بدعت در حج تمتع
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ رسم عرب جاهلی در آیین حج، بر این بود که با ورود به شهر مکّهی مکرّمه، حتّی اگر چند ماه پیش از ایّام حج به این شهر وارد میشد، به حال احرام باقی مانده و با همان حال در روز 8 ذیحجه (روز ترویه) لبیکگویان به صحرای عرفات، مشعر و منا رفته و در تمام این مدّت، تا مادامیکه مناسک حج، پایان نمییافت، از احرام خارج نمیگردیدند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در مراسم حجه الوداع، بر این رسم جاهلی، مهر بطلان زد و دستور داد حاجیانی که قربانی همراه ندارند، پس از طواف و سعی، تقصیر کرده و از احرام بیرون آیند و تمام محرمّات، حتّی نزدیکی با زنان را بر خود حلال دانسته و این حج را عمره قرار دهند. برخی از صحابه با زشتترین تعبیرات در برابر امر نبوی (صلی الله علیه و آله و سلم) مقاومت کرده و خشم آن حضرت را برانگیختند، اما حضرت به هر ترتیب و با تلاش فراوان، این سنّت جاهلی را نهی فرمود و حج تمتع را به همان شکل که خداوند سبحان امر فرموده بود، به مسلمانان آموخت؛ امّا دیری نپایید که خلیفه مسلمین به خود جرأت داد و بر خلاف امر خدا و رسولش، هر آنچه تشریع شده بود، حرام کرد.
در صحیحترین کتاب نزد اهلسنت از عمران بن حصین روایت کردهاند: «آیهی متعهی حج در کتاب خداوند نازل شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیز ما را به آن امر فرمود و نسخی هم پس از آن نازل نگشت؛ امّا مردی آمد و هر چه دلش خواست گفت.»[1] ابوموسی اشعری در همان کتاب میگوید: «من در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حج تمتع را انجام دادم و تا زمان خلافت عمر بدان فتوا میدادم تا آنکه به من گفته شد مراقب خودت باش، که عمر بدعتی گذارده است. چون عمر را دیدم از او پرسیدم: جریان چیست؟ گفت: اگر به کتاب خدا بنگریم خداوند دستور به اتمام حج عمره میدهد و اگر بخواهیم به سنّت رسول خدا عمل کنیم آن حضرت از احرام خارج نشد، مگر پس از اتمام حج.»[2]
همچنین در همان کتاب از جابر بن عبدالله انصاری روایت کردهاند: «ابونضره گوید: ابن عباس به متعه امر میکرد و ابنزبیر نهی میکرد. من این موضوع را با جابر بن عبدالله در میان گذاردم، او گفت: همهی احادیث نزد من است؛ ما در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به متعه عمل میکردیم (هم حج تمتع و هم نکاح متعه)، امّا چون عمر به حکومت رسید، گفت: همانا خداوند برای رسولش آنچه بخواهد حلال میکند و قرآن نیز بهجای خود نازل شد، پس حج و عمره را آنگونه که خدا به شما امر کرد تمام کنید و نکاح زنها را نیز دائمی کنید و اگر کسی زنی را نکاح موقت کند، من او را سنگسار میکنم.»[3]
در روایت بالا که از معتبرترین کتاب اهلسنت و مورد قبول وهّابیت است، مخالفت عمر بن خطّاب در برابر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم در حج تمتع و هم در ازدواج موقّت، بهخوبی مشخص است؛ مسلم نیشابوری در روایت دیگری به نقل از جابر بن عبدالله انصاری روایت کرده: «ما در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هر دو متعه (حج تمتع و ازدواج موقت) را انجام میدادیم، سپس عمر ما را از هر دو نهی کرد و دیگر انجام ندادیم.»[4]
در پایان به روایت دیگری بسنده و با آن حجت را تمام کرده و انتخاب بین سنّت نبوی و بدعت خلیفه را بهعهده خوانندگان منصف و بیتعصب میگذاریم: «شخصی از عبدالله فرزند عمر درباره حکم حج تمتّع پرسید، او گفت: حلال است. آن شخص با تعجب گفت: ولی پدرت از آن نهی کرد! فرزند عمر گفت: به نظر تو اگر بین نهی پدرم و امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مردّد شویم، آیا امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باید پیروی گردد یا نهی پدرم؟ گفت: امر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)؛ عبدالله بن عمر گفت: بدان که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به آن (حج تمتع) عمل کرد.»[5]
حال جای این سخن است که آیا جایز است مسلمانی در مقابل نص صریح پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمانی صادر کند و فقط به صرف اینکه او خوشش نمیآید مردم را وادار به انجام عملی خلاف امر خدا و رسولش نماید؟!
پینوشت:
[1]. «قال عمران بن حصین نزلت آیة المتعة فی کتاب الله یعنی متعة الحجّ و أمرنا بها رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ثمّ لم تنزل آیة تنسخ آیة و لم ینه عنها رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) حتّی مات قال رجل برأیة بعد ما شاء.» صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 2، ص 900.
[2]. «عن أبی موسی قال قدمت علی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) و هو منیخ بالبطحاء فقال لی أحججت؟ فقلت نعم. فقال بم أهللت؟ قال قلت لبّیک بإهلال کإهلال النّبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم) قال فقد أحسنت طف بالبیت و بالصّفا والمروة و أحلّ قال فطفت بالبیت و بالصٌفا و المروة ثمّ أتیت امرأة من نبی قیس ففلت رأسی ثمّ أهللت بالحجّ قال فکنت أفتی به النّاس حتّی کان فی خلافة عمر فقال له رجل یا أبا موسی أو یا عبدالله بن قیس رویدک بعض فتیاک فإنّک لا تدری ما أحدث أمیر المؤمنین فی النّسک بعدک فقال یا أیّها النّاس من کنّا أفتیناه فتیا فلیتّئد فإنّ أمیر المؤمنین قادم علیکم فبه فأتمّوا قال فقدم عمر فذکرت ذلک له فقال إن نأخذ بکتاب الله فإنّ کتاب الله یأمر بالتّمام و إن نأخذ بسنّة رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فإنّ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) لم یحلّ حتّی بلغ الهدی محلّه.» صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 2، ص 894.
[3]. «عن أبی نضرة قال کان إبن عبّاس یأمر بالمتعة و کان إبن الزّبیر ینهی عنها قال فذکرت ذلک لجابر بن عبدالله فقال علی یدیّ دار الحدیث تمتّعنا مع رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فلمّا قام عمر قال إنّ الله کان یحلّ لرسوله ما شاء و إنّ القرآن قد نزل منازله «و أتموا الحجّ و العمرة لله» کما أمرکم الله و أبتّوا نکاح هذا النساء فلن أوتی برجل نکح امرأة إلی أجل إلا رجمته بالحجارة.» صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 2، ص 885.
[4]. «عن أبی نضرة قال کنت عند جابر بن عبدالله فأتاه آت فقال إنّ بن عبّاس و بن الزّبیر إختلفا فی المتعتین فقال جابر فعلناهما مع رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ثمّ نهانا عنهما عمر فلم نعد لهما.» صحیح مسلم، مسلم، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 2، ص 914.
[5]. «حدّثنا... عن إبن شهاب أنّ سالم بن عبدالله حدّثه أنّه سمع رجلا من أهل الشّام و هو یسأل عبدالله بن عمر عن التّمتّع بالعمرة إلی الحجّ فقال عبدالله بن عمر هی حلال فقال الشّامی إنّ أباک قد نهی عنها عبدالله بن عمر أرأیت إن کان أبی نهی عنها وصنعها رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) أأمر أبی نتبع أم أمر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فقال الرّجل بل أمر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فقال لقد صنعها رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم).» الجامع الصحیح سنن الترمذی، أبو عیسی محمد بن عیسی الترمذی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 3، ص 185.
افزودن نظر جدید