انتقاد عبدالحمید به شیوه حکمرانی خلفای اهلسنت
عبدالحمید به مسئولین پیشنهاد میدهد که مشکل اقتصادی نیاز به مشورت دارد و مسئولین باید مانند صدر اسلام، حرف مردم را بشنوند و با آنها مشورت کنند؛ در حالی که با مروری بر تاریخ اسلام، خلاف این گفته ثابت میگردد و خلفای اهلسنت اهل مشورت با صحابه و مسلمانان نبوده و برخی از آنان با منتقدین با خشونت برخورد میکردند.
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عبدالحمید با اشاره به مشکلات اقتصادی کشور گفت: «یکی از مهمترین مشکلات کنونی در کشور، مشکلات اقتصادی است. وضعیت اقتصاد، خیلی بحرانی است. مشکلات اقتصادی، تنها با مدیران اقتصادی حل نمیشوند؛ اقتصاد، با سیاستهای داخلی و خارجی و تعاملات، گره خورده است. متأسفانه منافع ملی که متعلق به تمام ملت هستند، به حال خودشان رها شدهاند و کاری هم از دست مسئولان ساخته نیست. حل این مسائل، نیاز به مشورت دارد. مسئولان باید با صاحبنظران بنشینند و مشورت کنند. نظام کشور، نظام «جمهوری» و «اسلامی» است که هر دو بر مشورت و نظر مردم تأکید دارند. دین اسلام مخصوصاً قرائت ما از اسلام، با دموکراسی مشترکات بسیار زیادی دارد. اگر به اتفاقات صدر اسلام و زندگی حضرت علی نگاه کنید، میبینید که همه چیز بر اساس انتخاب و مشورت و شنیدن حرف مردم است».[1]
عبدالحمید که مدام از مشکلات اقتصادی جامعه سخن میگوید، دولتمردان را ناتوان از حل مشکل معیشت میخواند و سفارش میکند که به دستور اسلام برگردید و با نخبگان و عالمان مشورت کنید. وی قرائت خود از اسلام را، موافق دموکراسی دانسته است و ادعا میکند که در صدر اسلام و حکومت خلفا، انتخابها با مشورت انجام میشد؛ در حالی که با مروری بر تاریخ اسلام، خلاف این گفته ثابت میگردد.
در دوران ابوبکر، اکثر کارها توسط خلیفه تصمیمگیری میشد و گاهی که با نفر دوم حکومت مشورت میگردید، در نهایت نظر خلیفه انجام میشد.[2] دوران خلیفه دوم نیز اکثر اوقات، بدون مشورت تصمیمات گرفته میشد. از خصوصیات عمر، خشونت وی بود. حدود 16 صحابه در تاریخ نام برده شدهاند که به نحوی از عمر تازیانه و یا کتک خورده و یا زندانی شدند؛ خشونت او تا حدی بود که به صورت ضربالمثل میگفتند: «تازیانههای عمر، از شمشیر حجاج برندهتر است».[3] در آن دوران، صحابه از اظهارنظر میترسیدند؛ ترس ابنعباس و ابوهریره از عمر، در تاریخ مشهور است.[4]
در حکومت 13 ساله عثمان نیز غیر از مشورت در امر یکسان سازی مصاحف (قرآن)،[5] مشورت دیگری دیده نمیشود. در پایان خلافت عثمان، به دلیل نارضایتی مردم از حاکمانی که او منصوب کرده بود، قیام کردند؛ در این هنگام، عثمان چند نفر از حاکمان خود را (معاویه، عبدالله بن سعد، سعید بن عاص، عمرو بن عاص و عبدالله بن عامر) طلبید و با آنان مشورت کرد و در نهایت آنها را به سوى مناطقشان باز گرداند و به آنان فرمان داد که بر مخالفان خود سخت بگیرند و مردم را در پى مأموریتهاى جنگى بفرستند. همچنین تصمیم گرفت که مردم را از سهمشان محروم دارند تا از سَرِ نیاز، اطاعتش کنند.[6] پس از اين واقعه، طلحه و زبير نزد عثمان رفتند و با لحن سرزنش به او گفتند: «ما در آغاز تو را نهی كرديم كه وليد را بر هيچ امری از امور مسلمانان، مأمور مگردان؛ ولی تو سخنِ ما را به چيزی نگرفتی و آن را نپذيرفتی!»[7] وقتی مردم از دستور عثمان علیه شورشیان مطلع شدند، برگشتند و با محاصره او، وی را به قتل رساندند.
در این گزارشها مشخص شد که خلفا اهل مشورت نبودند و اگر عبدالحمید در آن زمان بود و به انتقاد از آنان میپرداخت، با بدترین شکل مجازات میگردید.
پینوشت:
[1]. سخنان عبدالحمید در 31 فروردین 1403.
[2]. مثلاً در تصمیم به قتل امیرالمؤمنین علیهالسلام، این تصمیم توسط این دو نفر گرفته شد؛ در زمان اجرا (ترور حضرت توسط خالد)، ابوبکر از این کار منصرف شد. (بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج29، ص136و137). تصمیم به سوزاندن 500 حدیث نبوی که جمعآوری کرده بود، تصمیم شخص ابوبکر بود. (طبقات الحفاظ، ذهبی، ج1، ص10). پس از خلاف شرعی که توسط خالد در جنگ با مسلمانان و قبیله مالک بن نویره انجام شد، ابوقتاده و عبدالله بن عمر به خالد اعتراض کردند؛ عمر نزد ابوبکر رفته و به کار خالد اعتراض کرد و درخواست جاری شدن حد بر او شد؛ ابوبکر در جواب گفت: خالد اجتهاد کرده و اشتباه کرده؛ ما شمشیر اسلام را در غلاف نخواهیم کرد. برخلاف مشورت صحابه، بر خالد که باید کشته میشد، حدی جاری نکرد. (اسد الغابه، ابن اثیر، ج۴، ص۴۰)
[3]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۸۱ و ج۱۲، ص۷۴.
[4]. ابوهریره در بیانات متعددی میگوید: «اگر روایات خود را در زمان عمر میگفتم، عمر با شلاق به من میزد (سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج۲، ص۶۰۲)، سرم را میشکستند (تاریخ مدینه دمشق، ابنعساکر، ج۶۷، ص۳۴۳) و به زادگاهم تبعید میشدم (البدایة والنهایة، ابنکثیر، ج۸، ص۱۱۴)».
[5]. الکامل فی التاریخ، ابناثیر، ج3، ص111.
[6]. تاریخ الطبری، طبری، ج4، ص333؛ مروج الذهب، مسعودی، ج2، ص346.
[7]. انساب الاشراف، بلاذری، ج5، ص35.
دیدگاهها
mansur
1403/02/17 - 15:48
لینک ثابت
طبق گزارشهای تاریخی، نخستین
mansur
1403/02/17 - 15:50
لینک ثابت
عثمان میگفت: «اگر كليدهای
mansur
1403/02/17 - 15:51
لینک ثابت
در آخر كار عثمان، صحابه جمع
افزودن نظر جدید