افزودن نظر جدید
... در آخر دفتر اول ، در شأن
... در آخر دفتر اول ، در شأن حضرت امیر ، آن بحث ها را دارد ( از علی آموز اخلاص عمل ) ، در آخر دفتر دوم درباره امام زمان که از ایشان به سلیمان نام میبرد ( مصلحت اوضاع نبوده به سلیمان نام میبرد ) .
اینجا را یک بحث هایی درباره ولایت هست که نوشته ایم اینها را ، منتها موفق نشده ایم که ... این شعرها را تفسیر کرده ایم ، هم آن اشعاری که درباره حضرت امیر آورده است و هم آن اشعاری که درباره امام زمان آورده است که دقیقاً روایاتی را که استخراج کرده ایم که از همین اشعاری را که در دفتر دوم دارد که این سلیمان همان امام هست .
اصلاً همین که مولوی معتقد بر وجود امام هست ، خودش منطبق بر تفکر شیعه هست ، شیعه معتقد بر امام به آن معنا هست که میگوید :
پس به هر دوری ولی ای قائم هست
آزمایش تا قیامت دائم هست
پس امام حیّ قائم ، آن ولیست
معتقد به وجود امام هست ، تفکر اینکه امام در روزگار وجود دارد مخصوص شیعه هست ، بقیه فرق اسلامی خیر ، آنها به وجود امام معتقد نیستند ... میگویند همین که اولیاء هستند ، همینها ... ولی یک نفر باید در رأس اولیاء باشد دیگر ...
آن نکته ای هم که بعد میگوید :
پس امام حیّ قائم ، آن ولیست
خواه از نسل عمر ، خواه از علیست
این خیلی بحث انگیز شده است در بین شارحین مثنوی ، اینها را مفصل در همانجا بررسی کرده ایم ... خیلی ها در اینجا حرف زده اند که چه خواه از نسل عمر ، خواه از علیست ، بعضی ها خواسته بگویند که مثلاً معتقد به ولایت نوعیه بوده... خیر در اینجا مولانا مفهومی حرف زده است ، مصداقی حرف نزده است ، اینها را میخواهم بگویم ذهنتان روشن بشود ، چون خیلی در موردش بحث زیاد بوده است .
مفهومی حرف زده است ، یک مثال برایتان بیاورم ، مثلاً حضرت امیر یک روایتی دارد :
وإنه لا بد للناس من أمير بر أو فاجر
مردم ناچارند که یک امیر داشته باشند ، یک پادشاه ، یک حاکم داشته باشند ، میخواهد عادل باشد یا ظالم باشد ، الان اینجا میتوانیم بگوئیم که حضرت علی یک امیر ظالم را تأیید میکند ؟ مسلماً خیر ، حضرت علی با معاویه جنگید به خاطر اینکه ظالم بود ، اینجا حضرت دارد مفهمومی حرف میزند که بالاخره مردم حاکم میخواهند ، سلطان میخواهند ، رئیس جمهور میخواهند ، چرا ؟
به خاطر اینکه حداقل جامعه را از دودستگی نجات بدهد ، به یک طرف ببرد ، ولو اینکه به ظلم باشد ، حداقل اینکه جامعه را از سرگردانی دربیاورد ، اما بعد مصداقی که میخواهد بحث بکند ، میگوید من به حکومت معاویه یک ساعت هم راضی نیستم ( مفهومی و مصداقی فرق میکند ) ، مولانا اینجا دارد بحث مفهومی میکند ، یعنی آقا جان ، امام لازم هست ، حالا خواه از نسل عمر ، خواه از علیست ، اما بعد که میاید مصداقی بحث بکند ، میگوید :
زین سبب پیغمبر با اجتهاد
نام خود وان علی مولا نهاد
گفت هر کس را منم مولا و دوست
ابن عم من علی مولای اوست
اینجا مصداقی بحث کرده است ، یعنی مشخص کرده است که علی ، ولی هست ، علی آن امام هست ، همان ولی ای هست که میگوید " پس به هر دوری ولی ای قائم است " ، این علی آن ولیست ، این علی آن امام هست ، پس " امام حیّ قائم آن ولیست " ...
برگرفته از کانال تلگرام
سید
1399/08/05 - 11:27
لینک ثابت