همه اختلاف نظر در حلول و خروج ماه ها توسط شیعیان و سنی ها و دیگران وجود دائمی دارد، امّا معیاری که در آئین بهائی به نص شارع آن درنظر گرفته شده مخدوش جلوه داده می شود! اما در روايات و احاديث اسلامي واردگشته كه ميفرمايد : " يدور الامر في زمن القائم علي عددحروف البسمله ". در مورد عدد 19 که تعداد حروف بسم الله الرحمن الرحیم است مراجعه کنید به: http://www.alargam.com/kaheel/book5/2.htm ضمنا از این به بعد دیانت مقدس بهائی و بهائیان را «گروهک بهائیت» نخوانید و دست از تمسخر بکشید و بجای آن به داد مشکلات اسلام برسید! فی امان الله!

از ابتداي خلفت، ملاك در تقويم‌هاي شمسي و قمري، حركت خورشيد و ماه است؛ يعني انسان‌ها براي اندازه‌گيري زمان (روز و ماه و سال) حركت خورشيد و ماه را محاسبه مي‌كنند؛ ولي به تازگي هم‌پيمانان صهيونيست و پيروان حسين علي بهاء از تقويمي با نام «بديع» پرده‌برداري كردند كه هر ماهش 19 روز و هر سالش 19 ماه دارد. آنان جزء دست نوشته‌هاي ميرزا حسين علي بهاء، هيچ پشتوانه‌اي بر تقويم بديع ندارد، از اين‌رو مي‌خواهند همه تقويم‌ها را به كتب آسماني نسبت دهند، بنابراين مي‌گويند: «مصدر تقويم‌هايي را كه توسط اديان پايه‌گذاري شده، نص كتاب آسماني آنهاست»؛ در حالي كه اين نه تنها درست نيست، بلكه مغالطه‌كاري و اشتباه است؛ زيرا قرآن حكيم -كه نزد بهائيان نيز كتابي الهي و آسماني است- تنها به شماره ماه‌ها و وجود خورشيد و ماه براي روز و سال‌شماري‌ اشاره شده است نه تأسيس و صدور: 1. «تعداد ماه‌ها نزد خداوند در كتاب (آفرينش‌) الهي از آن روز كه آسمان‌ها و زمين را آفريده‌، دوازده ماه است كه از آن چهار ماه‌، ماه حرام است (و جنگ در آن ممنوع است.»(1) 2. «او كسي است كه خورشيد را روشنايي و ماه را نور قرار داد و براي آن منزلگاه‌هايي مقدر كرد تا عدد سال‌ها و حساب (كارها) را بدانيد...».(2) بر اين اساس، قرآن كريم (نص كلام الهي) واضع تقويم نيست، بلكه به قانون طبيعت و معيار و شيوه اندازه‌گيري زمان كه پيش از آن نيز وجود داشته است، اشاره مي‌كند و اگر توجه كرده باشيد، نص كلام الهي در سوره توبه اين است: «تعداد ماه‌ها نزد خداوند در كتاب (آفرينش‌) الهي از آن روز كه آسمان‌ها و زمين را آفريده‌، دوازده ماه است.» پس به فرض كه ما نص كلام الهي را واضع تقويم بدانيم، خداي سبحان آن را دوازده ماه دانسته است و اين از بر اساس قانون آفرينش از ابتداي خلقت چنين بوده است، و اگر خداي سبحان بخواهد تعداد روزها يا ماه‌هاي سال را تغيير دهد، بايد نظام جهان آفرينش را نيز تغيير دهد، چرا كه بر اساس قرآن، تعداد ماه‌ها از ابتداي آفرينش آسمان‌ها و زمين 12 ماه بوده است و اين بر اساس منزلگاه‌هاي خورشيد و ماه است؛ آيا به نظر شما بهائيان، منزلگاه‌هاي خورشيد و ماه تغيير كرده است كه شما در پي تغيير تعداد روز و ماهِ سال هستيد؟ نكته ديگري كه لازم است به آن اشاره شود، اختلاف در رؤيت هلال است. بايد بدانيم كه اختلافي كه در رؤيت هلال ماه‌هاي قمري وجود دارد، اختلافي مبنايي است كه هر يك از علماي اسلام، اعم از شيعه و سني دارند و سرچشمه‌اش آن است كه برخي رؤيت با چشم مسلح را كافي مي‌دانند و برخي تنها رؤيت با چشم غير مسلح را كافي مي‌دانند؛ از اين روست كه گاهي رؤيت هلال صورت نمي‌گيرد. ولي بايد توجه داشت كه: 1. اين اختلافات، خللي در نظم حاكم بر جهان وارد نمي‌سازد و سبب نمي‌شود كه ماه‌هاي سال كم يا زياد شود. 2. اين اختلاف بر همه ماه‌هاي سال حاكم نيست و گاهي اوقات رخ مي‌دهد. برخي افراد با استناد به جملاتي و معرفي كردن آن‌ها به عنوان حديث، در پي مستندسازي تقويم بهائيت هستند كه از جمله مي‌توان به اين جمله اشاره كرد: «يدور الامر في زمن القائم علي عددحروف البسمله». اين جمله نه تنها حديث نيست، بلكه هيچ گونه اعتباري سندي و مدركي نيز ندارد كه اگر داشته باشد، بايد حركت خورشيد و ماه بر اساس (يدور الامر) در زمان ظهور حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) تغيير كند كه نه الآن زمان حضور حضرت قائم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) است، نه تغييري در نظام آفرينش رخ داده است. بر اين اساس گروهك سياسي بهائيت، نه با استناد به قوانين حاكم بر جهان مي‌تواند صحت تقويم خود را ثابت كند، نه بر اساس استناد به آيات كتب آسماني و روايات اسلامي؛ لازم به ذكر است كه استناد به كتب بهائيت براي اصالت بخشيدن به تقويم بديع كافي نيست، زيرا اعتبار اين كتاب از جهت الهي و آسماني بودن، هنوز مورد پذيرش غير بهائيان نيست. چند پرسش از بهائيان: 1. از ابتداي خلقت جهان آفرينش تا به امروز، چه چيزي ملاك و معيار اندازه‌گيري زمان (روز و ماه و سال) بوده است؟ 2. آيا همه اديان ملاك و معيار جداگانه‌اي براي تعيين زمان (روز و ماه و سال) داشته‌اند يا ملاك و معيارهاشان يكي بوده است؟ (يعني آيا در تقويمي هيچ يك از اديان، ماه‌هاي سال كمتر يا بيشتر از 12 بوده يا روزهاي ماه، در ماه‌هاي قمري كمتر يا بيشتر از 29 و 30 و در ماه‌هاي شمسي كمتر يا بيشتر از 30 و 31 بوده است؟) 3. معيار و ملاك بهائيان براي تنظيم تقويم بديع چيست كه ماه‌شان 19 روز و سال‌شان 19 ماه دارد؟ پانوشت: 1. سوره توبه، آيه 36. 2. سوره يونس، آيه 5.

آقاي نويد سلام تقويم كه مبين نظم زمان است يك امر اعتباري وقراردادي نيست كه هر كس حتي پيامبران بتوانند درآن دخل وتصرف كنند تغييراتي هم كه در تقويم هاي معمول (بنا به نظر شما و صرف نظر از درستي يا نا درستي آن) انجام ميشود ناشي از تاكيد بر تبعيت تقويم از واقعيت نجومي است تقسيم سال به ١٩ ماه وهر ماه به ١٩ روز با موازين علمى وطبيعي ناسازگار ونا معقول است من تاكنون به چنين باورهايي توجه نداشتم والبته اين براي مضحك وغير عقلاني بودن چنين مسلكي كافي است ضمنا به روايتي اشاره كرده ايد كه بر اساس موازين اسلامي مخالفت آن با قران وعقل وعلم براي رد آن كافي است نويد جان عاقلانه بينديشيم......

با درود، در ترجمۀ آیۀ مبارکۀ قران تحریف کرده اید. عین آیه این است: إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنا عَشَرَ شَهْراً فِي كِتابِ اللَّهِ يَوْمَ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ مِنْها أَرْبَعَةٌ حُرُمٌ . صریحاً «کتاب الله» فرموده و شما یک کلمۀ «آفرینش» بر آن افزوده اید. در این مورد رجوع شود به: http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=18395&AyeID=1271 بنابراین، اساس این است که خداوند در قران ماه قمری تعیین فرموده است. می توانست بر اساس خورشید تقویم را تعیین کند ولی چنین نفرمود. می توانست به روش مسیحیان ماه را تعیین فرماید ولی نفرمود و قمری را اتخاذ فرمود. زیرا همانطور که حرکت ماه را می توان بر اساس طبیعت دانست حرکت خورشید هم بر اساس جریان طبیعت است. اما حکم قران حرکت قمر را ذکر فرمود و تقویم اسلام را شمسی نکرد و قمری کرد. پس حکم، حکم قران بود. اما در مورد نوزده بودن مراجعه کنید به آدرس های زیر: http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=934&articleID=868502 http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87_%D8%B1%D9%88%D8%A7%D8%A8%D8%B7_%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B6%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%82%D8%B1%D8%A2%D9%86 اما این که نوشته اید: «لازم به ذكر است كه استناد به كتب بهائيت براي اصالت بخشيدن به تقويم بديع كافي نيست، زيرا اعتبار اين كتاب از جهت الهي و آسماني بودن، هنوز مورد پذيرش غير بهائيان نيست» مگر آسمانی و الهی بودن قران مجید مورد پذیرش غیر مسلمانان است؟!!! احدی جز خود مسلمانان قران را آسمانی ندانسته و نمی داند. به قول صادق عزیز «عاقلانه بیاندیشیم» !! باز هم تذکر می دهم شما که سایت «ادیان نت» راه انداخته اید حق توهین به ادیان دیگر را ندارید. لذا به دیانت مقدس بهائی توهین نکنید و باز هم می گویم به فکر مشکلات اسلام باشید و آنها را حل کنید. هرچند محال است بتوانید مشکلات کنونی اسلام را حل کنید و تنها راه حل مشکلات آن قبول دیانت مقدس بهائی است که تنها مثبت اسلام بغیر از خود مسلمانان است. جانتان مسرور حقیقی باد.

دوست عزيز، سلام - اولاً كه داخل پرانتز آورده شده است تا تحريف و افزودن چيزي كه بر قرآن نباشد. - دوماً بهائيان غير مسلمان هستند. شما بهائيان قرآن را به عنوان كتاب الهي و آسماني قبول نداريد؟؟؟ اگر قبول نداريد پس چرا به آياتش استناد مي كنيد؟ حتي بهاء و ديگر سران بهائيت با استناد به آيات و روايات اسلامي در پي اثبات خود هستند؟ اگر قرآن را به عنوان كتاب الهي و آسماني قبول ندارند، اين استناداتشان بيهوده است. پيامبر خدا كه كار بيهوده نمي كند، پس بهاء پيامبر نيست كه با استناد به قرآني كه قبولش ندارد، كار بيهوده مي كند... در ضمن نشنيده ايد كه شاعر مي گويد: «اسلام به ذات خود ندارد عيبي/ هر عيب كه هست از مسلماني ماست» شما يك اشكال، عيب و ... بگوييد كه به اسلام و كتاب آسمانيش يعني قرآن وارد باشد تا ما در پي حل آن باشيم. بله مسلمانان اشكال دارند و آن هم به خاطر شناخت ضعيف از دين است كه اگر كسي خدا و دينش را شناخت، مشكلش بر طرف مي شود و ديگر گرفتار فرقه و نحله و گروهكهايي چون داعش و بهائيت و ... نمي شود. - سوماً درباره عدد 19، اعجاز عددي قرآن كه درباره عدد هيچ دليل و مدرك معتبري ندارد و صرف ضرب و تقسيم و ... دليل معتبري نيست و نمي توان آن را ثابت كرد، دليلي بر اثبات تقويم مبهم بهائيت هم نمي شود. بر فرض كه عدد نوزده در قرآن معتبر باشد، اين چه ربطي به تقويم دارد. اگر 7 و 40 و 5 و غير هم در قرآن معتبر بود، ما ماه و سال و روز و تقويممان را بر اساس آن بچينيم، آيا اين استدلال صحيح است؟؟؟

دوست عزیز داخل و خارج پرانتز ندارد مهم این است که شما به تحریف معنوی قران پرداخته اید چنانکه آیت الله مصباح یزدی گفته است: «تحریف هایی که درباره متن قرآن کردند غالبا معنوی است» http://www.rasanews.ir/NSite/FullStory/News/?Id=117574 از مشکلات اسلام و مسلمین پرسیده بودید، در کتب اسلامی هست و بسیاری علمای اسلام آنها را بیان کرده اند. از جمله: طبق تحقيق شريف يحيي الامين 480 فرقهء اسلامی وجود دارد که همه با هم اختلاف و نزاع دارند و بعضا به قتل هم نیز کمر بسته اند و برای کار خود استناد به آیات قران مجید و احادیث می کنند. تفرقه در اسلام بیداد کرده است: چنانکه رسول اكرم پيش بيني فرموده بودند كه،"ستفرق امّتي علي ثلاث وسبعين فرقة؛ كلها في النارالا واحدة"(=بزودي امت من 73 فرقه خواهدشد كه همهء انها درآتش اند مگريكي ازانها). در احادیث مردم را چهارپایان می دانند: دركتاب "اصول كافي" كه يكي ازچهار كتب معتبر نزد شيعيان است، درجلد3،ص340، مي فرمايند: " النّاسُ كُلُّهُمْ بَهائِمُ- ثَلاثاً- الا قَليلٌ مِنَ الْمؤمِنينَ، وَالْمؤمِنُ غَريبٌ- ثَلاثَ مَرّاتٍ".[=مردم همگي چهارپايانند_ اين جمله را سه بارتكرارمي كرد،سپس مي فرمود: جزاندكي ازمؤمنين؛ومؤمن غريب است_ اين جمله را هم سه بارمي فرمود.]. امام صادق ع دربارهء مؤمنين شيعه مي فرمايند: " زن مؤمن ازمردمؤمن كمياب تراست ومرد مؤمن كمياب تراز كبريت احمراست. كدام يك ازشما كبريت احمررا ديده ايد؟!"( اصول كافي، ص340/ مترجم توضيح مي دهد كه درزبان عرب چيز كمياب را به كبريت احمر[اكسير] تشبيه مي كنند). امام باقرع مي فرمايند: " مردم همگي چهارپا هستند[ اين جمله را سه بار تكرار فرمود] جزاندكي ازمؤمنين، ومؤمن غريب است [اين جمله را هم سه بارتكرارفرمود]( همان،ص340). امام صادق ع مي فرمايند: " هان به خدا اگرمن درميان شما سه تن مؤمن پيدا مي كردم كه حديث مرا نگه دارند وفاش نكنند، روا نمي دانستم هيچ حديثي را از آنها نهان دارم"(همان) سديرصيرفي گويد: خدمت امام صادق ع رسيدم وعرض كردم: به خدا كه خانه نشستن براي شما روانيست، فرمود: چرا اي سدير؟! عرض كردم: براي بسياري دوستان و شيعيان وياوراني كه داري . به خدا كه اگراميرالمؤمنين ع به اندازهء شما شيعه وياورودوست مي داشت، تيم وعدي ( قبيلهءابوبكروعمر) نسبت به او طمع نمي كردند( وحقش را غصب نمي نمودند)[ توضيحات پرانتزها ازخود كتاب اصول كافي است] . فرمود: اي سدير، فكرمي كني چه اندازه باشند؟ گفتم: صدهزار. فرمود: صدهزار؟! عرض كردم آري، بلكه دويست هزار، فرمود: دويست هزار؟! عرض كردم: آري وبلكه نصف دنيا، حضرت ازسخن گفتن با من سكوت كرد وسپس فرمود: برايت آسانست كه همراه ما تا ينبع بيائي؟ گفتم: آري. سپس دستورفرمود الاغ واستري رازين كنند، من پيشي گرفتم والاغ را سوار شدم، حضرت فرمود: اي سدير، مي خواهي الاغ را به من دهي؟ گفتم: استرزيباتروشريف تراست، فرمود: الاغ براي من رهوارتر است، من پياده شدم، حضرت سوارالاغ شد ومن سوار استر وراه افتاديم تا وقت نماز رسيد؛ فرمود: پياده شويم نماز بخوانيم، سپس فرمود: اين زمين شوره زار است ونمازدرآن روا نيست، پس به راه افتاديم تا به زمين خاك سرخي رسيديم، حضرت به سوي جواني كه بزغاله مي چرانيد نگريست وفرمود: اي سديربه خدا اگرشيعيانم به شمارهء اين بزغاله ها مي بودند، خانه نشستن برايم روا نبود. آن گاه پياده شديم ونمازخوانديم. چون ازنماز فارغ شديم به سوي بزغاله ها نگريستم وشمردم، هفده رأس بودند".( همان،صص: 341-340) " وحمران بن اعين گويد: به امام باقرع عرض كردم: قربانت، چه اندازه ما شيعه كم هستيم، اگردرخوردن گوسفندي شركت كنيم آن را تمام نكنيم، فرمود: خبري شگفت ترازاين به تو نگويم؟ مهاجرين وانصار(پس ازپيغمبرازحقيقت ايمان) بيرون رفتند مگر_با انگشت اشاره كرد_ سه تن،( سلمان ومقداد وابوذر). حمران گويد: عرض كردم: قربانت، عمارچگونه بود؟ فرمود: خدا رحمت كندابا اليقظان عمار را كه بيعت كرد وشهيد كشته شد. من با خودگفتم: چيزي بهتر ازشهادت نيست( پس چرا عمارهم مثل آن سه تن نباشد؟). حضرت به من نگريست وفرمود: مثل اين كه تو فكر مي كني عمارهم مانند آن سه تن است، هيهات، هيهات( كه مثل آنها باشد). وبالاخره ازامام كاظم ع نقل شده است: "چنين نيست كه هركه به ولايت ما معتقد شد مؤمن باشد، بلكه آنها همدم مؤمنين قرارداده شده اند".( همان، ص342).

دوست عزيز، سلام اين تحريف معنوي نيست، اگر مي‌خواهيد نمونه‌اي از تحريف معنوي را ببينيد، به آياتي مراجعه كنيد كه حسين علي نوري براي اثبات بهائيت به آنها پرداخته است، از جمله آيه :« يُدَبِّرُ الْأَمْرَ مِنَ السَّماءِ إِلَى الْأَرْضِ ثُمَّ يَعْرُجُ إِلَيْهِ في‏ يَوْمٍ كانَ مِقْدارُهُ أَلْفَ سَنَةٍ مِمَّا تَعُدُّونَ» سوره سجده، آيه 5. درباره تفرقه هم لازم است بدانيد كه اين يك شيوه براي سلطه‌گري است كه ضرب المثل آن نيز هست: «تفرقه بينداز و حكومت كن». اين شيوه در ميان اديان الهي نيز پياده شده است كه از جمله اسلام است كه پس از رحلت پيامبر خاتم (صلي الله عليه و آله و سلم) كساني با تفرقه اندازي، حق جانشيني امير مؤمنان علي (عليه السلام) را غصب كردند و اين تفرقه‌اندازي ادامه يافت تا پيدايش شيخيه و بابيت و بهائيت است. البته از آنجايي دست بالاي دست بسيار است، در خود بابيت و بهائيت نيز قدرت‌طلبان و سلطه‌جويان كم نبودند به همين خاطر تفرقه و چند دستگي در بابيت و بهائيت نيز زياد است. حسين علي نوري به خاطر قدرت‌طلبي، فرمان علي محمد باب را اجرا نكرد و جانشيني صبح ازل را نپذيرفت و بهائيت را در برابر ازلي‌ها ساخت. عباس افندي و محمد علي افندي نيز بر سر جانشيني حسين علي بهاء اختلاف كردند و مادران يكديگر را به فحش كشيدند و... بحث جانشيني شوقي افندي، روحيه ماكسول و ... را هم كه در جريانيد، همه براي كسب قدرت بوده است... درباره بحث الناس كلهم بهائم كه ربطي هم به بحث نداشت و طبق عادت بهائيان (از يك شاخه به شاخه ديگر پرديدن) است، كافي است به ياد آوريد كه بهائيان در بهائيت اغنام الله (گوسفندان خدا) خوانده مي شوند و اين هم نياز به توضيح ندارد.

برادر عزیز map صهیونیست ها از تقویم عبری استفاده می کنند . لطفا متن خود را اصلاح کنید .

دوست عزيز، سلام لطفاً دقت كنيد، ما نوشته ايم هم پيمانان صهيونيست، يعني بهائيان؛ نه صهيونيست.

MAP عزیز، با درود، ای کاش تفاسیر 480 فرقۀ اسلامی را در خصوص آیۀ یدبر الامر... مطالعه می فرمودید تا دریابید که معنی آن آیه جز با آنچه حضرت بهاءالله بیان فرموده اند مطابق نیست. لابد می دانید که تفسیر و تأویل حقیقی قران مجید با موعود اسلام بوده است: «یوم یأتی تأویله» نصّ قران است. جز با ظهور حضرت باب و حضرت بهاءالله معنی حقیقی متشابهات قران آشکار نمی شد. الحمدلله ظهور موعود اسلام واقع شد و حضرت باب و حضرت بهاءالله متشابهات و رموز قران و کتب مقدسۀ قبل را تبیین فرمودند و امت ها را از سردرگمی نجات دادند و حال از جمیع این امم به دیانت مقدس بهائی ایمان آورده اند و معنی حقیقی آیات کتب مقدسه شان را دریافته اند. «از جمله رمز ها ومتشابهات كتب مقدسهء قبل كه برای اولین بار معانی حقیقیشان از منبع وحیانی و الهامِ ربانی در دو آئین بابی و بهائی روشن شده است و بینش كاملاً مُشَعشع و بدیعی را نسبت به حقایق كتب آسمانی قبل ایجاد می كند و به اين واسطه ارواح و افكار و دلها را شيفته ي خداي يكتا مي سازد و اعمال و اخلاق بشر را رحماني مي نمايد و موجب اتحاد و وحدت پیروان ادیان می گردد، عبارتند از مفاهيمي چون: قیامت، آسمان، زمین، ماه، ستارگان،‌ شب، روز، آخرالزمان، ساعت، بهشت، جهنم، شیر، عسل، ‌شراب، آب، نان، آتش، بعث، غیبت، حشر، نشر، رجعت، برزخ، معاد، روح، قبر، دنیای بعد، خلقت آدم و حوا، خلقت آسمان و زمین در شش روز، اسم اعظم، ملائكه، جن، شیطان، حساب و كتاب و مجازات و مكافات، زنده شدن مرده ها، دجّال، سُفیانی، شفای نابینا و ناشنوا و گنگ، زنده كردن مردگان، ید بیضای موسی و مار و آتش، خاتمیت حضرت محمد(ص)، ابدی بودن شریعت حضرت موسی(ص)، از بین نرفتن انجیل جلیل و كلام حضرت مسیح(ص)، دو نیمه شدن ماه، برخاستن حضرت مسیح از قبر بعد از سه روز، مفهوم وحی والهام و جبرئیل و روح القدس و تشبیه آن به كبوتر، عمرهای طولانی همچون نوح، لقاءالله و ديدار خدا، نشستن خدا بر عرش، عالم ذر، نزول مدینةالله و اورشلیم جدید، ملكوت خدا، تین و زیتون، شهرهای جابلقا و جابلسا، خضر، رفتن حضرت یونس در شكم ماهی، قصهء اصحاب كهف، هدهد سلیمان، عوالم ملك و ملكوت و جبروت و لاهوت و امثال آن، معني ِمدت زمان قیامت كه هم به يك چشم به هم زدن تعبیر شده و هم به پانصدهزار سال،... و بسیاری اسرار و رموز و متشابهات دیگر كه معانی و مفاهیمی باطنی و حكیمانه دارند.» حال تحقیق کنید آن 480 فرقه در این موارد چه اوهام و ظنونی تصور کرده اند که هنوز که هنوز است از معنای حقیقی آنها محروم اند. آب در کوزه و ایشان تشنه لبان می گردند. در این مورد رجوع شود به «لزوم دین؛ ضروت تجدید و استمرار ادیان» در این آدرس: [...] و امّا در خصوص مقایسۀ تفرقه در اسلام و دیانت مقدس بهائی باید عرض کنم قیاسی مع الفارق است زیرا در اسلام به علت عدم وجود نصی کتبی و صریح تفرقه ایجاد شد و لذا نام فرقه ها را می توان فرق اسلامی نهاد ولی در دیانت بهائی وجود نصّ کتبی از شارع دیانت بهائی موجب سدّ هرگونه تفرقه شده است. فرق در وجود نصّ صریح کتبی و عدم وجود آن است. لذا آنچه راجع به ازل و غیره نوشته اید در مقایسه با حضرت علی ع و غیزه قیاسی مع الفارق است. در این خصوص خوانندگان عزیز را به دو مقالۀ زیر ارجاع می دهم. «مکانیزم الهی در جلوگیری از تفرقۀ دائمی در امر بهائی» در اینجا: [...] «عهد و میثاق» در اینجا: [...] در مورد اغنام الله هم بهتر است کمی به بحث تشبیهات در مباحث ادبیات زبان های مختلف دنیا سری بزنید تا شاید موضوع برایتان روشن شود و معلومتان گردد چرا حضرت امیر ع اسد و شیر و زنبور اند و منکرین قران حمر مستنفره اند و از قضا مسلمانان نیز در بعضی احادیث به گوسفند تشبیه شده اند. رجوع کنید به: http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/TheInfallibles/ImamSajjad/2008/1/20/58686.html http://hoseinieh.com/article/article/soikhanrani/mrranjbar/ramezan/ramezan1383/11/ http://7tir.info/index/viewtopic.php?f=24&t=4214&p=67983 جانتان خوش باد

دوست عزیز، سلام در خصوص این دیدگاه شما، چند نکته را یادآور می شوم: 1. فرقه های اسلامی را چگونه محاسبه فرمودید که به 480 فرقه رسید؟ 2. تفسیر و تأویل حقیقی قرآن با پیامبر خاتم (صلی الله علیه و اله و سلم) و ائمه اطهار (علیهم السلام) است، از این روست که ما امروزه تفاسیری را با عنوان تفسیر روایی داریم؛ بله قرآن امیرمؤمنان علی (علیه السلام) که تفسیر و ... قرآن نیز در آن هست، نزد موعود موجود اسلام (عجل الله تعالی فرجه الشریف) است که هنگام ظهور به همراه خود خواهند آورد. 3. به قول معروف، برخی چای نخورده پسرخاله می شوند. شما ابتدا جایگاه علی محمد باب و حسین علی بهاء را بیان، سپس اثبات کنید، بعد آنان را موعود اسلام خطاب کنید؛ به نظر شما کدامیک از نشانه های مهدی موعود موجود (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در سید علی محمد و میرزا حسین علی هست؟ 4. شما فرمودید: «الحمد لله ظهور موعود اسلام واقع شد»؛ دلیلتان چیست؟ به چه دلیل ما باید بپذیریم که مهدی موعود ظهور کرده اند؟ آیا وعده هایی که درباره ظهور ایشان داده شده است، واقع شده است؟ آیا حداقل وعده ها که برچیده شدن ظلم و گسترده شدن عدل است، اتفاق افتاده است؟ اگر شده این همه کشت و کشتار، ظلم و فساد و ... چه معنایی دارد، مگر غیر از این است که مردم از صدر اسلام، منتظر موعودی بوده اند که زمین را از ظلم و جور پاک و پر از عدل و داد کند؟ شما کجای این کره خالی آن عدل و داد موعود را می بینید؟ 5. سید باب و میرزا بهاء کدام متشابه و رمز قرآن و دیگر کتب مقدس پیشین را بیان کرده اند؟ ایشان از کدام اسرار پرده برداشته اند؟ 6. باب و بهاء کدام امت را از سرگردانی نجات داده اند؟ جمله سجیجاً لسازجین باب رفع تحیر کرده است یا نماز دزیده شده و احکام ناقصی که برای ازدواج توسط بهاء بیان شده است؟ بابیان و بهائیان هنوز پس از حدود 2 قرن از جملات نامفهوم باب سر در نیاورده اند و نفهمیده اند بهاء چه نمازی را برایشان آورده است یا آیا ازدواج با محارم در بهائیت حرام است یا نه؟ این متحیر کردن است یا رفع تحیر؟ 7. آیا پیوستن به بابیت و بهائیت، دلیل بر حقانیت این دو است؟ اگر چنین است، گاو پرستی و شیطان پرستی و ... هم بر حقتند، چون پیرو دارند؛ شاید حقانیتشان از بهائیت و بهاء پرستی هم بیشتر باشد... 8. درباره مفاهیمی از قرآن سخن گفتید؛ تفسیر و تأویل باب و بهاء از این عبارات چیست؟ آیا جز باطنی گری است؟ خوب این باطن گرایی و تفسیر به رأی های باب و بهاء، پیش از ایشان نیز سابقه دارد. آری سری به فرقه اسماعیلیه بزنید، بسیاری از این عبارات را خیلی زیباتر از تعبیرات باب و بهاء تفسیر کرده و به تأویل برده اند و بهاء می توانست همانگونه که در نوشتن ایقان و اقدس از کتب باب و ... الهام گرفت، در این گونه تفسیر و تأویل ها هم از باطنی گراها بهره می برد که البته در بسیاری از موارد برده است... 9. درباره تفرقه در اسلام، لازم است بدانید که نص صریح وجود دارد که در جای خود بیان شده است و نیاز به تبیین دوباره ندارد. درباره تفرقه در بهائیت نیز شما درست می فرماید، نص صریح از سید علی محمد باب بر جانشینی میرزا یحیی صبح ازل هست، ولی قدرت طلبی سران بابی نگذاشت، تا جایی که بیست و خورده ای نفر ادعای من یظهره اللهی را کردند که قرار بوده به عدد غیاث 1511 یا مستغاث 2001 سال آینده بیاید که از جمله این مدعیان میرزا حسین علی بهاء است. البته این عهد شکنی و قدرت طلبی ویژه سران بابی و جناب میرزا بهاء نیست و به سران بهائیت نیز سرایت کرده است تا فرزند ناخلف بهاء یعنی عباس افندی نیز وصیت پدرش یعنی بهاء را نادیده گرفته و سفارش پدر درباره جانشینی محمد علی (برادرش کوچکش) پس از خود را با تعیین شوقی افندی به جای خود، نادیده می گیرد. البته این داستان ادامه دارد، زیرا می بینیم که بهائیت بنا به وصیت و نص صریح عبد البهاء می بایست پس از شوقی افندی می در نسل شوقی ادامه پیدا می کرد، ولی از آن جا که خدا نخواست و شوقی سرکرده عقیم بهائیت بود، بهائیت بی سرپرست ماند و این مقطوع النسل بودن، دلیل بر تفرقه جدیدی میان بهائیان ارتدکس و بهائیان بیت العدلی شد و بقیه که خود می دانید. پس نه نص کتبی مبدع بابیت از تفرقه جلوگیری کرد، نه نص کتبی مبدع بهائیت و همانگونه که می بینید، بهائیت انشعابات فراوانی دارد که از جمله می توان به بهائیان همجنسگرا، ارتدوکس، بیت العدلی و مستبصر و ... اشاره کرد. - از آن جا که 9 عدد بهاء بود، به احترام بهائیان از 9 شماره تجاوز نکردم. فقط به این نکته اشاره می کنم که دوستان، همین گوسفند دانستن بهائیان در بهائیت نیز، برگرفته از آیات کتاب انجیل مسیحیان است، انجا که حضرت عیسی درباره گله پیروان خود به پطرس سفارش می کند و او را چوپان می خواند. حال تصمیم با شماست...

مپ عزیز، از «سردرگمی» اثبات ابهام در تقویم بهائی طرفی نبستید مانند سایت های ضد بهائی لیست ایرادات و اکاذیب تکراری ارائه فرموده اید! از توهین هم که خودداری نفرموده اید! پاسخ های بنده را هم که توجه نفرموده اید و بجای اصل مطلب گرفتار مجادله و بی انصافی شده اید! پاسخ لیست شما در سایت های بهائی موجود است و آنقدر این ایرادات نخ نما شده است که ایرانیان عزیز اکثری دیگر به آن توجه ندارند و بر کذب همۀ انها آگاه شده اند و در عوض به دفاع از حقوق مسلوبۀ هم میهنان بهائی خود پرداخته اند. متأسفانه سایت ادیان نت چند آدرس سایت های بهائی را که در کامنت های قبلی گذاشته بودم منتشر نکردند و الّا آدرس پاسخ یک یک شبهات و ایرادات تکراری شما را اینجا تقدیم می کردم. امّا فقط یک چیز بجز آن ایرادها می ماند و ان پرسش شما در خصوص چگونگی محاسبۀ 480 فرقۀ اسلامی است. عزیزم اینها را خود علمای اسلام شمارش کرده اند امیدوارم آدرس زیر را سایت محترم منتشر فرمایند. http://www.lib.ir/libview/DocView.aspx?did=HBFDKBAPZHzXNnFDHBFDABWwHBA بجز کتاب شریف یحیی امین، از قرن ها قبل کتب مفصل در خصوص فرقه های اسلامی نوشته شده است. کافی است در اینترنت سرچ کنید (فرقه اسلام) و امّا طالبین، پاسخ های بهائی به لیست اکاذیب مپ عزیز را در سایت های بهائی بجویند. شاید سایت ادیان نت مثل قبل لینک آدرس آنها را نگذارد ولی منصفین و طالبین می توانند اسامیشان در اینترنت سرچ کنند. پیوسته دلت شاد و لبت خندان باد، نوید

سلام. اینجا در بیان نظر و دادن پاسخ آزاد هستید. اما انتشار دعوتنامه به مراکز جاسوسی اسرائیل و انگلیس (سایتهای بهایی را میگویم) خلاف قوانین کشوری است. امید است با رعایت قوانین، شعار دروغین عدم مداخله در سیاست را در ظاهر رعایت فرمایید. با تشکر

سامان عزیز، نمی دانم مسؤول سایت ادیان نت هستید یا یک کاربر مثل دیگران. اگر فقط یک کاربر هستید بدیهی است که این موضوع مربوط به مدیر سایت است. و اگر مسؤول سایت هستید که لابد باید بدانید پاسخ اکاذیب هر کس را باید منتشر کرد. آدرس های مزبور که تقدیم کردم دقیقا «پاسخ و بیان نظر آزاد» است. متأسفانه این بار هم علیرغم این که از آوردن آدرس خودداری کردم و فقط اسم بعضی سایت های بهائی را درج کردم، حتی از ذکر انها هم بیم دارید. دوستان عزیزم نترسید! ایرانیان از راه های مختلف دیگری مشغول مطالعۀ حقیقت دیانت مقدس بهائی هستند و بهائی ستیزی های امثال ان عزیزان دیگر بی اثر است. طالبین پاسخ اکاذیب شما را در سایت های بهائی و کتب بهائیان و نیز از خود بهائیان خوانده و می شنوند. خداوند دیانت بهائی را که خود فرستاده است نفوذ می بخشد و منتشر می فرماید. با توهین هایی که تا حال به دیانت بهائی کردید و با عدم انتشار آدرس هایی که تقدیم کردم، دیگر لزومی نمی بینم ادامه دهم. شاد باشید

همانگونه که عرض کردم، ارجاع به مراکز و سایت‌های جذب جاسوس (که تحت حمایت رژیم صهیونیستی هستند) خلاف مقرات است. اینجا هم شما در بیان پاسخ و شرکت در بحث (نه ارجاع به مراکز جاسوسی) آزاد هستید. درباره مردم ایران هم، این ملت هر روز از اسرائیل و نوکران آن (همچون داعش و بهاییان) متنفرتر میشوند.

نويد جان سلام ما با هيچ متحري حقيقتي در پي ستيز و دعوا نيستيم؛ بلكه بحثمان علمي است، نه توهين. شما در اين سايت اشكال كرديد و ما هم در اينجا پاسخ داديم و 9 نكته و پرسش را با شما مطرح كرديم، پس منطقي است كه شما در همينجا پاسخمان را بدهيد، نه بحث را به جاي ديگري بكشانيد... حال در صورتي كه پاسخهاي منطقي براي اين 9 نكته داريد، بيان بفرماييد تا مباحث را به صورت علمي ادامه دهيم، نه با خلط مبحث و طفره رفتن و صحبت از چيزهايي كه ربطي به بحث ندارد و فقط موجب انحراف افكار مي شود...

دوست عزيز درباره لينكي كه از سايت كتابخانه ها گذاشتيد، ممنونم؛ ولي لازم است بدانيد كه با عنوان يك كتاب نمي توان بب صحت و كذب محتوا پي برد، همانگونه كه از عنوان مقاله نمي توان به تمام محتواي نوشته رسيد. مانند اينكه شما عنوان مقاله خودتان را بگذاريد: «زن بارگي حسين علي بهاء» ولي در پي نفي اين مطلب باشيد، نه اثبات آن. بر اين اساس بايد ديد نويسنده در كتاب چه نوشته است و آيا در پي اثبات اين تعداد است يا نفي آن و هزار پرسش ديگر... پس دوست عزيز با لينك عنوان يك كتاب، ادعاي 480 فرقه داشتن اسلام ثابت نمي شود.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.