سوال من از جماعت کورش پرست مردوک پرست این هست که انصافاً اگر تعصب رو کنار بگذارید و برای اولین بار در عمرتون به عقل خودتون مراجعه کنید، واقعاً بین کورش و چنگیز کدوم رو انتخاب میکنید ؟ مردم ایران در طول تاریخ همیشه چنگیز رو بهتر از کورش میدونستند. مردم اسم چنگیز رو بر سر بچه هاشون میذاشتن، اما اسم کورش رو نه! شما هیچ ایرانی بالای 80 سال رو پیدا نمیکنید که اسم پدربزرگش کورش بوده باشه، ولی در طول تاریخ چه بسیار افرادی که اسمشون چنگیز بوده.
دوستان چه اصراری دارند ک چهره چنگیز رو خوب نشان بدهند.
دلیل اینکه ایرانیان این اسم رو انتخاب می کردند اینه که چند قرن ترکان و موغولان بر این سرزمین حکم رادند و طبیعتا روی مردم هم تاثیر گذاشته.
الان چرا هیچ اثری از این نام نمی بینی؟ برای اینکه مردم بیدار شدند.
حالا من با کوروش کار ندارم.
چون هر حکمرانی غیر پیامبران و معصومین یا نمایندگان آنان ( که امروز ما ولی فقیه دارم - حضرت امام خامنه ای نایب بر حق امام زمان (عج) ) حکومتش باطل و ظالمانه است.
برای اثبات حق از ناحق استفاده نفرمایید.
خیلی عجیبه که دار و دسته کورش تا حالا به این صفحه حمله نکردند. چون تو هر صفحه ای که میریم و دو کلمه نقد درباره کورش باشه، اونها می ریزن و فحاشی میکنند و فرهنگ ناب (بدون روتوش) خودشون رو به همه نشون میدن. شاید هنوز متوجه نشدن!
خیلی از ادم های (متعصب ) اینجا به قتل عام مردم اوپیس اشاره میکنن ... یه مقاله ایی در این مورد خوندم براتون میارم شاید هدایت بشین: قتلعام مردم اَکَد به فرمان کورش یا نبونید؟ در کتیبه «رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ» که از آخرین نمونههای سنت رویدادنامهنویسی در بابل بشمار میرود، عبارتی مبهم آمده که پرسشها و پیچیدگیهایی را رقم زده است. نویسندهٔ رویدادنامه آورده است: "هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند. اما او همه مردمان شهر را از دم بکشت." برای آگاهی بیشتر بنگرید به: رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ در کتاب: تمدن هخامنشی، سیزده گفتار در بررسیهای هخامنشی، از همین نگارنده، ۱۳۸۶. شیوه کوتاهنویسی رویدادنامهنویسان بابلی موجب خودداری از شرح و توضیحات بیشتر در پیرامون این واقعه شده است. در عبارت بالا، آشکار نیست که مردمان بابل علیه چه کسی شوریدند و چه کسی مردمان شهر را قتلعام کرد. خانم اولمستد در این باره آورده است که: "کورش نبرد دیگری در اوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند." اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۲، ص ۶۸ و ۶۹. جان مانوئل کوک نیز روایت میکند که: "کوروش در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز میشود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود میکند." مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقبفر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۶۴. (یادآور میشود که استاد ثاقبفر در پیشگفتار خود بر کتاب و نیز در پانویسهای گوناگون خود، انتقادها و اعتراضهایی را به روش تحقیق و بیطرفی مؤلف بیان نموده است. استنباط استاد پرویز رجبی از این واقعه مقداری متفاوت است: "کورش پس از پشت سر گذاشتن گوتیوم از رودخانه دیاله گذشت و به پای دیوار میان دجله و فرات رسید، که شهرهای اُپیس و سیپار را در دو سوی خود داشت. اُپیس به تصرف در آمد و به آتش کشیده شد." رجبی، پرویز، هزارههای گمشده، جلد دوم، انتشارات توس، ۱۳۸۰، ص ۱۳۶. نگارنده به هنگام ترجمه متنِ رویدادنامه از هرگونه داوری خودداری کرد و صرفاً نکات مبهم را در میان علامت پرسش نهاد. اما به چند دلیل بر این پندار است که فرمان کشتار را نبونید صادر کرده و شهری که مردمانش قتلعام شدهاند، شهر بابل بوده است و نه شهر اُپیس/ اوپیس. برای این تحلیل، ابتدا نظری به متن رویدادنامه بیفکنیم و از میزان بیطرفی یا جانبداری نویسنده از هریک از طرفین نبرد آگاه شویم. آیا چنین جانبداری وجود دارد؟ به گمان نگارنده، متن رویدادنامه (دستکم در باره کورش) بدون هیچگونه جانبداری یا عناد است. او از یکسو به غارت هگمتانه و لیدی به دست کورش اشاره میکند و از سوی دیگر به اهتمام کورش برای حفاظت از نیایشگاهها و آیینهاای آن و نیز پیمان صلح و آشتی با همه مردمان شهر: "کوروش، بسوی کشور هَگمَتانه پیش تاخت. سرای پادشاهی را تصرف کرد. سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای کشور هگمتانه را به غنیمت برگرفت و به اَنـشـان برد". "کوروش شاه پارس، سپاهش را فراخواند و بسوی کشور لیدی پیش تاخت. شاه آنجا را بکشت و داراییهای او را بگرفت". "نگاهبانی از نیایشگاه اسگیله به سپرهای گـوتیان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله و دیگر بناهای آن راه برند". "کورش با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کورش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد". پرسشهایی که از متن مبهم رویدادنامه در باره قتلعام مردم مطرح میشوند، عبارتند از: ۱- منظور از «اکد» در جمله «مردمان اکد بشوریدند» کدام شهر است؟ ۲- مردمان اکد علیه چه کسی شوریدند؟ ۳- چه کسی فرمان کشتار مردم اکد را صادر کرد؟ کلید همه پرسشها در نخستین پرسش نهفته است. نامهای «بابل» و «اکد» همواره بجای یکدیگر بکار میرفتهاند و معنا و مصداقی یکسان داشتهاند و هنوز نیز دارند. این دو واژه بطور همزمان برای نامیدن کشور بابل/ اکد، شهر بابل/ اکد، زبان بابلی/ اکدی و نیز خط بابلی/ اکدی بکار میرفته است. چنانکه از متن رویدادنامه و نیز از متن منشور نبونید دریافته میشود، مردمان بابل/ اکد از فرمانروایی نبونید و دخالت او در آیینهاای مردمی ناراضی بودهاند. هنگامی که کورش به «سپاه اکد» در «شهر اپیس» حمله میکند، مردم پایتخت، فرصت را غنیمت میدانند و علیه حاکم وقت (یعنی نبونید) شورش میکنند. منظور از مردمان اکد، ظاهراً نمیتواند ساکنان شهر اپیس باشد، چرا که در این متن و در هیچ متن دیگری، نام اکد به عنوان یک شهر، جز برای نامیدن شهر بابل بکار نرفته است. نویسنده رویدادنامه نیز همین شیوه را بکار برده و نامهای اپیس و اکد را آشکارا از یکدیگر تفکیک کرده و هر دو را مستقلاً بکار برده است. از سوی دیگر، مردمی که در معرض حمله دشمن هستند، در برابر قوای مهاجم «شورش» نمیکنند، بلکه در برابر آنان «مقاومت» میکنند. حتی اگر این شورش در اپیس اتفاق افتاده باشد، شورشی علیه حکومت بابل/ اکد بوده است. اگر مردمان شهر بابل/ اکد شوریده باشند، بدیهی است که این شورش علیه حاکم وقت بوده است و نه علیه سپاهی که هنوز به شهر آنان وارد نشده است. به همین ترتیب، کسی که فرمان قتلعام شورشگران را صادر میکند، فرمانروای وقت شهر و کشور (یعنی نبونید) است که در متن کتیبه «او» خطاب شده است. حتی اگر یکی دیگر از عاملان حکومت این دستور را صادر کرده باشد، با اشاره کوتاه «او» که به کلی نامفهوم و بیمعنا میشد، خطاب نمیگردید. همچنین بدیهی است که کورش نمیتوانسته است به قتلعام مردمان شهری فرمان داده باشد که هنوز بدان وارد نشده و هیچگونه قدرت و اختیاری در آن ندارد. به گمان نگارنده، در عین حالی که نمیتوان از تصمیم هیچیک از جهانگشایان و از جمله کورش برای حمله به یک کشور مستقل دفاع کرد، اما به موجب رویدادنامه، هیچگونه دلیل روشنی برای دستداشتن کورش در قتلعام مردم شهر اپیس یا شهر اکد در دست نیست. مبع:(http://mahshar.com/archaeology/opis.html)
سلام كوروش گرامي؛ آنچه گفتيد عيناً متنِ نوشته آقاي غياث آبادي است (كه قبلاً معتقد بودند كورش چنين كاري نكرده و مردم اوپيس را قتل عام نكرده است)، كه البته ايشان مدتي پيش از نظرشان بازگشتند و با توجه به اسناد و شواهدي كه يافتند، بر اين نظر تصريح كردند كه كورش مردم اوپيس را قتل عام و شهر را به آتش كشيد. بنگريد به: http://ghiasabadi.com/human-sufferings-136.html
سامان گیج بازی درآورده علامت ] رو به آخر آدرس اضافه کرده، برای همین خطای 404 میگیریم! کافیه علامت ] رو از آخر آدرس پاک کنی و بعد صفحه رو باز کنی تا صفحه باز بشه.
نظری در رابطه با قتل مردم اوپیس: یکی از اسناد بسیار مهم و ارزشمند درباره رویداد های زندگی کوروش بزرگ، رویدادنامه نبونئید می باشد که با توجه به آنکه به نظر می رسد هم عصر با کوروش نگارش یافته است مورد استناد پژوهشگران قرار می گیرد. چندی است که در گفته ها و نوشته های ایران ستیزان می بینیم که به یکی از بخش های این رویدادنامه استناد می شود و اینچنین نتیجه می گیرند که کوروش بزرگ در اوپیس به قتل عام مردم پرداخت!! در صورتی که با پژوهش های عمیق تر مشخص می شود که چیزی راجع به قتل عام مردم در این رویدادنامه وجود ندارد و در واقع شکست سپاه دشمن توسط کوروش در آن آمده است. در این نوشتار به بررسی اجمالی بخش مورد بحث از رویدادنامه نبونئید می پردازیم. برخی از مترجمان، متن رویدادنامه نبونئید را طوری ترجمه کرده بودند که کشتار مردم اکد را القا می کرد اما شادروان پرفسور لمبرت به این موضوع پرداخت و سطر را با دقت بیشتری ترجمه کرد. دکتر شاهرخ رزمجو پژوهشگر موزه بریتانیا و استاد دانشگاه تهران در سومین همایش یادبود استوانه کوروش به این موضوع اشاراتی داشت و توضیحاتی را در این باره ارائه داد. به قول دکتر رزمجو، پرفسور لمبرت از بهترین متخصصان خط میخی دنیا بود که همیشه بهترین متخصصان دنیا اشکالاتشان را از ایشان می پرسدند. دکتر رزمجو اظهار داشت که متن را به پرفسور لمبرت نشان داد و ایشان هم تأیید کرد که چیزی راجع به قتل عام مردم در آن سطر نوشته نشده است. در واقع شکست سپاه دشمن توسط کوروش در آن بخش از رویدادنامه نبونئید نوشته شده است. در بخش مورد بحث رویدادنامه نبونئید چنین مواردی آمده است: در ماه تشریتو هنگامی که کوروش با سپاه اکد جنگ انجام داد، «نیشو» های اکد عقب نشینی کردند. او غنیمت گرفت و «نیشو» های اکد را کشت [یا شکست داد]. رویدادنامه نبونئید، ستون ٣، بند های ١۲-١۴ برخی واژه «نیشو» را به مردم تعبیر کرده اند در حالی که این واژه با توجه به ساختار این متن، در اینجا غیر منطقی و بی معنی جلوه می کند، به طوری که پرفسور لمبرت معنای «سرباز» را صحیح تر تشخیص داده است. لمبرت تذکر می دهد که اصطلاح «سپاه اکد» نام درستی برای سپاه نبونئید است چون اکد به معنی کل سرزمین بابل است و احتمالا مردمی از سراسر بابل در سپاه نبونئید حضور داشته اند. اما اصطلاح «مردم اکد» برای نامیدن شهر اوپیس یا سیپر عجیب است چون فقط مردم محلی در آن نواحی حضور داشته اند. به عبارت دیگر اگر کشتار مردم محلی مورد نظر است عبارت «مردم اکد» رسا نیست. لمبرت پیشنهاد می کند که واژه نیشو را به معنی «افراد و مردان» تعبیر کنیم که در این صورت همان سپاه اکد مورد نظر است. بادامچی، فرمان کورش بزرگ، ص ٣۴ این در حالی است که درباره اوپیس در دیگر منابع گزارشی نیامده است و ترجمه های نادرست از رویدادنامه نبونئید با دیگر منابع از جمله استوانه کوروش در تضاد است، در استوانه کوروش آمده است: و آنگاه که سربازان بسیار من(=کوروش) دوستانه اندر بابل گام برمی داشتند، من نگذاشتم کسی (در جایی) در تمامی سرزمین های سومر و اکد ترساننده باشد. استوانه کوروش، بند ٢۴، برگردان عبدالمجید ارفعی. در بخش مورد بحث از رویدادنامه نبونئید به جنگی که سپاهیان نبوئنید با سپاهیان کوروش در حوالی اوپیس اتفاق افتاده است اشاره می شود که در آن سپاهیان نبونئید شکست سختی از کوروش خوردند. کوروش در ادامه شهرها را با صلح فتح کرد و از طرف مردم مورد استقبال قرار گرفت. همانطور که در ادامه رویدادنامه نبونئید ذکر می شود: هنگامی که کوروش سراسر با درود به بابل سخن می گفت شهر در امنیت و صلح بود. رویداد نامه نبونئید، ستون ۳، بند ۱۹ با توجه به اشتراکی که در منابع وجود دارد، می توان گفت که جنگ کوروش و بابل ریشه در اتحاد نبونئید، پادشاه بابل با کرزوس پادشاه لیدی برای حمله به کوروش داشت. طبیعتا از آنجایی که نبونئید خطر بزرگی برای قلمروی کوروش محسوب می شد، کوروش به مقابله با وی پرداخت. یاری نامه ها: استوانه کوروش بزرگ، برگردان دکتر عبدالمجید ارفعی// بادامچی، حسین. فرمان کورش بزرگ به همراه ویرایش، ترجمه و واژه نامه متن اکدی، تهران: نگاه معاصر، ١٣٩١.// سومین همایش یادبود استوانه کوروش بزرگ، ٧ آبان ١٣٩۲، تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران The Nabonidus Chronicle برگرفته از پردیس اهورا (جناب مجید خالقیان)
فرشید کورش کامبیز شمس عزیز!! اولاً قضیه سالنامه نبونید دیگه امروز روشن شده همانطور که دکتر پرویز رجبی گفته! در ثانی! ما تاریخ میپرسیم شما جغرافی جواب میدی؟ ما میگیم کشتار مردم اوپیس و به آتیش کشیدن شهر! شما میگی ورود آرام کورش به بابیلون؟
اصلاً چرا نبونید و کرزوس باید با هم متحد بشن علیه کورش؟ جز اینکه کورش حمله به سرزمینهای دیگه رو شروع کرده بود و اون دو تا شاه از این تجاوزگریهای کورش احساس ناامنی کرده بودن؟!!!!! بعدش اینی که شما میگی یعنی قصاص قبل از جنایت! اونها به فرض میخواستن با هم متحد بشن! هنوز متحد نشده و کاری نکردن که کورش بخواد پیش دستی کنه و بهشون حمله کنه. همه متجاوزین میتونن همینو بگن اون وقت شما چطور کار کورش رو توجیه میکنید؟!!!!
عزیز دلم بحث تمام شدست فرشید با نقد و بررسی سند دار تمام اتهامات رو رد کرده ... تمام اتهاماتی که شما به داریوش و کوروش زدید رو ((کامبیز)) برادر دینی من رد کرد با دلایل روشن و واضح به طوری که افرادی همانند persian gulf در مقابلش یه مشت اراجیف رو اوردند ... یعنی حرفی برای گفتن ندارن ... بحث تمام شدست ... اگه واقع بین باشد دیگ ادامه نمیدین.همین که شما به هر ریسمانی چنگ میزنید تا کوروش و کارهایش را (با دروغ های بی اساس)جنایت جلوه دهید دلیلی بر دروغ بودن حرفای شماست.
حرفای شما رو که میبینم یاد حرف یکی از بزرگان می اافتم که فرمود :
اگر روزي دشمن پيدا كردي, بدان در رسيدن به هدفت موفق بودي!
اگر روزي تهديدت كردند, بدان در برابرت ناتوانند!
اگر روزي خيانت ديدي, بدان قيمتت بالاست!
اگر روزي تركت كردند , بدان با تو بودن لياقت مي خواهد....
فرشید جان شما به حرف کسی استناد کردی که الآن خودش به اشتباه بودن حرفش اقرار کرده و در سایتش رسماً حرف قبلیش (که شما بهش استناد کردی رو) رو رد کرده و حرف جدیدش در اثبات این هست که کورش كبیر چنین کاری کرده یعنی شهر رو آتیش زده
حسن پیرنیا می نویسد:
تسخیر ماد باعث تشویش دول همجوار و غیر همجوار گردید. سه دولت نامی آن زمان یعنی لیدی، بابل و مصر داخل مذاکره شدند که در مقابل کوروش اتحاد سه گانهای تشکیل دهند. بدین ترتیب کرزوس، پادشاه لیدی، نابونید، پادشاه بابل نو و آماسیس دوم، پادشاه مصر علیه کوروش هم پیمان شدند.
(ایران باستان، پیرنیا، ص ۸۴)///
اتحاد دشمنان کوروش با یکدیگر هم در تاریخ هرودوت و هم در کوروش نامه گزنفون بیان شده است و چنین مطلبی که در منابع اشتراک دارد، بسیار محتمل است.
بنگرید به:
(هرودوت، کتاب ۱، بند ۷۷ و ۱۵۳
کوروش نامه گزنفون، دفتر ۲، بخش ۱، بند ۵)///
در کوروش نامه گزنفون چنین دیدگاهی در جملات کوروش هم به چشم می خورد. گزنفون از زبان کوروش می نویسد:
نباید که در این جا بشکیبیم و چشم به راه دشمن باشیم تا آید و تازد به زادبوم مان و ویران کند این مرز را، نه، بر ماست که بر وی بتازیم، به بیش ترین شتاب، و جنگ را به زادبوم ایشان کشانیم.
(کوروش نامه گزنفون، دفتر ۳، بخش ۳، بند ۱۴)//تأکید اصلی گزنفون در کوروش نامه بر روی منش کوروش بوده است و بینش کوروش درباره اقدام پدافندی را به زیبایی ترسیم کرده است.
این اندیشه بعد از پیروز یافتن کوروش بر دشمنان هم به چشم می خورد:
ما این کشوران به بیداد نگشوده ایم، ما به ستم دست نیانداختیم بر دیگر کشوران و به زور نتاختیم بر آن ها، که بر ما تاختند دیگران و ما به پدافند خویش ایستادیم.
(کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۷۸)///«به ستم دست نیانداختن بر دیگر کشوران»، در منشور کوروش و حتی رویداد نامه نبونید-کوروش هم به چشم می خورد. به نظر می رسد کوروش علاقه به شکست دشمنانش بدون خون ریزی و جنگ داشته است. همانطور که سربازان پادشاه ماد به کوروش پیوستند و سرزمین ماد به زیر فرمان کوروش در آمد.
پیش از این اشاره شد که پژوهش گران اتفاق نظر دارند که آستیاگ(پادشاه ماد) و کرزوس (پادشاه لیدی) در ابتدا قصد حمله به کوروش را داشتند؛ اما پس از شکست کرزوس کماکان خطر برای کوروش باقی ماند. طبیعی است که اتحاد دوباره قدرت های بزرگ منطقه یعنی بابل و مصر -که سابقه اتحاد علیه کوروش داشتند- می توانست خطر آفرین باشد اما این بار نا رضایتی های داخلی بابل باعث فتح این شهر شد.
چنین می نماید که اشخاصی در داخل بابل از کوروش خواستند که به این شهر حمله کند و شرایط نا بسامان آن ها را پایان دهد. این مورد را از گفته های مورخان می توان یافت همانطور که از شخصی به نام گوبریاس سخن به میان می آید که از کوروش می خواهد بابل را تسخیر کند. اما به هر حال منشور کوروش به روشنی نا بسامانی اوضاع در بابل را مشخص می کند آنجا که احتمالا از زبان یک بابلی گفته می شود:
[نبونید] بردن نذورات را (به پرستشگاه ها) برانداخت. [او (همچنین) در آیین ها (به گونه هایی ناروا) دست برد. اندوه و ناشادمانی] را به (= در) شهرهای مقدس بپیوست. او پرستش مردوک پادشاه خدایان را از دل خویش بشست. کسی که همواره به شهر وی (= شهر مردوک = بابل) تباهکاری روا می داشت (و) هر روز [به آزردن (آن) سرزمین دست (می یازید)، مردمانش] را با یوغی بی آرام به نابودی می کشانید، همه ی آن ها را.
در (برابر) خشم وی (= مردوک) او (= نبونئید پادشاه بابل) آنان (= پیکره های خدایان) را به بابل فرا برد. لیک مردوک، [آن بلند پایه که آهنگ جنگ کرده بود]، از بهر همه ی باشندگان روی زمین که جای های زندگیشان ویرانه گشته بود، و (از بهر) مردم سرزمین های سومر و اکد که (بسان) [کالبد] مردگان (بیجان) گشته بودند، او (= مردوک) از روی اراده و خواست خویش روی به سوی آنان باز گردانید و بر آنان رحمت آورد و آنان را ببخشود.
(مردوک) در میان همه ی سرزمین ها، به جستجو و کاوش پرداخت، به جستن شاهی دادگر، آنگونه که خواسته ی وی (= مردوک) باشد، شاهی که (برای در پذیرفتن او) دستان او به دست خویش گرفت. او (= مردوک) کورش، پادشاه شهر انشان را به نام بخواند (برای آشکار کردن دعوت وی) و او را به نام بخواند (از بهر) پادشاهی بر همه ی جهان.
(استوانه کوروش بند های ٧ تا ١٣)///
بن مایه ها:(پردیس اهورا)
فرمان کورش بزرگ(استوانه کوروش) ، به کوشش عبدالمجید ارفعی. فرهنگستان ادب و هنر ایران. شماره ٩، ١٣۶۶
هرودوت. مترجم: مرتضی ثاقب فر. تاریخ هرودوت. چاپ نخست. تهران: انتشارات اساطیر، ١٣٨٩
گزنفون. مترجم: ابوالحسن تهامی. بر اساس ترجمه انگلیسی Henry Graham Dakyns). زندگی کوروش (کوروش نامه Cyropedia). چاپ دوم. تهران: انتشارات نگاه، ١٣٨٩
پیرنیا، حسن. ایران باستان. چاپ اول. دنیای کتاب، ۱۳۶۲
ممنون کورش جان حرفات جالب بود. از قول کورش نوشتی:
«نباید که در این جا به شکیبیم و چشم به راه دشمن باشیم تا آید و تازد به زادبوممان و ویران کند این مرز را، نه، بر ماست که بر وی بتازیم، به بیشترین شتاب، و جنگ را به زادبوم ایشان کشانیم.»
نکته:
این حرف دقیقاً منطق عمر بود. که قرار نیست ما وایسیم و تماشا کنیم! وقتی حکومت ساسانی از اعراب مرتد حمایت میکنه و در نواحی مرزی بهشون پناه داد، عمر بن خطاب دقیقاً احساس توطئه بهش دست داد و برای همین جرقه جنگ زده شد! هر کسب میتونه با این حرف کورش به کشور دیگه ای حمله کنه... امیدوارم شما روی این قضیه که از حرف خودت نشأت گرفته حساس نشید!
بعد گفتید:
«به نظر میرسد کوروش علاقه به شکست دشمنانش بدون خون ریزی و جنگ داشته است. همانطور که سربازان پادشاه ماد به کوروش پیوستند و سرزمین ماد به زیر فرمان کوروش در آمد.»
نکته: مطمئنید در فتح ماد خونی ریخته نشد؟!!
بعد گفتید:
«همانطور که از شخصی به نام گوبریاس سخن به میان میآید که از کوروش میخواهد بابل را تسخیر کند».
این همون فرمانده ارتش بابل هست! حالا اگر همین کار رو بخشی از ارتش ساسانی انجام داده باشه و با اعراب همپیمان شده بودند شما بهشون میگفتید خائن!!
1- مسعود جان فکر کنم شما دچار خطای دید هستی ... کوروش اون حرف ننوشته من نوشتم .... 2- شما چیو به چی ربط میدی .. عمر با کوروش !!!چه ربطی داشت !!! جنگ عمر یه جنگ دینی و تحمیل عقیده بود ... شخصیت عمر با کوروش تفاوت داشت ... منطق عمر میدانی چه بود (کوروش قبلا در این باره توضیح داده بود) دوباره تکرار میکنم : عمر شخصی حرام زاده بود و قاتل همسر علی و کسی بود که خلافت را از اهلش غصب کرد و شخصی بود همجنس باز و.... این منطق عمر در زندگی و افکارش بود که این ادم هیچگاه با کوروش قابل قیاس نیست(انقدر از بحث فرار نکنید)!!! شما چرا اسپارتاکوس رو مثال نمیزنی که از میان مردم قیام کرد و به همه نوید ازادی داد ... سه سال در مقابل رومیان مقاومت کردند ... زمانی که کسینیوس و فیوریوس سه برابر مردان اسپارتاکوس و منجنیق های گداخته داشتند و اماده میشدند شبانه حمله کرد و دشمنانش را که قصد تجاوز و نابودی ازادی خواهانو داشتند نابود کرد(پیشگیری قبل از وقوع واقعه)(دقیقا مشابه کوروش عمل کرد نه عمر ملعون)(منبع:ایزدی، حسین، اسپارتاکوس، تهران، کتاب همراه، ۱۳۸۶).
شما اول اون جاهایی رو که گفتم بخون تا حساب کار دستت بیاد(بفهمی که اونا چه نقشه ی پلیدی برای کوروش در سر داشتند)(شما فکر کنم فقط اونجاهایی که میخوای ببینی میبنی)(( اتحاد دشمنان کوروش با یکدیگر هم در تاریخ هرودوت و هم در کوروش نامه گزنفون بیان شده است و چنین مطلبی که در منابع اشتراک دارد، بسیار محتمل است.///
بنگرید به:
(هرودوت، کتاب ۱، بند ۷۷ و ۱۵۳
کوروش نامه گزنفون، دفتر ۲، بخش ۱، بند ۵)))//
بعد جناب سامان اون ادرسیو که در کتاب هرودوت برای اتش زدن اوپیس گفتی خواندم حرفی از اتش زدن اوپیس نبود .... حتی در رویداد نامه ی نبونید حرفی از اتش زدن شهر اوپیس نیست : در ماه تشریتو هنگامی که کوروش با سپاه اکد جنگ انجام داد، «نیشو»(سربازان) های اکد عقب نشینی کردند. او غنیمت گرفت و «نیشو»(سرباز) های اکد را کشت [یا شکست داد]. رویدادنامه نبونئید، ستون ٣، بند های ١۲-١۴(ترجمه پرفسو لمبرت)
گَئوبَروَه فرماندار گوتیوم، همراه با سپاه کورش بدون نیاز به جنگ به بابل اندر آمد»این جواب شماست(احتمالا اقای رجبی مغرضانه در کتاب خود از اتش زدن اوپیس به میان اورده اند) ///و ان سخنی که از جنا اقای غیاث ابادی در رابطه با سوختن اوپیس روایت میکنید ... مربوط فتح نینواست :
درباب فتخ نینوا گزنفون دراغاز روایت میکند که بهنگامه ی محاصره یکی از مردمان شهر خبر اورده است که :
ناگاه شخص خاينى از شهر خارج شد و به او خبر داد كه مردم *نينوا چون قلب سپاه او را ناتوان تشخيص داده اند، مصمم هستند در حين عقب نشينى بر وى حمله برند. اين امر چندان دور از حقيقت نبود. چون حصار و باروى اطراف شهربسيار طولانى بود لذا وقتى قلب سپاه گسترش مى يافت ناچار عمق آن بسيار كم و ناقص مى ماند.» کوروشنامه ترجمه رضا مشایخی ص 212
گویا این خبر در سپاهیان کوروش اثر نهاده بود چراکه انان دراغاز با وجود برج و باروهای بزرگ شهر تسخیر شهر را ناممکن میدانستند و خبر مخبر را نزدیک به حقیقت میپنداشتند. بهرحال پس از اینکه کوروش با مشورت با سرداران سپاه خود دریافت که برای تسخیر شهر بایستی مجرای رودی که از میان باروها گذشته و به درون شهر میرود را تغییر دهد برای سرداران و سربازانش سخنانی را یاداور گشت . باهم بخوانیم :
« سپس كورش فرمان داد كه سران پياده نظام و تيراندازان و سواره نظام پارسى هريك در رأس ستون هاى خود مركب از هزار نفر حاضر شوند و ساير متحدين پش تسر آنها حركت كنند جملگى در اندك زمانى حاضر و مهياى حركت شدند. آن گاه گارد مخصوص و پياده نظام خاصه و سواره نظام را مأمور ساخت به بستر رودخانه وارد شوند تا اين كه بدانند كف آن به اندازه كافى محكم است يا نه. پس از اطمينان، فرمان داد كليه رؤساى سواره نظام و پياده نظام گردش جمع شوند و گفت:دوستان من، بستر رودخانه وسيع و راه بسيار مناسبى براى ورود ما به شهر است، برويم و با كمال اطمينان و بدون ذره اى ترس و ترديد وارد شهر شويم. حريف ما همان است كه با وجود متحدين بسيار از ما شكست خورد(مقصود اینست که دولت اسور متحد لیدی در جنگ پیش از این بوده است ). همه آن روز را به ياد داريد كه در مقابل ما شكست خورد و پا به فرار گذارد. آنروز صبح خيلى زود خود را براى مدافعه آماده كرده بودو سلاح كافى در دست داشت و صف آرايى نموده بود، و حال آن كه امروز كه ما آنان را مورد حمله قرار مى دهيم جملگى در خواب و مست باده عيش و نوش اند. مردم* يا در بستر ناز و خوشى آرميده اند و يا در گوشه و كنار به نوشيدن و طرب مشغول اند و چون ما را در داخل شهر خود ببينند چنان گرفتار بهت و هراس خواهند شد كه ديگر قادر به در دست گرفتن سلاح نيستند. اگر بعضى از اشخاص در گوشتان خوانده اند كه ورود در شهرى به اين عظمت، با وجود پاسبانان متعدد و كثرت جمعيت و از جان گذشتگى مردم* امرى دشوار و خطرناك است؛ اطمينان داشته باشيد كه در برابر سپاهيان دلير و كارآزموده اى مانند شما كار مهمى از آنان ساخته نيست. (((حصار )))خانه هاشان همه از چوب خرما و با قير قابل احتراق آغشته است. ما مشعل هاى بسيار داريم كه در اندك فرصت همه جا را شعله ور و شهر را دچار حريق عظيمى خواهد كرد. سربازان ما مقدارى قيرقابل احتراق با خود دارند و به سرعت خانه ها را آتش خواهند زد و بدين قرار مدافعين يا بايد خانه ومواضع دفاعى خود را رها كنند و بگريزند يا در ميان شعله هاى آتش بسوزند.»///
دراینجا روشن میشود که جناب غیاث ابادی واژه ی (((حصار))) را بعنوان پیشوند خانه ها حذف میکند یا واژه مدافعین را به مردم تبدیل میکند تا از این رهگذر تحریف و تخریب گزارش تاریخی ، نشان و نمودی برای ضربه زدن و تخریب یک شخصیت تاریخی - که به گمان او بت دشمنانش یا توهین کنندگان به اوست - بیابد .(ناگفته پیداست که فوقا و انچه ذیلا می اید از کاربرد معنایی متفاوت برای واژه مردم در گزارش گزنفون است گاه بعنوان کسانی که قصد حمله به قلب سپاه دارند مردمی که در خواب نازند مردمی که بهمراه پاسپانان حاضر به جان فشانی اند یا مردم یا مدافعینی که بر فراز حصار خانه هایند و یا حتی مردمی که باید ازخانه خارج نشوند . انچه روشن است انست که در گزارش فوق مدافعین بمعنای واژه ی مردم عادی نیستند)بهترتیب چنین برمی اید که این نطق کوروش برای شرایط سختی باشد که احتمالا شهر یکپارچه سر به مقاومت و درگیری با استفاده از برج و بارو و حصارهای درون شهری باشد چراکه بنا به گزارش گزنفون درعمل چنین نشد و ((مشعلی برافروخته نگشت ))9تا حصار خانه هایی بلکه خانه هایی سوزانده شود ! باهم بخشی از ادامه ی گزارش گزنفون را که مقصود نظر ماست را بخوانیم : «و در حین تسخیر شهر کوروش دستور داد که :((كورش به سواره نظام و سربازان خود امر داد هركهدر كوچه ها يافتند بكشند و به جارچيان كه زبان آشورى مى دانستند فرمان داد ندا برآورند كه مردم* در خانه خويش بمانند و قدم بيرون ننهند والا خونشان هدر است.)) آن گاه گاداتاس و گوبرياس فرارسيدند. اولين اقدامشان شكرگزارى در برابر خدايان بود كه به آنان فرصت دادند ((تا انتقام خويش را از پادشاه جرار و سفاكى چون شاه آشور بستانند.)) سپس خدمت كورش شتافتند و اشك شوق و شعف بر رخسارشان جارى بود، خود را به پاى كورش انداختند و دست و پاى او را غرق بوسه كردند و از اين موهبت و سعادتى كه نصيبشان شده بود سر از پا نمى شناختند.»(ترجمه ی مشایخی ص 216)///
در اینجا تحریف و تخریب گزارشی از گزارشهای تاریخی را که اقای غیاث ابادی انجام داده بود برملا کردم.
در ضمن یک نکته ایی را در همان عکس بالای صفحه بیاندازید ((اقای رجبی
گفته اند در اوپیس کسانی کشته شدند که پایداری کردند(یعنی سربازان یا مردان مسلح) کشته شده اند نه همه ی مردم)).
حرف شما دقیقا مثل این میمونه که بخواد زلزله بیاد بعد شما بگی هنوز زلزله نیومده که!! هر وقت اومد یکاری میکنیم!!! نه عزیزم قبل از حادثه پیشگیری باید کرد.... دقیقا کاری که کوروش در برابر خطر در کمینش کرد.
بعد فرشید جغراقیا به شما جواب نداده ... حقیقت رو به شما نمایان میکنه.بارها گفتم مثل شما مثل کسانیست که خود را به خواب غفلت زده اند ... پس ماهم خواب خوشی را براتون ارزو میکنیم.
یعنی اگه شما احساس کردی که همسایه ت باهات دشمنه و حالا از روی وسواس یا خیال یا هر چیزی گمان کردی که میخاد بهت آسیب بزنه، تو حق داری به خونه ش حمله کنی و مالک خونه و زندگیش بشی؟ بهتره خودتون رو خواب نزنید! اگر منطق شما این هست پس کار عمر بن خطاب هم دقیقاً درست بود! چون با منطق شما کارش رو انجام داد!
ببین دوست عزیز مشکل شما اینجاست که همه رو کذاب میدونی و فکر میکنی چون همه بر اساس معیار شما جلو نمیرن غلطن(یعنی قضاوتتو جلو جلو کردی) .. شما باید هر حادثه ایی رو متناسب با زمان خودش بسنجی .. زمان کوروش بزرگ با زمان عمر ملعون زمین تا اسمان فرق داشت .... مثال اسپارتاکوس هم برات زدم.این قصاص قبل از جنایت نیست پیشگیری قبل از وقوع طوفانه.
تو شاهد فرشيد هستی چون طبيعتت اين هست كه شاهد اون باشی! فرشيد مغلطه كرد و تو هم با شانتاژ و خوش رقصی داری مغالطه شو بزک ميكنی فكر می كنی كسانی كه نظر میخونن نمی فهمن ؟ اون دوره ديگه تموم شد ! فرشید اگه خیلی به حرفت اعتقاد داری خوب دوره چنگيز مغول و عمر هم همينجور بود. چرا بر اساس زمان به قضيه نگاه نمی كنی؟ اگر زمان كورش كشتن عادی بود سنی ها ميتونن بگن زمان عمر هم عادی بود و لازمه اون موقع اينطور بود. خودت هم خوب ميدونی كه چنگيز در مقابل كورش خيلی كمتر آدم كشت و خون ريخت. كورش روی همه خونخواران عالم را سفيد كرد. وقتی كورش مرد ملكه ماساگتها گفت: ای كورش خون بنوش و از خوردن خون مردم سير شو.
مغلطه کردم؟؟ با سند جدابتو دادم(گرچه تو مخت بیش از این هم نمیکشه کسی که اسم سرزمینشو با اوای سگ یکی بکنه نبایدم بیش از ازش توقع داشت )... برا حرفا سند معتبر داری رو کن... تو مغلطه میکنی ... ایشالا در قیامت با همون عمر حلال زاده!!!!(خخخخ ) و چنگیز که خیلی سنگشو به سینه میزنی محشور بشی(نظرمو منتشر کن مطابق خودش جواب دادم )
سلام خدمت مسئولین سایت ... خسته نباشید.یه سوال داشتم. من تازه دارم بحثو پیگیری میکنم اطلاعات زیادی ندارم , دانشمندان از روی چه سند تاریخی تونستن قطعا اثبات کنند که کوروش شهر اوپیس را سوزانده؟؟(سندشو برام ذکر کنید سندی که در دسترسم باشه)
تا جایی که من میدونم سه منبع برای زندگی کوروش هست(هرودوت و گنفون و کتزیاس) (کوروشنامه ترجمه ی اقاقی مشایخی رو و تاریخ هرودوت ترجمه هادی هدایتی را دارم) اگه تو این دو کتاب به اتش زدن شهر اوپیس و قتل عام مردمش اشاره شده خواهشا میشه شماره صفحه و سندشو دقیق ذکر کنیند تا مطالعه کنم.ممنون
سلام. در تاريخ هرودوت، كتاب اول، بند 189 آمده است كه كورش هنگامي كه از رودخانه اي نزديك اوپيس رد شد، بدليل مواج بودن آب، عهد بست كه از رودخانه انتقام بگيرد. و سپس به طرف بابل حركت كرد، و مردم بابل در مقابل كورش ايستادگي كردند و جنگيدند. در تاريخ گزنفون در حال حاضر چيزي از اين قضيه به خاطر ندارم. سند كه اكنون از دكتر پرويز رجبي ارائه شده است، مبتني بر سالنامه نبونيد است.
آقای مجيد شما اول بايد بپرسید كه اصلا سندی درست وجود دار كه بگه كورش شاه ايران بود ؟ يهودیها و بعد هم يونانی ها گفتن كورش شاه ايران بود. ولی منابهع ايرانی اصلا كورشو شاه ندونستند. مثل شاهنامه كه اسمش روش هست (شاه + نامه ) كتاب زندگی شاهان هست ولي درباره كورش چیزی درش نيست. منابع ایرانی اصلا كورش رو شاه ايران ندونستن. كورش آلت دست صهيونیست هست كارش تجاوز به كشورهای دیگه بود اين رو همه دنيا قبول دارند. فقط صهيونیستها تبليغ میكنن برای ماست مالی كردن اين. جوانان آذربايجان الآن متوجه شدند و دارند مبارزه ميكنند. جوانان عرب جنوب و جنوب غرب همينطور. خیلی از جوانان و مردم ديگر شهرها هم متوجه شدند و هر روز به همراهان ما اضافه میشه. مرگ بر صهيونيسم و كورش تجاوزگر
نام کوروش در شاهنامه اومده... در واقع داستان زندگی کوروش در دو شخصیت شاهنامه (که قرن ها بعد در شاهنامه زندگینامشون نوشته شده )هلول کرده یکی فریدون و دیگری کیخسرو. ... که بر اساس تطبیقی که فردوسی (کیانیان با هخامنشیان ) داده کیخسرو همان کوروش است/در پست کوروش زرتشتی نبود مفصلا توضیح داده شده/
جواب آقای فرشید. 1. آقای فرشيد خيال كردی متنی كپی پيست كنی اون هم از يه وبلاگ كورش پرست همه چی حل ميشه ؟ 2. كورش حاكميت خودش رو بر مردم تحميل ميكرد. به زور بر سرزمينها حاكم ميشد و سركوب میكرد نمونه ش سركوب مردم عيلام و ... و تلاش برای تجاوز به ماساگتها كه كشته شد و از خوردن خون سير هم نشد. حتی همون بابلی ها هم وقتی كورش مرد و ديگه زور بالا سرشون نبود شورش كردند كه داريوش اونها رو سركوب كرد (تو كتيبه بيستون بخون) ) تو منابهع تاريخی اومده كورش از بچگی دزد بود و راهزنی می كرد. 3. استاد پرويز رجبی يه دانشمند بزرگ بودو نظرات محترم هست ولی شما و امثال شما جز اينكه ايشون رو تحريب كنيد كاری بلد نيستيد. اون قدر اين پيرمرد رو اذيت كرديد كه بعد از قضيه گاتها و روزنامه شرق دق كرد. چون كوروش پرستها يك مشت تروريست هستند كه در ظاهر خودشون رو با فرهنگ نشون ميدن. بعد هم آقای فرشيد خود اعتراف كرد كه كورش به سربازانش ميگه حصار خانه ها قابل سوختن هست و از اين طريق ميتونن شهر رو بسوزونن ! عين حرف فرشيد : ""ما مشعل هاى بسيار داريم كه در اندك فرصت همه جا را شعله ور و "شهر" را دچار حريق عظيمى خواهد كرد. سربازان ما مقدارى قيرقابل احتراق با خود دارند و به سرعت "خانه ها" را آتش خواهند زد "" هم شهر و هم خانه ها ! اين منطق كورش هست. قابل توجه اونها كه ميگن كورش با رقص و قر كمر شهرها رو فتح ميكرد!!! روی چنگيز سفيد !!!!!
1-تو اول حرفتو یکی کن یجا میگی کوروش شاه بود یجا میگی نبود!!! 2-منبع ایرانی سالها (قرنها ) بعد از کوروش نوشته شد چون منبع مکتوبی از کوروش، جز افسانه وجود نداشت این همه اشتباه توشون هست (در حالیکه منابع یونانی در دوران هخامنشیان نوشته شده و سندیت داره )،3-تو که نام کشورتو(پرشین )رو به اوای سگ تشبیه میکنی لازم نکرده در مورد تاریخ کشورت حرف بزنی ،4- کوروش اون شهر رو به اتش نکشید در کتاب گرنفون ذکر شده سند رو بخون بعد صحبت کن، 5- اونی که متجاوز گر بودن اعراب مسلمان بودن به کشور ما حمله کردن و مادر و خواهر ما را به تاراج بردن و تو یکی از نوادگان اونایی(چون نام کشورتو به اوای سگ اشبیه کردی )،6-در ضمن همه مثل شما بت پرست ادم پرست نیستن که بهشون دخیل ببندن (که بقول شهید مطهریتون اینکار مصداق شرکه )ما فقط کوروش پیشوای خودمون میدونیم و بس،7-دوستان من قضیه ی کتیبه ی بیستون توضیح دادن و بحث کردن و نیازی به تکرار نیست برو ثشنگ با تحلیل و با سند بخون(تو صفحات کوروش زرتشتی نبود هست )،8-ا3ای رجبی هم که شما ازش دفاع میکنی یک نظریه پرداز بود که در تحلیلات خودش اشتباه داشت که نوشتم،9- در ضمن امروزم ثابت شده که تاریخ هردوت در مورد مرگ کوروش صحت ندارد،10-در ضمن کی هست که تو کودکیش اشتباه نکرده باشه !!!با این حرفت جیو میخوای ثابت کنی .... در قران خودتون ذکر شده که یوسف هم(که خیلی قبولش داری به غیر خدا توسل کرد(ماجرای زندانشو میگم )) حالا چون یوسف یه اشتباه کرد(اونم موقعی که پیامبر بود ) ادم بدیه؟؟ جک نگو که همه بخندن(جناب رییس محترم سایت اگه کمی تند صحبت کردم در جواب توهین های ثریا خانم بوده و باید نظرم منتشر نمایی )
با درود به همه هم وطنان گرامي با احترام به همه ي دوستان گمان ميكنم بحث ما در مورد كوروش هخامنشي ارتباطي با ديگر موارد تاريخ نداره و هر كدوم اونها در جاي خودش بايد بررسي بشه اما كوروش شخصيتي است كه مورد احترام تمامي فرهنگ ها و اديانه و اين اعتبار رو هم دوستانش و هم مخالفانش تأييد كردند اينكه ما به خاطر داشتن دين يا عقايد مختلف و براي دفاع از فرهنگها و شخصيت هاي ديگه دست به تخريب كوروش بزنيم به دور از منطق و نوعي سرمايه سوزيه در حالي كه كشورهاي جهان براي داشتن أمثال كوروش دست به افسانه سازي ميزنند ما با دست خودمون داراييمون رو تحقير ميكنيم بزرگ بودن كوروش دليل كوچك بودن كسي نيست هر كس با تلاش و تفكر و مهرورزي ميتواند به بزرگي دست پيدا كند و جاي كسي تنگ نميشه ضمن اينكه توهين به يك انسان ، انسان ديگه اي رو ارجمند نميكنه پس به جاي اينكه ما كوروش رو از نردبان به پايين بكشيم ديگران بايد تلاش كنند از نردبان بالا بروند . و عقل من به من ميگويد هيچ موجودي بدون نقاط ضعف و أشكال نيست و فقط خداوند يكتاست كه از هر خطا و كاستي مبراست اين نظر كاملا شخصيه و بنا بر مطالعات و قدرت تحليل بنده است كه قطعا من هم داراي كاستيها و كمبودهايي هستم و خودم رو بي اشكال نميبينم
وقتی احتمالات تاریخی به صورت گزینشی و قطعی قلمداد می شود، نتیجه اش می شود همین بحث های بی مایه. مترجمان بر سر ترجمه ی روزنگار نبونید هم نظر نیستند! برخی می گویند شکست برخی می گویند کشتار. برخی می گویند سپاهیان نبونید برخی می گویند مردم عادی. برخی می گویند کوروش کشته برخی می گویند نبونید! بنابراین هیچ حکم قطعی در این زمینه نیست و افزون بر این ادعاهای تاریخ نویسان یونانی چند سده ی بعد نوشته شده است و با پژوهشهای نوین باستانشناسانه سازگار نیست!
مجید گرامی؛ توجه کنید که در ترجمه رویدادنامه نبونئید اختلاف خاصی میان زبان شناسانی که در زبان اکدی تخصص دارند، وجود ندارد. اگر هم نظری اندک مخالف داده میشود از سوی کسانی است که متخصص زبان اکدی نیستند. ما اسناد متعدد ارائه کردیم که کشتار مردم اوپیس توسط کورش کبیر صورت گرفته و حتی صداهای مخالف را نیز نقد کردیم و نشان دادیم که حقیقت تاریخی را نمیتوان با دبه کردن نفی کرد. بخوانید:
اما در بحث اختلاف ترجمهها، آیا شما اختلاف در ترجمههای گاتها و اندک اختلاف موجود در منشور کورش را نیز به همین صورت مینگرید؟ یا هرجایی که به ضررتان باشد چنین دیدگاهی را عنوان میکنید؟
کورش پدر ماست ایران وطن ماست پارسال در تجمع 7 آبان بیش از 4 میلیون جمعیت اومده بود امسال هم پیش بینی این هست که بیش از 7 میلیون جمعیت خواهیم بود. نابودی ایران ستیزان نزدیکه
دکتر پرویز رجبی ایرانی بود. منتها درباره کورش حقیقت را گفت. حقیقت یک کشتار... شما هم بهتر است به جای فحاشی به دیگران، کمی فکر کنید و فرهنگ خود را کمی بالا ببرید. دکتر پرویز رجبی به جرم حقیقت گویی توسط امثال شما مورد فحاشی و توهین و ترور شخصیت قرار گرفت و دقمرگ شد.
آب دریا با پوز سک نجش نمیشئد. ولی فرزندان کوروش، با سند و مدرک عاجز میشوند و لب به فحاشی باز میکنند. این همه ادعای گفتار نیک، همیشه منتهی میشود به حرفهای بیربط و ناسزاگویی. به همین خاطر، دروغگوترین و ریاکارترین و حیلهگرترین قشر جامعه ایرانی، همین کوروش پرستان هستند.
درگیری خنده داری است میان طرفدار کوروش و ضد کوروش برای آنکه به این دعوا دوستان خاتمه دهم پیشنهاد می کنم تفسير آیه چهار سوره اسرا را درکتب روضه الجنان، تفسیر ثعلبی، تفسیر المنثور نگاهی بیندازید البته منابع دیگری هم هست که موضوع آن را تایید کند اما من خوانش آن را به تمامی دوستان واگذار می کنم
نکته مهم اینه که بابل یکی از شهرهای باستانی با استحکامات برج وباروی بلند بوده وقطعا ارتش قدرتمندی هم داشته وهیچ عقلی نمی تونه بپذیره که کوروش بدون جنگ وخونریزی تونسته باشه اونجارو فتح کنه
دیدگاهها
هما
1394/06/25 - 08:43
لینک ثابت
عالی عالی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
عالی عالی !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
Alexander the great
1394/06/29 - 18:43
لینک ثابت
سوال من از جماعت کورش پرست
سوال من از جماعت کورش پرست مردوک پرست این هست که انصافاً اگر تعصب رو کنار بگذارید و برای اولین بار در عمرتون به عقل خودتون مراجعه کنید، واقعاً بین کورش و چنگیز کدوم رو انتخاب میکنید ؟ مردم ایران در طول تاریخ همیشه چنگیز رو بهتر از کورش میدونستند. مردم اسم چنگیز رو بر سر بچه هاشون میذاشتن، اما اسم کورش رو نه! شما هیچ ایرانی بالای 80 سال رو پیدا نمیکنید که اسم پدربزرگش کورش بوده باشه، ولی در طول تاریخ چه بسیار افرادی که اسمشون چنگیز بوده.
احسان
1394/07/02 - 17:20
لینک ثابت
دوستان چه اصراری دارند ک چهره
دوستان چه اصراری دارند ک چهره چنگیز رو خوب نشان بدهند.
دلیل اینکه ایرانیان این اسم رو انتخاب می کردند اینه که چند قرن ترکان و موغولان بر این سرزمین حکم رادند و طبیعتا روی مردم هم تاثیر گذاشته.
الان چرا هیچ اثری از این نام نمی بینی؟ برای اینکه مردم بیدار شدند.
حالا من با کوروش کار ندارم.
چون هر حکمرانی غیر پیامبران و معصومین یا نمایندگان آنان ( که امروز ما ولی فقیه دارم - حضرت امام خامنه ای نایب بر حق امام زمان (عج) ) حکومتش باطل و ظالمانه است.
برای اثبات حق از ناحق استفاده نفرمایید.
مسیح سالاری
1394/06/30 - 01:12
لینک ثابت
خیلی عجیبه که دار و دسته کورش
خیلی عجیبه که دار و دسته کورش تا حالا به این صفحه حمله نکردند. چون تو هر صفحه ای که میریم و دو کلمه نقد درباره کورش باشه، اونها می ریزن و فحاشی میکنند و فرهنگ ناب (بدون روتوش) خودشون رو به همه نشون میدن. شاید هنوز متوجه نشدن!
کووش
1394/06/30 - 21:31
لینک ثابت
خیلی از ادم های (متعصب )
خیلی از ادم های (متعصب ) اینجا به قتل عام مردم اوپیس اشاره میکنن ... یه مقاله ایی در این مورد خوندم براتون میارم شاید هدایت بشین: قتلعام مردم اَکَد به فرمان کورش یا نبونید؟ در کتیبه «رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ» که از آخرین نمونههای سنت رویدادنامهنویسی در بابل بشمار میرود، عبارتی مبهم آمده که پرسشها و پیچیدگیهایی را رقم زده است. نویسندهٔ رویدادنامه آورده است: "هنگامی که کوروش به سپاه اکَـد در شهر اُپـیـس بر کرانه رود دجـلـه حمله کرد؛ مردمان اَکَـد بشوریدند. اما او همه مردمان شهر را از دم بکشت." برای آگاهی بیشتر بنگرید به: رویدادنامه نبونید و کورش بزرگ در کتاب: تمدن هخامنشی، سیزده گفتار در بررسیهای هخامنشی، از همین نگارنده، ۱۳۸۶. شیوه کوتاهنویسی رویدادنامهنویسان بابلی موجب خودداری از شرح و توضیحات بیشتر در پیرامون این واقعه شده است. در عبارت بالا، آشکار نیست که مردمان بابل علیه چه کسی شوریدند و چه کسی مردمان شهر را قتلعام کرد. خانم اولمستد در این باره آورده است که: "کورش نبرد دیگری در اوپیس کنار دجله نمود و مردم اکد را با آتش سوزاند." اومستد، ا. ت.، تاریخ شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه دکتر محمد مقدم، چاپ سوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۷۲، ص ۶۸ و ۶۹. جان مانوئل کوک نیز روایت میکند که: "کوروش در نبردی در اوپیس بر مردم پایتخت کهن اکد پیروز میشود و آنان را با آتش و کشتار عام نابود میکند." مانوئل کوک، جان، شاهنشاهی هخامنشی، ترجمه مرتضی ثاقبفر، انتشارات ققنوس، ۱۳۸۴، ص ۶۴. (یادآور میشود که استاد ثاقبفر در پیشگفتار خود بر کتاب و نیز در پانویسهای گوناگون خود، انتقادها و اعتراضهایی را به روش تحقیق و بیطرفی مؤلف بیان نموده است. استنباط استاد پرویز رجبی از این واقعه مقداری متفاوت است: "کورش پس از پشت سر گذاشتن گوتیوم از رودخانه دیاله گذشت و به پای دیوار میان دجله و فرات رسید، که شهرهای اُپیس و سیپار را در دو سوی خود داشت. اُپیس به تصرف در آمد و به آتش کشیده شد." رجبی، پرویز، هزارههای گمشده، جلد دوم، انتشارات توس، ۱۳۸۰، ص ۱۳۶. نگارنده به هنگام ترجمه متنِ رویدادنامه از هرگونه داوری خودداری کرد و صرفاً نکات مبهم را در میان علامت پرسش نهاد. اما به چند دلیل بر این پندار است که فرمان کشتار را نبونید صادر کرده و شهری که مردمانش قتلعام شدهاند، شهر بابل بوده است و نه شهر اُپیس/ اوپیس. برای این تحلیل، ابتدا نظری به متن رویدادنامه بیفکنیم و از میزان بیطرفی یا جانبداری نویسنده از هریک از طرفین نبرد آگاه شویم. آیا چنین جانبداری وجود دارد؟ به گمان نگارنده، متن رویدادنامه (دستکم در باره کورش) بدون هیچگونه جانبداری یا عناد است. او از یکسو به غارت هگمتانه و لیدی به دست کورش اشاره میکند و از سوی دیگر به اهتمام کورش برای حفاظت از نیایشگاهها و آیینهاای آن و نیز پیمان صلح و آشتی با همه مردمان شهر: "کوروش، بسوی کشور هَگمَتانه پیش تاخت. سرای پادشاهی را تصرف کرد. سیم و زر، و دیگر کالاهای گرانبهای کشور هگمتانه را به غنیمت برگرفت و به اَنـشـان برد". "کوروش شاه پارس، سپاهش را فراخواند و بسوی کشور لیدی پیش تاخت. شاه آنجا را بکشت و داراییهای او را بگرفت". "نگاهبانی از نیایشگاه اسگیله به سپرهای گـوتیان سپرده شد تا مبادا هیچیک از سپاهیان به درون اسگیله و دیگر بناهای آن راه برند". "کورش با مردمان شهر، پیمان صلح و آشتی گذارد. کورش به همه مردمان بابل، پیام درود و شادباش فرستاد". پرسشهایی که از متن مبهم رویدادنامه در باره قتلعام مردم مطرح میشوند، عبارتند از: ۱- منظور از «اکد» در جمله «مردمان اکد بشوریدند» کدام شهر است؟ ۲- مردمان اکد علیه چه کسی شوریدند؟ ۳- چه کسی فرمان کشتار مردم اکد را صادر کرد؟ کلید همه پرسشها در نخستین پرسش نهفته است. نامهای «بابل» و «اکد» همواره بجای یکدیگر بکار میرفتهاند و معنا و مصداقی یکسان داشتهاند و هنوز نیز دارند. این دو واژه بطور همزمان برای نامیدن کشور بابل/ اکد، شهر بابل/ اکد، زبان بابلی/ اکدی و نیز خط بابلی/ اکدی بکار میرفته است. چنانکه از متن رویدادنامه و نیز از متن منشور نبونید دریافته میشود، مردمان بابل/ اکد از فرمانروایی نبونید و دخالت او در آیینهاای مردمی ناراضی بودهاند. هنگامی که کورش به «سپاه اکد» در «شهر اپیس» حمله میکند، مردم پایتخت، فرصت را غنیمت میدانند و علیه حاکم وقت (یعنی نبونید) شورش میکنند. منظور از مردمان اکد، ظاهراً نمیتواند ساکنان شهر اپیس باشد، چرا که در این متن و در هیچ متن دیگری، نام اکد به عنوان یک شهر، جز برای نامیدن شهر بابل بکار نرفته است. نویسنده رویدادنامه نیز همین شیوه را بکار برده و نامهای اپیس و اکد را آشکارا از یکدیگر تفکیک کرده و هر دو را مستقلاً بکار برده است. از سوی دیگر، مردمی که در معرض حمله دشمن هستند، در برابر قوای مهاجم «شورش» نمیکنند، بلکه در برابر آنان «مقاومت» میکنند. حتی اگر این شورش در اپیس اتفاق افتاده باشد، شورشی علیه حکومت بابل/ اکد بوده است. اگر مردمان شهر بابل/ اکد شوریده باشند، بدیهی است که این شورش علیه حاکم وقت بوده است و نه علیه سپاهی که هنوز به شهر آنان وارد نشده است. به همین ترتیب، کسی که فرمان قتلعام شورشگران را صادر میکند، فرمانروای وقت شهر و کشور (یعنی نبونید) است که در متن کتیبه «او» خطاب شده است. حتی اگر یکی دیگر از عاملان حکومت این دستور را صادر کرده باشد، با اشاره کوتاه «او» که به کلی نامفهوم و بیمعنا میشد، خطاب نمیگردید. همچنین بدیهی است که کورش نمیتوانسته است به قتلعام مردمان شهری فرمان داده باشد که هنوز بدان وارد نشده و هیچگونه قدرت و اختیاری در آن ندارد. به گمان نگارنده، در عین حالی که نمیتوان از تصمیم هیچیک از جهانگشایان و از جمله کورش برای حمله به یک کشور مستقل دفاع کرد، اما به موجب رویدادنامه، هیچگونه دلیل روشنی برای دستداشتن کورش در قتلعام مردم شهر اپیس یا شهر اکد در دست نیست. مبع:(http://mahshar.com/archaeology/opis.html)
saman
1394/06/31 - 11:42
لینک ثابت
آنچه گفتيد عيناً متنِ نوشته
سلام كوروش گرامي؛ آنچه گفتيد عيناً متنِ نوشته آقاي غياث آبادي است (كه قبلاً معتقد بودند كورش چنين كاري نكرده و مردم اوپيس را قتل عام نكرده است)، كه البته ايشان مدتي پيش از نظرشان بازگشتند و با توجه به اسناد و شواهدي كه يافتند، بر اين نظر تصريح كردند كه كورش مردم اوپيس را قتل عام و شهر را به آتش كشيد. بنگريد به: http://ghiasabadi.com/human-sufferings-136.html
کوروش
1394/06/31 - 21:58
لینک ثابت
سامان جان صفحه ایی رو که
سامان جان صفحه ایی رو که گذاشتی به هیچ عنوان مطلبی در ان نبود در بین نوشته ها گشتم چیزی در این مورد نوشته نشده بود
ناشناس
1399/01/21 - 22:19
لینک ثابت
سامان گیج بازی درآورده علامت
سامان گیج بازی درآورده علامت ] رو به آخر آدرس اضافه کرده، برای همین خطای 404 میگیریم! کافیه علامت ] رو از آخر آدرس پاک کنی و بعد صفحه رو باز کنی تا صفحه باز بشه.
فرشید
1394/06/30 - 21:52
لینک ثابت
نظری در رابطه با قتل مردم
نظری در رابطه با قتل مردم اوپیس: یکی از اسناد بسیار مهم و ارزشمند درباره رویداد های زندگی کوروش بزرگ، رویدادنامه نبونئید می باشد که با توجه به آنکه به نظر می رسد هم عصر با کوروش نگارش یافته است مورد استناد پژوهشگران قرار می گیرد. چندی است که در گفته ها و نوشته های ایران ستیزان می بینیم که به یکی از بخش های این رویدادنامه استناد می شود و اینچنین نتیجه می گیرند که کوروش بزرگ در اوپیس به قتل عام مردم پرداخت!! در صورتی که با پژوهش های عمیق تر مشخص می شود که چیزی راجع به قتل عام مردم در این رویدادنامه وجود ندارد و در واقع شکست سپاه دشمن توسط کوروش در آن آمده است. در این نوشتار به بررسی اجمالی بخش مورد بحث از رویدادنامه نبونئید می پردازیم. برخی از مترجمان، متن رویدادنامه نبونئید را طوری ترجمه کرده بودند که کشتار مردم اکد را القا می کرد اما شادروان پرفسور لمبرت به این موضوع پرداخت و سطر را با دقت بیشتری ترجمه کرد. دکتر شاهرخ رزمجو پژوهشگر موزه بریتانیا و استاد دانشگاه تهران در سومین همایش یادبود استوانه کوروش به این موضوع اشاراتی داشت و توضیحاتی را در این باره ارائه داد. به قول دکتر رزمجو، پرفسور لمبرت از بهترین متخصصان خط میخی دنیا بود که همیشه بهترین متخصصان دنیا اشکالاتشان را از ایشان می پرسدند. دکتر رزمجو اظهار داشت که متن را به پرفسور لمبرت نشان داد و ایشان هم تأیید کرد که چیزی راجع به قتل عام مردم در آن سطر نوشته نشده است. در واقع شکست سپاه دشمن توسط کوروش در آن بخش از رویدادنامه نبونئید نوشته شده است. در بخش مورد بحث رویدادنامه نبونئید چنین مواردی آمده است: در ماه تشریتو هنگامی که کوروش با سپاه اکد جنگ انجام داد، «نیشو» های اکد عقب نشینی کردند. او غنیمت گرفت و «نیشو» های اکد را کشت [یا شکست داد]. رویدادنامه نبونئید، ستون ٣، بند های ١۲-١۴ برخی واژه «نیشو» را به مردم تعبیر کرده اند در حالی که این واژه با توجه به ساختار این متن، در اینجا غیر منطقی و بی معنی جلوه می کند، به طوری که پرفسور لمبرت معنای «سرباز» را صحیح تر تشخیص داده است. لمبرت تذکر می دهد که اصطلاح «سپاه اکد» نام درستی برای سپاه نبونئید است چون اکد به معنی کل سرزمین بابل است و احتمالا مردمی از سراسر بابل در سپاه نبونئید حضور داشته اند. اما اصطلاح «مردم اکد» برای نامیدن شهر اوپیس یا سیپر عجیب است چون فقط مردم محلی در آن نواحی حضور داشته اند. به عبارت دیگر اگر کشتار مردم محلی مورد نظر است عبارت «مردم اکد» رسا نیست. لمبرت پیشنهاد می کند که واژه نیشو را به معنی «افراد و مردان» تعبیر کنیم که در این صورت همان سپاه اکد مورد نظر است. بادامچی، فرمان کورش بزرگ، ص ٣۴ این در حالی است که درباره اوپیس در دیگر منابع گزارشی نیامده است و ترجمه های نادرست از رویدادنامه نبونئید با دیگر منابع از جمله استوانه کوروش در تضاد است، در استوانه کوروش آمده است: و آنگاه که سربازان بسیار من(=کوروش) دوستانه اندر بابل گام برمی داشتند، من نگذاشتم کسی (در جایی) در تمامی سرزمین های سومر و اکد ترساننده باشد. استوانه کوروش، بند ٢۴، برگردان عبدالمجید ارفعی. در بخش مورد بحث از رویدادنامه نبونئید به جنگی که سپاهیان نبوئنید با سپاهیان کوروش در حوالی اوپیس اتفاق افتاده است اشاره می شود که در آن سپاهیان نبونئید شکست سختی از کوروش خوردند. کوروش در ادامه شهرها را با صلح فتح کرد و از طرف مردم مورد استقبال قرار گرفت. همانطور که در ادامه رویدادنامه نبونئید ذکر می شود: هنگامی که کوروش سراسر با درود به بابل سخن می گفت شهر در امنیت و صلح بود. رویداد نامه نبونئید، ستون ۳، بند ۱۹ با توجه به اشتراکی که در منابع وجود دارد، می توان گفت که جنگ کوروش و بابل ریشه در اتحاد نبونئید، پادشاه بابل با کرزوس پادشاه لیدی برای حمله به کوروش داشت. طبیعتا از آنجایی که نبونئید خطر بزرگی برای قلمروی کوروش محسوب می شد، کوروش به مقابله با وی پرداخت. یاری نامه ها: استوانه کوروش بزرگ، برگردان دکتر عبدالمجید ارفعی// بادامچی، حسین. فرمان کورش بزرگ به همراه ویرایش، ترجمه و واژه نامه متن اکدی، تهران: نگاه معاصر، ١٣٩١.// سومین همایش یادبود استوانه کوروش بزرگ، ٧ آبان ١٣٩۲، تالار فردوسی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران The Nabonidus Chronicle برگرفته از پردیس اهورا (جناب مجید خالقیان)
مسعود
1394/06/31 - 16:27
لینک ثابت
فرشید کورش کامبیز شمس عزیز!!
فرشید کورش کامبیز شمس عزیز!! اولاً قضیه سالنامه نبونید دیگه امروز روشن شده همانطور که دکتر پرویز رجبی گفته! در ثانی! ما تاریخ میپرسیم شما جغرافی جواب میدی؟ ما میگیم کشتار مردم اوپیس و به آتیش کشیدن شهر! شما میگی ورود آرام کورش به بابیلون؟
اصلاً چرا نبونید و کرزوس باید با هم متحد بشن علیه کورش؟ جز اینکه کورش حمله به سرزمینهای دیگه رو شروع کرده بود و اون دو تا شاه از این تجاوزگریهای کورش احساس ناامنی کرده بودن؟!!!!! بعدش اینی که شما میگی یعنی قصاص قبل از جنایت! اونها به فرض میخواستن با هم متحد بشن! هنوز متحد نشده و کاری نکردن که کورش بخواد پیش دستی کنه و بهشون حمله کنه. همه متجاوزین میتونن همینو بگن اون وقت شما چطور کار کورش رو توجیه میکنید؟!!!!
کوروش
1394/06/31 - 22:13
لینک ثابت
عزیز دلم بحث تمام شدست فرشید
عزیز دلم بحث تمام شدست فرشید با نقد و بررسی سند دار تمام اتهامات رو رد کرده ... تمام اتهاماتی که شما به داریوش و کوروش زدید رو ((کامبیز)) برادر دینی من رد کرد با دلایل روشن و واضح به طوری که افرادی همانند persian gulf در مقابلش یه مشت اراجیف رو اوردند ... یعنی حرفی برای گفتن ندارن ... بحث تمام شدست ... اگه واقع بین باشد دیگ ادامه نمیدین.همین که شما به هر ریسمانی چنگ میزنید تا کوروش و کارهایش را (با دروغ های بی اساس)جنایت جلوه دهید دلیلی بر دروغ بودن حرفای شماست.
حرفای شما رو که میبینم یاد حرف یکی از بزرگان می اافتم که فرمود :
اگر روزي دشمن پيدا كردي, بدان در رسيدن به هدفت موفق بودي!
اگر روزي تهديدت كردند, بدان در برابرت ناتوانند!
اگر روزي خيانت ديدي, بدان قيمتت بالاست!
اگر روزي تركت كردند , بدان با تو بودن لياقت مي خواهد....
ناشناس
1394/07/01 - 13:00
لینک ثابت
فرشید جان شما به حرف کسی
فرشید جان شما به حرف کسی استناد کردی که الآن خودش به اشتباه بودن حرفش اقرار کرده و در سایتش رسماً حرف قبلیش (که شما بهش استناد کردی رو) رو رد کرده و حرف جدیدش در اثبات این هست که کورش كبیر چنین کاری کرده یعنی شهر رو آتیش زده
فرشید
1394/07/01 - 22:18
لینک ثابت
پرفسور لمبرت از حرفش پشیمان
پرفسور لمبرت از حرفش پشیمان شده؟؟ سند اراعه دهید.(سندی در دسترس)
فرشید
1394/06/31 - 23:34
لینک ثابت
حسن پیرنیا می نویسد:
حسن پیرنیا می نویسد:
تسخیر ماد باعث تشویش دول همجوار و غیر همجوار گردید. سه دولت نامی آن زمان یعنی لیدی، بابل و مصر داخل مذاکره شدند که در مقابل کوروش اتحاد سه گانهای تشکیل دهند. بدین ترتیب کرزوس، پادشاه لیدی، نابونید، پادشاه بابل نو و آماسیس دوم، پادشاه مصر علیه کوروش هم پیمان شدند.
(ایران باستان، پیرنیا، ص ۸۴)///
اتحاد دشمنان کوروش با یکدیگر هم در تاریخ هرودوت و هم در کوروش نامه گزنفون بیان شده است و چنین مطلبی که در منابع اشتراک دارد، بسیار محتمل است.
بنگرید به:
(هرودوت، کتاب ۱، بند ۷۷ و ۱۵۳
کوروش نامه گزنفون، دفتر ۲، بخش ۱، بند ۵)///
در کوروش نامه گزنفون چنین دیدگاهی در جملات کوروش هم به چشم می خورد. گزنفون از زبان کوروش می نویسد:
نباید که در این جا بشکیبیم و چشم به راه دشمن باشیم تا آید و تازد به زادبوم مان و ویران کند این مرز را، نه، بر ماست که بر وی بتازیم، به بیش ترین شتاب، و جنگ را به زادبوم ایشان کشانیم.
(کوروش نامه گزنفون، دفتر ۳، بخش ۳، بند ۱۴)//تأکید اصلی گزنفون در کوروش نامه بر روی منش کوروش بوده است و بینش کوروش درباره اقدام پدافندی را به زیبایی ترسیم کرده است.
این اندیشه بعد از پیروز یافتن کوروش بر دشمنان هم به چشم می خورد:
ما این کشوران به بیداد نگشوده ایم، ما به ستم دست نیانداختیم بر دیگر کشوران و به زور نتاختیم بر آن ها، که بر ما تاختند دیگران و ما به پدافند خویش ایستادیم.
(کوروش نامه گزنفون، دفتر ۷، بخش ۵، بند ۷۸)///«به ستم دست نیانداختن بر دیگر کشوران»، در منشور کوروش و حتی رویداد نامه نبونید-کوروش هم به چشم می خورد. به نظر می رسد کوروش علاقه به شکست دشمنانش بدون خون ریزی و جنگ داشته است. همانطور که سربازان پادشاه ماد به کوروش پیوستند و سرزمین ماد به زیر فرمان کوروش در آمد.
پیش از این اشاره شد که پژوهش گران اتفاق نظر دارند که آستیاگ(پادشاه ماد) و کرزوس (پادشاه لیدی) در ابتدا قصد حمله به کوروش را داشتند؛ اما پس از شکست کرزوس کماکان خطر برای کوروش باقی ماند. طبیعی است که اتحاد دوباره قدرت های بزرگ منطقه یعنی بابل و مصر -که سابقه اتحاد علیه کوروش داشتند- می توانست خطر آفرین باشد اما این بار نا رضایتی های داخلی بابل باعث فتح این شهر شد.
چنین می نماید که اشخاصی در داخل بابل از کوروش خواستند که به این شهر حمله کند و شرایط نا بسامان آن ها را پایان دهد. این مورد را از گفته های مورخان می توان یافت همانطور که از شخصی به نام گوبریاس سخن به میان می آید که از کوروش می خواهد بابل را تسخیر کند. اما به هر حال منشور کوروش به روشنی نا بسامانی اوضاع در بابل را مشخص می کند آنجا که احتمالا از زبان یک بابلی گفته می شود:
[نبونید] بردن نذورات را (به پرستشگاه ها) برانداخت. [او (همچنین) در آیین ها (به گونه هایی ناروا) دست برد. اندوه و ناشادمانی] را به (= در) شهرهای مقدس بپیوست. او پرستش مردوک پادشاه خدایان را از دل خویش بشست. کسی که همواره به شهر وی (= شهر مردوک = بابل) تباهکاری روا می داشت (و) هر روز [به آزردن (آن) سرزمین دست (می یازید)، مردمانش] را با یوغی بی آرام به نابودی می کشانید، همه ی آن ها را.
در (برابر) خشم وی (= مردوک) او (= نبونئید پادشاه بابل) آنان (= پیکره های خدایان) را به بابل فرا برد. لیک مردوک، [آن بلند پایه که آهنگ جنگ کرده بود]، از بهر همه ی باشندگان روی زمین که جای های زندگیشان ویرانه گشته بود، و (از بهر) مردم سرزمین های سومر و اکد که (بسان) [کالبد] مردگان (بیجان) گشته بودند، او (= مردوک) از روی اراده و خواست خویش روی به سوی آنان باز گردانید و بر آنان رحمت آورد و آنان را ببخشود.
(مردوک) در میان همه ی سرزمین ها، به جستجو و کاوش پرداخت، به جستن شاهی دادگر، آنگونه که خواسته ی وی (= مردوک) باشد، شاهی که (برای در پذیرفتن او) دستان او به دست خویش گرفت. او (= مردوک) کورش، پادشاه شهر انشان را به نام بخواند (برای آشکار کردن دعوت وی) و او را به نام بخواند (از بهر) پادشاهی بر همه ی جهان.
(استوانه کوروش بند های ٧ تا ١٣)///
بن مایه ها:(پردیس اهورا)
فرمان کورش بزرگ(استوانه کوروش) ، به کوشش عبدالمجید ارفعی. فرهنگستان ادب و هنر ایران. شماره ٩، ١٣۶۶
هرودوت. مترجم: مرتضی ثاقب فر. تاریخ هرودوت. چاپ نخست. تهران: انتشارات اساطیر، ١٣٨٩
گزنفون. مترجم: ابوالحسن تهامی. بر اساس ترجمه انگلیسی Henry Graham Dakyns). زندگی کوروش (کوروش نامه Cyropedia). چاپ دوم. تهران: انتشارات نگاه، ١٣٨٩
پیرنیا، حسن. ایران باستان. چاپ اول. دنیای کتاب، ۱۳۶۲
مسعود
1394/07/01 - 11:28
لینک ثابت
ممنون کورش جان حرفات جالب بود
ممنون کورش جان حرفات جالب بود. از قول کورش نوشتی:
«نباید که در این جا به شکیبیم و چشم به راه دشمن باشیم تا آید و تازد به زادبوممان و ویران کند این مرز را، نه، بر ماست که بر وی بتازیم، به بیشترین شتاب، و جنگ را به زادبوم ایشان کشانیم.»
نکته:
این حرف دقیقاً منطق عمر بود. که قرار نیست ما وایسیم و تماشا کنیم! وقتی حکومت ساسانی از اعراب مرتد حمایت میکنه و در نواحی مرزی بهشون پناه داد، عمر بن خطاب دقیقاً احساس توطئه بهش دست داد و برای همین جرقه جنگ زده شد! هر کسب میتونه با این حرف کورش به کشور دیگه ای حمله کنه... امیدوارم شما روی این قضیه که از حرف خودت نشأت گرفته حساس نشید!
بعد گفتید:
«به نظر میرسد کوروش علاقه به شکست دشمنانش بدون خون ریزی و جنگ داشته است. همانطور که سربازان پادشاه ماد به کوروش پیوستند و سرزمین ماد به زیر فرمان کوروش در آمد.»
نکته: مطمئنید در فتح ماد خونی ریخته نشد؟!!
بعد گفتید:
«همانطور که از شخصی به نام گوبریاس سخن به میان میآید که از کوروش میخواهد بابل را تسخیر کند».
این همون فرمانده ارتش بابل هست! حالا اگر همین کار رو بخشی از ارتش ساسانی انجام داده باشه و با اعراب همپیمان شده بودند شما بهشون میگفتید خائن!!
فرشید
1394/07/01 - 22:16
لینک ثابت
1- مسعود جان فکر کنم شما دچار
1- مسعود جان فکر کنم شما دچار خطای دید هستی ... کوروش اون حرف ننوشته من نوشتم .... 2- شما چیو به چی ربط میدی .. عمر با کوروش !!!چه ربطی داشت !!! جنگ عمر یه جنگ دینی و تحمیل عقیده بود ... شخصیت عمر با کوروش تفاوت داشت ... منطق عمر میدانی چه بود (کوروش قبلا در این باره توضیح داده بود) دوباره تکرار میکنم : عمر شخصی حرام زاده بود و قاتل همسر علی و کسی بود که خلافت را از اهلش غصب کرد و شخصی بود همجنس باز و.... این منطق عمر در زندگی و افکارش بود که این ادم هیچگاه با کوروش قابل قیاس نیست(انقدر از بحث فرار نکنید)!!! شما چرا اسپارتاکوس رو مثال نمیزنی که از میان مردم قیام کرد و به همه نوید ازادی داد ... سه سال در مقابل رومیان مقاومت کردند ... زمانی که کسینیوس و فیوریوس سه برابر مردان اسپارتاکوس و منجنیق های گداخته داشتند و اماده میشدند شبانه حمله کرد و دشمنانش را که قصد تجاوز و نابودی ازادی خواهانو داشتند نابود کرد(پیشگیری قبل از وقوع واقعه)(دقیقا مشابه کوروش عمل کرد نه عمر ملعون)(منبع:ایزدی، حسین، اسپارتاکوس، تهران، کتاب همراه، ۱۳۸۶).
شما اول اون جاهایی رو که گفتم بخون تا حساب کار دستت بیاد(بفهمی که اونا چه نقشه ی پلیدی برای کوروش در سر داشتند)(شما فکر کنم فقط اونجاهایی که میخوای ببینی میبنی)(( اتحاد دشمنان کوروش با یکدیگر هم در تاریخ هرودوت و هم در کوروش نامه گزنفون بیان شده است و چنین مطلبی که در منابع اشتراک دارد، بسیار محتمل است.///
بنگرید به:
(هرودوت، کتاب ۱، بند ۷۷ و ۱۵۳
کوروش نامه گزنفون، دفتر ۲، بخش ۱، بند ۵)))//
بعد جناب سامان اون ادرسیو که در کتاب هرودوت برای اتش زدن اوپیس گفتی خواندم حرفی از اتش زدن اوپیس نبود .... حتی در رویداد نامه ی نبونید حرفی از اتش زدن شهر اوپیس نیست : در ماه تشریتو هنگامی که کوروش با سپاه اکد جنگ انجام داد، «نیشو»(سربازان) های اکد عقب نشینی کردند. او غنیمت گرفت و «نیشو»(سرباز) های اکد را کشت [یا شکست داد]. رویدادنامه نبونئید، ستون ٣، بند های ١۲-١۴(ترجمه پرفسو لمبرت)
گَئوبَروَه فرماندار گوتیوم، همراه با سپاه کورش بدون نیاز به جنگ به بابل اندر آمد»این جواب شماست(احتمالا اقای رجبی مغرضانه در کتاب خود از اتش زدن اوپیس به میان اورده اند) ///و ان سخنی که از جنا اقای غیاث ابادی در رابطه با سوختن اوپیس روایت میکنید ... مربوط فتح نینواست :
درباب فتخ نینوا گزنفون دراغاز روایت میکند که بهنگامه ی محاصره یکی از مردمان شهر خبر اورده است که :
ناگاه شخص خاينى از شهر خارج شد و به او خبر داد كه مردم *نينوا چون قلب سپاه او را ناتوان تشخيص داده اند، مصمم هستند در حين عقب نشينى بر وى حمله برند. اين امر چندان دور از حقيقت نبود. چون حصار و باروى اطراف شهربسيار طولانى بود لذا وقتى قلب سپاه گسترش مى يافت ناچار عمق آن بسيار كم و ناقص مى ماند.» کوروشنامه ترجمه رضا مشایخی ص 212
گویا این خبر در سپاهیان کوروش اثر نهاده بود چراکه انان دراغاز با وجود برج و باروهای بزرگ شهر تسخیر شهر را ناممکن میدانستند و خبر مخبر را نزدیک به حقیقت میپنداشتند. بهرحال پس از اینکه کوروش با مشورت با سرداران سپاه خود دریافت که برای تسخیر شهر بایستی مجرای رودی که از میان باروها گذشته و به درون شهر میرود را تغییر دهد برای سرداران و سربازانش سخنانی را یاداور گشت . باهم بخوانیم :
« سپس كورش فرمان داد كه سران پياده نظام و تيراندازان و سواره نظام پارسى هريك در رأس ستون هاى خود مركب از هزار نفر حاضر شوند و ساير متحدين پش تسر آنها حركت كنند جملگى در اندك زمانى حاضر و مهياى حركت شدند. آن گاه گارد مخصوص و پياده نظام خاصه و سواره نظام را مأمور ساخت به بستر رودخانه وارد شوند تا اين كه بدانند كف آن به اندازه كافى محكم است يا نه. پس از اطمينان، فرمان داد كليه رؤساى سواره نظام و پياده نظام گردش جمع شوند و گفت:دوستان من، بستر رودخانه وسيع و راه بسيار مناسبى براى ورود ما به شهر است، برويم و با كمال اطمينان و بدون ذره اى ترس و ترديد وارد شهر شويم. حريف ما همان است كه با وجود متحدين بسيار از ما شكست خورد(مقصود اینست که دولت اسور متحد لیدی در جنگ پیش از این بوده است ). همه آن روز را به ياد داريد كه در مقابل ما شكست خورد و پا به فرار گذارد. آنروز صبح خيلى زود خود را براى مدافعه آماده كرده بودو سلاح كافى در دست داشت و صف آرايى نموده بود، و حال آن كه امروز كه ما آنان را مورد حمله قرار مى دهيم جملگى در خواب و مست باده عيش و نوش اند. مردم* يا در بستر ناز و خوشى آرميده اند و يا در گوشه و كنار به نوشيدن و طرب مشغول اند و چون ما را در داخل شهر خود ببينند چنان گرفتار بهت و هراس خواهند شد كه ديگر قادر به در دست گرفتن سلاح نيستند. اگر بعضى از اشخاص در گوشتان خوانده اند كه ورود در شهرى به اين عظمت، با وجود پاسبانان متعدد و كثرت جمعيت و از جان گذشتگى مردم* امرى دشوار و خطرناك است؛ اطمينان داشته باشيد كه در برابر سپاهيان دلير و كارآزموده اى مانند شما كار مهمى از آنان ساخته نيست. (((حصار )))خانه هاشان همه از چوب خرما و با قير قابل احتراق آغشته است. ما مشعل هاى بسيار داريم كه در اندك فرصت همه جا را شعله ور و شهر را دچار حريق عظيمى خواهد كرد. سربازان ما مقدارى قيرقابل احتراق با خود دارند و به سرعت خانه ها را آتش خواهند زد و بدين قرار مدافعين يا بايد خانه ومواضع دفاعى خود را رها كنند و بگريزند يا در ميان شعله هاى آتش بسوزند.»///
دراینجا روشن میشود که جناب غیاث ابادی واژه ی (((حصار))) را بعنوان پیشوند خانه ها حذف میکند یا واژه مدافعین را به مردم تبدیل میکند تا از این رهگذر تحریف و تخریب گزارش تاریخی ، نشان و نمودی برای ضربه زدن و تخریب یک شخصیت تاریخی - که به گمان او بت دشمنانش یا توهین کنندگان به اوست - بیابد .(ناگفته پیداست که فوقا و انچه ذیلا می اید از کاربرد معنایی متفاوت برای واژه مردم در گزارش گزنفون است گاه بعنوان کسانی که قصد حمله به قلب سپاه دارند مردمی که در خواب نازند مردمی که بهمراه پاسپانان حاضر به جان فشانی اند یا مردم یا مدافعینی که بر فراز حصار خانه هایند و یا حتی مردمی که باید ازخانه خارج نشوند . انچه روشن است انست که در گزارش فوق مدافعین بمعنای واژه ی مردم عادی نیستند)بهترتیب چنین برمی اید که این نطق کوروش برای شرایط سختی باشد که احتمالا شهر یکپارچه سر به مقاومت و درگیری با استفاده از برج و بارو و حصارهای درون شهری باشد چراکه بنا به گزارش گزنفون درعمل چنین نشد و ((مشعلی برافروخته نگشت ))9تا حصار خانه هایی بلکه خانه هایی سوزانده شود ! باهم بخشی از ادامه ی گزارش گزنفون را که مقصود نظر ماست را بخوانیم : «و در حین تسخیر شهر کوروش دستور داد که :((كورش به سواره نظام و سربازان خود امر داد هركهدر كوچه ها يافتند بكشند و به جارچيان كه زبان آشورى مى دانستند فرمان داد ندا برآورند كه مردم* در خانه خويش بمانند و قدم بيرون ننهند والا خونشان هدر است.)) آن گاه گاداتاس و گوبرياس فرارسيدند. اولين اقدامشان شكرگزارى در برابر خدايان بود كه به آنان فرصت دادند ((تا انتقام خويش را از پادشاه جرار و سفاكى چون شاه آشور بستانند.)) سپس خدمت كورش شتافتند و اشك شوق و شعف بر رخسارشان جارى بود، خود را به پاى كورش انداختند و دست و پاى او را غرق بوسه كردند و از اين موهبت و سعادتى كه نصيبشان شده بود سر از پا نمى شناختند.»(ترجمه ی مشایخی ص 216)///
در اینجا تحریف و تخریب گزارشی از گزارشهای تاریخی را که اقای غیاث ابادی انجام داده بود برملا کردم.
در ضمن یک نکته ایی را در همان عکس بالای صفحه بیاندازید ((اقای رجبی
گفته اند در اوپیس کسانی کشته شدند که پایداری کردند(یعنی سربازان یا مردان مسلح) کشته شده اند نه همه ی مردم)).
کوروش
1394/06/31 - 21:49
لینک ثابت
حرف شما دقیقا مثل این میمونه
حرف شما دقیقا مثل این میمونه که بخواد زلزله بیاد بعد شما بگی هنوز زلزله نیومده که!! هر وقت اومد یکاری میکنیم!!! نه عزیزم قبل از حادثه پیشگیری باید کرد.... دقیقا کاری که کوروش در برابر خطر در کمینش کرد.
بعد فرشید جغراقیا به شما جواب نداده ... حقیقت رو به شما نمایان میکنه.بارها گفتم مثل شما مثل کسانیست که خود را به خواب غفلت زده اند ... پس ماهم خواب خوشی را براتون ارزو میکنیم.
ناشناس
1394/07/04 - 08:47
لینک ثابت
یعنی آگه شما احساس کردی که
یعنی اگه شما احساس کردی که همسایه ت باهات دشمنه و حالا از روی وسواس یا خیال یا هر چیزی گمان کردی که میخاد بهت آسیب بزنه، تو حق داری به خونه ش حمله کنی و مالک خونه و زندگیش بشی؟ بهتره خودتون رو خواب نزنید! اگر منطق شما این هست پس کار عمر بن خطاب هم دقیقاً درست بود! چون با منطق شما کارش رو انجام داد!
گوروش
1394/07/04 - 10:46
لینک ثابت
عزیز دلم شما میتونی اینطوری
عزیز دلم شما میتونی اینطوری فکر کنی ... ما از روی همون کتب تاریخی که شما بهش اشاره کردی جوابتونو دادیم ... پذیزفتن یا نپذیرفتنش با شماست
فرشید
1394/07/04 - 13:09
لینک ثابت
ببین دوست عزیز مشکل شما
ببین دوست عزیز مشکل شما اینجاست که همه رو کذاب میدونی و فکر میکنی چون همه بر اساس معیار شما جلو نمیرن غلطن(یعنی قضاوتتو جلو جلو کردی) .. شما باید هر حادثه ایی رو متناسب با زمان خودش بسنجی .. زمان کوروش بزرگ با زمان عمر ملعون زمین تا اسمان فرق داشت .... مثال اسپارتاکوس هم برات زدم.این قصاص قبل از جنایت نیست پیشگیری قبل از وقوع طوفانه.
کوروش
1394/07/05 - 00:42
لینک ثابت
فرشید جوابتو منطقی داد ...
فرشید جوابتو منطقی داد ... حالا میخوای قبول کن یا نکن .... هر جور راحتی
ثريا آرانی
1394/07/24 - 21:42
لینک ثابت
تو شاهد فرشيد هستی چون طبيعتت
تو شاهد فرشيد هستی چون طبيعتت اين هست كه شاهد اون باشی! فرشيد مغلطه كرد و تو هم با شانتاژ و خوش رقصی داری مغالطه شو بزک ميكنی فكر می كنی كسانی كه نظر میخونن نمی فهمن ؟ اون دوره ديگه تموم شد ! فرشید اگه خیلی به حرفت اعتقاد داری خوب دوره چنگيز مغول و عمر هم همينجور بود. چرا بر اساس زمان به قضيه نگاه نمی كنی؟ اگر زمان كورش كشتن عادی بود سنی ها ميتونن بگن زمان عمر هم عادی بود و لازمه اون موقع اينطور بود. خودت هم خوب ميدونی كه چنگيز در مقابل كورش خيلی كمتر آدم كشت و خون ريخت. كورش روی همه خونخواران عالم را سفيد كرد. وقتی كورش مرد ملكه ماساگتها گفت: ای كورش خون بنوش و از خوردن خون مردم سير شو.
فرشید
1394/07/26 - 20:55
لینک ثابت
مغلطه کردم؟؟ با سند جدابتو
مغلطه کردم؟؟ با سند جدابتو دادم(گرچه تو مخت بیش از این هم نمیکشه کسی که اسم سرزمینشو با اوای سگ یکی بکنه نبایدم بیش از ازش توقع داشت )... برا حرفا سند معتبر داری رو کن... تو مغلطه میکنی ... ایشالا در قیامت با همون عمر حلال زاده!!!!(خخخخ ) و چنگیز که خیلی سنگشو به سینه میزنی محشور بشی(نظرمو منتشر کن مطابق خودش جواب دادم )
مجید
1394/07/01 - 10:05
لینک ثابت
سلام خدمت مسئولین سایت ...
سلام خدمت مسئولین سایت ... خسته نباشید.یه سوال داشتم. من تازه دارم بحثو پیگیری میکنم اطلاعات زیادی ندارم , دانشمندان از روی چه سند تاریخی تونستن قطعا اثبات کنند که کوروش شهر اوپیس را سوزانده؟؟(سندشو برام ذکر کنید سندی که در دسترسم باشه)
تا جایی که من میدونم سه منبع برای زندگی کوروش هست(هرودوت و گنفون و کتزیاس) (کوروشنامه ترجمه ی اقاقی مشایخی رو و تاریخ هرودوت ترجمه هادی هدایتی را دارم) اگه تو این دو کتاب به اتش زدن شهر اوپیس و قتل عام مردمش اشاره شده خواهشا میشه شماره صفحه و سندشو دقیق ذکر کنیند تا مطالعه کنم.ممنون
saman
1394/07/01 - 19:16
لینک ثابت
سلام. در تاريخ هرودوت، كتاب
سلام. در تاريخ هرودوت، كتاب اول، بند 189 آمده است كه كورش هنگامي كه از رودخانه اي نزديك اوپيس رد شد، بدليل مواج بودن آب، عهد بست كه از رودخانه انتقام بگيرد. و سپس به طرف بابل حركت كرد، و مردم بابل در مقابل كورش ايستادگي كردند و جنگيدند. در تاريخ گزنفون در حال حاضر چيزي از اين قضيه به خاطر ندارم. سند كه اكنون از دكتر پرويز رجبي ارائه شده است، مبتني بر سالنامه نبونيد است.
ثريا آرانی
1394/07/24 - 21:33
لینک ثابت
آقای مجيد شما اول بايد بپرسید
آقای مجيد شما اول بايد بپرسید كه اصلا سندی درست وجود دار كه بگه كورش شاه ايران بود ؟ يهودیها و بعد هم يونانی ها گفتن كورش شاه ايران بود. ولی منابهع ايرانی اصلا كورشو شاه ندونستند. مثل شاهنامه كه اسمش روش هست (شاه + نامه ) كتاب زندگی شاهان هست ولي درباره كورش چیزی درش نيست. منابع ایرانی اصلا كورش رو شاه ايران ندونستن. كورش آلت دست صهيونیست هست كارش تجاوز به كشورهای دیگه بود اين رو همه دنيا قبول دارند. فقط صهيونیستها تبليغ میكنن برای ماست مالی كردن اين. جوانان آذربايجان الآن متوجه شدند و دارند مبارزه ميكنند. جوانان عرب جنوب و جنوب غرب همينطور. خیلی از جوانان و مردم ديگر شهرها هم متوجه شدند و هر روز به همراهان ما اضافه میشه. مرگ بر صهيونيسم و كورش تجاوزگر
فرشید
1394/07/27 - 12:34
لینک ثابت
نام کوروش در شاهنامه اومده...
نام کوروش در شاهنامه اومده... در واقع داستان زندگی کوروش در دو شخصیت شاهنامه (که قرن ها بعد در شاهنامه زندگینامشون نوشته شده )هلول کرده یکی فریدون و دیگری کیخسرو. ... که بر اساس تطبیقی که فردوسی (کیانیان با هخامنشیان ) داده کیخسرو همان کوروش است/در پست کوروش زرتشتی نبود مفصلا توضیح داده شده/
ناشناس
1399/08/20 - 04:45
لینک ثابت
هیچ کدام این ها کوروش نیستند.
هیچ کدام این ها کوروش نیستند. از اونجایی که معلوم شده مجسمه کوروش شاخ نداره بلکه اونها مار هستند نتیجه میگیریم که کوروش ضحاک مار دوش بود.
ثريا آرانی
1394/07/24 - 22:12
لینک ثابت
جواب آقای فرشید. 1. آقای
جواب آقای فرشید. 1. آقای فرشيد خيال كردی متنی كپی پيست كنی اون هم از يه وبلاگ كورش پرست همه چی حل ميشه ؟ 2. كورش حاكميت خودش رو بر مردم تحميل ميكرد. به زور بر سرزمينها حاكم ميشد و سركوب میكرد نمونه ش سركوب مردم عيلام و ... و تلاش برای تجاوز به ماساگتها كه كشته شد و از خوردن خون سير هم نشد. حتی همون بابلی ها هم وقتی كورش مرد و ديگه زور بالا سرشون نبود شورش كردند كه داريوش اونها رو سركوب كرد (تو كتيبه بيستون بخون) ) تو منابهع تاريخی اومده كورش از بچگی دزد بود و راهزنی می كرد. 3. استاد پرويز رجبی يه دانشمند بزرگ بودو نظرات محترم هست ولی شما و امثال شما جز اينكه ايشون رو تحريب كنيد كاری بلد نيستيد. اون قدر اين پيرمرد رو اذيت كرديد كه بعد از قضيه گاتها و روزنامه شرق دق كرد. چون كوروش پرستها يك مشت تروريست هستند كه در ظاهر خودشون رو با فرهنگ نشون ميدن. بعد هم آقای فرشيد خود اعتراف كرد كه كورش به سربازانش ميگه حصار خانه ها قابل سوختن هست و از اين طريق ميتونن شهر رو بسوزونن ! عين حرف فرشيد : ""ما مشعل هاى بسيار داريم كه در اندك فرصت همه جا را شعله ور و "شهر" را دچار حريق عظيمى خواهد كرد. سربازان ما مقدارى قيرقابل احتراق با خود دارند و به سرعت "خانه ها" را آتش خواهند زد "" هم شهر و هم خانه ها ! اين منطق كورش هست. قابل توجه اونها كه ميگن كورش با رقص و قر كمر شهرها رو فتح ميكرد!!! روی چنگيز سفيد !!!!!
فرشید
1394/08/03 - 00:40
لینک ثابت
فعلا که در دنیا مسلمانان رو
فعلا که در دنیا مسلمانان رو به نام تروریست معرفی میکنند نه زرتشتیان رو
فرشید
1394/07/26 - 20:50
لینک ثابت
1-تو اول حرفتو یکی کن یجا
1-تو اول حرفتو یکی کن یجا میگی کوروش شاه بود یجا میگی نبود!!! 2-منبع ایرانی سالها (قرنها ) بعد از کوروش نوشته شد چون منبع مکتوبی از کوروش، جز افسانه وجود نداشت این همه اشتباه توشون هست (در حالیکه منابع یونانی در دوران هخامنشیان نوشته شده و سندیت داره )،3-تو که نام کشورتو(پرشین )رو به اوای سگ تشبیه میکنی لازم نکرده در مورد تاریخ کشورت حرف بزنی ،4- کوروش اون شهر رو به اتش نکشید در کتاب گرنفون ذکر شده سند رو بخون بعد صحبت کن، 5- اونی که متجاوز گر بودن اعراب مسلمان بودن به کشور ما حمله کردن و مادر و خواهر ما را به تاراج بردن و تو یکی از نوادگان اونایی(چون نام کشورتو به اوای سگ اشبیه کردی )،6-در ضمن همه مثل شما بت پرست ادم پرست نیستن که بهشون دخیل ببندن (که بقول شهید مطهریتون اینکار مصداق شرکه )ما فقط کوروش پیشوای خودمون میدونیم و بس،7-دوستان من قضیه ی کتیبه ی بیستون توضیح دادن و بحث کردن و نیازی به تکرار نیست برو ثشنگ با تحلیل و با سند بخون(تو صفحات کوروش زرتشتی نبود هست )،8-ا3ای رجبی هم که شما ازش دفاع میکنی یک نظریه پرداز بود که در تحلیلات خودش اشتباه داشت که نوشتم،9- در ضمن امروزم ثابت شده که تاریخ هردوت در مورد مرگ کوروش صحت ندارد،10-در ضمن کی هست که تو کودکیش اشتباه نکرده باشه !!!با این حرفت جیو میخوای ثابت کنی .... در قران خودتون ذکر شده که یوسف هم(که خیلی قبولش داری به غیر خدا توسل کرد(ماجرای زندانشو میگم )) حالا چون یوسف یه اشتباه کرد(اونم موقعی که پیامبر بود ) ادم بدیه؟؟ جک نگو که همه بخندن(جناب رییس محترم سایت اگه کمی تند صحبت کردم در جواب توهین های ثریا خانم بوده و باید نظرم منتشر نمایی )
علي
1395/02/17 - 17:43
لینک ثابت
با درود به همه هم وطنان گرامي
با درود به همه هم وطنان گرامي با احترام به همه ي دوستان گمان ميكنم بحث ما در مورد كوروش هخامنشي ارتباطي با ديگر موارد تاريخ نداره و هر كدوم اونها در جاي خودش بايد بررسي بشه اما كوروش شخصيتي است كه مورد احترام تمامي فرهنگ ها و اديانه و اين اعتبار رو هم دوستانش و هم مخالفانش تأييد كردند اينكه ما به خاطر داشتن دين يا عقايد مختلف و براي دفاع از فرهنگها و شخصيت هاي ديگه دست به تخريب كوروش بزنيم به دور از منطق و نوعي سرمايه سوزيه در حالي كه كشورهاي جهان براي داشتن أمثال كوروش دست به افسانه سازي ميزنند ما با دست خودمون داراييمون رو تحقير ميكنيم بزرگ بودن كوروش دليل كوچك بودن كسي نيست هر كس با تلاش و تفكر و مهرورزي ميتواند به بزرگي دست پيدا كند و جاي كسي تنگ نميشه ضمن اينكه توهين به يك انسان ، انسان ديگه اي رو ارجمند نميكنه پس به جاي اينكه ما كوروش رو از نردبان به پايين بكشيم ديگران بايد تلاش كنند از نردبان بالا بروند . و عقل من به من ميگويد هيچ موجودي بدون نقاط ضعف و أشكال نيست و فقط خداوند يكتاست كه از هر خطا و كاستي مبراست اين نظر كاملا شخصيه و بنا بر مطالعات و قدرت تحليل بنده است كه قطعا من هم داراي كاستيها و كمبودهايي هستم و خودم رو بي اشكال نميبينم
مجید
1395/12/30 - 03:18
لینک ثابت
وقتی احتمالات تاریخی به صورت
وقتی احتمالات تاریخی به صورت گزینشی و قطعی قلمداد می شود، نتیجه اش می شود همین بحث های بی مایه. مترجمان بر سر ترجمه ی روزنگار نبونید هم نظر نیستند! برخی می گویند شکست برخی می گویند کشتار. برخی می گویند سپاهیان نبونید برخی می گویند مردم عادی. برخی می گویند کوروش کشته برخی می گویند نبونید! بنابراین هیچ حکم قطعی در این زمینه نیست و افزون بر این ادعاهای تاریخ نویسان یونانی چند سده ی بعد نوشته شده است و با پژوهشهای نوین باستانشناسانه سازگار نیست!
saman
1395/12/30 - 10:44
لینک ثابت
مجید گرامی؛ توجه کنید که در
مجید گرامی؛ توجه کنید که در ترجمه رویدادنامه نبونئید اختلاف خاصی میان زبان شناسانی که در زبان اکدی تخصص دارند، وجود ندارد. اگر هم نظری اندک مخالف داده میشود از سوی کسانی است که متخصص زبان اکدی نیستند. ما اسناد متعدد ارائه کردیم که کشتار مردم اوپیس توسط کورش کبیر صورت گرفته و حتی صداهای مخالف را نیز نقد کردیم و نشان دادیم که حقیقت تاریخی را نمیتوان با دبه کردن نفی کرد. بخوانید:
مجموعه اسناد درباره کورش هخامنشی و کشتار مردم اوپیش
اما در بحث اختلاف ترجمهها، آیا شما اختلاف در ترجمههای گاتها و اندک اختلاف موجود در منشور کورش را نیز به همین صورت مینگرید؟ یا هرجایی که به ضررتان باشد چنین دیدگاهی را عنوان میکنید؟
ثریا
1396/08/01 - 18:39
لینک ثابت
کورش پدر ماست ایران وطن ماست
کورش پدر ماست ایران وطن ماست پارسال در تجمع 7 آبان بیش از 4 میلیون جمعیت اومده بود امسال هم پیش بینی این هست که بیش از 7 میلیون جمعیت خواهیم بود. نابودی ایران ستیزان نزدیکه
یه ایرانی
1396/08/04 - 07:53
لینک ثابت
خانم ثریا ازت خواهش میکنم بگو
خانم ثریا ازت خواهش میکنم بگو چی مصرف میکنی!!؟؟
من درحال تحقیق روی مواد مخدر صنعتی و جدید هستم وشما برای تکمیل تحقیقم گزینه واقعا خوبی هستی!!!!!!!!!!!
مهاجری
1400/09/16 - 13:32
لینک ثابت
کم کم دارید اخلاق کوروشی را
کم کم دارید اخلاق کوروشی را با توهین و فحاشی آشکار میکنید
...
1397/01/07 - 22:40
لینک ثابت
ببینین اعراب در ظاهر ایرانی.
ببینین اعراب در ظاهر ایرانی.
برین دو سطر بخونین لااقل الفبای ایرانی بودن رو یاد بگیرین بعد بیاین تز بدین.بخدا عارم مییاد بگم شما ایرانی هسین
saman
1397/01/08 - 00:07
لینک ثابت
دکتر پرویز رجبی ایرانی بود.
دکتر پرویز رجبی ایرانی بود. منتها درباره کورش حقیقت را گفت. حقیقت یک کشتار... شما هم بهتر است به جای فحاشی به دیگران، کمی فکر کنید و فرهنگ خود را کمی بالا ببرید. دکتر پرویز رجبی به جرم حقیقت گویی توسط امثال شما مورد فحاشی و توهین و ترور شخصیت قرار گرفت و دقمرگ شد.
Hz
1399/05/04 - 19:59
لینک ثابت
اب دریا با پوزه طگ نجس نمیشود
اب دریا با پوزه طگ نجس نمیشود البته چنین ادعایی از سگ های عرب اصلا بعید نیست
saman
1399/05/04 - 20:50
لینک ثابت
آب دریا با پوز سک نجش نمی
آب دریا با پوز سک نجش نمیشئد. ولی فرزندان کوروش، با سند و مدرک عاجز میشوند و لب به فحاشی باز میکنند. این همه ادعای گفتار نیک، همیشه منتهی میشود به حرفهای بیربط و ناسزاگویی. به همین خاطر، دروغگوترین و ریاکارترین و حیلهگرترین قشر جامعه ایرانی، همین کوروش پرستان هستند.
یونس
1400/07/02 - 13:23
لینک ثابت
درگیری خنده داری است میان
درگیری خنده داری است میان طرفدار کوروش و ضد کوروش برای آنکه به این دعوا دوستان خاتمه دهم پیشنهاد می کنم تفسير آیه چهار سوره اسرا را درکتب روضه الجنان، تفسیر ثعلبی، تفسیر المنثور نگاهی بیندازید البته منابع دیگری هم هست که موضوع آن را تایید کند اما من خوانش آن را به تمامی دوستان واگذار می کنم
کریم
1400/10/08 - 20:33
لینک ثابت
نکته مهم اینه که بابل یکی از
نکته مهم اینه که بابل یکی از شهرهای باستانی با استحکامات برج وباروی بلند بوده وقطعا ارتش قدرتمندی هم داشته وهیچ عقلی نمی تونه بپذیره که کوروش بدون جنگ وخونریزی تونسته باشه اونجارو فتح کنه
افزودن نظر جدید