افزودن نظر جدید
1- مسعود جان فکر کنم شما دچار
1- مسعود جان فکر کنم شما دچار خطای دید هستی ... کوروش اون حرف ننوشته من نوشتم .... 2- شما چیو به چی ربط میدی .. عمر با کوروش !!!چه ربطی داشت !!! جنگ عمر یه جنگ دینی و تحمیل عقیده بود ... شخصیت عمر با کوروش تفاوت داشت ... منطق عمر میدانی چه بود (کوروش قبلا در این باره توضیح داده بود) دوباره تکرار میکنم : عمر شخصی حرام زاده بود و قاتل همسر علی و کسی بود که خلافت را از اهلش غصب کرد و شخصی بود همجنس باز و.... این منطق عمر در زندگی و افکارش بود که این ادم هیچگاه با کوروش قابل قیاس نیست(انقدر از بحث فرار نکنید)!!! شما چرا اسپارتاکوس رو مثال نمیزنی که از میان مردم قیام کرد و به همه نوید ازادی داد ... سه سال در مقابل رومیان مقاومت کردند ... زمانی که کسینیوس و فیوریوس سه برابر مردان اسپارتاکوس و منجنیق های گداخته داشتند و اماده میشدند شبانه حمله کرد و دشمنانش را که قصد تجاوز و نابودی ازادی خواهانو داشتند نابود کرد(پیشگیری قبل از وقوع واقعه)(دقیقا مشابه کوروش عمل کرد نه عمر ملعون)(منبع:ایزدی، حسین، اسپارتاکوس، تهران، کتاب همراه، ۱۳۸۶).
شما اول اون جاهایی رو که گفتم بخون تا حساب کار دستت بیاد(بفهمی که اونا چه نقشه ی پلیدی برای کوروش در سر داشتند)(شما فکر کنم فقط اونجاهایی که میخوای ببینی میبنی)(( اتحاد دشمنان کوروش با یکدیگر هم در تاریخ هرودوت و هم در کوروش نامه گزنفون بیان شده است و چنین مطلبی که در منابع اشتراک دارد، بسیار محتمل است.///
بنگرید به:
(هرودوت، کتاب ۱، بند ۷۷ و ۱۵۳
کوروش نامه گزنفون، دفتر ۲، بخش ۱، بند ۵)))//
بعد جناب سامان اون ادرسیو که در کتاب هرودوت برای اتش زدن اوپیس گفتی خواندم حرفی از اتش زدن اوپیس نبود .... حتی در رویداد نامه ی نبونید حرفی از اتش زدن شهر اوپیس نیست : در ماه تشریتو هنگامی که کوروش با سپاه اکد جنگ انجام داد، «نیشو»(سربازان) های اکد عقب نشینی کردند. او غنیمت گرفت و «نیشو»(سرباز) های اکد را کشت [یا شکست داد]. رویدادنامه نبونئید، ستون ٣، بند های ١۲-١۴(ترجمه پرفسو لمبرت)
گَئوبَروَه فرماندار گوتیوم، همراه با سپاه کورش بدون نیاز به جنگ به بابل اندر آمد»این جواب شماست(احتمالا اقای رجبی مغرضانه در کتاب خود از اتش زدن اوپیس به میان اورده اند) ///و ان سخنی که از جنا اقای غیاث ابادی در رابطه با سوختن اوپیس روایت میکنید ... مربوط فتح نینواست :
درباب فتخ نینوا گزنفون دراغاز روایت میکند که بهنگامه ی محاصره یکی از مردمان شهر خبر اورده است که :
ناگاه شخص خاينى از شهر خارج شد و به او خبر داد كه مردم *نينوا چون قلب سپاه او را ناتوان تشخيص داده اند، مصمم هستند در حين عقب نشينى بر وى حمله برند. اين امر چندان دور از حقيقت نبود. چون حصار و باروى اطراف شهربسيار طولانى بود لذا وقتى قلب سپاه گسترش مى يافت ناچار عمق آن بسيار كم و ناقص مى ماند.» کوروشنامه ترجمه رضا مشایخی ص 212
گویا این خبر در سپاهیان کوروش اثر نهاده بود چراکه انان دراغاز با وجود برج و باروهای بزرگ شهر تسخیر شهر را ناممکن میدانستند و خبر مخبر را نزدیک به حقیقت میپنداشتند. بهرحال پس از اینکه کوروش با مشورت با سرداران سپاه خود دریافت که برای تسخیر شهر بایستی مجرای رودی که از میان باروها گذشته و به درون شهر میرود را تغییر دهد برای سرداران و سربازانش سخنانی را یاداور گشت . باهم بخوانیم :
« سپس كورش فرمان داد كه سران پياده نظام و تيراندازان و سواره نظام پارسى هريك در رأس ستون هاى خود مركب از هزار نفر حاضر شوند و ساير متحدين پش تسر آنها حركت كنند جملگى در اندك زمانى حاضر و مهياى حركت شدند. آن گاه گارد مخصوص و پياده نظام خاصه و سواره نظام را مأمور ساخت به بستر رودخانه وارد شوند تا اين كه بدانند كف آن به اندازه كافى محكم است يا نه. پس از اطمينان، فرمان داد كليه رؤساى سواره نظام و پياده نظام گردش جمع شوند و گفت:دوستان من، بستر رودخانه وسيع و راه بسيار مناسبى براى ورود ما به شهر است، برويم و با كمال اطمينان و بدون ذره اى ترس و ترديد وارد شهر شويم. حريف ما همان است كه با وجود متحدين بسيار از ما شكست خورد(مقصود اینست که دولت اسور متحد لیدی در جنگ پیش از این بوده است ). همه آن روز را به ياد داريد كه در مقابل ما شكست خورد و پا به فرار گذارد. آنروز صبح خيلى زود خود را براى مدافعه آماده كرده بودو سلاح كافى در دست داشت و صف آرايى نموده بود، و حال آن كه امروز كه ما آنان را مورد حمله قرار مى دهيم جملگى در خواب و مست باده عيش و نوش اند. مردم* يا در بستر ناز و خوشى آرميده اند و يا در گوشه و كنار به نوشيدن و طرب مشغول اند و چون ما را در داخل شهر خود ببينند چنان گرفتار بهت و هراس خواهند شد كه ديگر قادر به در دست گرفتن سلاح نيستند. اگر بعضى از اشخاص در گوشتان خوانده اند كه ورود در شهرى به اين عظمت، با وجود پاسبانان متعدد و كثرت جمعيت و از جان گذشتگى مردم* امرى دشوار و خطرناك است؛ اطمينان داشته باشيد كه در برابر سپاهيان دلير و كارآزموده اى مانند شما كار مهمى از آنان ساخته نيست. (((حصار )))خانه هاشان همه از چوب خرما و با قير قابل احتراق آغشته است. ما مشعل هاى بسيار داريم كه در اندك فرصت همه جا را شعله ور و شهر را دچار حريق عظيمى خواهد كرد. سربازان ما مقدارى قيرقابل احتراق با خود دارند و به سرعت خانه ها را آتش خواهند زد و بدين قرار مدافعين يا بايد خانه ومواضع دفاعى خود را رها كنند و بگريزند يا در ميان شعله هاى آتش بسوزند.»///
دراینجا روشن میشود که جناب غیاث ابادی واژه ی (((حصار))) را بعنوان پیشوند خانه ها حذف میکند یا واژه مدافعین را به مردم تبدیل میکند تا از این رهگذر تحریف و تخریب گزارش تاریخی ، نشان و نمودی برای ضربه زدن و تخریب یک شخصیت تاریخی - که به گمان او بت دشمنانش یا توهین کنندگان به اوست - بیابد .(ناگفته پیداست که فوقا و انچه ذیلا می اید از کاربرد معنایی متفاوت برای واژه مردم در گزارش گزنفون است گاه بعنوان کسانی که قصد حمله به قلب سپاه دارند مردمی که در خواب نازند مردمی که بهمراه پاسپانان حاضر به جان فشانی اند یا مردم یا مدافعینی که بر فراز حصار خانه هایند و یا حتی مردمی که باید ازخانه خارج نشوند . انچه روشن است انست که در گزارش فوق مدافعین بمعنای واژه ی مردم عادی نیستند)بهترتیب چنین برمی اید که این نطق کوروش برای شرایط سختی باشد که احتمالا شهر یکپارچه سر به مقاومت و درگیری با استفاده از برج و بارو و حصارهای درون شهری باشد چراکه بنا به گزارش گزنفون درعمل چنین نشد و ((مشعلی برافروخته نگشت ))9تا حصار خانه هایی بلکه خانه هایی سوزانده شود ! باهم بخشی از ادامه ی گزارش گزنفون را که مقصود نظر ماست را بخوانیم : «و در حین تسخیر شهر کوروش دستور داد که :((كورش به سواره نظام و سربازان خود امر داد هركهدر كوچه ها يافتند بكشند و به جارچيان كه زبان آشورى مى دانستند فرمان داد ندا برآورند كه مردم* در خانه خويش بمانند و قدم بيرون ننهند والا خونشان هدر است.)) آن گاه گاداتاس و گوبرياس فرارسيدند. اولين اقدامشان شكرگزارى در برابر خدايان بود كه به آنان فرصت دادند ((تا انتقام خويش را از پادشاه جرار و سفاكى چون شاه آشور بستانند.)) سپس خدمت كورش شتافتند و اشك شوق و شعف بر رخسارشان جارى بود، خود را به پاى كورش انداختند و دست و پاى او را غرق بوسه كردند و از اين موهبت و سعادتى كه نصيبشان شده بود سر از پا نمى شناختند.»(ترجمه ی مشایخی ص 216)///
در اینجا تحریف و تخریب گزارشی از گزارشهای تاریخی را که اقای غیاث ابادی انجام داده بود برملا کردم.
در ضمن یک نکته ایی را در همان عکس بالای صفحه بیاندازید ((اقای رجبی
گفته اند در اوپیس کسانی کشته شدند که پایداری کردند(یعنی سربازان یا مردان مسلح) کشته شده اند نه همه ی مردم)).
فرشید
1394/07/01 - 22:16
لینک ثابت