افزودن نظر جدید

دوست عزیز در شطحیات حلاج و مخالفت بسیاری از علما به این عقاید حلاج، شکی نیست و حتی مورد لعن علما و فقها قرار گرفته است و اگر کسی از علما از حلاج نام برده، این نقد بر حلاج در رد آن عالم نیست، و چه بسا منظور خاصی از بردن نام وی داشته است. چنان که حضرت امام خمینی(ره) وقتی در شعرش می آورد: همچو منصور خريدار سر دار شُدم‏ در این مصرع، ایشان به مقاوت حلاج در ادعای خود نظر داشته است نه جنبه کفر و شرک حلاج. چون حلاج در تاریخ ادبیات فارسی، نماد مقاوت دانسته می شود (در حق یا باطل) مانند حاتم طائی که نماد سخاوت است و اگر شخصی بگوید فلانی مانند حاتم طایی است هیچ کس جنبه کفر و شرک حاتم طائی به ذهنش خطور نمی کند بلکه بعد سخاوت او در ذهن می آید. امام خمینی (ره) در اشعار فراوانی حلاج را مورد مذمت و نکوهش قرار داده اند: گرتو آدم زاده هستی علّم الاسماء چه شد قاب قوسینت کجا رفته است أو أدنی چه شد؟ بر فراز دار، فریاد انا الحق می زنی مدعی حق طلب إنّیت و إنّا چه شد؟ مرشد از دعوت به سوی خویشتن بر دار دست لا الهت را شنیدستم ولی الاّ چه شد؟ (دیوان امام خمینی(ره)/ص94) ایشان در جای دیگر می فرمایند : از صوفی ها صفا ندیدم هرگز زین طایفه من وفا ندیدم هرگز زین مدعیان که فاش انا الحق گویند با خودبینی فنا ندیدم هرگز (دیوان امام خمینی(ره)/ص217) تا کوس انا الحق بزنی خودخواهی در سرّ هویّتش تو نا آگاهی بردار حجاب خویشتن از سر راه با بودن آن هنوز اندر راهی (دیوان امام خمینی(ره)/ص248) گر نیست شوی کوس انا الحق نزنی با دعوی پوچ خود معلق نزنی تا خودبینی تو، مشرکی بیش نیی بی خود بشوی که لاف مطلق نزنی (دیوان امام خمینی(ره)/ص246) و در بیتی دیگر سروده : فریاد انا الحق ره منصور بود یارب مددی که فکر راهی بکنیم (دیوان امام خمینی(ره)/ص226) و حتی مخالفت های حضرت امام خمینی(ره) با حلاّج و شطحیات وی در سایر آثار او نیز ، دیده می شود. حضرت امام خمینی (ره) پس از نقل داستانی از بیابان گردی حلاّج و ابراهیم الخواص ، می فرمایند : این دو مرد، جاهل به مقام توحید و توکل بودند؛ زیرا صحرا گردی و قلندری را با مقام توکّل اشتباه کردند، و ترک سعی و از کارانداختن قوایی را که حق تعالی عنایت فرموده به خرج توحید و توکّل گذاشتند. (شرح حدیث جنود عقل و جهل/ص214) حضرت امام خمینی (ره) ضمن مخالفت جدی با شطحیات آن را نشانه خودخواهی و وسوسه شیطان و تکبّر می داند. ایشان می فرماید: « ای مدعی معرفت و جذبه و سلوک و محبّت و فناء، تو اگر به راستی اهل الله و از اصحاب قلوب و اهل سابقه حسنایی هنیئا لک، ولی این قدر شطحیات و تلوینات و دعوی های گزاف که از حب نفس و وسوسه شیطان کشف می کند، مخالفت با محبّت و جذبه است؛ « انّ اولیائی تحت قبائی لایعرفهم غیری ». تو اگر از اولیاء حق و محبّین و مجذوبینی، خداوند می داند؛ به مردم اینقدر اظهار مقام و مرتبت مکن. و اینقدر قلوب ضعیفه بندگان خدا را از خالق خود به مخلوق متوجّه مکن و خانه خدا را غضب مکن! بدان که این بندگان خدا عزیزند و قلوب آنها پر قیمت است، باید صرف محبت خدا شود. این قدر با خانه خدا بازی مکن و به ناموس او دست درازی نکن؛ « فإنّ للبیت ربّا » پس اگر در دعوی خود صادق نیستی، در زمره دورویان و اهل نفاقی. (چهل حدیث/حدیث9) و در جایی دیگر می فرمایند: « همه شطحیات از نقص سالک و سلوک و خودی و خودخواهی است. (مصباح الهدایه /ص207)
CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.