کوروش در اربیل، قتل و غارت

  • 1400/11/21 - 08:42
ساده ترین و رایج ترین راه این بوده که کوروش به هر نقطه‌ای که میرسید، آنجا را غارت و آذوقه مورد نیاز را تأمین میکرد. چنان که در تاریخ میخوانیم کوروش، پس از چیرگی بر مادها، به سوی آسیای کوچک روانه شد. در راه، حوالی اربیل (اَربِلا) پادشاه آن دیار را کُشته؛ اموال او را به غنیمت گرفت و اردوگاه خود را در آنجا مستقر کرد.
کوروش در اربیل، قتل و غارت

باستانگرایان در تخیلات خود، چهره‌ای آرمانی و مهربان از کوروش ساخته اند. اما واقعیت این بود که کوروش هم مثل سایر پادشاهان، به حق یا ناحق (که نمی‌خواهم قضاوت کنم) می‌کُشت، غنیمت می‌گرفت، تصرف می‌کرد و...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ باستانگرایان مرتجع و متحجر، در توهمات و تخیلات خود، یک گزاره اعتقادی برای خودشان بافته اند که: «کوروش خیلی مهربان بود. او مَرد خدا بود و عالی‌ ترین مراتب اخلاقی و انسانی را به جهان بشریت نشان داد»! آنان این گزاره خیالی را «اصل» قرار دادند و با همین عقیده‌ی خام، گزاره‌ هایِ قطعیِ تاریخی را جرح و تعدیل (تکذیب و تصدیق) می‌ کنند.

اما واقعیت آن است که کوروش، برای گسترش قلمرو خود، به سرزمین های مختلف حمله کرد. در این تازش ها، به هر روی کسانی بودند که از سرزمین و از ناموس خود دفاع کنند. طبیعتاً چنین افرادی و یا حتی ممکن است افراد بی گناه کشته شده باشند. کوروش با لشکری چند ده یا چند صد هزار نفری به این سو و آن سو تاخت. خب آذوقه این لشکر از کجا تأمین می شد؟ این لشکر، هر روز به چند هزار گوسفند نیاز داشتند و همچنین به چند تُن آرد و... ضمن اینکه جنگها معمولاً چند هفته و چند ماه طول میکشید (تا به نقطه مشخص برسند و بجنگند و برگردند) طبیعتاً می بایستی چند صد هزار الاغ و شتر، فقط آذوقه این لشکر را حمل کنند.

پس ساده ترین و رایج ترین راه این بوده که کوروش به هر نقطه‌ای که میرسید، آنجا را غارت و آذوقه مورد نیاز را تأمین میکرد. چنان که در تاریخ میخوانیم کوروش، پس از چیرگی بر مادها، به سوی آسیای کوچک[1] روانه شد. در حوالی اربیل (اَربِلا) پادشاه آن دیار را کُشته؛ اموال او را به غنیمت گرفت و اردوگاه خود را در آنجا مستقر کرد.[2]

اربیل، امروز یکی از شهرهای شمال عراق است که در اقلیم کردستان عراق قرار دارد.

این واقعیت‌های تاریخی است که متأسفانه نادیده گرفته می‌شود. یعنی خیال پردازی، جای مطالعه و تفکر را گرفته است. این شیوه (خیال پردازی به جای تفکر) سبب شده که امروز، عده ای گرفتار در اعماق دریای نادانی، کوروش را ستایش کنند اما از حضور ایران نظامی ایران در منطقه و افزایش اقتدار تسلیحاتی ایران، نگران باشند.

پی‌نوشت:

[1]. در غرب ترکیه امروزی که شامل لیدیه و... میشد. حضور ثابت و مستمر یونانیان در آسیای کوچک سبب شده که آن سرزمین را آسیای یونانی هم بنامند. بنگرید: پرویز رجبی، هزاره‌های گمشده، تهران: نشر توس، 1380، ج 2 (هخامنشیان به روایتی دیگر)، ص 126.
[2]. پرویز رجبی، هزاره‌های گمشده، جلد دوم: هخامنشیان به روایتی دیگر، صص 120-121. به نقل از سالنامه‌ی نبونید، گزارش سال 9.
A. K. Grayson, Assyrian and Babylonian Chronicles, Lo­cust Valley, N.Y., 1975a, p. 109-110. col. 2 ll. 15-17

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام و احترام،نوشته اید که کورش به سرزمینهای مختلف حمله کرد و در ان مناطق افرادی بوده اند که از مال و ناموس خود دفاع میکرده اند،بسیار هن خوب،ولی بفرمایید وقتی اعراب مسلمان به ایران حمله میکردند،ایا ایرانیان از مال و ناموس خود دفاع نمیکردند؟میفرمایید که ان حمله بدستور خلیفه دوم انجام شد؟قبول،ولی ایا مولا علی (ع) و فرزندان بزرگوارش در این حمله شرکت نداشته اند؟چگونه این تضاد ها را توضیح میدهید؟

سلام و عرض ادب. اگر باستانگرایان افراطی بپذیرند که سیره کوروش با سیره عمر بن خطاب یکی بوده، ما خوشحال می‌شویم. یعنی ما این مطلب را نوشتیم که باستانگرایان افراطی به همین سؤالی برسند که شما از ما پرسیدید. این بخش اول کامنتم بود. ادامه در کامنت بعدی

وقتی مسلمین به ایران وارد شدند، اکثر شهرها با صلح فتح شدند. از جندی شاپور و مدائن گرفته تا قومس و اصفهان و... چون شاه و فرماندهان و اشراف ساسانی فرار کرده بودند و مردم نه توان دفاع داشتند و نه انگیزه. لذا بیشتر مناطق بدون جنگ فتح شدند. در همین سایت تعداد زیادی مقاله و یادداشت نوشتیم. اما حضرت علی، و فرزندانشان در فتوحات حاضر نبودند. شواهد و دلایل در این باره زیاد است. یک نمونه از نوشته های ما: https://www.adyannet.com/fa/news/13511

اهل بیت در فتوحات حضور نداشتند، اما یاران خاص امیرالمؤمنین از جمله سلمان و ابوذر و مقداد و فضل بن عباس و... حضور داشتند در فتوحات، و اغلب مناطقی که این افراد در فتوحات حاضر بودند با صلح فتح شد و کمترین خون ریخته شد و اگر خونی هم توسط این بزرگان ریخته شد، به حق بوده. مثل جراحی که تیغ به دست میگیرد و خون میریزد و این مقدمه درمان و اصلاح امر است. یا باغبانی که شاخه های آفت زده را می‌چیند و در آتش میاندازد. این کارها خشونت است اما حق است. رفتار درستی است. لیکن خون‌هایی که دشمنان اهل بیت از جمله خالد بن ولید و... ریختند بسیار ناحق بود. این باور ما هست که ریشه در کلام و تاریخ دارد.

پس اجازه بفرمایید یکبار پاسخ شما را مرور کنیم،شما میفرمایید عده ای از اصحاب بزرگوار حضرت ختمی مرتبت ،از جمله ابوذر و سلمان و مقداد،بهمراه خلیفه دوم،همراه با سپاه اعراب مسلمان،بدون اینکه ایرانیان مظلوم،تهدیدی متوجه سرزمین ایشان کرده باشند،اغاز به حمله بر علیه سرزمین ما کردند و اگر چه اکثر شهرها را با صلح فتح کردند،ولی بهر حال در برخی جاها نیز دست به شمشیر بردند و مردانی که از سرزمین و ناموس خود دفاع میکردند بقتل رساندند و کار بحق و شایسته ای هم انجام دادند،ایا درست متوجه منظور شما شدم؟...و سوال دیگر اینکه چگونه میگویید اهل بیت در فتوحات حضور نداشتند در حالیکه شنیده ام خلیفه دوم دستور گردن زدن اسرای ایرانی را داد ولی حضرت علی علیه السلام جلوی این اقدام ایشان را گرفت،اگر حضرت در فتوحات شرکت نداشت،پس چگونه جلوی این اقدام خلیفه دوم را گرفت؟

در اوایل انقلاب بنده در کلاسهای ایدیولوژی که در مسجد محلمان برگزار میشد شرکت میکردم،در ان کلاس استاد برای ما توضیح میداد که اسلام هرگز شروع به حمله نمیکند مگر انکه بر او تعدی کنند و در مقام دفاع بر اید،این توضیح لسیار بر دل ما مینشست و بنظرمان با عقل و عدالت منطبق بود،ولی اکنون که فکر میکنم چرا اعراب به ایران حمله کردند تضاد فکری برایم ایجاد شده،اگر حمله کننده صرفا خلیفه دوم و اعوان و انصار ایشان بودند،خوب میتوانستم بگویم کار اشتباهی مرتکب شده و اینکار مورد تایید اسلام نیست،ولی شما نیفرمایید صحابه گرانقدر رسول خدا مانند ابوذر،مقداد و سلمان نیز خلیفه دوم را همراهی میکرده اند،پس دیگر نمیتوانم بگویم اینکار مورد تایید اسلام نیست،یعنی دارم به این فکر میکنم که عدم شروع حمله توسط اسلام،انطور که استتد ایدیولوژی ما بما اموخته بود،سخن گزافی بیش نیست و اسلام اگر قدرت بیابد،بدون اینکه مورد حمله واقع شده باشد،بقصد کشور گشایی و یا بقصد مسلمان کردن اجباری ملل دیگر ،دست به اقدام خواهد زد،نظر شما محقق گرامی چیست؟

استاد زرینکوب می‌نویسند که فتوحات اسلامی با شمشیر بود. اما مسلمان شدن ایرانیان با شمشیر نبود: https://www.adyannet.com/fa/news/12856 از قضا عمر بن خطاب، اصرار داشت که ایرانیان مسلمان نشوند (یعنی عمربن خطاب، به زور حاکمیت خود را به ایرانیان تحمیل کرد اما مانع مسلمان شدن ایرانیان میشد تا بتواند از آنانا مالیات بیشتری بگیرد: https://www.adyannet.com/fa/news/36444 همچنین خلفای بنی امیه مانع مسلمان شدن ایرانیان میشدند: https://www.adyannet.com/fa/news/22330 به هر صورت، من با فتوحات موافقم اما فتوحاتی که توسط افراد سالم و صالح انجام بشود. بعد که فتح صورت گرفت باید مردم را به اسلام دعوت کرد. با موعظه و دعوت و گفتار و رفتار صحیح.

پاسخ به محمدرضا: 1. تلاش برای گسترش حاکمیت یک امر طبیعی هست. در همین سایت تعداد زیادی مقاله نوشتیم و توضیح دادیم که در دوره‌ی ساسانیان، ایرانیان به سرزمین‌های اطراف حمله کردند و در بسیاری از مواقع، ایرانیان آغازگر جنگ بودند: https://www.adyannet.com/fa/news/3235 در زمان هخامنشیان هم بله، مثلاً هخامنشیان به حبشه لشکر کشیدند در حالیکه اصلاً حبشیها چه بسا خبر نداشتند سرزمینی به نام ایران وجود دارد ولی هخامنشیان حمله کردند. یا حمله هخامنشیان به هند، در حالیکه خود هخامنشیان آغازگر جنگ بودند. 2. در دویست سال گذشته هم امریکا و انگلیس و... (مدعیان دموکراسی و آزادی و حقوق بشر) به سرزمینهای بسیاری حمله کردند و چقدر خون ریختند. 3. حاکمیت اسلام "باید" بر روی زمین گسترش پیدا کند و هیچ خانه ای نیست مگر اینکه "باید" پرچم توحید در آن برافراشته بشود. این یک آرمان است که همه زمین باید یکسره از آن الله و تحت حاکمیت الله باشد. پس اصل الحاق همه سرزمین‌ها به حاکمیت الله یک امر مشروع و صحیح هست. اما نه توسط هرکس. بلکه توسط پیامبران و اولیاء و اوصیاء ایشان. نه توسط افراد ظالم. بنده عرض کردم عمر و ابوبکر و بسیاری از فاتحین را ظالم و ستمگر میدانم.

ما امید دارم پس از ظهور، قلمرو حکومت اسلام توسط مهدی آل محمد (عج) گسترش پیدا کند به همه زمین. و این مستلزم فتوحات است. چه با شمشیر، چه با صلح. این یک واقعیت است که بدون جنگ و بدون تجهیزات نظامی نمیتوان حاکمیت حق را گسترش داد. جبهه جهانی صهیونیست به وسیله رسانه ها، ما را به صلح دعوت میکنند اما خودشان هر چه بخواهند میکنند و هر که را بخواهند میکشند.

سلامی دوباره و عرض احترام تصور کنید مملکتی غیر مسلمان،مانند ویتنام،مردم درصلح و ارامش با هم زندگی میکنند،حکومت مورد قبول خود را دارند،فرهنگ و اعتقادات خود را دارند،اینگونه که از توضیحات شما برداشت کردم،اسلام بخود این حق را میدهد که به انجا لشکر کشی و حکومت انجا را ساقط و خود حکومت اسلامی تشکیل دهد،و انگاه از مردم انجا،اگر مسلمان نشوند،جزیه دریافت نماید،هر چه فکر میکنم این با عدالت که جزو اصول مذهب ماست هم خوانی ندارد...اخر اسلام با چه توجیح یا توضیحی،این حق را برای خود قایل است که به گسترش حاکمیت خود در سرزمینهای دیگر که جنگی با اسلام ندارند بپردازد و باصطلاح بدون دعوت،خود را مهمان سرزمین ایشان کند،چرا اگر حکومت ان سرزمین باعث جنگ و تعدی بر مسلمین شده باشد در انصورت ماجرا کاملا فرق میکند،ضمنا مقایسه ای که بین اسلام و هخامنشیان از این باب اوردید بنظرم صحیح نیست،نمیتوانید حکومتی پادشاهی را با حکومتی الهی مقایسه کنید و بگویید چون انها حمله نیکردند و قلمرو خود را گسترش میدادند پس برای اسلام نیز این اقدام پذیرفتنی است،بنظر بنده گسترش حاکمیت اسلام با لشکر کشی فقط وقتی توجیه پذیر است که ابتدا دعوت به اسلام و شناساندن اسلام به مردم مملکت غیر اسلامی صورت گرفته باشد و انگاه خود ان مردم اسلام را دعوت به سرزمین خود کنند و درخواست تشکیل حکومت اسلامی بدهند و یا اینکه بدنبال تبلیغ برای اسلام،حکومت ایشان این تبلیغ را برنتابد و به سرزمینهای اسلامی حمله و دشمنی نماید،انگاه حکومت اسلامی اقدام به لشکر کشی جهت دفع شر نماید

بله فرمایش شما درست است. اسلام باید در سراسر جهان گسترش یابد. حکومت اسلام، به ترویج و نشر اسلام از طریق دعوت و موعظه حسنه میپردازد و این گام نخست است. اگر حکومت دار الکفر، مانع شود یا مزاحمتی برای هدایت مردم ایجاد کند، آنگاه دست حاکمیت اسلام برای به زیر کشیدن حکومت کفر باز خواهد بود و ارتش اسلام میتواند برای نابود کردن حکومت کفر، نه اذیت و آزار مردم وارد عمل شود.

ببخشید اگر بحث طولانی میشود،پس با این حساب،اگر امتی،بخواهند دین اسلام را نپذیرند و حکومت خود را داشته باشند،و از طرف دیگری جنگ و دشمنی نیز با اسلام نداشته باشند،ایا میتوان بر این باور بود که اسلام به اجبار مردم ان کشور را وادار به پذیرش دین خدا نخواهد کرد و به ان سرزمین،لشکر کشی نخواهد نمود؟ایا این باور که منطقی و عادلانه بنظر میرسد،صحیح است از دیدگاه حضرتعالی؟

هر کس، میتواند برای خودش یک سری مسائل رمانتیک در نظر بگیرد و آن را منطقی و عادلانه فرض کند. در حالیکه جهان واقعی، فراتر از احساسات ما هست. اولاً این عبارت «اگر امتی، بخواهند دین اسلام را نپذیرند» به نظرم درست نیست. یک امت هیچ وقت بر پذیرش یا عدم پذیرش یک دین و تعالیم آن، اجماع نمیکنند. در یک امت، همیشه یک عده ممکن است چیزی را بپذیرند و یک عده هم ممکن است نپذیرند. اگر حاکمیت کفر، مانع داعیان مسلمان (دعوتگران) نشود و حاضر شود به حاکمیت اسلام، جزیه بدهد، فکر نمیکنم نیازی باشد که حاکمیت اسلام، به آن لشکرکشی کند.

با سلام مجدد،...و چرا باید حکومت غیر مسلمان(لزوما کلمه کفر را بکار نمیبرم) به حومت مسلمان جزیه دهد؟..البته شاید این امر برای غیر مسلمانانی که در سرزمین اسلامی زندگی میکنند،با توجه به اینکه از حمایت و پشتیبانی محکومت اسلامی برخوردارند صحیح باشد،ولی اگر حکومت غیر مسلمان در سرزمین خودش باشد،انگاه به چه دلیل باید به حکومت مسلمان جزیه بدهد؟شما کشور ارمنستان را بعنوان مثال در نظر بگیرید،قرنهاست که دین خود را دارند،در برخی موارد نیز از طرف حکومتهای بظاهر اسلامی تحت ستم قرار گرفته اند،ایا اگر اسلام ،قدرت یکه تاز جهان شود انگاه باید مردم اررمنستان منتظر باشند که به سرزمین ایشان اشکر کشی شود و اگر نخواهند مسلمان شوند انگاه مجبور به پرداخت جزیه خواهند شد؟..اگر بنظر حضرتعالی این بحق میباشد،انگاه نباید انتظار داشت مردم ان دیار از هم اکنون با سایر قدرتها ،دست در دست هم دهند تا از بقدرت رسیدن چنین حکومت مقتدری جلوگیری نمایند؟

سلام. نظر من این هست: در قرآن، حکومت فقط و فقط از آنِ الله است و اصلاً انسان حق حاکمیت ندارد و هر حکومتی مصداق طاغوت است. الّا اینکه احکام خداوند (یالااقل بخشی از احکام خداوند به اندازه توان) در آن جاری باشد. انسان مسلمان حق ندارد نسبت به تنفّس کفر و شرک و الحاد بر روی زمین بی‌تفات باشد. با اندیشه و زبان و دست و... برای نابودی شرک و الحاد باید تلاش کند تا زمین، یکسره برای الله و تحت حاکمیت بشود. مشرکین و ملحدین، رسانه‌های زیادی در اختیار دارند و ما را به صلح و دوستی و محبت دعوت میکنند. اما خودشان هزار هزار کودک و زن و بیگناه را می‌کشند. در یمن چه خبر است؟ در افغانستان چه کردند؟ در عراق چه کردند؟ در افریقا چه میکنند؟ ما نباید ساده باشیم و فریب بخوریم. فقط جنگ (هم فرهنگی و هم نظامی) است که سرنوشت جهان را مشخص میکند. بله مردم را نمیتوان به زور به حاکمیت الله دعوت کرد. اما هر حکومتی که در برابر حاکمیت الله بایستد باید ساقط شود چه به زبان خوش، چه به زبان زور. یا اینکه حاکمیت کفر، به حاکمیت اسلام جزیه بدهد و قوانین و قواعد آن را بپذیرد.

خب منظور شما دقیقا از ایستادن دربرابر الله چیه اگه شما همه پادشاهان رو به شرک متهم میکنید که حرفتون اشتباهه اما درباره حکام ظالم و طاغوت درست میفرمایید

با شما در این باره همداستانم که هر کسی میتواند یکسری مسایل رمانتیک در نظر بگیرد و انرا عادلانه و منطقی فرض کند ،ولی هدف بنده از طرح این سوالات و بحث در این باره ،پاسخ به سوالات ایدیولوژیکی است که در ذهنم میگذرد چرا که با مروری بر سایت شما ،احتمال میدهم شاید بتوانم جوابی بیابم و یا حداقل طرح موضوع کنم شاید دیگران جواب منطقی پیدا کنند

توف به قبر کوروش کثیف و بزدل هاي حرامزاده بي عقلي که دوستدار کوروش کثیف هستند

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.