جسارت مولوی به امام علی(ع) و دفاع از ابن ملجم!

  • 1395/05/23 - 22:11
مولوی در اشعار خود خلیفه دوم را معلم علوم و معارف معرفی کرده ولی در همین اشعار امام علی(علیه‌السلام) را تنها پهلوانی معرفی می‌کند که نیازمند راهنمایی بزرگان است و در جایی دیگر نیز از قاتل حضرت یعنی ابن‌ملجم که شقی‌ترین انسان‌ها است دفاع کرده و او را آلت حق می‌داند و معتقد است که حتی او را نباید ملامت کرد.
جسارت مولوی به امام علی(ع) و دفاع از ابن ملجم!

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ علمایی از اهل سنت به برتری و فضیلت و دانش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) بر خلفا اعتراف کرده اند. چنانچه نقل می‌کنند زمانی که خلیفه دوم بر روی منبر پیامبر اکرم (صلی‌الله علیه و آله) در پاسخ به اشکالی که یکی از زنان حاضر در مسجد به‌سخنان او کرده بود گفت: «تمامی مردمان از عمر داناترند، حتی زنان پرده‌نشین!»[1] هم‌چنین خلیفه دوم، بارها و بارها گفته است که: «اگر علی نبود، عمر هلاک می‌شد» که بسیاری از علماء بزرگ اهل سنت مانند تفتازانی[2] فخررازی[3] ابن ابی‌الحدید[4] زمخشری[5] به این مطلب اعتراف کرده‌اند. اما مولوی در اشعاری بدون نادیده گرفتن این فضیلت و برتری، خلفا را سایه خدا و معلم علوم و معارف معرفی می‌کند و می‌گوید:
پیغمبر علـی را کای علی
شیر حقی، پهلوان پر دلی
لیک بر شیری مکن هم اعتمید
اندر آ در سایه نخل امید
اندر آ در سایه آن عاقلی
کش نداند بُرد از ره ناقلی
ظل او اندر زمین چون کوه قاف
روح او سیمرغ بس عالی طواف
گر بگویم تا قیامت نعت او
هیچ آن را مقطع و غایت مجو
چون گرفتت پیر، هین تسلیم شو
همچو موسی زیر حکم خضر رو
صبر کن بر کار خضری بی نفاق
تا نگوید خضر رو هذا فراق
چون گزیدی پیر نازکدل مباش
سست و ریزنده چو آب و گل مباش(6)

مولوی در همین اشعار، باب علم پیامبر (صلی الله علیه و اله)، امیرالمؤمنین علی‌بن‌ابیطالب(علیه‌السلام) را تنها یک پهلوانی می‌داند که نعوذبالله در معرض نفاق! بوده، و محتاج راهنمایی و هدایت بزرگان و پیران می‌باشد! درحالی‌که بسیاری از علماء عامه از فضائل آقا امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) در کتب خود نقل کرده و معترف به علم و دانش آن حضرت بوده‌اند و خود صوفیه حضرت را سرچشمه عرفان می‌دانند و اکثر فرقه‌های صوفیه سلسله خود را به حضرت می‌رسانند اما مولوی که خود را عارف و قطبی می‌داند که طبق عقاید صوفیه صاحب علوم الهی است چطور می‌تواند این‌چنین به حضرت جسارت کرده و مقام و علم آن حضرت را نادیده بگیرد؟

درجایی دیگر نیز مولوی، ابن ملجم را که سر مبارک امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) را شکافت و موجب شهادت مظلومانه آن حضرت شد را آلت حق می‌شمارد، و جنایت بزرگ او را غیرقابل طعن و ملامت می‌داند و این‌چنین از زبان امیر عالم وجود، خطاب به “ابن ملجم” می‌گوید:
من همی گویم بر او جف القلم
ز این قلم بس سرنگون گردد علم
لیک بیغم شو شفیع تو منم
خواجه روحم نه مملوک تنم[7]
وی همچنین از زبان امام علی (علیه‌السلام) خطاب به ابن ملجم می‌گوید:
هیچ بغضی نیست در جانم ز تو
زانک این را من نمی‌دانم زتو
آلت حقی تو فاعل، دست حق
چون زنم بر آلت حق طعن و دق[8]
در حالی مولوی از ابن ملجم دفاع کرده و او را آلت‌حق می‌داند که پیامبر اکرم(صلی‌الله علیه و آله) او را شقی‌ترین مردم می‌داند و در پیشگویی خود از شهادت امام علی(علیه‌السلام) می‌فرماید: «گویا می‌بینم که تو در حال نماز برای پروردگارت هستی که اشقی‌الاولین‌ و‌الاخرین، رفیق کشنده ناقه ثمود، می‌آید و ضربتی بر سر تو می‌زند که محاسنت با خون سرت خضاب می‌گردد.»[9]

مولوی در ادامه دفاع خود از ابن ملجم می‌گوید:
یک سر مو از تو نتواند برید
چون قلم بر تو چنین خطی کشید!
مولوی معتقد است که در تقدیر ابن‌ملجم بوده است که او قاتل امیرالمؤمنین(علیه‌السلام) است، پس گناهی ندارد و یک مو از سر وی نمی‌توان کند و نمی‌توان حتی او را به‌خاطر این‌ کار ملامت کرد. پس طبق عقیده مولوی قاتلین ائمه‌اطهار(علیهم‌السلام) مثل شمر ابن ذی‌الجوشن که سر مبارک امام حسین(علیه‌السلام) را از تن جدا کرد و خاندان او را به اسارت برد نیز گناهی ندارد و نمی‌توان آنها را ملامت کرد چون طبق عقیده مولوی آنها هم آلت‌حق هستند. در این صورت نباید در جامعه اسلامی قاتلی را سرزنش و قصاصی صورت پذیرد چون همه آنها آلت‌حق هستند.

پی‌نوشت:
[1]. ابن‌کثیر، اسماعیل، تفسير القرآن‌العظيم،  محقق محمدحسين شمس الدين، نشر دارالكتب‌العلمية، بيروت، 1419 ق، ج ۱ ص ۴۶۷، و الدررالمنتثره ص ۲۴۳، و ابن جوزی در سیره عمر ص ۱۲۹
[2]. تفتازانی، مسعودبن‌عمر، شرح مقاصد، ج 2 ، ص 294
[3]. فخر رازی، محمدبن‌عمر، التفسير الكبير، ج 21، ص 22
[4]. ابن‌ابی‌الحدید، عبدالحمیدبن هبه الله، شرح نهج البلاغه، محقق محمد ابراهیم ابوالفضل، نشر مکتبه آیت الله مرعشی نجفی، قم، 1304، ج 1، ص 18 و  ج 12 ، ص 179
[5]. زمخشری، محمودبن عمر، المفصل في صنعه الاعراب، محقق محمد نعسانی، ج 1 ، ص 432
[6]. محمد بلخی، مولانا جلال‌الدین، مثنوى، تصحيح: محمد استعلامى، نشر سخن، تهران، 1393، دفتر يكم، ابیات 2972
[7]. همان، ابیات 3866
[8]. همان، ص190
[9]. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، انتشارات دار احیاء التراث العربی، لبنان، ج 42، ص 190، باب 126،ح 1
[10]. محمد بلخی، مولانا جلال‌الدین، مثنوى، تصحيح: محمد استعلامى، نشر سخن، تهران، 1393، دفتر يكم، ابیات 3866

تولیدی

دیدگاه‌ها

مشکل اینجاست که هیچ درکی از معارف اسلام ندارید حتی نمیدونید در مشیت امام بداء وجود نداره،امام حسن میداند که غذا مسموم است ولی میخورد چون امام عالم به لوح قضا و قدر است سرنوشت امام اکمل است امکان ندارد که عوض شود. حقا که مولوی میگوید هرکه از ظن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من به جای چنین جسارت هایی به مرد خدا مولانا جلال الدین محب اهل بیت کمی در دین مطالعه داشته باشید و یکه به قاضی نروید و به کسی که دستش از دنیا کوتاه است افترا نبنید و او را سب و تکفیر نکنید که مبادا در مقام جواب در آن دنیا برآیید.

سلام این که حضرت علم به لوح داشته امری صحیح است و اینکه شهادت حضرت (ع) تقدیر خداوند متعال بوده امری درست است ولی مولوی اموری رو به حضرت نسبت می دهد که درست نیست. مولوی با توجه به عقیده جبرگرایانه و جبراندیشی خود از زبان حضرت علی (علیه السلام) ابن ملجم مرادی را تبرئه می‌کند و او را قاتل نمی‌داند و قاتل واقعی را خداوند متعال می‌داند. شما ادعا می کنید که ابن ملجم ملعون توسط حضرت علی (ع) مورد ملامت واقع نشده درحالی که در روایات هم آمده است که حضرت (ع) ابن ملجم را بدترین خلق خدا خطاب می کند: در کامل ابن اثیر آمده است که: على فرمود: اى دشمن خدا مگر من به تو نيكى نكرده بودم؟ گفت: چرا (كرده بودی) امام فرمود : پس چه چیزی باعث شده كه تو اين كار را بكنى؟ ابن ملجم در جواب پاسخ داد : من آن را (تيغ را) چهل بامداد (روز) تيز كردم و از خدا خواستم بدترين خلق خود را با همين تيغ بكشد. على فرمود : تو را كشته مي بينم و تو كسى نيستى جز بدترين خلق خدا. [الكامل، ابن اثیر، ترجمه، م. حالت - خليلى، ج‏10، ص221]

سلام علیکم بنظر منم مولوی یک انسان بوده و جایز الخطا و طرفدارانش نباید اینقدر با تعصب وبدون تفکر طرفداری کنن، درسته مولوی یک شاعر بزرگ ایرانیه کا باعث افتخار ایرانه ولی خب ممکنه این شعرش اشکال داشته باشه پس یجوری ازش طرفداری نکنید که انگار معصوم بوده و همه ی اشعارش صد درصد درست و بی مشکله خداییش خودشم راضی نیست بخاطر اشعارش اینقدر اعصاب خودتون رو بهم بریزید این شعرش واقعا از نظر اعتقادات شیعه بهش اشکال وارده ما مسلمونا طبق گفته ی خدا و پیامبر باید واقع بین باشیم نقاط ضعف و قوت هردو رو ببینیم ،نباید چون به یکی علاقه داریم چشم رو عیوبش ببندیم یا اگه از یکی بدمون میاد چشم رو خوبی هاش ببندیم ،باید به دور از تعصب با دیدی باز به امور بنگریم باتشکر که نظرمو خوندید

دوست عزیز ، ما مبحثی داریم به اسم وحدت وجود ، یعنی تمامی موجودات و مخلوقات جهان هستی یک چیز هستیم و از یک چیز سرچشمه میگیریم . و حقیقت این است که در جهان تنها یک فاعل وجود دارد ، و چه کسی بالاترین درک از حقیقت را دارد ؟ حضرت علی . و کاملا واضح هست که منظور حضرت علی هم این بوده که وقتی من میدونم فاعل این عمل خداست ، چرا باید تو(ابن ملجم) که صرفا صورتِ این فعل هستی رو مجازات کنم . چطور شما میتونی در عین اینکه قبول داری حضرت علی به اطرافیانش همون موقع گفته به ابن ملم آسیبی نرسونین و اذیتش نکنین ، میخوای لعنتش کنی ؟ اگر امیر من وشما حضرت علی هست باید قلبمون هم هموراه با ایشون باشه نه صرفا زبانمون .

سلام بر حیران دوست عزیز آنچه شما از وحدت وجود میگید با آنچه علما از وحدت وجود می گویند کاملا متفاوت و در تضاد است و با عقاید شیعه و حتی اسلام هم در تضاد است. سخنان شما حتی بوی جبرگرایی را هم دارد. همان جبرگرایی که در کلام و اشعار مولوی نیز دیده می شود. درحالی که شیعه قائل به جبرگرایی نیست. ولی شما میگوید که وقتی من علی میدانم که فاعل کار خدا بوده چه دلیلی داره تا تو ابن ملجم را مجازات کنم!!!!!!!!!!! این حرف شما عین سخنان جبریون است و عین همان حرفی است که یزید زد و گفت خواست خدا بوده که حسین (علیه السلام) کشته بشه. طبق همان حرف شما و طبق استدلال شما پس یزید هم در شهادت امام حسین (ع) کاره ای نبوده و فاعل اصلی خداست پس ما نباید یزید را مقصر بدانیم و او را لعن کنیم!!!!! پس لطف کنید با اشعار دیگران حتی اگر مشهور به عارف بودن هم هستند مسائل را برای خودتان توجیه نکنید. مسائل را باید با خط کش قرآن و روایات و سخنان و عقائد اهل بیت علیهم السلام سنجید تا در ورطه گمراهی و حیرانی قرار نگیریم. در ضمن حضرت علی (ع) دستور به اجرای قصاص دادند و هیچ وقت نفرمودند که به ابن ملجم آسیبی نرسونید. بلکه دستور دادند فراتر از حق قصاص که همان یک ضربت بوده به او ضربت دیگری وارد نشود. پس لطفا تاریخ را صحیح نقل کنید.

حیف که اختلاف اندازهایی مثل شما زنده هستن یعنی حیف برو تو اعماات نگاه کن برا اسلام چه کار درستی انجام دادی مسلمانان توخون غرقا اونوقت تو داری اختلاف می‌ندازی یعنی حیف

با سلام قصد ما اختلاف اندازی نیست کما اینکه در همین سایت در قسمت اهل سنت مطالبی در جهت تقریب بین شیعه و سنی بارگذاری میشه. آنچه بنده نقل کردم اعتراف خود بزرگان اهل سنت مثل تفتازانی، فخررازی، ابن ابی‌الحدید، زمخشری به فضیلت امیر المومنین علیه السلام و برتری ایشان بر دیگر خلفاست. بحث تصوف هم بیان انحراف بزرگان صوفیه در این مسئله است و بحث اختلاف افکنی نیست

لعنت خدا بر ابن ملجم کثیف و طرفداران اون بی شرف

کلام مولانا چند لایه ای چند وجهی است ، بگونه ای که هر کدام از اشعار وی تفاصیر طولانی و ریشه افکنده در عرفان دارد ! فقط در یک جمله میتونم بگم ، شخصی که این مقاله رو نوشته ، از همون دسته از اقرادی است که اشعار عطار رو به شیطان پرستی مرتبط میدونن ! شمایی که هیچ درکی از عرفان ندارید و مسائل پشت این اشعار رو نمیدونید ، لطفا از دادن نظر و تفاصیر کذب و باطلتون خودداری کنید ، چرا که کاملا سخنان شما تحریف وقایع و برخاسته از تعصب هست !

پاسخ به "حضرت حقیقت نما" : اولاً متشکر که دیدگاه خود را فرستادید. جای خوشحالی است که در پی مسائل معنوی هستید. ثانیاً اینکه خود را عارف کامل بدانید (و از ادبیات و نوع نگاه شما این طور برمیآید که گرفتار تکبر هستید) و به دیگران (که مانند شما یا شاید بیشتر یا کمتر از شما) مطالعه میکنند سرکوفت بزنید و آنها را تحقیر کنید نشانه مثبتی نیست. اینکه خودتان را حق و دیگران را باطل بخوانید نشانه مثبتی نیست مخصوصاً اینکه به متن این مقاله جواب ندادید. نویسنده با ارائه دلایل و شواهد، به مولوی و نگاه او به ابن ملجم انتقاد وارد کرده. اگر فهم و سوادش را دارید جواب بدهید. توضیح بدهید. اما اینکه به جای توضیح دادن، گرد و خاک به پا کنید و داد و هوار راه بیاندازید، نشان حق بودن حرف شما نیست.

سمت خدمت حضرت حقیقت شما که عرفان رو متوجه می شوید باید خدمت شما عرض کنم که قطعا حضرت راضی بودند به رضای خدا، ولی اینجا مولوی در پی مطرح کردن رضای حضرت نیست بلکه درحال ابراز عقدیه جبرگرایانه خودش هست. همچنین آنچه مولوی میگه با واقعیت های تاریخی مطابقت نداره چون برای این صحبت های مولوی مورخان چیزی نگفتند و منبع صحیحی هم براش نقل نشده. یکی همین چاکری و ملازمت ابن ملجم با حضرت علی ع هیچ کجا نقل نشده جز در بحار الانوار که بعدش خود علامه مجلسی میکه این رو فلان قصه گو و داستان سرا نقل کرده که علمای رجال اون رو کذاب و دروغگو دانستند و من هم این خبر رو درباره چاکری و نوکری ابن ملجم برای امام علی ع صحیح نمی دانم. یا اینکه ابن ملجم میکه من رو بکش تا این چنین خطایی نکنم سند صحیحی نداره و جایی نقل نشده. یا اینکه مولوی میکه پیامبر ص این خبر رو به ابن ملجم داده خوب بگو در عصر پیامبر ابن ملجم کجا بود اصلا ابن ملجم پیامبرص رو درک نکرده و چندین مسئله دیگر...

سلام و درود خدا برتمامی بندگانش... مولانا بسیار فرهیخته و درستکار بود و مسلمانی کامل بود... سو برداشت و تفسیر کاملا اشتباهی کردید از اشعار مولانا... از ابن ملجم هیچ گونه طرفداری نکرده بلکه از زبان حضرت علی بیان کرده که تقدیر علی اینگونه بوده و از لطف و کرم علی بوده که میگه با قاتل من کاری نداشته باشید که این عمل وعده ی حق پروردگار بوده که خودشم ازش آگاه شده... حضرت علی چون ذاتش شبیه پرودگاره عاشق عفو و بخشش بود حتی در موقع شهادتش... علی خیلی سلطان بود که اینگونه بخشش کرد و از قاتلش بد نگفت ... فقط گفت گمراه شده... مثل خدا که میدونه بنده هاش دارن خطا میکنن و میگه گمراه شدین و توبه کنین تا ببخشم... لطفا قرآن و نهج البلاغه و سخنان حق رو اینجوری سو برداشت نکنین و باطل نکنین که روز محشر باید پاسخ بدین و قطعا جوابی ندارین که بدین ... نکن اینجوری ادمین خدا قهرش میگیره... سلطان باش و مشتی

با سلام اولاً در اول شعر مولوی این جربان رو از زبان پیامبر اکرم (ص) نقل میکنه و میگه: پیغمبر علی را کای علی. یعنی تمام این صحبت ها از زبان پیغمبر خطاب به حضرت علی ع است. در اینجا مولوی حضرت علی علیه السلام را نیازمند راهنمایی و هدایت معرفی می کند. همچنین حضرت باید مطیع و فرمانبر ان پیر باشد. تمام این موارد با عصمت و مقام امامت حضرت در تضاد است. در اینجا منظور از پیر کیست؟ آیا پیامبر ص است یا ابوبکر و عمر و اگر شما بگویید که منظور از پیر شخص پیامبر اکرم ص است درست نیست چون اگر منظور مولوی از پیر عاقل، حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) باشد، نمی‌بایست از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حضرت علی (علیه السلام) را خطاب قرار می‌داد. زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) در اینجا در خطاب به حضرت (علیه السلام) می‌فرماید" اندر آ در سایه آن عاقلی" امر می‌کند که باید بروی زیر سایه یک انسان عاقل. یعنی اینکه ممکن است که حضرت، کار اشتباهی انجام دهد لذا باید تحت نظر یک پیر عاقل کارهایش را انجام دهد. درحالی‌که این مسئله با عصمت حضرت در تضاد است. همچنین پیامبر (صلی الله علیه و آله) در اینجا برای معرفی پیر عاقل از واژه "او" استفاده می‌کند و به‌صراحت شخصی دیگر را به‌عنوان پیر عاقل معرفی می‌کند. درنتیجه با توجه به قرائن و شواهد به نظر می‌رسد که منظور مولوی از پیر عاقلی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) وصف او را می‌گوید درواقع ابوبکر باشد. ثانیا مولوی در این اشعار مسائلی را در مورد حضرت علی (ع) بیان می کنند که واقعیت تاریخی و عقیدتی ندارد و اتهام و سخنی کذب است. مثلا مولوی در ابتدا می‌گوید که پیامبر (صلی الله علیه و آله) این خبر را به ابن ملجم می‌دهد که او قاتل حضرت علی (علیه السلام) است. درصورتی‌که چنین خبری و چنین روایتی وجود ندارد و اصلاً ابن ملجم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را درک نکرده است. همچنین شیخ مفید در کتابی می‌فرماید: «روایات متواتر رسیده که امام علی علیه السلام پیش از فرا رسیدن زمان وفات، از شهادت خود خبر دادند و از حوادثی که در زمان کشته شدنشان رخ می‌دهد و به سبب ضربتی که بر سرش وارد می‌آید، شهید از دنیا می‌رود و خون سرش محاسنش را خضاب (و رنگین) می‌نماید، خبر داد و چنان شد که فرمود.» [ارشاد، شیخ مفید، سال چاپ: 1414 - 1993م، ج‏1، ص 319] ثالثا مولوی در شعر خود می‌گوید آنگاه که ابن ملجم دانست قاتل حضرت علی (علیه السلام) خواهد شد از آن حضرت خواست که او را بکشد که حضرت در جواب فرمودند قضا و قدر الهی این است و من نمی‌توانم قصاص قبل از جنایت کنم و دست تو دست حق است و تو درواقع آلت حقّی و فاعل در اینجا دست حق است و به دست حق نمی‌توان طعن و دق زد و من تو را حلال می‌کنم و چون خونم را بریزی شفیع تو منم، زیرا تن در نزد من قیمتی ندارد و من خواجه روحم نه مملوک تن. این در حالی است که این سخن ابن ملجم که از حضرت درخواست می‌کند: «مرا بکش تا مرتکب این خطا نشوم» در منابع صحیح و معروف شیعه چنین چیزی نیامده و اثبات نشده است. درواقع در این اشعار مولوی با توجه به عقیده جبرگرایانه و جبراندیشی خود از زبان حضرت علی (علیه السلام) ابن ملجم مرادی را تبرئه می‌کند و او را قاتل نمی‌داند و قاتل واقعی را خداوند متعال می‌داند که ابن ملجم آلت دست خداوند متعال بوده است. حال سؤال اینجاست که اگر حکم قتل حضرت علی (علیه السلام) به دست ابن ملجم، حکمی مقدر است. پس قصاص قاتل چه وجهی دارد؟ جواب مولانا این است که آن‌هم در جای خویش به مصلحت بشر است. درحالی‌که مجازات فرع بر اختیار مسئولیت است و کسی را که آگاهی و اختیار ندارد نمی‌توان مجازات کرد و در عین حال از عدالت سخن گفت. به قطع آنچه مولوی با توجه به عقیده جبرگرایانه و جبراندیشانه‌ای که در این اشعار می‌گوید با عقاید و مبانی مسلّم اسلام و شیعه در تضاد است. رابعاً این‌که مولوی ابن ملجم را چاکر (نوکر، ملازم، رکابدار) حضرت علی (علیه السلام) معرفی می‌کند قابل استناد به منبع صحیح و موثقی نیست. درحالی‌که تنها نقلی که در این مورد ذکر شده است در کتاب بحارالانوار آمده است. منبع اصلی این مطلب از یک کتاب داستانی از ابوالحسن بکری است که حتی زمان وی به‌درستی شناخته شده نیست و چند کتاب داستانی از وی در اختیار قصه گویان و داستان‌سرایان بوده و پر از عجایب و غرایب است. اما علامه مجلسی درباره این نقل قول خود می‌گوید: «این خبر درست نیست، و ما چنان‌که آن را یافتیم اینجا نوشتیم» همچنین تمام رجال شناسان این ابوالحسن بکری را به قصه گویی و دروغ گویی می‌شناسند. روایاتی هم که در مذمت ابن ملجم مرادی از اهل بیت ع صادر شده خلاف گفته مولوی رو می رساند. خامساً: شما و امثال شما ادعا می کنند که ابن ملجم ملعون توسط حضرت علی (ع) مورد ملامت واقع نشده درحالی که در روایات هم آمده است که حضرت (ع) ابن ملجم را بدترین خلق خدا خطاب می کند: در کامل ابن اثیر آمده است که: على فرمود: اى دشمن خدا مگر من به تو نيكى نكرده بودم؟ گفت: چرا (كرده بودی) امام فرمود : پس چه چیزی باعث شده كه تو اين كار را بكنى؟ ابن ملجم در جواب پاسخ داد : من آن را (تيغ را) چهل بامداد (روز) تيز كردم و از خدا خواستم بدترين خلق خود را با همين تيغ بكشد. على فرمود : تو را كشته مي بينم و تو كسى نيستى جز بدترين خلق خدا. [الكامل، ابن اثیر، ترجمه، م. حالت - خليلى، ج‏10، ص221] منتظر جواب شما به این 5 مسئله هستم

دگر از ابنه نگویید سخن که از او و مریدانش بوی تعفن اید بدر لعنت بر دشمن امیر المومنین

مولوی میگه تا هست علی باشد و تا بود علی بود یعنی علی از اول بوده تا آخر هم هست تنها کسی که این ذات رو داره خداست و مولوی معتقد بوده که علی ذات خدا در وجودشه و حتی ذره ای از خدا جدا نیست من موندم که چرا شما میخواید مولوی رو زیر سوال ببرید

سلام این برداشت شما از این شعر اعتقاد به حلول و اتحاد که از عقاید باطل متصوفه است و اگر مولوی هم چنین نظری داشته قطعا سخن ایشون هم باطل خواهد بود چرا که شیعه به اتحاد امام علی و خداوند متعال قائل نیست و معتقد است اگر چه امام علی بن ابیطالب علیه السلام دارای مقامی رفیع نزد پروردگار است ولی حضرت نیز به مانند پیامبر خدا صلی الله علیه و آله که اشرف مخلوقات است و بهترین مخلوق است بازهم بنده خداوند متعال هستند.

درود بر حضرت علی(علیه السلام) و لعنت خدا بر بدگویان آن حضرت(علیه السلام).

عمیل عربستان

مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۳ در دایرهٔ وجود موجود علیست اندر دو جهان مقصد و مقصود علیست گر خانهٔ اعتقاد ویران نشدی من فاش بگفتمی که معبود علیست اول مولانارو بشناس و بخون بد بگو که از علی بد میگفته همین یه رباعی و بفهمی تمومه

درود دوستان.بحث و برسی اشعار و بیان نقطه نظرات بسیار زیباست و راهگشا..شخصا اعتبار این اشعار رو به هزاران بیت صحیح و عمیق پیشینش میدونم و دلیل این مباحث رو عدم درک درست از معنی اشعار..به هرجهت وجود ایراد رو هم در هیچ کتابی و هیچ بیانی بعید نمیدونم چون تمام تجربیات عرفانی شخصی و درونی هست و در زندان زبان مجال گفتن حس و بیان کامل نظر وجود نداره.

دوستداران مولای رومی، اغلب در برابر انتقادات، منتقدین را به "نفهمیدن" و "درک نکردن" متهم میکنند. باید از آنان پرسید: شما که ادعا میکنید میفهمید و درک میکنید، لطفا توضیح بدهید. دوستدارانش میگویند: نمیتواان به زبان آورد. (به نظر منِ Saman: این پاسخ دوستداران مولای رومی، بی‌رحمانه و در جهت تخریب منتقدین است.)

با سلام. اصلا همین شهر مولوی که در آن نعوذبالله گفته پیامبر خطاب به امیر المومنین می فرماید نیازمند. نصیحت پیر و مرشد هستی. خود تهمتی است از جانب مولوی به پیامبر. مثل همون شعر ساختگی موسی و شبان که هیچ منبع تاریخی ندارد و مولوی با آن اشعار خواسته. چیزهای من در آوردی. صوفیان را به جای. طریق الهی جا بزند. که آن شعر هم تهمتی است بر پیامبر. اولو العزم الهی. کلا این قوم خود را از پیامبران بالاتر می دانستند و ادعای خدایی داشتند. از بنده گفتن بود. مختارید و آزاد

خیلی ممنون از زحمتی که کشیدین ولی خوب متاسفانه حس واقعی مولانا درباره ابن ملجم ملعون با سخنی که از زبان امام علی که مهربان ترین فرد جهان هستن از نظرشون قطعا فرق می‌کنه ما خودمون ابن ملجم رو نحس میدونیم ولی واقعا امام جور دیگری نظر میکنن

سلام و عرض ادب خدمت آقای هادی اگر بخواهیم اینطوری فکر کنیم که امام نگاه مهربانه ای به ابن ملجم خواهد داشت باید آیات مختلفی که از برخورد با کفار و دشمنان اسلام سخن گفته را نادیده و کنار بگذاریم ازجمله اشداءُ علی الکفّارِ رحماءُ بینَهم یا تبری و تولی را کنار بگذاریم و با همه دشمنان اهل بیت علیهم السلام هم دوست بشویم و بگوییم امام طور دیگری به قاتلین خودشان نگاه خواهند کرد پس چرا ما خودمون رو الکی کاسه داغتر از آش کنیم.

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.