مخالفت وهابیت با مراسم برائت از مشرکین

  • 1402/04/14 - 11:58
وهابیت با برگزاری مراسم برائت از مشرکان، به بهانه بدعت و ناسازگاری با اهداف حج، مخالفت می‌کند. این درحالیست که برائت از مشرکین در زمان حیات پیامبر (ص) در روز عید قربان در منا اعلان شد؛ همچنین پیامبر اکرم (ص) و امامان (ع) ‌در موارد متعدد، از مراسم حج و عمره بهره‌گیری سیاسی می‌کردند که این امر، نشان‌دهنده عجین بودن سیاست با مراسم عبادی حج است.
مخالفت وهابیت با مراسم برائت از مشرکین

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در یکی از شبکه‌های ماهواره‌ای وهابی که شبهات غیرعلمی و دور از ادب علیه شیعه مطرح می‌کند، گفته شده است: «کسی که حج انجام می‌دهد، در آنجا فساد نکند و گناه نکند، مثل آخوندهای صفوی، مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل نگوید، مثل این است که تازه از مادر متولد شده است. ...» مفتی وهابی با این بیان، ادعا کرده که برائت از مشرکین در ایام حج، بدعت و حرام است.

شكی نیست که حج داراى ابعاد گوناگونِ فردى، اجتماعى، معنوى، اقتصادى و فرهنگى است و از جامعيتى برخوردار است كه در ميان عبادات ديگر، منحصر به فرد است؛ حج، تنها یک عبادت محض و خودسازیِ بدون توجه به اجتماع نیست، بلکه در عین خودسازی، وسیله جامعه‌سازی هم هست؛ در عین آنکه موجب ارتقاء فضائل اخلاقی است، وسیله‌ای برای سامان بخشیدن سیاست اسلامی هم هست؛ اما بیشتر مسلمانان، از حج تنها به ظاهر آن قناعت کرده و از اسرار آن بی‌بهره‌اند و یا اینکه حج را وسیله تفریح و سیر و سیاحت و یا تظاهر و تهیه وسائل مادی و شخصی خود قرار داده‌اند و هرگز به روح آن توجه نمی‌کنند. روشن است که چنین حجی، حج ابراهیمی و حج محمدی نخواهد بود. نمی‌توان «عبادت» و «سیاست» را از حج جدا کرد؛ زیرا روح عبادت، توجه به خدا است و روح سیاست توجه به خلق خدا و این دو، در مراسم حج، آن‌چنان به‌هم آمیخته‌اند که جدا کردن هریک، مساوی با نابودی اصل حج است.

در پاسخ به ادلّه وهابیت در حرمت و بدعت برائت از مشرکین می‌توان گفت که اولین بار، برائت از مشرکین در زمان حیات پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در حج سال نهم هجری ابراز شده است؛ همچنین پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امامان (علیهم‌السلام) ‌از مراسم حج و عمره بهره‌گیری سیاسی می‌کردند که به مواردی از آن اشاره می‌گردد:

- یکسال قبل از فتح مکه، در سال هفتم هجرت که بر اساس صلح حدیبیه، مسلمانان اجازه برگزاری مناسک عمره داشتند، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همراه دو هزار مسلمان، از مدینه به سوی مکه حرکت کردند؛ در مسجد شجره مُحرم شدند و با شکوه وارد مکه گردیدند و به طواف کعبه پرداختند. ابهت مسلمانان، دیدگان مشرکین مکه را خیره کرد؛ در این موقعیت حساس سیاسی، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به اصحاب فرمود: «شانه‌های خود را عریان کنید و به گونه‌ای طواف کنید تا مشرکان پوست و بازوان قوی شما را بنگرند.»[1] طبق این نقل، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اینگونه در برابر مشرکان مانور داده که تبلوری از سیاست و شکوه اسلامی، برابر دیدگان مشرکین بود.

- دو سال قبل از مرگ معاویه در سال 58 هجری، امام حسین (علیه‌السلام) در مراسم حج شرکت کرد؛ در ایام حج، در سرزمین منا، همه بنی‌هاشم و شیعیان و بزرگان انصار و جمعی از تابعان را به یک گردهمایی دعوت کرد؛ بیش از هزار نفر در این نشست اجتماع کردند. حضرت برخاست و سخنرانی سیاسی پرشوری کرد.[2] این واقعه نیز نشان از برائت از ظالمان توسط امام حسین (علیه‌السلام) در مناسک حج و بهره‌برداری سیاسی امام از اجتماع مسلمین علیه طاغوت عصرش معاویه، بود.

- برخورد امام سجاد (علیه‌السلام) با هشام بن عبدالملک نیز در مراسم حج، نشان‌دهنده آمیختگی مسائل سیاسی با مراسم حج است.[3] در این واقعه، امام هنگام طواف کعبه، به هشام اعتنایی نکرد و عمل فرزدق را که کاملًا جنبه سیاسی داشت، ستود و نیّت پاک او را ارج نهاد و او را کاملاً تأیید کرد. تأیید امام (علیه‌السلام) بیانگر این است که مطرح کردن مسائل سیاسی در کنار عبادت پرشکوه حج، مطلوب و مورد قبول امامان معصوم (علیهم‌السلام) است.

- در زمان ظهور امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) نیز حضرت، در کنار کعبه قیام و ظهور می‌کند و مردم بین رکن و مقام با آن حضرت بیعت می‌کنند.[4] دعاهای پرمحتوای امام سجاد (علیه‌السلام) در عرفه و منی،[5] معرفی امام باقر (علیه‌السلام) توسط امام سجاد (علیه‌السلام) به عنوان ولیّ خدا پس از خود[6] و معرفی امام کاظم (علیه‌السلام) توسط امام صادق (علیه‌السلام) به ولایت در مسیر مکه[7] و سفارش امام باقر (علیه‌السلام) به دوری از تبعیت از ظالمین و فاسقین در جوار کعبه،[8] همه و همه به عجین بودن سیاست در مراسم عبادی حج دلالت دارد.

پی‌نوشت:
[1]. مجمع البیان، طبرسی، ج 9، ص211و 212.
[2]. الإحتجاج، طبرسی، ج2، ص296.
[3]. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج46، ص124 – 128.
[4]. كتاب الغيبة، نعمانی،  ص282.
[5]. صحیفة سجادیه، امام سجاد (ع)، ترجمه: فیض الاسلام، ص322 -372.
[6]. بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج46، ص259.
[7]. همان، ج48، ص12 و ج49، ص11.
[8]. همان، ج11، ص241؛ ج23، ص214 و ج46، ص354-355.

تولیدی

دیدگاه‌ها

یکسال قبل از فتح مکه، در سال هفتم هجرت که بر اساس صلح حدیبیه، مسلمانان اجازه برگزاری مناسک عمره داشتند، پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همراه دو هزار مسلمان، از مدینه به سوی مکه حرکت کردند؛ در مسجد شجره مُحرم شدند و با شکوه وارد مکه گردیدند و به طواف کعبه پرداختند. ابهت مسلمانان، دیدگان مشرکین مکه را خیره کرد؛ در این موقعیت حساس سیاسی، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به اصحاب فرمود: «شانه‌های خود را عریان کنید و به گونه‌ای طواف کنید تا مشرکان پوست و بازوان قوی شما را بنگرند.» مسلمانان، اینگونه طواف می‌کردند و هرگاه لبیّک گفتن مسلمانان قطع می‌شد، یکی از مسلمانان به نام عبداللّه بن رواحه، در حالی‌که شمشیرش را حمایل کرده بود، به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) اشاره می‌کرد و چنین رجز می‌خواند: «ای کافرزادگان! راه را بر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بگشایید و بدانید که همه سعادت در پذیرش رسالت پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فراهم می‌شود؛ پروردگارا! من به گفته آن حضرت ایمان دارم و حق را در پذیرش فرمانش می‌نگرم.»

دو سال قبل از مرگ معاویه در سال 58 هجری، امام حسین (علیه‌السلام) در مراسم حج شرکت کرد؛ در ایام حج، در سرزمین منا، همه بنی‌هاشم و شیعیان و بزرگان انصار و جمعی از تابعان را به یک گردهمایی دعوت کرد؛ بیش از هزار نفر در این نشست اجتماع کردند. حضرت برخاست و سخنرانی پرشوری کرد و فرمود: «همانا این طاغوت (معاویه) برخوردهایی با ما و شیعیان ما کرد که همه شما می‌دانید، دیده‌اید و گواه بودید و اخبار آن به شما رسیده است. من می‌خواهم اموری را از شما بپرسم، اگر راست گفتم، مرا تصدیق کنید و اگر دروغ گفتم، تکذیبم کنید. گفتارم را بشنوید و آن را به خاطر بسپارید و پس از بازگشت، پیامم را به افرادی که مورد اطمینان شما هستند، ابلاغ کنید و آنها را به آنچه می‌دانید (از ستم‌های معاویه و پیکار با او) دعوت کنید، من ترس آن دارم، با ادامه این اوضاع، حق فرسوده و نابود گردد، (ولی خداوند نورش را تکمیل می‌کند و هر چند کافران آن را نپسندند). آنگاه حضرت با بیان آیات قرآن و احادیث پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پیرامون برتری امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و شایستگی او و فرزندانش برای امامت، استشهاد کرد. امام هر فرازی را که بیان می‌کرد، حاضران فریاد می‌زدند: «آری خدا را گواه می‌گیریم، که این گفتار را از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنیده‌ایم و به صدق آن گواهی می‌دهیم» و اینگونه سخنان حضرت را تصدیق می‌‌کردند.

برخورد امام سجاد (علیه‌السلام) با هشام بن عبدالملک نیز در مراسم حج، نشان‌دهنده آمیختگی مسائل سیاسی با مراسم حج است. در دوران خلافت عبدالملک خلیفه اموی، پسرش هشام برای به جا آوردن حج به مکه آمد و هنگام طواف خواست حجرالاسود را لمس کند، ولی بر اثر ازدحام جمعیت نتوانست. نزدیک حجرالاسود، منبری برای وی نهادند. او بالای منبر رفت و جمعی از مردم شام گرد او حلقه زدند؛ ناگاه دید امام سجاد (علیه‌السلام) به طواف کعبه مشغول است و وقتی که خواست حجرالاسود را استلام کند، مردم با کمال احترام، برای حضرت راه باز کردند و امام با کمال راحتی، حجر الاسود را لمس کرد. یکی از اهالی شام، به هشام گفت: «این شخص کیست که اینگونه مورد احترام مردم است؟» هشام گفت: نمی‌شناسم. فرزدق شاعر، به آن مرد شامی گفت: ولی من او را می‌شناسم و همان زمان قصیده‌ای شامل 41 بیت در توصیف امام سجاد (علیه‌السلام) خواند؛ هشام به خشم آمد و دستور داد فرزدق را زندانی کردند؛ وقتی که امام سجاد (علیه‌السلام) از زندانی شدن او باخبر شد، برای او دعا کرد و از او دلجویی کرده و دوازده هزار درهم برای او فرستاد. فرزدق نپذیرفت. امام برای او پیام داد: «به خاطر حقی که بر تو دارم، این مبلغ را از ما بپذیر. خداوند به مقام معنوی و نیت پاک تو آگاه است.» آنگاه فرزدق آن مبلغ را پذیرفت و در زندان، اشعاری در سرزنش هشام سرود.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.