افزودن نظر جدید

با سلام اولاً در اول شعر مولوی این جربان رو از زبان پیامبر اکرم (ص) نقل میکنه و میگه: پیغمبر علی را کای علی. یعنی تمام این صحبت ها از زبان پیغمبر خطاب به حضرت علی ع است. در اینجا مولوی حضرت علی علیه السلام را نیازمند راهنمایی و هدایت معرفی می کند. همچنین حضرت باید مطیع و فرمانبر ان پیر باشد. تمام این موارد با عصمت و مقام امامت حضرت در تضاد است. در اینجا منظور از پیر کیست؟ آیا پیامبر ص است یا ابوبکر و عمر و اگر شما بگویید که منظور از پیر شخص پیامبر اکرم ص است درست نیست چون اگر منظور مولوی از پیر عاقل، حضرت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) باشد، نمی‌بایست از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) حضرت علی (علیه السلام) را خطاب قرار می‌داد. زیرا پیامبر (صلی الله علیه و آله) در اینجا در خطاب به حضرت (علیه السلام) می‌فرماید" اندر آ در سایه آن عاقلی" امر می‌کند که باید بروی زیر سایه یک انسان عاقل. یعنی اینکه ممکن است که حضرت، کار اشتباهی انجام دهد لذا باید تحت نظر یک پیر عاقل کارهایش را انجام دهد. درحالی‌که این مسئله با عصمت حضرت در تضاد است. همچنین پیامبر (صلی الله علیه و آله) در اینجا برای معرفی پیر عاقل از واژه "او" استفاده می‌کند و به‌صراحت شخصی دیگر را به‌عنوان پیر عاقل معرفی می‌کند. درنتیجه با توجه به قرائن و شواهد به نظر می‌رسد که منظور مولوی از پیر عاقلی که پیامبر (صلی الله علیه و آله) وصف او را می‌گوید درواقع ابوبکر باشد. ثانیا مولوی در این اشعار مسائلی را در مورد حضرت علی (ع) بیان می کنند که واقعیت تاریخی و عقیدتی ندارد و اتهام و سخنی کذب است. مثلا مولوی در ابتدا می‌گوید که پیامبر (صلی الله علیه و آله) این خبر را به ابن ملجم می‌دهد که او قاتل حضرت علی (علیه السلام) است. درصورتی‌که چنین خبری و چنین روایتی وجود ندارد و اصلاً ابن ملجم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را درک نکرده است. همچنین شیخ مفید در کتابی می‌فرماید: «روایات متواتر رسیده که امام علی علیه السلام پیش از فرا رسیدن زمان وفات، از شهادت خود خبر دادند و از حوادثی که در زمان کشته شدنشان رخ می‌دهد و به سبب ضربتی که بر سرش وارد می‌آید، شهید از دنیا می‌رود و خون سرش محاسنش را خضاب (و رنگین) می‌نماید، خبر داد و چنان شد که فرمود.» [ارشاد، شیخ مفید، سال چاپ: 1414 - 1993م، ج‏1، ص 319] ثالثا مولوی در شعر خود می‌گوید آنگاه که ابن ملجم دانست قاتل حضرت علی (علیه السلام) خواهد شد از آن حضرت خواست که او را بکشد که حضرت در جواب فرمودند قضا و قدر الهی این است و من نمی‌توانم قصاص قبل از جنایت کنم و دست تو دست حق است و تو درواقع آلت حقّی و فاعل در اینجا دست حق است و به دست حق نمی‌توان طعن و دق زد و من تو را حلال می‌کنم و چون خونم را بریزی شفیع تو منم، زیرا تن در نزد من قیمتی ندارد و من خواجه روحم نه مملوک تن. این در حالی است که این سخن ابن ملجم که از حضرت درخواست می‌کند: «مرا بکش تا مرتکب این خطا نشوم» در منابع صحیح و معروف شیعه چنین چیزی نیامده و اثبات نشده است. درواقع در این اشعار مولوی با توجه به عقیده جبرگرایانه و جبراندیشی خود از زبان حضرت علی (علیه السلام) ابن ملجم مرادی را تبرئه می‌کند و او را قاتل نمی‌داند و قاتل واقعی را خداوند متعال می‌داند که ابن ملجم آلت دست خداوند متعال بوده است. حال سؤال اینجاست که اگر حکم قتل حضرت علی (علیه السلام) به دست ابن ملجم، حکمی مقدر است. پس قصاص قاتل چه وجهی دارد؟ جواب مولانا این است که آن‌هم در جای خویش به مصلحت بشر است. درحالی‌که مجازات فرع بر اختیار مسئولیت است و کسی را که آگاهی و اختیار ندارد نمی‌توان مجازات کرد و در عین حال از عدالت سخن گفت. به قطع آنچه مولوی با توجه به عقیده جبرگرایانه و جبراندیشانه‌ای که در این اشعار می‌گوید با عقاید و مبانی مسلّم اسلام و شیعه در تضاد است. رابعاً این‌که مولوی ابن ملجم را چاکر (نوکر، ملازم، رکابدار) حضرت علی (علیه السلام) معرفی می‌کند قابل استناد به منبع صحیح و موثقی نیست. درحالی‌که تنها نقلی که در این مورد ذکر شده است در کتاب بحارالانوار آمده است. منبع اصلی این مطلب از یک کتاب داستانی از ابوالحسن بکری است که حتی زمان وی به‌درستی شناخته شده نیست و چند کتاب داستانی از وی در اختیار قصه گویان و داستان‌سرایان بوده و پر از عجایب و غرایب است. اما علامه مجلسی درباره این نقل قول خود می‌گوید: «این خبر درست نیست، و ما چنان‌که آن را یافتیم اینجا نوشتیم» همچنین تمام رجال شناسان این ابوالحسن بکری را به قصه گویی و دروغ گویی می‌شناسند. روایاتی هم که در مذمت ابن ملجم مرادی از اهل بیت ع صادر شده خلاف گفته مولوی رو می رساند. خامساً: شما و امثال شما ادعا می کنند که ابن ملجم ملعون توسط حضرت علی (ع) مورد ملامت واقع نشده درحالی که در روایات هم آمده است که حضرت (ع) ابن ملجم را بدترین خلق خدا خطاب می کند: در کامل ابن اثیر آمده است که: على فرمود: اى دشمن خدا مگر من به تو نيكى نكرده بودم؟ گفت: چرا (كرده بودی) امام فرمود : پس چه چیزی باعث شده كه تو اين كار را بكنى؟ ابن ملجم در جواب پاسخ داد : من آن را (تيغ را) چهل بامداد (روز) تيز كردم و از خدا خواستم بدترين خلق خود را با همين تيغ بكشد. على فرمود : تو را كشته مي بينم و تو كسى نيستى جز بدترين خلق خدا. [الكامل، ابن اثیر، ترجمه، م. حالت - خليلى، ج‏10، ص221] منتظر جواب شما به این 5 مسئله هستم
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.