از دیدگاه مولوی امام زمان چه کسی است؟

  • 1400/12/26 - 16:54
در حالی که مسئله امامت در آیات و روایات دارای جایگاه ویژه‌ای است و طبق روایت هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد به مرگ جاهلی از دنیا رفته است، مولوی از بزرگترین اقطاب صوفیه، شمس تبریزی را به عنوان امام زمان معرفی کرده است و در طرف مقابل منکر وجود مبارک حضرت مهدی (عج) شده است.
از دیدگاه مولوی امام زمان چه کسی است؟

اقطاب صوفیه با جاه طلبی خود مقام و جایگاه امامت را تحریف کرده و با مطرح کردن مسئله ولایت نوعیه به اقطاب خود رنگ امام زده‌ اند و مریدان خود را دچار گمراهی کرده‌ اند.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در اسلام ناب محمدی مسئله ولایت از مهم‌ترین مسائل در اصول دین است و در تبیین قدر و منزلت این جایگاه عظیم و رفیع، پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرمایند: «من مات و لم یعرف امام زمانه، مات میتة جاهلیة[1] کسی که بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلیت مرده است». این روایت نشان دهنده عمق جایگاه امام دارد که در صورت عدم شناخت دقیق امام، توحید و نبوت این شخص نیز ناقص خواهد ماند و مرگ این شخص به مرگ جاهلی خواهد بود. در مورد جایگاه امامت همین بس که خداوند متعال در روز عید غدیر به حضرت فرمودند: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ [مائده/67] ای پیامبر، آنچه را از جانب پروردگارت به تو نازل شده، ابلاغ کن، و اگر نکنی رسالتت را به انجام نرسانده‌ای».
شیخ طوسی از بزرگ‌ترین علماء و دانشمندان جهان اسلام در تبیین این مسئله می‌فرماید:«امامت بعد از توحید مهم‌ترین مسئله دینی است، که بدون شناخت و فهم جایگاه امام، توحید ناقص خواهد بود و جمیع دستاوردهای پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله و سلم) در معرض خطر و اضمحلال قرار خواهد گرفت».[2]
اما اقطاب صوفیه با جاه طلبی خود مقام و جایگاه امامت را تحریف کرده و با مطرح کردن مسئله ولایت نوعیه به اقطاب خود رنگ امام زده‌اند و مریدان خود را دچار گمراهی کرده‌اند مانند مولوی که قائل به ولایت نوعیه بوده و با انکار وجود مبارک حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف)[3] پیر و مراد خویش شمس‌الدین تبریزی را به‌عنوان امام زمان معرفی می‌کند و در اشعاری که برای شمس سروده می‌گوید:
پس به هر دوری ولیی قائم است
تا قیامت آزمایش دائم است
هر که را خوی نکو باشد برست
هر کسی کو شیشه دل باشد شکست
پس امام حی قائم آن ولی است
خواه از نسل عمر خواه از نسل علی است
مهدی و هادی وی است ای ره جو
هم نهان و هم نشسته پیش رو[4]
عالم جلیل القدر اسلام مرحوم میرزای قمی درباره این شعر مولوی میگوید: « مولوی در این شعر است که اعتراف می‌کند شمس تبریزی همان امام هادی و مهدی است که هم نهان و غایب، هم نشسته رو به روی شما».[5] در اینجا مولوی به صراحت می‌گوید یک امامی باید باشد که ولی خدا بوده و قیام به عدل کند ولی برایش فرقی نمی‌کند که این ولی می‌خواهد از نسل عمر باشد یا از نسل امام علی (علیه‌السلام). از این شعر مولوی احتمال سنی مذهب بودن او نیز تقویت می‌شود و اگر هم بعضی‌ها مولوی را شیعه می‌دانند نباید او را شیعه دوازده امامی بدانند چون مولوی وجود حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه الشریف) را انکار کرده است و در واقع باید مولوی را شش امامی دانست چون شمس تبریزی شش امامی و جزء اسماعیلیه بوده است و مولوی نمی‌توانسته مذهبی غیر از مذهب پیر و امام خود یعنی شمس داشته باشد.
مولوی بعد از قائل شدن به امامت شمس او را دارای ویژگی‌های انبیاء می‌داند و می‌گوید:      
رخت بربندید ای یاران که سلطان دو کون
ایستاده بر لوای چرخ چنگک میزند
عیسی و موسی چه باشد چاکران حضرتش
جبرئیل اندر فسونش سحر مطلق میزند
و بعد از آن مقام شق‌القمر را برای شمس قائل می‌شود و می‌گوید:
کیست آن‌کس که این‌چنین مردی کند اندر جهان
شمس تبریزی که ماه بدر را شق میزند
در واقع مولوی با برتر نشان دادن مقام شمس از انبیاء در پی این بوده است که پذیرش مهدویت شمس را برای مریدان خود آسان‌تر کند و در این کار خود نیز موفق بوده است چون فرقه صوفی مولویه منتظر ظهور شمس هستند و معتقدند که شمس تبریزی یک روزی بر می‌گردد و جهان را پر از عدل و داد می‌کند.[6]

پی‌نوشت
[1]. ابن‌بابویه، محمد بن علی، کمال‌الدین و تمام النعمة، محمد باقر کمره‌ای، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1377، ص 409 - 410
[2]. شیخ طوسی، خواجه نصیرالدین، کشف الفوائد فی شرح قواعد العقاید، مکتب اسلام تبریز، 1351، ص 50
[3]. مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ صوفی و صوفی‌گری، انتشارات حر، تهران، ۱۳۷۶، ج 1، ص 118
[4]. مولوی، مثنوی معنوی، به کوشش سبحانی، نشر روزنه، تهران، 1378، ج 2، ص 816- 819
[5]. میرزای قمی، ابوالقاسم، جامع الشتات، محقق رضوی، نشر کیهان، تهران، 1371، ص 804
[6]. گل پناری، مولانا جلال‌الدین، ص 47

برچسب‌ها: 
تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام. مولوی بی تردید یک سنی ست. درباره معاویه اشعارمثبت و ممدوحانه ای دارد. درباره این ابیات مولوی ک در مقاله آمده پیشنهاد میکنم ک نظر آیت الله رضوی رو مطالعه فرمایید. ضمنا مولوی متهم به قتل شمس بوده طبق برخی علما ! http://razavi-binesheno.blogfa.com/post/20/%D9%85%D9%88%D9%84%D9%88%DB%8C-%D9%88-%D8%B4%D9%85%D8%B3

با عرض سلام خدمت برادر محترم اولا ممنون که مقاله ما رو خونید و نظر خوب خودتون رو نوشتید. باید به خدمت شما عرض کنم که ما نگفتیم مولوی سنی نیست حتی احتمال سنی بودن او را قوی میدانیم. ما گفتیم اگر کسانی مولوی را شیعه بدانند نباید او را شیعه 12امامی بدانند بلکه او بر فرض شیعه بودن 6امامی است. سخن شما در مورد اشعار مولوی در مورد مدح معاویه درست است. مولوی اشعار زیادی در مدح خلفاء سه گانه هم دارد و همچنین اشعاری در ذم قیام امام حسین(علیه السلام) دارد. در مورد فرستادن لینک مقاله‌تون هم ممنونم.

با سلام واحترام. به کار بردن شش امامی جالب نیست بهتر است بنویسید شیعه اسماعیلیه. از نظر اسماعیلیه شمس امام اسماعیلیه بوده و مولوی حجت و داعی وی بوده است. به کتاب طوفان شمس عطاالله تدین مراجعه نمایید.تاریخ و عقاید اسماعیلیه از دکتر دفتری هم در این باره مطلب دارد و کتاب دمساز دود کیش از خانم دکتر شیرین بیانی

با عرض سلام و تشکر بابت نکته خوبی که فرمودید. حرف شما کاملا درست و بجا است و خود این حرف شما اثبات کننده این مدعای ماست که اگر شمس تبریزی شیعه باشد شیعه کامل یعنی شیعه دوازده امامی نیست. باز هم از شما بابت نظرتون تشکر میکنم.

واقعا متاسفم برای این مقدار جهالت که هنوز دنبال اینید بفهمید طرف سنی بوده یا شیعه.مولوی به خدارسیده شما چی دارید میگید؟برید نظر امام خمینی و شهید مطهری رو در موردش ببینید بعد نظر بدید.واقعا متاسفم...

نظر خمینی ومطهری بالاتر از نظر شیخ الطایفه طوسی و میرزای قمی .عجب دنیای.بگو ببینم نظر اینها (نسبت به نکاتی که ذکر شده ) چی نوشته اند نه مطالب دیگر.

سلام. آیت الله خمینی و آیت الله مطهری... (نه خمینی و مطهری)

واه واه واه من نمیدونستم. کسی که مهدی موعود رو قبول نداشته باشه جایی تو دل و فکر من نداره. کاملا از چشمم افتاد.

مولانا تو شعرش گفته خواه از نسل عمر خواه از علی(نسل تو شعر اصلی نیس شما اضافه وارد کردید)خب اگه مولانا از سنی مذهب باشه که عقاید سنی بر این باور است که امام زمان هنوز یه دنیا نیامده اگر اسماعیلیه جعفری باشن که اصن عمر رو قبول ندارن حالا مطلب سوم اگه شما تو احتناق دولت عثمانی باشه که حق شیعه بودن نداری(البته کسی هم در ایران حق گفتن سنی بودن رو در زمان صفویه نداشتن یه نمونه که میتونم بگم اینه که یکی از شاه های صفویه هفتاد نفر سنی رو بدلیل مذهبشون نابینا کرد)به ذهنتون خطور نمی کنه که تقیه بکنی و بیا اسم شمس رو جا زن بکنی به جای امام زمان تا هم بتونی شعرت رو بگی هم بتونی زندگیتو بکنی

... در آخر دفتر اول ، در شأن حضرت امیر ، آن بحث ها را دارد ( از علی آموز اخلاص عمل ) ، در آخر دفتر دوم درباره امام زمان که از ایشان به سلیمان نام میبرد ( مصلحت اوضاع نبوده به سلیمان نام میبرد ) . اینجا را یک بحث هایی درباره ولایت هست که نوشته ایم اینها را ، منتها موفق نشده ایم که ... این شعرها را تفسیر کرده ایم ، هم آن اشعاری که درباره حضرت امیر آورده است و هم آن اشعاری که درباره امام زمان آورده است که دقیقاً روایاتی را که استخراج کرده ایم که از همین اشعاری را که در دفتر دوم دارد که این سلیمان همان امام هست . اصلاً همین که مولوی معتقد بر وجود امام هست ، خودش منطبق بر تفکر شیعه هست ، شیعه معتقد بر امام به آن معنا هست که میگوید : پس به هر دوری ولی ای قائم هست آزمایش تا قیامت دائم هست پس امام حیّ قائم ، آن ولیست معتقد به وجود امام هست ، تفکر اینکه امام در روزگار وجود دارد مخصوص شیعه هست ، بقیه فرق اسلامی خیر ، آنها به وجود امام معتقد نیستند ... میگویند همین که اولیاء هستند ، همینها ... ولی یک نفر باید در رأس اولیاء باشد دیگر ... آن نکته ای هم که بعد میگوید : پس امام حیّ قائم ، آن ولیست خواه از نسل عمر ، خواه از علیست این خیلی بحث انگیز شده است در بین شارحین مثنوی ، اینها را مفصل در همانجا بررسی کرده ایم ... خیلی ها در اینجا حرف زده اند که چه خواه از نسل عمر ، خواه از علیست ، بعضی ها خواسته بگویند که مثلاً معتقد به ولایت نوعیه بوده... خیر در اینجا مولانا مفهومی حرف زده است ، مصداقی حرف نزده است ، اینها را میخواهم بگویم ذهنتان روشن بشود ، چون خیلی در موردش بحث زیاد بوده است . مفهومی حرف زده است ، یک مثال برایتان بیاورم ، مثلاً حضرت امیر یک روایتی دارد : وإنه لا بد للناس من أمير بر أو فاجر مردم ناچارند که یک امیر داشته باشند ، یک پادشاه ، یک حاکم داشته باشند ، میخواهد عادل باشد یا ظالم باشد ، الان اینجا میتوانیم بگوئیم که حضرت علی یک امیر ظالم را تأیید میکند ؟ مسلماً خیر ، حضرت علی با معاویه جنگید به خاطر اینکه ظالم بود ، اینجا حضرت دارد مفهمومی حرف میزند که بالاخره مردم حاکم میخواهند ، سلطان میخواهند ، رئیس جمهور میخواهند ، چرا ؟ به خاطر اینکه حداقل جامعه را از دودستگی نجات بدهد ، به یک طرف ببرد ، ولو اینکه به ظلم باشد ، حداقل اینکه جامعه را از سرگردانی دربیاورد ، اما بعد مصداقی که میخواهد بحث بکند ، میگوید من به حکومت معاویه یک ساعت هم راضی نیستم ( مفهومی و مصداقی فرق میکند ) ، مولانا اینجا دارد بحث مفهومی میکند ، یعنی آقا جان ، امام لازم هست ، حالا خواه از نسل عمر ، خواه از علیست ، اما بعد که میاید مصداقی بحث بکند ، میگوید : زین سبب پیغمبر با اجتهاد نام خود وان علی مولا نهاد گفت هر کس را منم مولا و دوست ابن عم من علی مولای اوست اینجا مصداقی بحث کرده است ، یعنی مشخص کرده است که علی ، ولی هست ، علی آن امام هست ، همان ولی ای هست که میگوید " پس به هر دوری ولی ای قائم است " ، این علی آن ولیست ، این علی آن امام هست ، پس " امام حیّ قائم آن ولیست " ... برگرفته از کانال تلگرام

با سلام و احترام در شعر مولانا کلمه نسل آمده ولی فقط برای عمر نه حضرت علی (علیه‌السلام) که بنده به اشتباه برای حضرت علی(علیه‌السلام) هم کلمه نسل آورده‌ام. در مورد این‌که شما می‌گویید عقیده اهل سنت بر این است که امام زمان(عج) هنوز به دنیا نیامده است باید بکم که هم‌چنین چیزی نیست و علماء زیادی از اهل سنت اقرار به تولد حضرت کرده‌اند از جمله بیهقی شافعی در شواهد‌النبوه، ابن خلکان، مستوفی، خواجه پارسا در کتاب فصل الخطاب، ابن سباق مالکی، شعرانی، ابن حجر هیثمی، که همه از بزرگان اهل سنت هستند اتفاق نظر دارند بر این‌که حضرت در شب جمعه نیمه شعبان سال 255 هجری قمری به دنیا آمده است و از دیگر علما اهل سنت نیز ابوعبدالله محمدبن یوسف گنجی شافعی در کتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان و جلال الدین سیوطی و بلاذری و مسعودی و خوارزمی صاحب کتاب مفاتیح العلوم و خوارزمی معروف در مناقب خوارزمی و محی الدین عربی در فتوحات مکیه باب 366 ذیل وزراء المهدی(عج) و عبدالرحمان جامی نیز قائل به تولد حضرت هستند پس این‌که شما می‌گویید اهل سنت قائل هستند به این‌که امام زمان(عج) به دنیا نیامده است درست نیست و با کمی مطالعه بیشتر می‌توانید به این مطلب پی ببرید. اما در مورد این‌که شاید مولوی تقیه کرده باشد و اسم شمس را به جای امام زمان(عج) در شعرش آورده باشد نیز بعید به نظر می‌رسد چون مولوی در اشعارش هم امام علی(علیه السلام) را مدح کرده و هم در اشعاری دیگر حضرت را مذمت و حتی نصحیت کرده است در حالی که مدح امام علی(علیه السلام) خلاف تقیه است و دیگر اینکه اگر مولوی قصد تقیه را داشته است، حداقل نباید در اشعارش به ساحت مقدس ائمه اطهار(علیهم السلام) جسارت میکرد و در مقابل مدح خلفا و مدح دشمنان ائمه اطهار(علیهم السلام) مثل معاویه میکرد که این نیز خود خلاف تقیه است. برای مطالعه به پست زیر مراجعه کنید http://www.adyannet.com/fa/news/20039 و به پست پیشنهادی کاربران مراجعه کنید http://razavi-binesheno.blogfa.com/post/20/%D9%85%D9%88%D9%84%D9%88%DB%8C-%D9%88-%D8%B4%D9%85%D8%B3 دیگر اینکه علما بزرگی مثل میرزای قمی قائل به تقیه مولوی نبوده‌اند و معتقدند شخص مورد نظر مولوی در این شعر شمس است نه امام زمان(عج).

سلام...در این دنیا دنیایی پنهان ووحشتناکتر از هر قصه ای وجود داره این که این دنیا هزاران سال است که به دسته شیطان پرستان است ومولوی و همه ی شعر ها وغیره زندگی وهمه وهمه و همه پشته پرده به دسته اونهاست...هیچ مولوی وجود نداره اینها ساخته ی دسته جن شیطاننن است من یک ساله که دارم تحقیق میکنم وتا چند ساله دیگه به دسته اونها دنیا نابود میشه وتمام کشورهای بیدین شیطان پرستند

با عرض سلام خدمت علی آقا مولوی حتی اگر وهم یا ساخته و پرداخته جنیان شیطانی باشد، حداقل فایده‌ای که برای ما داشته این است که ادبیات ما رو متحول کرد تا ادبیات من و شما بهتر بشه و غلط املایی نداشته باشیم ضمن اینکه نوستر آداموس هم به نکته‌ای که شما اشاره کردید اشاره نکرده است. تنها موردی که احتمالاً مؤید حرف شما باشد، پیشگویی‌های شاه نعمت‌الله ولی است که طبق آخرین بررسی‌ها از جمله وهمیات ایشان بوده که به‌صورت کرامت سینه به سینه نقل شده است.

شما فکر کنم فیلم زیاد میبینید

اول دهنتون رو آب بکشید بعد وضو بگیرید و بعد اسم مولوی رو بیارید چون خدای عرفانه پس به هر دوری ولیعی قائم است آزمایش تا قیامت دائم است

با سلام اولا معلومه که شما معنای کلمه خدا رو نفهمیدی چون برای امثال مولوی زیادی بزرگه چرا که مخلوق که نمیتونه خدا بشه. دوما این که برترین و بزرگترین عرفای عالم هستی ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند، که عرفای حقیقی شیعه ادامه دهنده راه آنها هستند. مگر اینکه شما مولوی رو از ائمه اطهار(علیهم السلام) برتر بدانید و آن را تا قیامت ولی بدانید.

حضور همه طالبان راه حقیقت سلام، ببینید اگر هر کسی که میآید راه را به ما نشان بدهد خودش هم مانعی برای ما در دیدن حق و حقیقت باشد و ما به جای راه به شناخت او درگیر شویم ( مثلا از پلیس راه، مسیر تهران را میخواهیم بپرسیم و شروع می کنیم به تحقیق راجع به اینکه این پلیس اهل کجا بود و دینش چه بود و زبانش چه بود و بعد اختلاف می افتد بر سر همین حرف ها و ... به تهران رفتن فراموش می شود) و تازه ما بخواهیم ببینیم که فلانی اصلا سنی بوده یا شیعه ( وقتی خود شاعر می فرماید که ... فرقی نمی کند که علی باشد یا عمر ) ما در همان الفبای اول باقی می مانیم و هرگز به درک کلمات نخواهیم رسید.اگر واقعا طالب حقیقتید چشمهایتان را ببندید و چشم دل بازکنید وگرنه همچون کودکانی تا ابد بر سر عروسکی بر هم بتازید.

با عرض سلام خدمت آقا فرهاد شما مثال خوبی زدید چراکه گفتید از پلیس‌راه، مسیر رو می‌خواهیم بپرسیم. برای کسی که میخواد به مقصد واقعی به رسه مهمه که از چه کسی سؤال کنه. اگر از کسی سؤال کنه نمیدونه در چه راهی هست یا مسیر رو نمیشناسه و این راه رو نرفته مطمئنن به مقصد نمی‌رسد. پس نباید چشم رو بست و از هر کسی راه رو پرسید زیرا کسی که خودش راه ولایت رو گم‌کرده و به ولایت داشتن اهل‌بیتعلیهم السلام) پی نبرده و علی (علیه السلام) و عمر براش یکی هست. چطور میتونه حق و باطل رو از هم تشخیص بده تا بتونه ما را به معرفت حق‌تعالی برسونه. دیگر اینکه چطور شما می‌گوید که ما برای کسی که میخواد ما رو به حقیقت برسونه باید چشمانمون رو ببندیم و از دین و مذهب و آیینش سؤال نکنیم، در حالیکه خود شما می‌گوید تنها اقطاب و مشایخ صوفیه هستند که ما رو به حقیقت میرسونن و علمای اسلام قشری و ظاهربین هستند و راه را بلد نیستند. دیگر اینکه اگر قراره چشمانمان رو ببندیم یا به دین و مذهب کسی نگاه نکنیم، دیگه برای شما هم نباید بین قطب و علمای اسلام فرقی باشه. پس اگر واقعاً طالب حقیقت هستید چشم‌هایتان را باز کنید تا مبادا چشم بسته مشغول عروسک بازی باشید.

سلام برشما دوستان بخش 20 مثوی معنوی(ملامت کردن مردم شخصی را کی مادرش را کشت به تهمت) رو باید کامل بخونید تا به داوری بپردازید.چنان که مولانا در ابیات پایان بخش میفرماید: بس مثال و شرح خواهد این کلام لیک ترسم تا نلغزد وهم عام برای شرح این کلام حتما به لینک زیر مراجعه فرمایید https://www.google.co.uk/url?sa=t&source=web&rct=j&url=https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar2/sh20/&ved=2ahUKEwjp9qihpdHYAhWLfFAKHS5BAtMQFjAQegQICBAB&usg=AOvVaw1pVqGDcyC7FOAwEga82hu0

سلام بازهم چیزی عوض نمی‌شه این شعری است که بسیاری از علماء شیعه به آن انتقاد کرده‌اند چرا که این شعر رو خلاف عقاید شیعه می‌دانند. که البته درست هم هست. چراکه صوفیه بارها برای اثبات عقاید خلاف و انحرافی خودشون به این شعر استناد کرده و می‌کنند.

من درک نمیکنم هنوز شما که هیچی نمیدونی در مورد مولانا چرا نظریه میدی در مورد ایشون. واقعا باید تاسف خورد بابت اینطور معنی کردن این چند بیت(اسمشو تفسیر نزاشتم چون خیلی سطح پایین نگاه کردید).خواهشا افکار رو بر خلاف جهت سوق ندید.واقعا نمیدونم چی بگم... دوستان لطفا هر مطلبی از هر سایتی رو قبول نکنید

سلام ناشناس کیه که دیگه در مورد مولوی ندونه. در مورد این شعر مولوی هم باید بگم که نظر عالم جلیل القدر اسلام مرحوم میرزای قمی درباره این شعر مولوی کفایت می کنه که میفرمایند: « مولوی در این شعر است که اعتراف می‌کند شمس تبریزی همان امام هادی و مهدی است که هم نهان و غایب، هم نشسته رو به روی شما.»

سلام و عرض ادب چند نکته کوچک در رابطه با مهملات بالا عزیزان عرض میکنم تا در دام پهن شده چند صد ساله بعضی از راه بدر شدگان نیافتاده و با مولانا و حافظ و بهایی و ... زیر سایه محمد (ص) و مولا علی راه را پیدا کنیم منظور مولانا از ولی اون دوران کسی بود که شمس و فرستاد به سمت مولانا که در او را بابا زمان خطاب میکردن و خود شمس نبود مولا نه نه سنی بود نه شیعه بله صوفی بود امام زمان هم چه از نظر شما مهدی (عج) باشد تا چه از نظر صوفیه در هر زمان بدنیا بیاید ایا هیچ کدام از این دو را ما شناختیم که کافر از دنیا نرویم در ضمن غیر مولانا عرفا بسیاری از جمله شمس و بهایی و حافظ و عطار و خرقانی و .... به هر دوری ولی وجود دارد اشاره نموده اند انشاله که بنده و شما و همه عزززان به راه راست هدایت شویم

سلام اولا خود شما میکید که منظور از ولی در اون دوران شمس بوده ولی بهش بابازمان میگفتن. دوما مگر مولوی مسلمان نبوده که شما میگید مولوی نه شیعه بود و نه سنی. مگه میشه کسی مسلمان باشه و هیچ یک از این دو مذهب رو نداشته باشه. درسته که امام زمان (عج) برای اینه که ما به سعادت برسیم و کافر از دنیا نریم ولی اگر همین ولی و امام رو نشناسیم و قائل به این بشیم که در هر دوره ای یک نفر ولی است قطعا با کفر از دنیا خواهیم رفت. چون مساله امامت از مهمترین مسائل اصول دین است که خطا و اشتباه در اون سبب گمراهی و کفر انسان میشه. سوما باید خدمت شما عرض کنم که جناب شیخ بهایی اصلا صوفی نبودند و بقیه ای هم که اسم بردید همگی صوفی بودند نه عارف.

سلام ایتدا مفهوم شیعه رو باید باز کنیم شیعه یعنی پیرو، کسی که ولی زمان خودش رو با تقوا و ایمان و خواست شدید قلبی پیدا کرده باشه. مولوی در شعر " انکار فلسفی بر قرائت ان اصبح ماکم غورا" در مثنوی خود، آدرس صاحب الزمان رو داده. شما دارید روی یه اسم مانور میدید برادر من، اسمی به نام "شیعه"، شماها هرگز راه رو نمیتونید نشون بدید، بخاطر همینم هست که دنبال یه اسمید و نظر میدین کی شیعه س کی سنی؟ اگر کسی مومن بود و امام زمان رو دید، خودش تشخیص خواهد داد که کی درست میگه کی غلط. مگر شما امام زمان رو ملاقات کردی که با این قدرت داری میگی کی اشتباه میگه کی درست؟ داداش من، پیش منی در یمنی!

بسم الله الرحمن الرحیم سلام علیکم عموما سخن اولیا خدا برای همگان مخصوصا برای عوام (اهالی عقل و نقل) قابل درک نیست و هرکسی از ظن خود یار آنها می شوند و به دلیل عدم ادراک کنه وجود و نظر اولیای خدا آنها را همواره مورد هتاکی قرار داده و ظاهر اشعار آنان را تاویل و تفسیر به رای نموده اند و آنان را تکفیر نموده اند و این رسم تاریخ است به عنوان نمونه در تاریخ معاصر به علت عدم درک برخی اعمال و اقوال علامه طباطبایی توسط شاگردان و دوستان ایشان شعر بسیار زیبای زیر از ایشان صادر شده است. همی گویم و گفته ام بارها بود کیش من مهر دلدارها مطمئن باشید ادراک جلال الدین محمد رومی بلخی از حضرت ولیعصر مهدی فاطمه ارواحنا لتراب مقدمه الفدا بسیار عالی تر و راقی تر از آن امام زمان ذهنی و خیالی است که شما و امثال ما در ذهن خود ساخته و پرداخته ایم و اسم آن را معرفت امام زمان گذاشته ایم و نتیجه آن را در عملکرد اهل ظاهر می بینیم بطور خلاصه باید بگویم جلال الدین محمد همواره در محضر حضرت امام زمان بوده و شیعه حقیقی و واقعی ایشان بوده چرا که: من اراد الله بدا بکم

سلام اگر منظورتون از اهالی عقل و نقل علما هستند. بله علمایی همچون میرزای قمی که اساس دین داریشان بر اساس شریعت و مطابق عقل و نقل یعنی قرآن کریم و روایات ائمه اطهار علیهم السلام است همواره مخالف افرادی بوده اند که عقیده و دین داریشان برخلاف عقل و نقل بوده است. به عنوان نمونه همین علامه طباطبایی که شما ایشان را شاهد مثال خود آوردید به شدت صوفیه را شما که آنها را اهل باطن قلمداد می کنید، مذمت کرده است. لذا باید بگویم راهی که از عقل و نقل یعنی قرآن و روایات نگذرد همان بهتر که آن را نفهمیم چراکه دوری از قرآن و روایات یعنی اول و آخر گمراهی و ضلالت.

وقتی نصف شعرا فقط برایتان مهم باشد و روی آن مانور دهید برداشت و تفسیرتان هم ناقص میشود مولوی داستان مادرو فرزند را ابتدا مطرح میکند که خواننده انتهای نتیجه را درک کند نه اینکه شما از ابتدا فقط به نتیجه شعر بپردازید

با سلام در برخی موارد اشعار مولوی با پرداختن به داستانها آغاز می شود و همیشه هم اینجور نیست. اما آنچه برای همگان باید مهم باشد نتیجه ای است که هر شخص یا شاعری میخواهد از اشعارش بگیرد. آنچه در اینجا مهم است این است که آنچه مولوی به عنوان نتیجه به ان رسیده است مورد نقد بسیاری از علما و محققین اسلامی واقع شده است چون این نتیجه گیری نتیجه ای جز ادامه یک انحراف یا حتی به وجود آمدن یک انحراف نداشته است. چراکه انحرافی که مولوی و هم مسلکان ایشان به آن دامن زده اند به انحراف کشیدن مهمترین اعتقاد مسلمین یعنی مسئله ولایت اهل بیت ع است که با بحث ولایت و مهدویت نوعیه در پی به انحراف کشیدن آن هستند و این امری است که مورد تایید بسیاری از بزرگان دین قرار گرفته است.

١_شخص مسلمان یا باید شیعه باشه یا سنی؟ اسلامی که پیامبر آورد شیعه و سنی نداشت. ۲_ اسم ونامی و حتی اشاره مستقیمی در قرآن درباره مهدی نیست (حالا بازم مولوی) حالا خوبه که مولوی گفته که خواه از نسل عمر باشه خواه از نسل علی فرقی نمیکنه برای مردم مهم اینکه فقط از طرف خداوند ظهور کنه حالا از هرنسلی که می خواد باشه فقط اینجا منافع شیعه دچار مشکل میشه نه(شیعه ای که از علی بیشتر از پیامبر مکرم اسلام یاد میشه و پیامبر به کلی کمرنگ شده چون پای منافع خودشون در میانه) شیعه و سنی رو قبول ندارم فقط پیامبر و قرآن تما

سلام بر شما. ممنون از اینکه نظر خود را بیان کردید. اینکه تفکر میکنید و دغدغه دین دارید جای خوشحالی است. اما حادثه کربلا همین بود که میگفتند فرق ندارد پیشوای جامعه از نسل علی (ع) باشد یا از نسل معاویه. خداوند راه معیّن کرده. رهبری و امامت جامعه، با علی (ع) و آل علی (ع) است. بحث منفعت نیست. برای این موضوع، خون‌ها داده شد. بسیاری از علمای شیعه در طول تاریخ، جان دادند. خون دادند. این‌ها را به مفعت‌طلبی متهم نکنید لطفاً. ما هم میگوییم قرآن و پیامبر. اما این قرآن و سنت نبویه را از چه کسی باید یاد گفت؟ از آل معاویه؟ از آل عمر؟ یا آل علی (ع)؟ ما میگوییم از آل علی (ع). پیامبر هم برای ما کمرنگ نیست ابداً. این همه خون دادیم که "راه پیامبر" را از مبدأ درستش یاد بگیریم. یعنی از طریق اهل بیت، از طریق علی (ع) و فاطمه (س).

هر کسی از ضن خود شد یار من از درون من نجست اسرار من پس به هر دوری ولی قائم است آزمایش تا قیامت دائم است

فقط همین رو بگم و بس خیلی خیلی خیلی سطحی بدون هیچ علم و دانشی نسبت به جان کلام دارید تفسیر شعر میکنید . اول برید شعر بشنو از نی رو بخونید بعد به فهم این میرسید که مولانا فقط در مورد انسان کامل صحبت میکنه و این انسان کامل رو براش اسمی نزاشته و میتونه هرکسی باشه و نسبش اصلا مهم نیست و هرکسی بتونه عشق دردمندانه رو بفهمه قطعا به ملکوت میرسه. جسم خاک از عشق در افلاک شد کوه در رقص امد و چالاک شد

توحید نبوت معاد عدل امامت تحریف نکنید!

با توجه به شعر:( پس به هر دوری ولی قائم است ) میتوانیم پی ببریم که مولوی نه سنی هست و نه شیعه ، بلکه زرتشتی است ! زیرا تنها در دین زرتشتی بیان شده که در هر دوره و بازه زمانی موعود و سوشیانتی ظهور خواهد کرد اما نه‌ در سنی و نه در شیعه به ظهور چند موعود اشاره ای نشده در هر دوره خاص و تنها به یک موعود اشاره شده و آن مهدی است .... به راحتی میتوانیم پی ببریم که مولوی زرتشتی بود

در دین زرتشتی قرار بود هر هزار سال یک منجی بیاید. اما نیامد. مخصوصاً آخرین منجی زرتشتیان می‌بایستی در حدود سال 1600 میلادی (یعنی 400 سال پیش) ظهور میکرد و زرتشتیان به یکدیگر بشارت میدادند اما اصلا چنین چیزی رخ نداد و وعده‌های موبدان و رهبران زرتشتی، دروغ از آب درآمد. اتفاقا زرتشتبان اصلاً اعتقادی به «پس به هر دوری ولی قائم است» ندارند. آنها معتقدند از زمان زرتشت تا الآن (که هزاران سال گذشته) هیچ ولیّ قائمی نیامده است. اما عبارت «پس به هر دوری ولی قائم است» دقیقا عقیده شیعه هست. چون شیعه معتقد است که زمین هیچ گاه از حجت خالی نمی‌شود. و همواره در هر دوره، یک ولیّ یا گروهی از اولیاء در جهان حضور دارند.

مولای جان از نظر معرفت به جایی رسید که من و شما هرگز خوابش رو نمیبینیم و او اگر حرفها و سخنان یک معصوم رو قبول کند پس انگار تمام معصومین را قبول دارد مگر اینکه بگوئیم حرف امام ششم با حرف امام زمان در تضاد هست پس لطفا در حد خودتون و معرفتتان نظر بدید و قضاوت را به خداوند بدهید

سلام نخیر سخن هیچ یک از ائمه اطهار با دیگری در تضاد نیست ولی مسئله این است که باید پیرو همه ائمه اطهار علیهم السلام بود نه اینکه در یک امام توقف کرد و امام دیگر و بعد از آن را نادیده گرفت

نمی شناخت کسی اینجا، گم نامم و به نام تو می نازم شادم که مثل عده معدودی،شعری برای نام نمی سازم   شعرم برای توست شعاری نیست،کشتی برای موج سواری نیست باور مکن که دل به زمین دادم،وقتی تویی بهانه پروازم   هر جا که نام نامی تو آنجاست،قلبم بهانه غزلی دارد این سوز ریشه ای ازلی دارد،پس با غم عزیز تو دمسازم    شعرم اگر چه هیچ نمی ارزد،سوزانده است نام و نشانم را می سوزم و به هیزم ابیاتم،بیتی به عشق شعله می اندازم    یا صاحب الزمان و زمین موعود،دانای هرکه آمد و هر چه بود گم نامم و تویی تو،که می دانی،تنها به نام سبز تو مینازم لطفا حداقل دو بیت مولانا رو بخونید بعد بیایید نظر بدید

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.