پیدایش تصوف از منظر علامه طباطبایی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برای اینکه بتوانیم از دیدگاه بزرگان درباره موضوعی اطلاع پیدا کنیم باید تمام آثار نویسنده موردنظر را بررسی نماییم و نیز از تاریخ و سیر موضوعی که نویسنده در مورد آن قصد اظهارنظر دارد اطلاع نسبی داشته باشیم تا بهغلط با خواندن یک قسمت از اثر یک نویسنده، برداشت ناصحیحی ازنظر وی درباره موضوع خاص نداشته باشیم.
از همین موارد است قضاوت کسانی که فیشهایی از بزرگان در تأیید صوفیه میآورند و حالآنکه به اعتقاد حقیر ایشان با سیر اتفاقاتی که در موضوع صوفیه رخداده یا آشنایی ندارند یا اینکه با سیر رخدادهای صوفیه آشنایی دارند، ولی درصدد هستند تا مخاطب را دچار سردرگمی کرده و ذهن وی را منحرف کنند و بزرگانی چون علامه طباطبایی را موافق فرقهای مانند صوفیه جلوه دهند و حالآنکه برخی از فرمایشات حضرت علامه با مراجعه به تاریخ صوفیه روشن میگردد.
مثلاً در برههای از زمان به خاطر گسترش بیشازحد صوفیه، مردم به هر کس که راه عرفان را پیشه میکرد، صوفی قلمداد میکردند، لذا اگر ندانیم این اعصار چه زمانی بوده است، سخن ایشان را حمل بر تأیید صوفیه فرقهای کرده و اینگونه نتیجهگیری میکنیم که علامه مهر تأیید بر صوفیه گذاشته است و دیگر آنکه درصورتیکه بزرگی از بزرگان دین نظر مثبتی در مورد فرقه صوفیه داشته باشد، با احترام به نظر وی، وظیفه محقق عادل و بیطرف آن است که نظر دیگر بزرگان خلف را نیز بداند تا بتواند از میان نظرات مختلف نظر صواب و صحیح را برگزیند و درست قضاوت کند.
اما در پاسخ دوست عزیزی که جملهای از علامه طباطبایی در تأیید صوفیه آوردهاند، جملهای در رد صوفیه از ایشان میآوریم تا خواننده هر دو نظر را باهم مقایسه کرده و خود نظر درست را برگزیند. حضرت علامه طباطبایی درباره تشکیل صوفیه اینچنین می گویند:
«در همین روزگار [قرن دوم و سوم] بود که مکتبی دیگر در بین مسلمانان خودنمایی کرد و آن مکتب تصوف بود که البته ریشه در عهد خلفا داشت، البته نه بهعنوان تصوف، بلکه بهعنوان زهدگرایی، ولی در اوایل بنی العباس با پیدا شدن رجالی از متصوفه چون بایزید بسطامی و جنید و شبلی و معروف کرخی و غیر ایشان رسماً بهعنوان یک مکتب ظاهر گردید. پیروان این مکتب معتقدند که راه بهسوی کمال انسانی و دستیابی بر حقائق معارف منحصر در این است که آدمی به طریقت روی آورد و طریقت (در مقابل شریعت) عبارت است از نوعی ریاضت کشیدن در تحمل شریعت که اگر کسی از این راه سیر کند، به حقیقت دست مییابد و بزرگان این مکتب چه شیعیان و چه سنیان سند طریقت را منسوب کردهاند به علی بن ابیطالب (علیهالسلام). و چون این طایفه ادعای کرامتها میکردند و درباره اموری سخن میگفتند که با ظواهر دین ضدیت داشت و عقل هم آنها را نمیپذیرفت، لذا برای توجیه ادعاهای خود میگفتند اینها همه صحیح و درست است، چیزی که هست فهم اهل ظاهر (که منظورشان افراد متدین به احکام دین است) عاجز از درک آنها است و شنیدن آن بر گوش فقها و مردم عوام از مسلمانان سنگین است و به همین جهت است که آن مطالب را انکار میکنند و در برابر صوفیه جبههگیری نموده از آنان بیزاری جسته و تکفیرشان میکنند و بسا شده که صوفیان به همین جرم گرفتار حبس و شلاق و یا قتل و چوبه دار و یا طرد تبعید شدهاند و همه اینها به خاطر بیپروایی آنان در اظهار مطالبی است که آن را اسرار شریعت مینامند و اگر دعوی آنان درست باشد یعنی آنچه آنان میگویند مغز دین و لب حقیقت بوده و ظواهر دینی بهمنزله پوسته رویی آن باشد و نیز اگر اظهار و علنی کردن آن مغز و دور ریختن پوسته روی آن کار صحیحی بود، خوب بود آورنده شرع خودش این کار را میکرد و مانند این صوفیان به همه مردم اعلام مینمودند تا همه مردم به پوسته اکتفاء ننموده و از مغز محروم نشوند و اگر این کار صحیح نیست باید بدانند که بعد از حق چیزی به جز ضلالت نمیتواند باشد. این طایفه در اول پیدایش مکتبشان در مقام استدلال و اثبات طریقه خود بر نیامدند و تنها به ادعاهای لفظی اکتفاء میکردند ولی بعد از قرن سوم هجری بهتدریج با تألیف کتابها و رسالههایی مرام خود را در دلها جا دادند و آنقدر هوادار برای خود درست کردند که توانستند آرای خود را درباره حقیقت و طریقت علناً مطرح سازند و از ناحیه آنان انشائاتی در نظم و نثر در اقطار زمین منتشر گردید و همواره عده و عدهشان و مقبولیتشان در دلهای عامه و وجههشان در نظر مردم زیادتر میشد تا آنکه در قرن ششم و هفتم هجری به نهایت درجه وجهه خود رسیدند، ولی ازآنجاکه در مسیر خود کجرویهایی داشتند، بهتدریج امرشان رو به ضعف گرائید و عامه مردم از آنان رویگردان شدند.[1]
پینوشت:
[1]. طباطبایی محمدحسین، ترجمه المیزان، مترجم موسوی همدانی سید محمدباقر، دفتر انتشارات اسلامی جامعهی مدرسین حوزه علمیه قم، قم، 1374، چاپ پنجم، ج5، صص 457 – 458
دیدگاهها
سید حسن امین جواهری
1396/12/01 - 21:46
لینک ثابت
سلام و عرض ادب...
m.tavab
1396/12/02 - 08:33
لینک ثابت
سلام بر دوست عزیز از اینکه
سید حسن امین جواهری
1396/12/02 - 00:29
لینک ثابت
مراد علامه طباطبایی را هم از
m.tavab
1396/12/02 - 08:34
لینک ثابت
سلام بر دوست عزیز از اینکه
افزودن نظر جدید