توجیهات ناروا در حمایت از شطحیات حلاج
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از عوامل منفوریت منصور حلاج و اعتراض مخالفین او، شطحیات[1] و سخنان کفرآمیز وی، از قبیل گفتن «انا الحقّ»، «انا مُهلک عاد و ثمود» و نیز نامهاى به یکى از مریدان، با عنوان «من الرّحمن الرحیم الى فلان بن فلان» و شطحیات دیگر بود که او را به دار آویختند. اما کسانی که طرفدار حلاج و موافق این شطحیات وی بودند، برای این سخنان کفرآمیز و شطحیات حلاج، توجیهات ناروا و ساختگی ذکر کردند.
صوفیه و طرفداران حلاج، در تعبیر این قبیل از سخنان وی، به مستندات قرآنى متوسل شده و انسان ناطق را به درخت قیاس کردند و گفتهاند همچنانکه حقتعالی برای سخن گفتن با حضرت موسی (علیهالسلام)، بر شجرهی مبارکه تجلی کرده وآن درخت، نداى «إنّى انا اللّه ربّ العالمین.[قصص/30] به راستى که منم پروردگار عالمیان» سر داد، انسان نیز وقتی به حق واصل شود، دیگر انسان سابق نیست، بلکه خود خداست و خداوند به زبان او سخن میگوید. شیخ عطّار همین واقعه را عنوان کرده و گفته: «مرا عجب آید از کسی که روا دارد که از درختى آواز «انّى انا اللّه» برآید و درخت در میان نه، چرا روا نبود که از حسین، انا الحقّ برآید؟ و حسین در میان نه.»[2] و همچنین شیخ محمود شبسترى در گلشن راز، این مطلب را به نظم در آورده و گفته است:
درآ، در وادی ایمن که ناگاه
درختی گویدت إنی أناالله
انا الحق راست باشد از درختى
چرا نبود نکو از نیکبختى[3]
در حالی که به این توجیهکنندگان صوفی، باید گفت که این ندا از درخت به این معنا نیست که درخت، خدا شده باشد، بلکه با ارادهی خدا، این صدا از درخت به گوش میرسد، همانند بلندگویی که صدای انسان را پخش میکند که هیچ عاقلی نمیگوید بلندگو سخن میگوید.
بعضی از بزرگان تصوف، مطابق نظر خود و با تمثیلات مختلف، سعی کردهاند معنى و دفاعى روشن از اینگونه شطحیات عرضه كنند. چنانچه مولوی در توجیه معناى شطح منصور حلاج، «انا الحق» گفتن وی را با ادعای خدایی فرعون فرق گذاشته و ادعای فرعون را ناشى از انكار خدا و گفتار منصور را از جهت فناء و استغراق در خدا میداند.
گفت فرعونى انا الحَقْ گشت پَست
گفت منصورى أنا الحقّ و بِرَست
آن انا را لَعْنَةُ اللَّه در عَقِب
وين أنا را رَحْمَةُ اللَّه اى مُحِب
زآنكه او سنگِ سِيَهْ بُد اين عقيق
آن عدوىِ نور بود و اين عشيق[4]
همانطور که ملاحظه فرمودید مولوی در اين ابيات، ادّعاى خدايى كردن فرعون و «انا الحقّ» گفتن حسين بن منصور حلّاج را بيان مىكند و مىگويد چون فرعون از هستى خويش دست بر نداشته بود، گرفتار لعنت شد و امّا حسين بن منصور آن سخن را از روى جذبه الهى بر زبان آورد.
در بعضى از کتب آمده که حسین بن منصور حلاج، عقوبت و به هلاکترساندن قوم عاد و ثمود را به خود نسبت داده و گفته: «انا مُهلک عاد و ثمود.[5] من هلاککننده قوم عاد و ثمودم.» روزبهان بقلى در توجیه این شطح حلاج، این سخن وی را از امتلاء جان حلاّج از سُکرِ[6] توحید، میداند که: «از سُکر توحید، خود را فراموش کرد، و از استیلاى قدم و محو حدث دعوى قدم کرد، و این از تأثیر و غلبه نور قدم در سرّ او بود، از سرّ اتّحاد پنداشت که اوست. [7]
نقل شده است که در محضر سلطان، نامهاى بر وى عرضه کردند که به دوستى چنین نوشته بود: «من الرّحمن الرّحیم الى فلان بن فلان» گفتند:این خط تو نیست؟ گفت: خطّ من است. گفتند: بدین سخن دعوى ربوبیّت مىکنى!؟ گفت: نه! و لیکن عین جمع است. نشناسند الاّ صوفیان، گفتند: زندیقی! که روزبهان بقلى این گفتار را بدین گونه تأویل مىکند که کون و حرکات وجود با جمله خلق، همه فعل حقّ است، یعنى من فعل حقّم، و کتاب من، فعل حق است و آلت کتابت، فعل حق است.[8]
صوفیان و عارفان حامی حلاج، توجیهات زیادی دربارهی این شطحیات و گفتار کفرآلود وی، ذکر کردهاند که همهی این شطحیات و توجیهات مربوط به آن، از اعتقاد آنان به وحدت وجود و اتحاد و حلول، نشأت میگیرد.
پینوشت:
[1]. شطح در لغت به معنای حرکت است و در میان صوفیان یعنی حرکت اسرار دل و از نظر آنان شطح، یعنی به زبانراندن کلماتی که ظاهری سنگین اما باطنی قابل تاویل دارد. اما از نظر شیعه، شطح یعنی به زبانراندن کلمات کفر آمیز، که ظاهرش مخالف شرع است.
[2]. تذکرة الاولیاء، شیخ فرید الدین عطّار، به تصحیح دکتر محمد استعلامى، چاپ سوم، از انتشارات زوّار، چاپ نقش جهان، تهران 1360،ص 584 .
[3]. گلشن راز، شیخ محمود شبسترى، به تصحیح قربانعلى محمدزاده، انتشارات علم، باکو 1972، ص 52.
[4]. گولپينارلى، عبد الباقى، نثر و شرح مثنوى، بهکوشش توفيق سبحانى، تهران، انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، چاپ دوم، 1371ش،ج3، ص245
[5]. روزبهان بقلی شیرازی، شرح شطحیات، ترجمهی محمد علی امیر معزّی، انتشارات طهوری، چاپ چهارم، 1382، ص330.
[6]. سُكر، به معنای مستی است، اما در اصطلاح عرفا، سُكر به مستی خاصی گفته میشود، مثلاً میگويند سُكر عبارت از ترك قيود ظاهری و باطنی و توجه به حق است.
[7]. شرح شطحیات، روزبهان بقلى، به تصحیح هانرى کوربن، ناشر زبان و فرهنگ ایران، تهران 1360، ص 438.
[8]. همان
دیدگاهها
محمد رضا صفایی
1395/10/01 - 20:30
لینک ثابت
لابد این بیت از امام خمینی
j.taheri
1395/10/03 - 12:16
لینک ثابت
دوست عزیز در شطحیات حلاج و
گوينده حقيقت
1395/10/06 - 01:12
لینک ثابت
نميدانم چرا امام براي مثال
گوينده حقيقت
1395/10/05 - 22:01
لینک ثابت
با سلام . يك سوال براي من پيش
ناشناس
1395/10/05 - 22:10
لینک ثابت
در ضمن اشعاري كه به نام امام
ناشناس
1399/01/27 - 14:31
لینک ثابت
به نظر من چنین انسانی که
سید رضا محمودزا...
1400/11/22 - 13:53
لینک ثابت
اشهد ان لا اله الا الله .
افزودن نظر جدید